«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»
«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي».[2]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]
مقدّمه
هدیه به پیشگاهِ باعظمتِ حضرت ختمیمرتبت صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت مکرّم ایشان سلام الله علیهم أجمعین، علی الخصوص امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین و صدیقه طاهره سلام الله علیها صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
عرض ادب و ارادت و خاکساری و التجاء و استغاثه به محضر پُرخیر و برکتِ حضرت بقیّة الله الأعظم روحی و ارواح من سواه و فداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
مرور جلسه گذشته
عرض کردیم عنوان کلان بحث این است که آیا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در مسیری که میخواستند جامعه اسلامی را هدایت کنند موفق بودند؟
پاسخ یک کلمهای این است که بله.
منتها سؤال روی کیفیت است.
چرا این سؤال مطرح میشود؟ برای اینکه رفتارِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با آنچه ارتکاز و توقع ذهنی و بلکه پسند ماست تفاوت دارد، ما بیشتر میپسندیم که به نحوهی دیگری رفتار بشود، خودِ این موضوع محل بحث است که چرا پسندِ ما تفاوت دارد؟
مثلاً آیا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نمیتوانستند گارد امنیتی خودشان را بفرستند تا شبانه عدّهای از منافقان و طاغوتیان و فتنهگران را دستگیر کنند تا این همه مشکل پیدا نشود؟ چرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اینطور عمل نکرد؟
یعنی مثلاً اگر الآن در جمهوری اسلامی آثار یک فتنهی روشنی پیدا باشد که قرار است هزار و چهارصد سال مردم را گمراه کند، ما توقع داریم که نیروهای امنیتی به سراغ آنها بروند. یعنی اگر نروند آنها را توبیخ میکنیم و میپرسیم چرا نرفتهاید؟ چرا پیشدستی نکردهاید؟
آیا نباید این توقع را از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم داشت؟ چرا شما این منافقین را دستگیر نکردید تا ما خلاص شویم و هزار و چهارصد سال فتنه نشود؟
ممکن است کسی بگوید که اصلاً از کجا میدانی که پیامبر اینها را میشناخت؟ آیاتی هم هست که ظاهر آن آیات این است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم همهی منافقان را نمیشناخت.
فعلاً کاری به این موضوع نداریم که موضع بنده چیست.
آیاتی هم بر این موضوع دلالت دارد که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم منافقان را میشناخت.
چون بحث «علم پیغمبر» یک بحثِ دامنهداری است، یا یک راهکار از روی این بحث گذر میکنم، آن هم این است که مواردی که معلوم است پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم منافقی را شناخت، جلسهی گذشته سه مثال عرض کردم، «عبدالله بن اُبَی» که از منافقین بود لو رفت، «حاطِبِ بْنِ اَبیْ بَلْتَعه» که از بدریین بود و بر علیه مسلمین برای کفار پیام فرستاده بود لو رفت، «عبدالله بن ابی سَرح» که برادر شیری عثمان بود در زمینه قرآن خیانت آشکار کرد لو رفت، همسری از همسران پیامبر از خانهی پیامبر جاسوسی کرد و با آیهی قرآن لو رفت. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با اینها چه برخوردِ امنیتی کرد؟
پس فی الجمله میشود گفت که شیوهی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم این رفتار نبوده است، پس چه چیزی بوده است؟
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم یک حکمرانِ عادی نبود، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم «پیغمبر» بود.
حکمرانی، قدرت، حتّی قدرتی که دینی است، اقتضائاتی دارد که فعلاً نمیخواهم به این موضوع بپردازم، یعنی موضوع بحث ما نیست. ما پنج جلسه فرصت داریم، باید آنقدر وقت را محدود کنیم که بشود به بحث پرداخت.
اینکه آیا امروز باید حاکمان نیروی امنیتی داشته باشند یه نه، ممکن است کسی بگوید خیلی روشن است که باید داشته باشند، بنده عرض میکنم که اصلاً این موضوع به بحث ما مربوط نیست. اگر چیزی را نفی میکنم نمیخواهم بگویم منظور من این است که یعنی الآن هم نباید باشد، البته مسائلی از مسائل امروز را نفی میکنم که آن به فکرِ ما ربط دارد، ما با این فکرمان امروز دینداری فردی داریم، یا تشکیلات مردمنهاد مانند هیئت داریم، یا حکمرانی داریم، بعضی از ما میروند و مسئولیت میگیرند، نگاههایی داریم که آن نگاهها با نگاهِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تفاوت دارد، این موضوع به درد این شخص میخورد، اما فعلاً نمیخواهم به ساختار و کلیات بپردازم.
میدانیم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حداقل گروهی از منافقان را میشناخت، اما برخورد امنیتی نکرد. وقتی کودتای سقیفه رخ داد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم برخورد امنیتی نکرد، شاید اگر در ابتدای کار امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با آن قدرتی که داشت، شبانه چند مسئول ارشد را مجازات میکرد، اوضاع خیلی تفاوت پیدا میکرد، اما خیلی واضح است که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه این کار را نکرده است. چرا؟
به این دلیل وارد بحثی شدیم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به دنبال چه چیزی بوده است؟ بعد باید به این موضوع برسیم که چرا به دنبال این بوده است.
موضوع تبلیغ
کار اصلی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تبلیغ است، «مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ»،[4] «مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ»،[5] «فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ»،[6] «إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ»،[7] تو فقط تذکّر بده، «إِنَّمَا أَنْتَ نَذِيرٌ»،[8] تو فقط انذار کن و تحذیر کن و بیان کن.
حال اینکه «آداب تبلیغ چیست؟»، خیلی به بحثهای امروز ما ربط دارد، ما امروز یک چالش مهمّی داریم که دینداران با باقی مردم چطور رفتار کنند؟ فردی، گروهها و حکمرانی.
کارِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تبلیغ است، تبلیغ هم فقط گفتن نیست، تبلیغ یعنی بگونهای بگو که برسد. یعنی اینکه من به اینجا بیایم و بین شما منبر بروم، به این عمل با تسامح تبلیغ میگویند. تبلیغ زمانی رخ میدهد که اهل این محل آن هدفی که من داشتم را بدانند و حرف من به گوش آنها رسیده باشد، حال میخواهند قبول کنند یا قبول نکنند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در مورد غدیر به ما چه چیزی فرمود؟ نفرمود «شاهدهایی که از غدیر خبر دارند به غایبهایی که خبر ندارند بگویند»، فرمود «الا فَلْيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ»،[9] آنهایی که از غدیر خبر دارند به آنهایی که از غدیر خبر ندارند برسانند.
چکار کنیم برسانیم؟ یعنی عدّهای اهل فیلم هستند، باید فیلم بسازی تا برسانی. باید برای بچهها انیمیشن بسازی. باید سرود بسازی. باید پادکست بسازی. باید رمان بنویسی و کارهای مختلف کنی که همه بفهمند غدیر چه بود. آن هم نه بصورتِ سطحی، بنده بارها این مطلب را عرض کردهام، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به ابن عباس فرمود: تو پاسخ عمروعاص را بده، اما شعر عمروعاص را برادرت پاسخ بدهد، چون او خوب شعر میگوید. یعنی کار را به متخصص امر واگذار کن.
بیشتر اوقات هنوز طرف مقابل ما نمیداند موضوع چه بوده است، چون ما کار خودمان را انجام ندادهایم.
موضوع این بود که پیامبر نبی است، شغل اصلی نبی «تبلیغ آشکار و واضح» است.
وقتی به خانهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هجوم بردند، دو گروه اول جرأت نکردند به در لگد بزنند، یعنی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به رئوس منافقین هم رسانده بود که این خانه چه خانهای است. یعنی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم وظیفهی خود را انجام داده بود. دو گروه ولو اینکه رذل بودند جرأت نکردند، خود آن ملعون آمد و این کار را کرد. یعنی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کارِ خود را کرده بود. اگر نمیدانستند که اشکال به پیامبر برمیگشت.
«وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا»،[10] یعنی تا زمانی که نفهمیده باشند که عذاب نازل نمیشود.
فعلاً در سهم خودمان باید بیان کنیم، اینجا نکات مهمی در بیان وجود دارد، من چند روایت بخوانم تا نقشهی مسیر روشن شود.
تبلیغِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها توسطِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اینطور نبود که یک موضوع را فقط در یک جمله بیان کند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هزاران مرتبه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را معرّفی کرده است.
اگر فقط بخواهم بگویم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را با چه مشخصاتی معرّفی کرده است، حداقل یک دهه کار دارد که فقط عناوین آن را بگویم، حداقل پنج جلسه هم کار دارد که تیتروار بگویم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را چطور معرّفی کرده است. اما پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فقط نفرموده است، عمل هم کرده است.
دو نمونه عمل پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را برای شما میخوانم.
یکی از آنها از محدث مشهور قرن چهارم که «ابنشاهین ابوحفص عمر بن احمد واعظ» است، سال 385 از دنیا رفته است.
ایشان چند رسالهی حدیثی دارد، او نویسندهی مهمّی است و کتب زیادی دارد، رسالهای دربارهی مناقب صدیقه طاهره سلام الله علیها دارد، در آنجا روایتی میآورد، در روایت شانزدهم میگوید «لَمَّا دَخَلَ عَلِيٌّ بِفَاطِمَةَ»،[11] امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ازدواج کرد، بعد از عروسی به خانهی مشترک رفتند، «جَاءَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَرْبَعِينَ صَبَاحًا»…
در روایتهای مشابه، اعداد دیگر هم دارد، چون از روی این کتاب میخوانم، این روایت را عرض میکنم…
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چهل صبح، هنگامی که میخواست به مسجد برود… آن زمان مسجد سقف نداشت، خانهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم داخل مسجد بود، مردم هم که برای نماز میآمدند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را میدیدند، این موضوع قبل از حدیث کساء است، این موضوع برای اول ازدواج است، لزوماً هنوز حسنین علیهما السلام به دنیا نیامدهاند…
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به درِ خانهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میآمد، «أَرْبَعِينَ صَبَاحًا علَى بَابِهَا»… به آن خانه هم خانهی فاطمه گفته میشد و هم خانهی علی… چهل روز جلوی در این خانه که داخل مسجد بود میآمد و میفرمود: «أَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبْتُمْ» من با هر کسی که با شما بجنگد در جنگ هستم…
همینطور که میبینید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فقط نمیفرمود، وگرنه میتوانست این مطلب را روی منبر بفرماید، اما اینکه صبح جلوی درِ خانه بایستد، میخواهد به آن درِ خانه توجّه بدهد…
«وَسِلْمٌ لِمَنْ سَالَمْتُمْ» هر کسی که با شما در آشتی و سلامت و همراه است، با من همراه است. یعنی جنگ با شما جنگ با من است.
این موضوع از گفتن جداست، صرفِ گفتن نیست.
نمونهی دیگری هم عرض کنم.
نام این کتاب «الدرّة الثمینة فی اخبار المدینه» است، نویسنده حافظ و محدث و مورخ مشهورِ تاریخِ علمِ عرب، «ابن نجّار» است. او انسان برجستهی مهمّی است. یک ذیلی بر«تاریخ بغداد» دارد، به او «صاحبِ ذیلِ تاریخ بغداد» میگویند!
این کتاب نزدیک یک سال قبل در مصر چاپ شده است، در صفحه 245 این کتاب میگوید: «کَانَ رَسُولُ الله صَلّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم یَطرَحُ حَصِیراً» پیامبر سجادهی حصیری پهن میکرد… چه زمانی؟ «کُلَّ لَیلَةٍ» همیشه! یعنی جای نماز شب پیامبر مشخص بود، در محراب هم نبود!
چه زمانی از هر شب این کار را میکرد؟ «إذا انکَفَّتِ النَّاس» زمانی که شب میشد و مردم میرفتند که بخوابند و هنگام نماز شب پیامبر بود.
کجا؟ «وَرَاءَ بَیتِ عَلِیِّ» پشتِ درِ خانهی علی!
درِ خانهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در مسجد بود، اما جاهای دیگری هم در مسجد بود، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بجای محراب، حصیر خود را پشتِ درِ خانهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میانداخت! «ثُمَّ یُصَلِّی صَلَاةَ اللَّیل»…
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم همسرانی داشت، خانه هم داشتند، در مسجد هم جای نماز بود، چرا حصیر را در اینجا میانداخت؟ چون هدفی داشت!
«ثُمَّ یُصَلِّی صَلَاةَ اللَّیل» پیامبر نماز شب خود را پشت این در میخواند!
در بعضی از نقلها میگوید پشتِ درِ خانهی علی نماز میخواند، خودِ ایشان نقل دیگری دارد که میگوید پیامبر پشتِ ستونی نماز میخواند…
در مسجد پیامبر نخل کاشته بودند، سرِ نخلها میافتد، وقتی این تنهی نخل میماند، درواقع دیگر آن درخت مرده است، عرب به این تنهی درخت «استوانه» میگفت، الآن جای آن استوانهها را در مسجد «ستون» ساختهاند، یعنی قبلاً نخلِ خشکیده جای این ستونها بوده است.
میگوید پشتِ یک نخلی که کنارِ در خانهی فاطمه بود نماز شب میخواند!
من منابع دیگری را نیاوردهام، اشاره میکنم، در این زمینه کتبی نوشته شده است، میگوید پیامبر پشتِ ستونِ تهجّد نماز میخواند، نه در محراب!
از او میپرسند که ستون تهجّد کدام است؟ میگوید: پشت آن ستونی که دربِ خانهی علی طرفِ دیگرِ آن است!
یعنی مسلّماً پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نماز شب میخواند، مسلّماً پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بیان میفرمود، مسلّماً پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از صدیقه طاهره سلام الله علیها تعریف میفرمود، اما یک سری عمل هم انجام میداد که اگر کسی شنیدهها را نشنید، آن عمل به چشم او بیاید. این مطالب در منابع ما نیست، مورخین نوشتهاند.
شیعیان از همین رفتارِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و روایتِ امام صادق سلام الله علیه که وقتی از ایشان میپرسند که بهتر است در خانهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نماز خوانیم یا در محرابِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم؟ حضرت صادق علیه السلام میفرمایند: خانهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها!
خود این موضوع نوعی تبلیغ است.
ثواب نماز در کجا بیشتر است؟ جایی که اشرف است، جایی که شرافت بیشتری دارد.
در خانهام نماز بخوانم یا در حرمِ امام رضا علیه السلام؟ در خانهام نماز بخوانم یا در مسجد؟ در این مسجد نماز بخوانم یا در مسجدالنبی؟ در مسجد النبی یا در محراب پیامبر؟ در محرابِ پیامبر یا در خانهی علی؟ خانهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه!
همینطور که میبینید این نوعی تبلیغ است که بیانی نیست.
لحظهی شکوهمندِ انتخاب
وظیفهی پیامبر تبلیغ است. پیامبر بگونهای تبلیغ کرد که دشمنی که آمده بود تا درِ خانه را آتش بزند، آن دو گروه اول جرأت نکردند لگد بزنند، یعنی فهمیده بودند که اینجا کجاست.
آیا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم قرار است که بیش از این کاری کند؟
اینجا مجبور شدیم مقدّمهای در موضوع هدایت عرض کنیم. هدایت یک امرِ خیلی ارزشمندی است، رویکردها به این موضوع مختلف است، رویکردِ خلفا این بود که مردم عملِ ظاهری را انجام بدهند… فعلاً هم کاری به نیّتها ندارم.
یعنی اگر میخواستند مردم سحرخیز شوند، مردم را با شلاق سحرخیز میکردند.
اگر همین الآن بگویند صبح به صبح نیروی حکومتی بیدار بودن شما را بررسی میکند، اگر خواب باشید شما را صد میلیون تومان جریمه میکند، مسلّماً همه سحرخیز میشوند. اما آیا این موضوع در هدایت ما اثر دارد یا ندارد؟
شیوهی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین این نبود! اینکه مدام بخواهند بجای ما تصمیم بگیرند نبود.
دست بچه را میگیرند، مدام راه میروند و زمین میخورد و بلند میشود، تا اینکه راه رفتن را بیاموزد. اما اگر قرار باشد از روز اول پدر بگوید من تو را بغل میکنم و تو را سریع به جایی میبرم که میخواهی، مسلّماً این بچه دیگر هیچ وقت راه رفتن نخواهد آموخت.
اوج لحظهی هدایتِ یک انسان چه زمانی است؟ لحظهی شکوهمندِ انتخاب. اینکه من بفهمم و حق را انتخاب کنم.
چون موضوع انتخاب است، اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین سعی میکنند مردم را زیاد جَوزده نکنند.
من کلمات خود را بادقّت انتخاب میکنم، چرا میگویم «زیاد»؟ چون در ابتدای کار قدری جَوّ حقیقیِ سالم ایجاد میکنند، اما این کار را مستمراً ادامه نمیدهند.
شیوهی دستگاه خلفا این بود که با برخورد میگفتند باید این عمل انجام شود!
جلسهی گذشته نمونههایی را عرض کردم که دیگر آنها را تکرار نمیکنم، آن نمونهها خیلی زیاد است.
نتیجهی دینداری زوری
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود که مردم بجای اینکه دیندار شوند، دو رو شدند!
مثلاً در ادارهشان چون خلیفه بررسی میکرد، همه در نماز ظهر و عصر شرکت میکردند، ولی اگر نماز مغرب را در خانهی خود بودند، نمیخواندند. یعنی برای اینکه مجازات نشوند نماز میخواندند، نماز نمیخواندند که به رشد و تعالی برسند.
چون این نماز مجازاتی بود، بقیهی کارهایشان هم مجازاتی بود، لذا بعداً کار به جایی رسید که پشت سر هر کسی نماز خواندند، پشت سر هر یزیدی نماز خواندند. چون آن نماز روح نداشت، چون باید نماز میخواندند که مجازات نشوند.
لذا شرکت نکردن در نماز جماعت، رفتار ضدّ امنیتی میشد و حکومت با این موضوع برخورد میکرد، هر کسی که میخواست…
امروز اگر کسی بخواهد مخالفت سیاسی کند، میتواند کارهایی کند، بعضی از آن کارهای هم سخیف است؛ اگر آن روز میخواستند مخالفت سیاسی کنند به مسجد نمیرفتند.
اینکه شما ارکان عبادات را به هویت بخشِ مخالفتِ سیاسی تبدیل کنی، شیوهی خلفا بوده است.
مثلاً میگفتند فلان نفر اهل بدعت است، چون ترک (نماز) جماعت کرده است!
مردم کوفه به امام حسین علیه السلام نامه نوشتند، در یکی از نامههای معروف نوشتند که ما دیگر در نماز مسجد شرکت نمیکنیم! نماز جمعه هم نمیرویم! یعنی دیگر آمادهی فعالیتهای اصلاحی شما هستیم!
بعدها وقتی میخواستند نعوذبالله امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را لعن کنند، بعضی از مردم از این موضوع فرار میکردند.
نماز عید قربان برعکسِ نماز جمعه است، اول نماز است و بعد از آن خطبه است. اگر اینها میخواستد در خطبه لعن کنند، مردم بعد از نماز میرفتند. برای همین بنی امیه خطبه نماز عید قربان را مانند نماز جمعه، قبل از نماز قرار داد، لعن را هم پایان خطبه قرار داد! یعنی دقیقاً آن زمانی که مردم برای نماز جمع شدهاند.
مردم با چماق در نماز شرکت میکردند.
دورهی یزید ترک صلاة گسترده نیست، جرأت نمیکردند این کار را کنند. اما پسرِ پیامبر کشته شد و هیچ اتفاقی هم نیفتاد! چون تربیتی رخ نداد، هدایتی رخ نداد… اما مسجدها پُر بود، چون در مسجد سرشماری میشدند. لذا نمازها قصد قربت نداشت، برای حفظ شدن از شلاق و مجازات بود. بقیهی کارها هم همینطور بود.
شیوهی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین در تبلیغ دین
جلسهی گذشته خواستم به محضر شما عرض کنم که ما هم خیلی از این روش بدمان نمیآید! اینکه گاهی گفته میشود یک بیچارهی پلیدی که زمانی سعی کرد با حجاب مخالفت کند، بعضی اوقات مردم میگویند باید فلانی باشد… این نگاه یعنی باید کسی بیاید و مدام مردم را مجازات کند تا مردم تغییر کنند. این همان نگاه است. این یعنی من نگاه دستگاه خلفا را میپسندم. چون شیوهی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین اینطور نبود.
شیوهی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین چه بود؟
اولین نکته: بیان، تبلیغ بگونهای که همه موضوع را بفهمند، همه حق را بفهمند، اجبار نبود.
یعنی آیا منظور من این است که پیامبر حدود و تعزیر را تعطیل کرد؟ مسلماً نخیر! ولی اولاً تعداد این موارد خیلی گسترده نبود. تعداد حدود که مشخص است، موارد تعزیرها هم خیلی زیاد نبود، آنها هم زمانی اتفاق میافتاد که در جامعه جا افتاده بود که این کار بد است!
ما در جایی نداریم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با شلاق تبلیغ کرده باشد. یعنی برای اینکه مردم بفهمند چیزی مهم است، چند نفر را زده باشد که بقیه بفهمند آن موضوع مهم است.
اول مردم روشن و شیرفهم شدند، بعداً وقتی میخواهد جامعه را اداره کند، بالاخره جامعه قانون نیاز دارد، قانون نباید خیلی برای مردم مزاحمت ایجاد کند و به نفس کشیدنِ مردم هم توجّه کند و گیر بدهد، اما مسلّم است که به قانون نیاز است، قانون هم بگیر و ببند دارد. اگر کسی مزاحم دیگری شد مسلّماً باید قانونی بیاید و جلوی او را بگیرد که مردم با یکدیگر درگیر نشوند، بالاخره جایی برای این امر لازم است؛ اما اولاً اینکه موارد این امر باید چقدر باشد؟ ثانیاً چه زمانی برخورد صورت بگیرد؟
آیا وقتی ما هنوز تبلیغ نکردهایم و مطلب را نرساندهایم و احکام روشن نشده است هم همینطور است؟ مسلّم است که نه!
عدّهای قاری نزد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه آمدند… قرّاء آن زمان نخبگان دینی جامعه بودند، درواقع قرّاء بزرگانِ حفّاظ بودند… آمدند و به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض کردند: آقا جان! ما نفهمیدیم که بین تو و معاویه، حق با چه کسی است.
اینجا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نفرمود: خاک بر سر شما! مسلّم است که پیامبر «حَربُکَ حَربِی» را برای من گفته است!
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: برای اینکه لاابالی نباشید، چون جنگی در سطح دویست هزار نفر بین مسلمین رخ داده است، شما هم نباید کنار بنشینید، به منطقهی صفّین بیایید و موضوع را در گوشهای تماشا و بررسی کنید، هر وقت فهمیدید که حق با چه کسی است، به او کمک کنید.
یعنی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نفرمود به من کمک کنید، با اینکه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حقِ محض است و طرفِ مقابلِ حضرت هم باطلِ محض است.
خیلی کم پیش میآید که در جایی حق محض در یک طرف باشد و باطلِ محض هم در طرف دیگر باشد، اگر ما با همسایهی خودمان درگیر شویم، هیچ کدام از ما اینطور خالص یا ناپاک نیستیم، ولی آنجا اینطور شد، اما حضرت در آنجا هم نفرمود: مرا ببینید، از آن طرف ببینید او و پدر و مادرش چه کسانی بودهاند!
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: بیایید و ببینید، هر وقت متوجّه شدید حق با چه کسی است، اقدام کنید.
وگرنه اصلاً کار با اجبار که ارزشی ندارد. جَوزده کردن جلوی انتخاب را میگیرد، داغ کردنِ مردم و دو قطبی درست کردن در هر موضوعی، جلوی شعور مردم را میگیرد. فرض کنید که موضوعی را قومی و قبیلهای کنیم، یزدی و اصفهانی کنیم، اردبیلی و تبریزی کنیم، آبی و قرمز کنیم، داغ شوند و به میان بیاورند، یعنی با دوگانههای بیخود، یا ممکن است بیش از دوگانه باشد، سهگانه و چندگانه و دهگانه باشد. نباید مردم را با جَو داغ کرد.
گاهی جَو میافتد و دو گروه، در این میان آدم میکشند. ناگهان در ورزشگاه چشم کسی را درمیآورند! چرا؟ برای چه چیز مهمّی؟
این دوگانه هر چیزی که باشد بد است، هیئتی و غیرهیئتی، چپ و راست یا…
اینها ملاکِ حبّ و بغض نیست، ملاک حبّ و بغض «اِنّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ» است، ما با دوستان اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین دوست هستیم و با دشمنان اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هم دشمن هستیم. حال اگر در این میان کسی جزو دوستان اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین بود و بصورت واضح دشمنی میکرد و منافق بود، واضح است که از عنوان «دوستی» خارج شده است. ملاک دشمنی در جامعه، حبّ و بغض با اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین است، چیز دیگری نیست.
میزان دشمنی هم حد دارد، باید تناسب داشته باشد.
اگر کسی کی میلیون تومان از من غصب کرده است، من نمیتوانم چشم او را دربیاورم. وقتی موضوع را داغ میکنند و جَو میدهند، طرف بخاطر یک گل یا داور، چشم یک نفر را درمیآورد! وقتی جَو است، عقل نیست. وقتی عقل نیست، انتخاب نیست، «إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا»[12] نیست، داغ است، بیخود رگ گردن او وَرَم کرده است، این شخص الآن تشخیص نمیدهد و داغبازی درمیآورد. اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین اینطور نمیخواهند.
اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین شیعهی داغ دوست دارند، اما شیعهای که روی معرفت داغ است، چون معرفت او قطعی است دست برنمیدارد، چنگ زده است و از عروهی وثقی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین کوتاه نمیآید، نه چون داغ است.
لذا هم «زید بن صوحان»، هم «عمّار»، وقتی میخواستند زمین بیفتند، یا قبل از شهادتشان به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض میکردند: ما بخاطرِ زیبایی چهرهی شما، اخلاق خوب شما، کَرَمِ شما و آقایی شما نیامدهایم، چون اینها ملاکِ اطاعتِ محض نیست. زید بو صوحان گفت: من از امّ سلمه تأییدیه گرفتم و مطمئن شدم، عمّار گفت: خودم در آنجا بودم، پیامبر فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ». لذا اگر جنگ باشد در لشکر تو هستم، اگر صلح شود در کاروان تو هستم، اگر به حج بروی همراه تو هستم، اگر در مدینه بمانی من همسایهی شما هستم، اگر بدوی من میدوم، اگر بایستی من میایستم، اگر روزه بگیری من روزه میگیرم، اگر افطار کنی من افطار میکنم، تو هر کاری که انجام بدهی من پشت سرِ تو هستم، اما من بخاطر فضائل شما به دنبال شما نیستم، که کس دیگری بگوید فلانی هم فضائلی دارد، پیامبر فرموده است که باید از تو اطاعت کرد، و من فهمیدهام، پس من میآیم و جان خود را هم میدهم، چون جان شما بر جان من مقدّم است، پیامبر فرموده است که تو مولا هستی.
ان شاء الله خدای متعال روزی کند که روزی ما جلوی امام زمان ارواحنا فداه زمین بخوریم و بگوییم «إنِّی مَا تَبِعتُکَ إلّا بِکَلَامِ اللهِ وَ کَلَامِ رَسُولِهِ، اُقِرُّ بِاللهِ أنتَ مَولَایَ»، برای همین هم جان خود را فدای شما میکنم.
اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین نمیخواستند آدمِ جَوزده درست کنند یا جَو ایجاد کنند… گاهی بوده است… همین فاطمیه جزو جَوهای درست است، فرصت فراهم است که انسان از این حرفها بزند، که خیلی هم مهم است، اما در این فضا دروغ گفتن ممنوع است…
جَوّی هست که چون ایام شهادت است و دلِ ما همراهتر است، اما قرار است راجع به حقایق با یکدیگر صحبت کنیم.
جَوزده مانند آن دوگانههای دیگر، هیچ چیزی نیست. آبی و قرمز که حقیقت و باطل نیستند، همهی آنها بیهوده است، جَوّ پوچ است، داغیِ بیخود است.
اما اینجا حق است و باطل، داغیِ اینجا از معرفت نشأت میگیرد، مانند اینکه اگر من ببینم فرزندم از طبقه پنجم به پایین بپرد، من فریاد میزنم. این فریاد است، چون به فرزند خود حبّ دارم، سن او کم است و سرپرستی او هم با من است، من را مؤاخذه میکنند، میگویند او دو سال داشت، باید پنجره را طوری درست میکردی که او نیفتد، وظیفهی تو بود. آن داد زدن درست است، این برای جایی است که حق است و باطل… مابقی امور بیهوده است…
هر دوگانهای درست کنند برای این است که حق آسیب ببیند.
مثلاً قرار بود ما امشب به مسجدالرضا علیه السلام برویم، به هر فرعی دیگری برویم، دیگر به اینجا نمیآییم. اگر صد فرعی باشد، هر صد فرعی باطل است. آن مسیری درست است که به اینجا میرسد.
لذا اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین اهلِ درست کردنِ جَوّ نبودند.
آنقدر این «انتخاب حقیقت» برای اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین مهم است که همهی خون دلها را میخورند که مردم بفهمند حق چیست، و به سمتِ حق بروند. این کارِ خیلی مشکلی است.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میتوانست که شبانه برود و چند نفر از اینها را از بین ببرد، ولی این کار فایدهای نداشت، چون اهل مدینه حق و باطل را فهمیده بودند و عمل نکرده بودند.
مگر نمازشبهای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حتماً باعث رشد بقیه هم میشود؟ از یک جهت بله، در جامعهای که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نماز بخواند، برکات و اثر وضعی آن به بقیه هم میرسد، ولی شما هم میدانید و ما هم میدانیم که آن زمان همه نمازشبخوان نشدند، همه اهل تهجّد نشدند، همه ایمان نیاوردند، همه سخاوتمند نشدند. قرار است آنها تغییر کنند.
اگر یک نفر بفهمد و تغییر کند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به هدف خود رسیده است.
اگر ما این موضوع را بدانیم، هر کاری که در جامعه انجام میدهیم، میگوییم چکار کنیم که دیگران شیرفهم شوند که حق چیست، آنوقت برای تبیین حوصله پیدا میکنیم.
چیزهایی در جامعهی ما مهم است که نه در کتب درسی، نه در رسانهها، فکری برای تبیین آن نمیکنند، چون انتخاب آگاهانه برای ما مهم نیست، فکر میکنیم اگر همهی مردم به زور یک عمل دینی را انجام دهند، خوب است!
اگر در همهی کشور یک هیئتِ یک نفره شکل بگیرد که یک نفر با انتخاب خودش و بیاجبار، بخاطرِ صدیقه طاهره سلام الله علیها به جایی برود و اشکی بریزد، ارزش آن از اینکه هشتاد میلیون نفر را با چماق به هیئت ببری، بیشتر است.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میتوانست چند نفر از اینها را در نیمهی شب از بین ببرد، اما صدیقه طاهره سلام الله علیها را بر مرکب سوار میکرد، چرا باید صدیقه طاهره سلام الله علیها برود؟ هر کسی وظیفهای دارد، جایگاهی که از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میشناسند، بیبی دو عالم باردار است، بیبی دو عالم همهی وجودِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هر مرتبه که او را میدید با شتاب به سمت او میرفت و دست او را میبوسید. کسی که انبیاء دوست داشتند به درِ خانهی او پناه ببرند، حال به درِ خانهای میرفت و در میزد که از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بگوید، بگوید که شاید اینها حقیقت را انتخاب کنند. اگر حقیقت را انتخاب نکنند، این بزرگواران کار دیگری نمیکنند، بنایشان بر این نیست. باید مردم بخواهند.
آنجا چه کردند؟ چقدر آسیب خوردند؟ اگر در یاد داشته باشید، من در بحث «جنگ روایت» لیست گوشهای از اهانتهایی که به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شده است را خدمت شما عرض کردم، بیش از بیست جلسه فقط لیست اهانتها را گفتم!
آدمی که خیلی شخصیت دارد، همه به او میگویند که مراعات شخصیت و شئونات خودت را کن؛ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میفرمود: حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها حتّی به من روز نمیزد… ولی سه شب، در بعضی از نقلها چهل شب به درِ خانهی مردم میرفت و در میزد و میفرمود که دیگر بعد از غدیر عذری نیست…
یکی از تلخترین جملاتی که من در تاریخ خواندم، این است که معاویه به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض کرد: تو پردهنشین خانهات را به درِ خانههای مردم بردی…
باید حقیقت روشن شود، این قسمت کار سخت است، باید مردم بخواهند که برگردند…
روضه و توسّل
امشب دلِ من در آستانهی یک آقازادهی غریب رفته است…
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: «أَنَا أَوَّلُ مَنْ يَجْثُو لِلْحُكُومَةِ بَيْنَ يَدَيِ اَللَّهِ»،[13] اولین دادخواهی و دادگاه روز قیامت، دادگاهِ من است…
این «اولین»، اولینِ تاریخی نیست، چون اگر به ترتیب تاریخ در دنیا حساب کنید، اولین ظلم به کس دیگری شده است، منظور از این «اولین»، اولین از نظرِ بیشترین ظلم است… یعنی بالاترین ظلم به من شده است…
از ائمه علیهم السلام رسیده است که «أَوَّلُ مَنْ يُحْكَمُ فِيهِ مُحَسِّنُ بْنُ عَلِيٍّ»[14]…
دو گروه آمدند…
در محل ما آقای بدحسابی بود که بدهکار از دنیا رفت، من شاید ده ساله بودم و هیچوقت فراموش نمیکنم، چند طلبکار جلوی درب خانهی آنها آمدند، همسایهها آمدند و گفتند: و که از دنیا رفته است و اینها عزادار هستند… آنها هم حیاء کردند و برگشتند…
وقتی دورِ خانهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها جمع شدند، به پشت در آمد و فرمود: ما عزادار هستیم… اینها برگشتند… یعنی فهمیده بودند که این خانواده چه کسانی هستند…
گروه بعدی آمدند، اهانت و بیادبی هم کردند، اما همینکه صدای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شنیدند که رو به قبر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کرد: «يَا أَبَتَاهْ! يَا رَسُولَ اَللَّهِ ! هَكَذَا كَانَ يُفْعَلُ بِحَبِيبَتِكَ»،[15] اینها این حرفها را راجع به دختر شما میزنند… اینها هم برگشتند…
به او خبر دادند که اگر اینطور باشد، همهی تهدیدها را به فرصت تبدیل کرده است و فردا همین مردم مدینه را بر علیه تو به خط میکند…
خودِ او آمد، «و فی یدِهِ قَبِسَ مِنَ النّار»[16] مشعل به دست آمد، مصمم آمد…
اتفاقاً برای اینکه معلوم باشد حق چیست و کسی نگوید اشتباه شد و نفهمیدیم چه شد، وقتی در حال حرکت کردن بود، اطرافیان او به او گفتند: «إنَّ فیها فاطِمَه»،[17] فاطمه در آن خانه است… یعنی میدانی که پیامبر برای فرزند او اسم تعیین کرده است، شرایط او خاص است، هم داغ دیده است، هم شرایط او خاص است… به درِ خانهی بانویی که این شرایط را دارد آتش نمیبرند… گفت: «وَ إِنْ»… یعنی میدانم فاطمه هست، بلکه اصلاً کینه از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کار را به جایی رسانده است که دیگر اصلاً کشتنِ علی فایدهای ندارد، میخواهم کاری کنم که هر روز هزار مرتبه بمیرد و زنده شود…
مصمم آمد و دو طرفِ درب را آتش زد، قسمتهایی که مانند لولا در دو طرفِ درب بود را سوزاندند، قدری صبر کرد تا آتش اثر بگذارد، وقتی آتش اثر گذاشت… از او نقل کردهاند که درب را تکان دادم تا ببینم آیا به اندازهی کافی سست شده است که بشود درب را باز کرد یا نه؟ دیدم «ألصَقَت أحشَاءُهَا بِالبَاب»[18] تنِ مبارک خود را به درب چسبانده است… یعنی لگدِ به در، لگدِ به اوست…
من از اینجا عبور میکنم…
اگر چشم دلتان را ببرید و بخواهید این صحنه را ببینید، آنجایی که دیشب عرض کردم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود… قریب به این مضمون، من با تسامح اینطور ترجمه میکنم، که کاری کردند که فرزندانم پیر شدند… امام حسن و امام حسین علیهما السلام این صحنه را دیدند، دیدنِ این صحنه کمرِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را شکست… امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و بچهها دیدند چه شد… اما اگر یک شاعر، مجتهد شعر بگوید، اینطور شعر میگوید: میگوید اینها دیدند، ولی یک فرزندِ دیگرِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دردِ مادر را چشید… دردی را که مادر چشید، او هم حس کرد… وقتی لگد به در خورد، زهرای اطهر نفرمود «یا علی»، فرمود: «یَا فِضَّة»…
[1]– سوره مبارکه غافر، آیه 44.
[2]– سوره مبارکه طه، آیات 25 تا 28.
[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.
[4] سوره مبارکه مائده، آیه 99 (مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ)
[5] سوره مبارکه عنکبوت، آیه 18 (وَإِنْ تُكَذِّبُوا فَقَدْ كَذَّبَ أُمَمٌ مِنْ قَبْلِكُمْ ۖ وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ)
[6] سوره مبارکه نحل، آیه 35 (وَقَالَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا عَبَدْنَا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ نَحْنُ وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ ۚ كَذَٰلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ ۚ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ)
[7] سوره مبارکه غاشیه، آیه 21 (فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ)
[8] سوره مبارکه هود، آیه 12 (فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَىٰ إِلَيْكَ وَضَائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَكٌ ۚ إِنَّمَا أَنْتَ نَذِيرٌ ۚ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ)
[9] کشف الغمة في معرفة الأئمة، جلد ۱، صفحه ۴۹ (وَ قَدْ رَوَى اَلزُّهْرِيُّ قَالَ: لَمَّا حَجَّ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حِجَّةَ اَلْوَدَاعِ قَامَ بِغَدِيرِ خُمٍّ عِنْدَ اَلْهَاجِرَةِ وَ قَالَ أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِنِّي مَسْئُولٌ وَ إِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ هَلْ بَلَّغْتُ قَالُوا نَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ وَ نَصَحْتَ قَالَ وَ أَنَا أَشْهَدُ أَنِّي قَدْ بَلَّغْتُ وَ نَصَحْتُ لَكُمْ ثُمَّ قَالَ أَيُّهَا اَلنَّاسُ أَ لَيْسَ تَشْهَدُونَ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَ أَنِّي رَسُولُ اَللَّهِ قَالَ نَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَ أَنَّكَ رَسُولُهُ قَالَ وَ أَنَا أَشْهَدُ مِثْلَ مَا شَهِدْتُمْ فَقَالَ أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِنِّي قَدْ خَلَّفْتُ فِيكُمْ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي – كِتَابَ اَللَّهِ وَ أَهْلَ بَيْتِي أَلاَ وَ إِنَّ اَللَّطِيفَ اَلْخَبِيرَ أَخْبَرَنِي أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ اَلْحَوْضَ حَوْضٌ مَا بَيْنَ بُصْرَى وَ صَنْعَاءَ فِيهِ مِنَ اَلْآنِيَةِ كَعَدَدِ نُجُومِ اَلسَّمَاءِ إِنَّ اَللَّهَ سَائِلُكُمْ كَيْفَ خَلَفْتُمُونِي فِي كِتَابِهِ وَ فِي أَهْلِ بَيْتِي ثُمَّ قَالَ أَيُّهَا اَلنَّاسُ مَنْ أَوْلَى اَلنَّاسِ بِالْمُؤْمِنِينَ قَالُوا اَللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ يَقُولُ ذَلِكَ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ قَامَ فِي اَلرَّابِعَةِ وَ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ اَللَّهُمَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاَهُ اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ أَلاَ فَلْيُبَلِّغِ اَلشَّاهِدُ اَلْغَائِبَ .)
[10] سوره مبارکه اسراء، آیه 15 (مَنِ اهْتَدَىٰ فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا ۚ وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ ۗ وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبْعَثَ رَسُولًا)
[11] فضائل فاطمة، صفحه 33 (حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْهمدانِيُّ قَالَ: ثنا يَعْقُوبُ بْنُ يُوسُفَ الضَّبِّيُّ، ثنا نَصْرُ بْنُ مُزَاحِمٍ، ثنا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُسْلِمٍ الْمُلَائِيُّ، حَدَّثَنِي دَاوُدُ بْنُ أَبِي عَوْفٍ أَبُو الْجَحَّافِ، عَنْ عَطِيَّةَ الْعَوْفِيِّ، عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ: لَمَّا دَخَلَ عَلِيٌّ بِفَاطِمَةَ جَاءَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَرْبَعِينَ صَبَاحًا علَى بَابِهَا فَيَقُولُ: أَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبْتُمْ وَسِلْمٌ لِمَنْ سَالَمْتُمْ.)
[12] سوره مبارکه انسان، آیه 3
[13] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد ۲۹ ، صفحه ۵۷۸ (قَالَ قَيْسُ بْنُ سَعْدٍ : قَالَ عَلِيٌّ (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) : إن [أَنَا] أَوَّلُ مَنْ يحثو [يَجْثُو] لِلْحُكُومَةِ بَيْنَ يَدَيِ اَللَّهِ)
[14] عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال، جلد ۱۱، صفحه ۹۴۳ (كامل الزيارات:(بإسناده) عن حمّاد بن عثمان، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: و أوّل من يحكم فيه محسن بن عليّ عليهما السّلام في قاتله؛ ثمّ قنفذ، فيؤتيان هو و صاحبه، فيضربان بسياط من نار؛ لو وقع سوط منها على البحار لغلت من مشرقها إلى مغربها. و لو وضعت على الجبال لذابت حتّى تصير رمادا، فيضربان بها .)
[15] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام ، جلد ۳۰ ، صفحه ۲۸۷
[16] الشیعة هم أهل السنّة، جلد 1، صفحه 47
[17] الإمامة والسیاسة – ت الشیری، جلد 1، صفحه 30. (إِنَّ أَبَا بَکرٍ أُخْبِرَ بِقَوْمٍ تَخَلَّفُوا عَنْ بَیعَتِهِ عِنْدَ عَلِی عَلَیهِ السَّلاَمُ فَبَعَثَ إِلَیهِمْ عُمَرَ بْنَ اَلْخَطَّابِ فَجَاءَ فَنَادَاهُمْ وَ هُمْ فِی دَارِ عَلِی عَلَیهِ السَّلاَمُ فَأَبَوْا أَنْ یخْرُجُوا فَدَعَا عُمَرُ بِالْحَطَبِ فَقَالَ وَ اَلَّذِی نَفْسُ عُمَرَ بِیدِهِ لَتَخْرُجُنَّ أَوْ لَأُحْرِقَنَّهَا عَلَیکمْ عَلَی مَنْ فِیهَا فَقِیلَ لَهُ یا أَبَا حَفْصٍ إِنَّ فیها فَاطِمَةَ فَقَالَ وَ إِنْ)
[18] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد 30، صفحه 293 و 294. (فَقُلْتُ: إِنْ لَمْ يَخْرُجْ جِئْتُ بِالْحَطَبِ اَلْجَزْلِ وَ أَضْرَمْتُهَا نَاراً عَلَى أَهْلِ هَذَا اَلْبَيْتِ وَ أُحْرِقُ مَنْ فِيهِ، أَوْ يُقَادَ عَلِيٌّ إِلَى اَلْبَيْعَةِ، وَ أَخَذْتُ سَوْطَ قُنْفُذٍ فَضَرَبْتُ وَ قُلْتُ لِخَالِدِ بْنِ اَلْوَلِيدِ : أَنْتَ وَ رِجَالُنَا هَلُمُّوا فِي جَمْعِ اَلْحَطَبِ، فَقُلْتُ: إِنِّي مُضْرِمُهَا. فَقَالَتْ: يَا عَدُوَّ اَللَّهِ وَ عَدُوَّ رَسُولِهِ وَ عَدُوَّ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ ، فَضَرَبَتْ فَاطِمَةُ يَدَيْهَا مِنَ اَلْبَابِ تَمْنَعُنِي مِنْ فَتْحِهِ فَرُمْتُهُ فَتَصَعَّبَ عَلَيَّ فَضَرَبْتُ كَفَّيْهَا بِالسَّوْطِ فَأَلَّمَهَا، فَسَمِعْتُ لَهَا زَفِيراً وَ بُكَاءً، فَكِدْتُ أَنْ أَلِينَ وَ أَنْقَلِبَ عَنِ اَلْبَابِ فَذَكَرْتُ أَحْقَادَ عَلِيٍّ وَ وُلُوعَهُ فِي دِمَاءِ صَنَادِيدِ اَلْعَرَبِ ، وَ كَيْدَ مُحَمَّدٍ وَ سِحْرَهُ، فَرَكَلْتُ اَلْبَابَ وَ قَدْ أَلْصَقَتْ أَحْشَاءَهَا بِالْبَابِ تَتْرُسُهُ، وَ سَمِعْتُهَا وَ قَدْ صَرَخَتْ صَرْخَةً حَسِبْتُهَا قَدْ جَعَلَتْ أَعْلَى اَلْمَدِينَةِ أَسْفَلَهَا، وَ قَالَتْ: يَا أَبَتَاهْ! يَا رَسُولَ اَللَّهِ ! هَكَذَا كَانَ يُفْعَلُ بِحَبِيبَتِكَ وَ اِبْنَتِكَ، آهِ يَا فِضَّةُ ! إِلَيْكِ فَخُذِينِي فَقَدْ وَ اَللَّهِ قُتِلَ مَا فِي أَحْشَائِي مِنْ حَمْلٍ، وَ سَمِعْتُهَا تَمْخَضُ وَ هِيَ مُسْتَنِدَةٌ إِلَى اَلْجِدَارِ، فَدَفَعْتُ اَلْبَابَ وَ دَخَلْتُ فَأَقْبَلَتْ إِلَيَّ بِوَجْهٍ أَغْشَى بَصَرِي، فَصَفَقْتُ صَفْقَةً عَلَى خَدَّيْهَا مِنْ ظَاهِرِ اَلْخِمَارِ فَانْقَطَعَ قُرْطُهَا وَ تَنَاثَرَتْ إِلَى اَلْأَرْضِ، وَ خَرَجَ عَلِيٌّ ، فَلَمَّا أَحْسَسْتُ بِهِ أَسْرَعْتُ إِلَى خَارِجِ اَلدَّارِ وَ قُلْتُ لِخَالِدٍ وَ قُنْفُذٍ وَ مَنْ مَعَهُمَا: نَجَوْتُ مِنْ أَمْرٍ عَظِيمٍ)