پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب


«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏»

«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]

«رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري * وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني‏ * يَفْقَهُوا قَوْلي‏».[2]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]

مقدّمه
هدیه به پیشگاهِ باعظمتِ حضرت ختمی‌مرتبت صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت مکرّم ایشان سلام الله علیهم أجمعین، علی الخصوص امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین و صدیقه طاهره سلام الله علیها صلواتی هدیه بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.

عرض ادب و ارادت و خاکساری و التجاء و استغاثه به محضر پُرخیر و برکتِ حضرت بقیّة الله الأعظم روحی و ارواح من سواه و فداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.

مرور جلسات گذشته
بحث را با یک مسئله شروع کردیم، که آیا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در مسیر هدایت و رسالت موفق بود؟

قاعدتاً اگر بر طبق اعتقادمان بگوییم موفق بود، باید واکاوی کنیم که چرا مطابق نظر و توقع و ارتکاز ما عمل نکرد؟ پس ما باید یک بازنگری داشته باشیم. یا اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به دنبال چه چیزی بود که بخواهیم موفقیت حضرت را بسنجیم.

به محضر مبارک شما عرض کردیم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بعضی از رفتارهایی که ما عقلایی می‌دانیم و می‌پسندیم و توقع داریم را انجام نمی‌داد.

هر حکومتی در دنیا، چه حکومتِ حق و چه حکومتِ باطل، برخوردهایی انجام می‌دهد، که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از این کارها نمی‌کرد. یعنی نوع حکمرانیِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با نوعِ حکمرانیِ حتّی حکومت‌های مؤمنین و عادل‌ها و حاکمان شرعی تفاوت دارد. چون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم قدرت را برای کمک به اهداف رسالت خود لازم داشت. یعنی هدف اول پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم این نبود که حکومت تشکیل بدهد، از طرفی رسالتِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تنها رسالتِ جهانی است؛ عمده‌ی نبوّت‌ها منطقه‌ای بوده است، ده بوده است، روستا بوده است، در حد یک شهرستان بوده است، حداکثر در حد یک کشور بوده است، «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ»،[4] «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ»،[5] هم از نظر جغرافیایی و همه‌ی زمین، هم از نظر زمان تا روز قیامت، فقط برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است.

بنابراین آموزه‌هایی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌خواست بدهد، نمی‌شد در بیست و سه سال تدریجی، همه را مطرح کرد.

لاجرم باید کسانی، انبیائی می‌آمدند، تا آن نبی اصلی که خاتم الأنبیاء است را کمک کنند، و چون ختم نبوّت اعلام شده است، باید کسانی که حداقل مانند نبی، حفاظت‌شده هستند، بیایند و به مسیر کمک کنند. پس مسئله اول نظام اوصیاء الهی و جانشینان پیغمبر رساندنِ پیامِ هدایتِ رسولِ خاتم به اقطارِ عالم است.

اگر این پیغمبر ختمی‌مرتبت نبود، نبی‌های زیادی لازم داشت که این‌ها را به مناطق مختلف ارسال کند، یعنی نه نماینده، که این نماینده می‌تواند خطا و اشتباه کند، چون فرصت بیان بسیاری از امورات دینی در بیست و سه سال نبوده است.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بعد از بیان ختم نبوّت به دستور الهی چکار کرده است؟ این بوده است که در هر عصری باید کسی باشد که چیزی از نبی مرسلِ ختمی مرتبت کم نداشته باشد، یعنی هر زمانی یک نسخه‌ی برابرِ اصل لازم دارد.

لذا خیانتِ به رسالتِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در سقیفه، مانند تقلّب در یک انتخابات ریاست جمهوری نیست، اینجا قرار است یک نفر رسالت الهی را در اقطار عالم مدیریت کند، پس خیلی حساس است. باید شایستگی‌های او طوری باشد که اگر او کار را اداره می‌کند، از نظر جایگاه همان پیغمبر باشد.

این عبارت که «برای مرتبه‌ی اول یا باید من خودم آیات قرآن را ابلاغ کنم»… «لا يؤدّي عنّي أنا أو رجل منّي»،[6] نه اینکه کسی که زور بازوی خوب یا حافظه‌ی خوب یا صوت خوب یا چهره‌ی خوبی دارد، مگر سلمان یا ابوذر و مقداد و شهدای بدر شخصیت‌های کمی هستند؟ اما اینجا که کارِ این‌ها نیست! «لا يؤدّي عنّي أنا أو رجل من أهلِ بَیتِی»، باید یک حجّت مطلق بجای یک حجّت مطلق بیاید.

لذا نظام رفتار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با بقیه متفاوت است.

بعد وارد این بخش شدیم و عرض کردیم که کار اصلی این پیغمبر هدایت است، شیوه‌ی این هدایت چیست؟ ابزار این هدایت چیست؟ «مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ»،[7] «مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ»،[8] «فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ»،[9] «إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ»،[10] «إِنَّمَا أَنْتَ نَذِيرٌ»،[11] پس باید تبلیغ کند. «تبلیغ کند» یعنی برساند، نه بگوید.

کار حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها چیست؟ تکمله‌ی تبلیغِ ختمی‌مرتبت. چه کسی می‌تواند این کار را کند؟ کسی که بمنزله‌ی حضرت ختمی‌مرتبت است.

امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در سالی فرمود: فردا تولد کسی است که اگر مرد بود… البته این موضوع توضیح دارد، چون بعضی از مناصب جنسیت دارد، اما کمال و تقوا و رشد و قرب به خدا، جنسیت ندارد… فرمود: فردا میلاد کسی است که اگر مرد بود نبی بود، بلکه خاتم الأنبیاء بود!

این شخص می‌تواند تکمیل کند، البته این بدین معنا نیست که تبلیغِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم ناقص است، بلکه برای این تبلیغ جهانی، برای نسل‌های بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، حدیث مکتوب نمی‌تواند جای شخص را پُر کند.

همانطور که خدای متعال می‌توانست به هر یک از ما یک جلد قرآن کریم بدهد، اما این کتاب نمی‌توانست کارِ رسالت را کند.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌خواهد تبلیغ کند، تبلیغ هم به معنای رساندن است، یعنی به گوش همه بخورد. حال چه کسی می‌تواند تبلیغ کند؟

تبلیغ دین کار هر کسی نیست
اینطور نیست که هر کسی بیاید و آیات قرآن را بدست بگیرد و برای مردم تبلیغ کند.

بسیاری از اوقات اگر افرادِ نااهل تبلیغ کنند، به حال دین مضر است.

مثلاً فرض بفرمایید منبری فاطمیه‌ی شما صدام بود! و فقط هم آیه‌ی قرآن می‌خواند. آیا این شخص به حال دین مفید بود؟ یا وزارت اطلاعات می‌آمد و اینجا را بدرستی می‌بست؟ چون وقتی این شخص آیه بخواند فقط به ضررِ دین است.

خطرِ معاویه چه بود؟ اگر معاویه بت می‌پرستید که اینقدر خطر نداشت که به نام امیر مؤمنان نماز اول وقت بخواند و خطبه بخواند و الله اکبر بگوید.

تبلیغ دین اینطور نیست که فقط حرف خوب زده شود.

جلسه‌ی گذشته عرض کردیم که تبلیغ به معنای رساندن است، نه گفتن. حال یک قدم جلوتر می‌رویم.

تبلیغ یعنی اینکه از جانب یک پاک برسد.

بهترین تبلیغ، بهترین بیان بعلاوه‌ی بهترین عمل است! برای همین هم کار سخت است و نبی می‌خواهد.

قرآن کریم می‌فرماید: «وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا»،[12] پاک‌چشم‌ترین فردِ عالم می‌گوید پاک‌چشم باشید، صادق‌ترین فردِ عالم می‌گوید صادق باشید، عابدترین فرد عالم اولین مرتبه به مردم فرموده است نماز بخوانید، خیّرترین و سخاوتمندترین فرد عالم می‌گوید زکات بدهید. وگرنه اگر یک دزد بگوید زکات بدهید که می‌گویند معلوم نیست چطور می‌خواهد کلاهِ مردم را بردارد!

خانه‌ای که غذای فرزندش را به کافر حربی می‌دهد، اول اینکه آیت عظمای سخاوت است، دوم اینکه خدای متعال تمام اعمال و رفتار او را تأیید کرده است می‌گوید زکات بدهید.

این حرفی که من می‌زنم خیلی کمرشکن است، یعنی خیلی مهم است که عملِ مبلّغ چیست. اینطور نیست که بگوید من حرفِ خوب می‌زنم. اینطور نیست، این آدمِ خوب است که باید حرفِ خوب را بزند.

اگر این موضوع درست تبیین شود، بیشتر از اینکه انسان‌ها به دنبال مبلّغِ خوش‌بیان باشند، به دنبالِ یک ولیّ خدای ربّانی می‌گردند.

مگر وقتی ما به دنبال پزشک می‌رویم، می‌گوییم این پزشک چقدر خوش‌خط است؟ حتّی ممکن است بداخلاق هم باشد، یا دفتر او هم بهم‌ریخته باشد، ولی می‌گویید این پزشک حاذق است.

بیان خوب مهم است، اما اصل چیز دیگری است.

اولین قدم در تبلیغ رسیدن است، دومین قدم این است که چه کسی این حرف را می‌زند.

تبلیغ آدابی دارد
الآن ما اینجا قبول داریم و توافق داریم که صدام منبری خوبی نیست، فلان مختلص و سارق بزرگ به درد تبلیغ دین نمی‌خورد. حال شما نگاه کنید و ببینید که صدام کجا و قاتلِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها کجا؟ صدام در کنار او مانندِ یک پیغمبرِ اولوالعزم بود!

ببینید دین چه خسارتی خورد.

وقتی صدیقه طاهره سلام الله علیها به مسجد آمد و دید این شخص روی منبر نشسته است، فرمود: «سَمَلَ جِلْبابُ الدِّینِ».[13] ما خیال می‌کنیم امام حسین علیه السلام به دلیلِ آمدنِ یزید فرموده است که «وَ عَلَى الاِسْلامِ ألسَّلامُ»،[14] قبل از آن حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، وقتی فلانی را بالای منبر دید، دید که از گوشه‌ی ناخنِ این شخص یزید بیرون می‌آید، برای همین فرمود «سَمَلَ جِلْبابُ الدِّینِ»، چون این فلانی از یزید ظاهرسازتر است، یزید لو رفته بود، یزید وقتی زن و میمون و پول می‌دید نمی‌توانست خودش را نگه دارد، پس خطرِ یزید کمتر بود، یزید نفاق داشت، اما نه به اندازه‌ی پدر خود، پس خطرِ پدرش بیشتر بود.

آن کسی که به اسم زهد لباسِ پاره به تن می‌کرد… کسی بزرگترین غصب عالم را انجام داد که ادای زهّاد را درمی‌آورد، این خطرناک است.

حال شما غاصبی را تصوّر کنید که نه یک آدم عادی، که مبلّغ پنداشته شود.

دزدی یک بدعت درست کرد که وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خواست جلوی آن را بگیرد، مردم به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اعتراض کردند و گفتند جلوی نماز را نگیر! در حالی که آن چیزی که او درست کرده بود یک بدعت بود؛ ببینید این چه خطری دارد.

کار خیلی سخت است، تبلیغ باید در دست کسی باشد که… اصل این موضوع در اختیار خاتم الأنبیاء صلی الله علیه و آله و سلّم است، صدر المرسلین است، نفس الرسول امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه است…

یعنی من قبل از اینکه نوبت به تبلیغ دیگران برسد، «فليَبدأ بتَعليمِ نَفسِهِ»[15] باید از خودش شروع کند.

عزیزی سؤالی پرسیده بود، دیشب گفت: تو مدام می‌گویی وضع مبلغان خراب است، اول باید مبلغان… منظور هم از «مبلغان» هم منبری‌ها نیست، توسعه دادیم، یعنی مسئولین حکومتی، مسئولین تشکیلات و تشکّل‌های فرهنگی مردم‌نهاد مانند هیئت‌ها و مدارس، منبری‌ها، دینداران و…

این بدین معنا نیست که دیگران وظیفه ندارند، روز قیامت باید هر کسی خودش حساب خودش را پس بدهد…

اما بحث ما راجع به کسانی است که الآن مردم به دنبال کار خود هستند، عده‌ای از مردم هم در موضوع فاطمیه دور یکدیگر جمع شده‌اند، ما در اینجا بگوییم که ما وظایفی داریم، قبل از اینکه به سراغ مردم برویم… آن وظایف سر جای خود هست… هر کسی حق را فهمید و به آن عمل نکرد، باید خودش حساب پس بدهد، من نخواستم بگویم دیگران تکلیف ندارند، یا دیگران حساب و کتاب ندارند، اما آن کسی که حقیقت را فهمیده است و می‌خواهد منتقل کند، اولین قدم این است که تبلیغ آسان نیست.

ممکن است بنده دوست داشته باشم که ماشین خارجی سوار شوم، ولی وقتی به منبر بروم، بر فرض اینکه توانایی خرید ماشین خارجی هم داشته باشم، به خودم اجازه‌ی این امر را نمی‌دهم. با اینکه من مسئولیتی ندارم، کارمند دولت نیستم، حقوق‌بگیرِ دولت نیستم، حمایتِ دولتی ندارم، اما وقتی شما راجع به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حرف می‌زنید باید حواس خودتان را جمع کنید… نمی‌گویم حواس خود را جمع می‌کنم، می‌گویم من باید حواس خود را جمع کنم…

وقتی واردِ عرصه‌ی تبلیغ می‌شوی، شرایطی دارد، حساب و کتاب دارد، مراقبت دارد.

اولین نکته این است که آن کسی تبلیغ می‌کرده که پیامبر بوده است، ما باید شرایط او را ببینیم…

آن کسانی که به دنبال تبلیغ هستند… شما نمی‌توانید بگویید که به دنبال تبلیغ نیستید، اگر همین الآن من به شما بگویم اگر فلان کار را کنید در انتشار موضوع فاطمیه در لشکر حضرت هستید، همه‌ی شما دوست دارید این کار را کنید. همین لباس عزایی که در تن ماست، همین سربندی که شما به سرتان بسته‌اید، یک پرچمِ اعلانِ عزاست. دل ما با حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است، شما در حال تبلیغ کردن هستید، و دوست هم دارید که تبلیغ کنید، من هم الآن راجع به لوازم این امر حرف می‌زنم…

قبل از اینکه به مردم گیر بدهم که چرا این‌ها با من همراه نیستند، باید مدام خودم را متّهم کنم. پیامبر طوری کار می‌کرد که خدا برعکسِ همه‌ی آدم‌ها…

خدای متعال به انسان‌ها می‌فرماید: «سَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ»[16] بدوید… می‌فرماید: «وَفِي ذَلِكَ فَلْيَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ»[17] با یکدیگر مسابقه بدهید، کمی تلاش کنید… «فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ»[18] سبقت بگیرید، اما وقتی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌رسد می‌فرماید: کافی است! می‌فرماید: «لَا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ»،[19] خدای متعال در قرآن کریم چند مرتبه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌فرماید: کافی است، اینقدر خودت را نکش، بگو و برو.

مبلّغ تا زمانی که کار خودش را به اتمام نرساند توقع ندارد، آن شیوه‌ی خلفا بود که هنوز هیچ تبلیغ و تبیین و توضیحی نداده بودند… به این موضوع هم کاری ندارم که آیا نیّت‌شان خوب بود یا نبود… زود چماق بدست می‌گرفتند… این طرف کار مشکل است، این طرف می‌خواهد مردم انتخاب کنند.

گروهی که می‌خواهند دین را تبلیغ کنند، باید کاری کنند که مردم با میل و رغبت و عقل، برترین چیزها را «دین» بدانند، و در نتیجه دین را انتخاب کنند.

حال شما نگاه کنید و ببینید که ما در زمینه‌ی تبلیغ کجا هستیم.

پس تبلیغ آدابی دارد، باید به همه برسد، مبلّغ باید تلاش کند، مبلّغ باید پاک باشد، اگر پاک نباشد ضرر او بیشتر است.

بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم باید یک علی بن ابیطالب صلوات الله علیه بیاید، چون موضوع که سرزمین عربستان نیست.

آنچه زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم غصب شد چه چیزی بود؟ حکومت شبه جزیره‌ی عربستان غصب شد، سقیفه این است، ولی جلوی بخش زیادی از کارِ امامِ بر حق را گرفت. اولویت را تغییر داد و به سراغ کشورگشایی رفت، هنوز خودش نمی‌دانست باید چطور تبلیغ کند، رفت و با جنگ آدم‌ها را در معرض اسلام قرار داد؛ صدام‌ها دعوت کنندگان به اسلام شدند! این‌ها چه اسلامی به مردم یاد می‌دهند؟

درست است که ظواهری را حفظ می‌کردند، مثلاً نماز می‌خواندند، اتفاقاً چون نماز می‌خواندند خطرناک‌تر بودند، چون بقیه این‌ها را جزو اسلام حساب می‌کردند… خالد بن ولید بود و دیگران و دیگران…

دیده‌اید که الآن بعضی اوقات می‌گویند چون او ایران را فتح کرده است شما مسلمان شده‌اید…

اگر صبر می‌کردید که ایرانی‌ها با عشق به خدای متعال و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مسلمان بشوند (البته بخش زیادی اینطور بودند)، که شاید اصلاً اوضاع ما چیز دیگری می‌شد!

وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمد تا به دین دعوت کند، داشته‌های اسلام چه چیزی بوده است؟ «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ»،[20] خدای متعال به حضرت موسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام می‌فرماید: ای موسی! وقتی می‌روی با قوم بنی اسرائیل صحبت کنی و آن‌ها را دعوت کنی، تو برو و فرعون را هم دعوت کن!

به عزیزی گفته بودند که در حال از دست دادن مخاطب‌های این سازمان هستید، گفته بود: برای ما فقط مخاطبِ وفادار مهم است!

خداقوت! تو باید یک صفحه‌ی مجازی برای خودت تأسیس می‌کردی که فقط دوستان تو در آنجا باشند!

اینجا تو باید برای یک جامعه کار کنی، اگر فکر تو این بود که بیخود کردی این جایگاه را اشغال کردی!

«وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ»،[21] ای پیغمبر! من تو را برای همه می‌فرستم…

خدای متعال به حضرت موسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام می‌فرماید: «قُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا»،[22] با این فرعون هم طوری صحبت کن که «لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ»، شاید این فرعون هم برگشت، شاید آن ساحران هم که خیلی فریبکار هستند هم برگشتند… که اتفاقاً این ساحران برگشتند!… بقیه‌ی مردم هم همینطور، خوب‌ها که حتماً، باید همه را انجام بدهی.

برای همین هم کار سخت است، که از حضرت نقل شده است که «پیر شدم»، چون «فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ»،[23] ای پیغمبر! تو روز قیامت فقط نباید برای پرونده‌ی خودت حساب پس بدهی، تو باید برای تک تکِ افراد امّت هم حساب پس بدهی…

البته واضح است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از آن چیزی که باید حساب پس بدهد، جلوتر عمل کرده است، ولی باید حساب پس بدهد…

مسلّم است که امر اختیاری است، یعنی اگر فلان کس بد عمل کرد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را مجازات نمی‌کنند، اما آیا تو وظیفه‌ی آموزش خودت را برای این شخص انجام دادی یا نه؟

با فرعون هم نرم حرف بزن، شاید او هم برگردد.

بعد خدای متعال به پیامبر ما می‌فرماید که «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ»… شما توجّه کنید و ببینید که بعضی از آفرهای پیامبر اکرم برای افرادی است که اوضاع بدی دارند، به آن «مؤلفة قلوبهم» می‌گویند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به «اصحاب صفه» پول اضافه نمی‌داد، می‌فرمود این‌ها ایمان آورده‌اند. آن دیگری شرّ است و مادر بی‌ادبی هم دارد… اما اینطور نیست که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بفرماید این ابوسفیان است و با او کاری نداریم… پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چند هزار گوسفند خمس را به ابوسفیان داد، بلکه شاید او هم برگردد، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برای این‌ها بیشتر هزینه کرد.

دخترِ پیامبر در خانه از گرسنگی می‌لرزید، پیامبر خمسِ غنائم حنین را به بعضی از پولدارهای مکه داد. رحمة للعالمین است.

یعنی اگر می‌خواهی تربیت و تبلیغ کنی، باید بدانی که باید همّت خودتان را بزرگ کنید و فقط اطرافیان خودتان را نبینید.

زمانی است که طرف می‌گوید من توان ندارم و فقط می‌توانم خانواده‌ی خود را حفظ کنم… هر کسی واردِ این عرصه نمی‌شود، اما باید بدانید که دین به سراغ چه چیزی برده است؛ یا اگر خواستند بپرسند که بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چه کسی می‌تواند بیاید و این بار را بلند کند؟

خسارتِ بزرگی که دین دید
اگر هر فرعونی بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمده بود و عَلَمِ دین بلند کرده بود، امّت اینقدر ضرر نکرده بود. این حرف را از کجا می‌گویم؟ آیا ادّعا بود؟ این خطبه‌ی صدیقه طاهره سلام الله علیها است، اصلاً هر کسی نمی‌تواند این امر را تشخیص دهد، فرمود: چه شد بعد از پیغمبر «نَطَقَ کاظِمُ الْغاوینَ» سردسته‌ی منحرفان که منافق بود و دَم بسته بود که لو نرود، حال به میان آمده است و بلبل‌زبانی می‌کند! «هَدَرَ فَنیقُ الْمُبْطِلینَ» فرمانده‌ی ارشدِ اهلِ باطل میداندار شده است!

حال معلوم می‌شود که دین چه خسارتی می‌بیند… رئیس اهل باطل آمده است، منتها در لباسِ اهل ایمان! پس کار خیلی سخت است.

اینجا لازم است که یک نفر بیاید که جامعه او را بشناسد و شأن او شأن پیامبر باشد، بیاید و جلوی انحراف را بگیرد.

بار خیلی سنگینی روی دوش حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها گذاشتند، که اگر شاید امّت خواست برگردد، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بتواند مسیر را پیش ببرد، و همزمان چه آن زمان توانستند و چه نتوانستند، تا پایان این دنیا باید کار به دست اهل اسلام بیفتد.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کار را تمام می‌کند
لذا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌داند، هم از پیامبر دستور دارد، هم آیه‌ی قرآن هست، هم عقل می‌گوید که اگر به خانه حمله کردند نباید وارد درگیری شود، چون اگر این درگیری رخ بدهد و حضرت کشته شود… خودِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: در اینصورت حسنین علیهما السلام زیر دست و پا کشته می‌شوند و مسیر هدایت قطع می‌شود… هدایت باید تا روز قیامت اتّصال داشته باشد و مستمراً ادامه پیدا کند.

اگر شما جستجو کنید جایی را پیدا نمی‌کنید که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تکلیفی به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرموده باشد…

هم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در خطبه فدکیه، هم امام حسن مجتبی صلوات الله علیه در خطبه‌ی شام شهادت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و ظاهراً امام باقر علیه السلام وقتی می‌خواهند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را معرّفی کنند اینطور فرموده‌اند: پیامبر او را به هیچ کاری نفرستاد الا اینکه با فتح و ظفر برگشت. یعنی برنمی‌گشت تا کار تمام شود.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در خیبر عدّه‌ای را فرستاد تا معلوم شود که این‌ها چه کسانی هستند، به میدان رفتند و فرار کردند و برگشتند. وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را فرستاد، حضرت درِ قلعه را از جای خود کَند!

یعنی مولای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌توانست روی او حساب کند.

حضرت موسی سلام الله علیه می‌خواست برای جنگیدن به جایی برود، مردم گفتند: ما نمی‌آییم! به خدا عرض کرد: «رَبِّ إِنِّي لَا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِي وَأَخِي»[24] خدایا! من فقط مالک نفسِ خودم هستم، هر دستوری بدهی من انجام می‌دهم، این برادرم هم طوری پایبند است که انگار من مالک نفسِ او هستم. یعنی اگر من اراده کنم انجام می‌دهد، من مالک نفسِ خودم و برادرم هستم! یعنی این هارون به دردِ این موسی می‌خورد.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: یا علی! «أنتَ مِنّی بِمَنزلةِ هارونَ مِنْ مُوسی، اِلّا أنـّه لانَبیّ بَعدی».

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جنگید و ملائکه حیرت‌زده شدند، «السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا مَنْ عَجِبَتْ مِنْ حَمَلاَتِهِ فِي الْوَغَى»، جبرئیل آمد و عرض کرد: یا رسول الله! امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عملکردِ حیرت‌انگیزی داشت… امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در احد به تنهایی اجازه نداد آسیب جدّی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم وارد شود، ملائکه حیرت کردند، جبرئیل آمد و عرض کرد: یا رسول الله! این علی کیست؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با رجز خود فرمود که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کیست، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در حال جنگیدن بود و پیامبر فرمود: «أنتَ مِنّی بِمَنزلةِ هارونَ مِنْ مُوسی، اِلّا أنـّه لانَبیّ بَعدی»، «مَوتُکَ مَوتِی، حَیَاتُکَ حَیَاتِی» تا تو زنده هستی من زنده هستم، مرگ من زمانی است که تو را بکشند…

اگر کسی بخواهد احتمالاً به دردِ امام زمان ارواحنا فداه بخورد، در هر جایی هر کاری که می‌کند، به او منبر می‌سپارند، به او روضه می‌سپارند، به او در ورودی را می‌سپارند، به او چای را می‌سپارند، او مسئول جایی یا اتاقی است یا هر مسئولیت دیگری، باید آن کار را طوری انجام بدهد که بگوید اگر این یک نخود را به من بسپارید، من این کار را درست انجام می‌دهم، آنوقت احتمال دارد که به دردِ امام زمان ارواحنا فداه بخورد.

این وصف سه معصوم برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است که وقتی پیامبر کاری به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌سپارد، خیال او راحت بود که آن کار انجام می‌شود. یا علی شهید می‌شود یا با فتح و ظفر برمی‌گردد.

ان شاء الله خدای متعال حاج قاسم را رحمت کند، هر کسی به مراتب خودش، از آقا نقل می‌کنند که حاج قاسم اینطور بود که وقتی کاری به او می‌سپردند، کار را به نتیجه می‌رساند.

ان شاء الله خدای متعال روزی کند که ما بتوانیم برای امام زمان ارواحنا فداه قدمی برداریم.

ما بر سرِ سفره‌ی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هستیم
در زمینه‌ی تبلیغ دین هم همینطور است، همانطور که عرض کردم هر کسی که وظایف خودش را انجام نداد، خودش می‌داند. اما هر کسی نگاه کند و ببیند که ما وظایف خود را چقدر نسبت به وظایف دینی خود انجام داده‌ایم؟ ما چقدر معارف را رسانده‌ایم؟ چقدر معارف را با زبانِ لیّن گفته‌ایم؟ چقدر مردم را عاشقِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین کرده‌ایم؟ یا حال مردم را از معارف بهم زده‌ایم؟

ما خیلی مقصر هستیم، و بجای اینکه بپذیریم، عیب‌های دیگران را می‌گوییم! هر کسی خودش در گروی اعمال خود است، اما ما، مخصوصاً کسانی که فاطمیه منبر می‌روند… محرّم و شب قدر، تعداد بیشتری می‌آیند، کسانی که به روضه‌ی هفتگی می‌روند، یا ایام فاطمیه روضه می‌روند، بیشتر سرِ سفره‌ی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هستند… باور ما این است که اینجا خانه‌ی امام رضا علیه السلام است، اگر ما زمان امام رضا علیه السلام بودیم و حضرت ما را به خانه‌ی خود دعوت می‌کرد، به خود می‌بالیدیم. در طول سال چند مرتبه ما را به خانه‌ی خود دعوت می‌کنند؟

اگر شما خیال می‌کنید که با چند امامِ مُرده طرف هستید که به دنبال کار خود بروید، امامِ ما مُرده نیست، حیّ قدیر است، هم زنده است و هم کار از دست او برمی‌آید، هم می‌شنود، هم تدبیر می‌کند، ما بر سرِ سفره‌ی حضرت نشسته‌ایم. کسانی که بیشتر در روضه‌ی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین شرکت می‌کنند به اهل بیت بدهکارتر هستند، چون بیشتر بر سرِ این سفره نشسته‌اند.

چرا نباید شوق داشته باشم که خودم را درست کنم، شاید حداقل بخاطر من چند نفر از دین بدشان نیاید، طوری خالصانه برای خدا عمل کنم که شاید یک نفر… طوری کاسبی کنم که بگویند فکر این شخص چیست که اینقدر خوش‌قول است و هزار تومان به ضررِ کسی کار نمی‌کند و خیرِ مشتری خود را می‌کند؟

در دین اینطور است که می‌گوید وقتی خواستی جنسی را بفروشی، جنس را کمی بیشتر از ارزش پولی که دریافت می‌کنی بده. می‌گویند این شخص اینطور است که می‌گوید من کاری به ترازو ندارم، این شیوه‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، اگر یک کلیوگرم بفروشد، مثلاً یک کیلو و صد گرم جنس می‌دهد.

نه اینکه «کونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَیرِ أَلْسِنَتِکمْ»[25] خوب است، اصلاً تبلیغی که در آن عمل نباشد، ضدّ تبلیغ است!

این چند سال اخیر ما خیلی ضدّتبلیغ بوده‌ایم، مدام نرویم و یقه‌ی مردم را بگیریم… البته آن‌ها باید خودشان حساب خودشان را پس بدهند، همانطور که عرض کردم هر کسی در گروی اعمال خود است، نمی‌خواهم بگویم کسی می‌تواند بگوید چون تو بد تبلیغ کردی من راحت هستم، نه اینطور نیست، تو هم کار خودت را انجام بده؛ اما ما خیلی عقب هستیم.

جامعه‌ای که در آن، برای تشییع حاج قاسم آن جمعیت آمده بود، مسئولین، مسئولینِ تشکّل‌های مردم‌نهاد، و دیندارانِ مدّعی مانند ما که زیاد بر سرِ این سفره هستیم، بیش از بقیه وظیفه داشته‌ایم، ما باید بیش از بقیه توبه کنیم، آن‌ها هم باید حساب‌شان را پس بدهند.

توسّل به امام زمان ارواحنا فداه
خدایا! این جمع ما را جزو لشکرهای نصرتِ امام زمان ارواحنا فداه قرار بده.

خدایا! ما دوست داشتیم به دردِ امام زمان ارواحنا فداه بخوریم، به ما یاد داده‌اند این جمله را بگوییم… خدا شاهد است که من خودم را عرض می‌کنم، که هم در مسائل فردی خجالت می‌کشم که پرونده‌ی من به دستِ امام زمان ارواحنا فداه بیفتد، وای از بی‌آبرویی… پناه بر خدا از آن لحظه‌ای که پرونده‌ام به دست امام زمان ارواحنا فداه می‌افتد… وای از اینکه بخواهد پرونده‌ی مرا ببیند… وای از اینکه بگوید این کاری نکرد، چقدر هم مانع است…

بجز این جمله چیزی برای قبل از روضه ندارم که «اِلهي لَمْ يَكُنْ لِي حَوْلٌ فَانْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِيَتِكَ»،[26] خدایا! خیلی دوست داشتم که آدم حسابی باشم، روز من نرسید، دوست داشتم توبه کنم، اما شکستم، دوست داشتم کمک کنم اما خراب کردم، من توان ندارم که به اطاعت تو دربیایم که گناهان خود را ترک کنم، «اِلا فِي وَقْتٍ أَيْقَظْتَنِي لِمَحَبَّتِكَ»، تو مرا بیدار کن…

خدایا! تو را به اشک چشم زهرای اطهر در تاریکیِ شب‌ها در کوچه‌ها که برای غربت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه گریه می‌کرد قسم می‌دهیم، ما جزو کسانی بشویم که… اگر این جمع ما با هم یک نفر را بر سرِ سفره‌ی امام زمان ارواحنا فداه ببریم، برای اجداد همه‌ی ما کافی است…

خدایا! توفیقِ توبه و انابه و خدمت در راه اهداف امام زمان ارواحنا فداه را روزی این جمع بفرما.

خدایا! ما را جزو بی‌تفاوت‌ها قرار نده.

خدایا! ما را جزو آن کسانی که در حضور ظلم می‌شود و بی‌خیال هستند، قرار نده.

خدایا! ما را جزو بازوان امام زمان ارواحنا فداه در نصرت حق قرار بده.

روضه و توسّل
چقدر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فاطمه‌اش را معرّفی کرد، همه شیرفهم بودند که او کیست، بعد وقتی وارد جلسه شد، پناه بر خدا از نمک به حرامی… آمد و فرمود: چرا این فدک را مصادره کردید؟ گفتند: چون این برای شما نیست!

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمود: پدرم به من بخشیده است.

گفتند: باید شاهد بیاوری.

امام هادی صلوات الله علیه می‌فرماید که غلط بزرگ و جنایئ شنیع و جسارت بزرگ این بود که به صدیقه طاهره سلام الله علیها و اعتبارِ صدق در عالم هستی گفتند که معلوم نیست تو راست بگویی، و ایشان را تکذیب کردند…

اگر بنای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بر این نبود که حق به دیگران برسد، مسلّماً گذشت می‌کرد. اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین اهل این نبودند که بخاطر زمین با کسی دعوا کنند، اما باید معلوم می‌شد این کسی که اینجا قرار گرفته است، در لباس اسلام صد صدام و یزید از پرِ آستین او می‌ریزد؛ لذا وارد گفتگو شد.

مردم نشسته بودند و درواقع باید این مردم بلند می‌شدند، چون می‌دانستند… حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شروع کرد به سخن گفتن و همه شروع کردند به گریه کردن. چه منافق و چه مسلمان، یقین داشتند این غلط خیلی بزرگی است که کاری کرده‌اند که دخترِ پیامبر بین مردان در حال گریه کردن است، لذا تا شروع کرد به گریه کردن، همه شروع کردند به گریه کردن… از بس که این غلط بزرگ بود…

بعد از اینجا شروع کرد که فرمود: «لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُوفٌ رَحیمٌ»[27] خدا پیغمبری را فرستاد… چقدر سختی کشید و حرص زد که شما برگردید، چقدر رأفت و رحمتِ خدا را شاملِ حال شما کرد، «فَاِنْ تَعْزُوهُ وَتَعْرِفُوهُ تَجِدُوهُ اَبی دُونَ نِسائِکُمْ» این بابای من است، «وَ اَخَا ابْنِ عَمّی دُونَ رِجالِکُمْ» برادرِ پسرعموی من است…

بعد انگار که این قوم نمی‌دانند فرمود: «اَیُّهَا النَّاسُ! اِعْلَمُوا اَنّی فاطِمَةُ وَ اَبی‏مُحَمَّدٌ» پدرم پیغمبر است، در این جمع چه کسی هست که فراموش کرده باشد پدرم در مورد ما چگونه رفتار می‌کرد؟ چرا آنقدر ما را معرّفی کرد؟ برای اینکه روزی مانند اینجا بخاطرِ تکّه‌ای زمین شک نکنید که حق با من است، که اگر در این موضوع شک نکنید، مابقی امور را هم می‌فهمید…

اگر من و همسایه‌مان بر سرِ جای پارک خودرو با یکدیگر دعوا کنیم و من در اینجا بگویم او گبر و کافر و منافق و ملحد و بت‌پرست است، شما می‌گویید: شیخ! خجالت بکش! مگر جای پارک خودرو چقدر می‌ارزد که همسایه‌ی خود را گبر و بت‌پرست کردی؟

اینجا موضوع تکّه‌ای زمین نبود که صدیقه طاهره سلام الله علیها این نسبت‌ها را داد، هر کسی بجز صدیقه طاهره سلام الله علیها این نسبت‌ها را می‌داد، باید او را دادگاهی می‌کردند و از او سند می‌خواستند. فقط پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم باطن افراد را می‌داند، و کسی که بمنزله‌ی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است.

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شروع کرد به حرف زدن از باطن‌ها! اصلاً معلوم شد که چرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اینقدر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را معرّفی کرده بود، غیر از صدیقه طاهره سلام الله علیها یا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه چه کسی می‌توانست این حرف‌ها را بزند؟

فرمود: آن زمانی که فقط فرار می‌کردید… «قَذَفَ اَخاهُ فی لَهَواتِها» مدام برادر خود را در جنگ‌ها فرستاد تا از شما حفاظت کند… همه جا بی‌ارزش را فدای باارزش می‌کنند، در اسلام برعکس است، علی را فدای شما کرد، برای اینکه می‌دانست شما اهل نیستید و می‌خواست به شما فرصت بدهد، وگرنه قیمتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که با شما یکی نبود؛ هر جا سختی بود «قَذَفَ اَخاهُ فی لَهَواتِها»، حال چه شده است؟ «ظَهَرَ فیکُمْ حَسْکَةُ النِّفاقِ» نفاق شما آشکار شد، «اِبْتِداراً زَعَمْتُمْ خَوْفَ الْفِتْنَةِ، اَلا فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا، وَ اِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَةٌ بِالْکافِرینَ»، شما کافر هستید…

برگشت و به مردم مدینه رو کرد، «ایهاً بَنی‏قیلَةَ!»، شما نشسته‌اید و به من اهانت می‌کنند؟ شما در مدینه بودید و فهمیدید پدر من در مکّه است، آمدید تا او را یاری کنید، آیا فراموش کرده‌اید که پدرم فرمود «اَلْمَرْءُ یُحْفَظُ فی وُلْدِهِ» اگر می‌خواهید حرمت مرا نگه دارید، حرمتِ فاطمه را نگه دارید. من فاطمه‌ام! دخترِ دیگری ندارد که شما شک کنید! «اَنْتُمْ ذَوُو الْعَدَدِ وَ الْعُدَّةِ وَ الْاَداةِ وَ الْقُوَّةِ، وَ عِنْدَکُمُ السِّلاحُ وَ الْجُنَّةُ» شما اسلحه و پول دارید، به این‌ها حمله کنید! فکر نکنید اگر من تنها بمانم، من از پا می‌نشینم، من مانند آن سینه‌ای که در برابرِ خنجرها پاره پاره شده است هم استقامت می‌کنم…

مردم بلند نشدند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برگشت…

وقتی برگشت، آن‌ها حساب و کتاب کردند و گفتند دیگر نمی‌شود فاطمه را تحمّل کرد، باید کار را تمام کرد…

من از اینجا عبور می‌کنم، فقط اشاره‌ای می‌کنم و رد می‌شوم…

دیدند دیگر نمی‌شود حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را تحمّل کرد، اینطور ایشان شهر را می‌شوراند، باید او را نشاند، باید او را شکست…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه روضه‌ای خوانده است که شاید من هر چند سال یک مرتبه بگویم، الآن هم توان ندارم که بگویم…

آن‌ها حساب و کتاب کردند و گفتند کاری می‌کنیم که هم فاطمه ساکت شود و هم علی هر روز هزار مرتبه بمیرد و زنده شود… علی را از کار می‌اندازیم…

خودِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بالای سرِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به پیامبر عرض کرد که «سَتُنَبِّئُكَ اِبْنَتُكَ»،[28] به من نگفت که با او چکار کردند، ولی آنجا به شما خواهد گفت «بِتَضَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَيَّ وَ عَلَى هَضْمِهَا»… به تو خواهند گفت که چطور او را درهم شکستند…

علی جان! وقتی به شما نفرمود، شما از کجا فهمیدید؟

دفن شبانه برای این بود که معلوم شود حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با چه کسی دشمن است، نماز مخفیانه برای این بود که معلوم شود حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با چه کسی دشمن است، قبرِ مخفی برای این بود که آن‌ها نیایند، اما «علی جان! از زیر لباس دست بکش» برای این بود که مراعات حالِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را کرد…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بعد از اینکه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را دفن کرد، شب‌ها به مزار حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها سر می‌زد، اما روزها این امر سخت بود، روزها در بقیع بین قبور حرکت می‌کرد، «مَا لِي وَقَفْتُ عَلَى اَلْقُبُورِ مُسَلِّماً * قَبْرَ اَلْحَبِيبِ فَلَمْ يَرُدَّ جَوَابِي»[29] تو هم دیگر جواب نمی‌دهی؟!… آیا می‌دانی چند روز است که صدای تو را نشنیده‌ام؟…

فراق به حضرت فشار می‌آورد، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، مردِ عالم وجود در بقیع می‌نشست و پاهای خود را بغل می‌گرفت و بلند بلند گریه می‌کرد…

روزی عمّار آمد و عرض کرد: آقا جان! شما امام ما هستید، اسوه‌ی ما هستید، ما را به صبر دعوت کرده‌اید، وقتی اینطور ضجّه می‌زنید جگرِ ما پاره می‌شود، شما به یاد چه چیزی می‌افتید که اینطور فریاد می‌زنید؟

مغتسل آن تخته‌ای است که روی آن متوفی را غسل می‌دهند…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: «إنّی لَمّا وَضَعَتُها علی المُغتَسِلِ وَجَدَتُ ضِلْعاً مِن أَضلاعِها مَکسوراً»[30] وقتی او را روی مغتسل گذاشتم، باید دست می‌کشیدم، دست من به آن استخوانی برخورد کرد که هر وقت می‌خواست نفس بکشد…

[1]– سوره‌ مبارکه غافر، آیه 44.

[2]– سوره‌ مبارکه طه، آیات 25 تا 28.

[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.

[4] سوره مبارکه انبیاء، آیه 107

[5] سوره مبارکه سبأ، آیه 28 (وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ)

[6] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد ۳۴ ، صفحه ۲۲۱

[7] سوره مبارکه مائده، آیه 99 (مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ)

[8] سوره مبارکه عنکبوت، آیه 18 (وَإِنْ تُكَذِّبُوا فَقَدْ كَذَّبَ أُمَمٌ مِنْ قَبْلِكُمْ ۖ وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ)

[9] سوره مبارکه نحل، آیه 35 (وَقَالَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا عَبَدْنَا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ نَحْنُ وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ ۚ كَذَٰلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ ۚ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ)

[10] سوره مبارکه غاشیه، آیه 21 (فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ)

[11] سوره مبارکه هود، آیه 12 (فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَىٰ إِلَيْكَ وَضَائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَكٌ ۚ إِنَّمَا أَنْتَ نَذِيرٌ ۚ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ)

[12] سوره مبارکه فصلت، آیه 33 (وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ)

[13] خطبه فدکیه

[14] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد ۴۴، صفحه ۳۲۵ (و قال ابن شهرآشوب : كتب إلى الوليد بأخذ البيعة من الحسين عليه السلام و عبد الله بن عمر و عبد الله بن الزبير و عبد الرحمن بن أبي بكر أخذا عنيفا ليست فيه رخصة فمن يأبى عليك منهم فاضرب عنقه و ابعث إلي برأسه فشاور في ذلك مروان فقال الرأي أن تحضرهم و تأخذ منهم البيعة قبل أن يعلموا. فوجه في طلبهم و كانوا عند التربة فقال عبد الرحمن و عبد الله ندخل دورنا و نغلق أبوابنا و قال ابن الزبير و الله ما أبايع يزيد أبدا و قال الحسين أنا لا بد لي من الدخول على الوليد و ذكر قريبا مما مر . قال المفيد : فقال مروان للوليد عصيتني لا و الله لا يمكنك مثلها من نفسه أبدا فقال الوليد ويح غيرك يا مروان إنك اخترت لي التي فيها هلاك ديني و دنياي و الله ما أحب أن لي ما طلعت عليه الشمس و غربت عنه من مال الدنيا و ملكها و إني قتلت حسينا سبحان الله أقتل حسينا أن قال لا أبايع و الله إني لأظن أن امرأ يحاسب بدم الحسين خفيف الميزان عند الله يوم القيامة . فقال له مروان فإذا كان هذا رأيك فقد أصبت فيما صنعت يقول هذا و هو غير الحامد له على رأيه. قَالَ اَلسَّيِّدُ : فَلَمَّا أَصْبَحَ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ خَرَجَ مِنْ مَنْزِلِهِ يَسْتَمِعُ اَلْأَخْبَارَ فَلَقِيَهُ مَرْوَانُ بْنُ اَلْحَكَمِ فَقَالَ لَهُ يَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ إِنِّي لَكَ نَاصِحٌ فَأَطِعْنِي تُرْشَدْ فَقَالَ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ مَا ذَاكَ قُلْ حَتَّى أَسْمَعَ فَقَالَ مَرْوَانُ إِنِّي آمُرُكَ بِبَيْعَةِ يَزِيدَ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ فَإِنَّهُ خَيْرٌ لَكَ فِي دِينِكَ وَ دُنْيَاكَ فَقَالَ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ وَ عَلَى اَلْإِسْلاَمِ اَلسَّلاَمُ إِذْ قَدْ بُلِيَتِ اَلْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيدَ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ جَدِّي رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ اَلْخِلاَفَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلَى آلِ أَبِي سُفْيَانَ وَ طَالَ اَلْحَدِيثُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ مَرْوَانَ حَتَّى اِنْصَرَفَ مَرْوَانُ وَ هُوَ غَضْبَانُ. فَلَمَّا كَانَ اَلْغَدَاةُ تَوَجَّهَ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِلَى مَكَّةَ لِثَلاَثٍ مَضَيْنَ مِنْ شَعْبَانَ سَنَةَ سِتِّينَ فَأَقَامَ بِهَا بَاقِيَ شَعْبَانَ وَ شَهْرَ رَمَضَانَ وَ شَوَّالاً وَ ذَا اَلْقَعْدَةِ .)

[15] نهج البلاغة، صفحه ۴۸۰ (مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْيَبْدَأْ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِهِ وَ لْيَكُنْ تَأْدِيبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِيبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلاَلِ مِنْ مُعَلِّمِ اَلنَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ.)

[16] سوره مبارکه آل عمران، آیه 133 (وَسَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ)

[17] سوره مبارکه مطففین، آیه 26 (خِتَامُهُ مِسْكٌ ۚ وَفِي ذَٰلِكَ فَلْيَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ)

[18] سوره مبارکه بقره، آیه 148 (وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا ۖ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ ۚ أَيْنَ مَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ)

[19] سوره مبارکه یونس، آیه 65 (وَلَا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ ۘ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا ۚ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ)

[20] سوره مبارکه آل عمران، آیه 159 (فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ ۖ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ ۖ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ)

[21] سوره مبارکه انبیاء، آیه 107

[22] سوره مبارکه طه، آیه 44 (فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى)

[23] سوره مبارکه هود، آیه 112 (فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا ۚ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ)

[24] سوره مبارکه مائده، آیه 25 (قَالَ رَبِّ إِنِّي لَا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِي وَأَخِي ۖ فَافْرُقْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ)

[25] الکافي، جلد ۲ ، صفحه ۱۰۵ (عَنْهُ عَنِ اِبْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ اَلْعَلاَءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: كُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِالْخَيْرِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ لِيَرَوْا مِنْكُمُ اَلاِجْتِهَادَ وَ اَلصِّدْقَ وَ اَلْوَرَعَ .)

[26] مناجات شعبانیه

[27] خطبه فدکیه

[28] الأمالي (للمفید)، جلد ۱ ، صفحه ۲۸۱ (قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اَلْجَبَّارِ عَنِ اَلْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلرَّازِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلْهُرْمُزَانِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: لَمَّا مَرِضَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَصَّتْ إِلَى عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ أَنْ يَكْتُمَ أَمْرَهَا وَ يُخْفِيَ خَبَرَهَا وَ لاَ يُؤْذِنَ أَحَداً بِمَرَضِهَا فَفَعَلَ ذَلِكَ وَ كَانَ يُمَرِّضُهَا بِنَفْسِهِ وَ تُعِينُهُ عَلَى ذَلِكَ أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَيْسٍ رَحِمَهَا اَللَّهُ عَلَى اِسْتِسْرَارٍ بِذَلِكَ كَمَا وَصَّتْ بِهِ – فَلَمَّا حَضَرَتْهَا اَلْوَفَاةُ وَصَّتْ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنْ يَتَوَلَّى أَمْرَهَا وَ يَدْفِنَهَا لَيْلاً وَ يُعَفِّيَ قَبْرَهَا فَتَوَلَّى ذَلِكَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ دَفَنَهَا وَ عَفَّى مَوْضِعَ قَبْرِهَا فَلَمَّا نَفَضَ يَدَهُ مِنْ تُرَابِ اَلْقَبْرِ هَاجَ بِهِ اَلْحُزْنُ فَأَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلَى خَدَّيْهِ وَ حَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ مِنِّي وَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ مِنِ اِبْنَتِكَ وَ حَبِيبَتِكَ – وَ قُرَّةِ عَيْنِكَ وَ زَائِرَتِكَ وَ اَلْبَائِتَةِ فِي اَلثَّرَى بِبُقْعَتِكَ وَ اَلْمُخْتَارِ لَهَا اَللَّهُ سُرْعَةَ اَللَّحَاقِ بِكَ قَلَّ يَا رَسُولَ اَللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي وَ ضَعُفَ عَنْ سَيِّدَةِ اَلنِّسَاءِ تَجَلُّدِي- إِلاَّ أَنَّ فِي اَلتَّأَسِّي لِي بِسُنَّتِكَ وَ اَلْحُزْنِ اَلَّذِي حَلَّ بِي بِفِرَاقِكَ مَوْضِعَ اَلتَّعَزِّي – فَلَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِي مَلْحُودِ قَبْرِكَ بَعْدَ أَنْ فَاضَتْ نَفْسُكَ عَلَى صَدْرِي وَ غَمَّضْتُكَ بِيَدِي وَ تَوَلَّيْتُ أَمْرَكَ بِنَفْسِي نَعَمْ وَ فِي كِتَابِ اَللَّهِ أَنْعَمُ اَلْقَبُولِ – إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ – لَقَدِ اُسْتُرْجِعَتِ اَلْوَدِيعَةُ وَ أُخِذَتِ اَلرَّهِينَةُ وَ اُخْتُلِسَتِ اَلزَّهْرَاءُ فَمَا أَقْبَحَ اَلْخَضْرَاءَ وَ اَلْغَبْرَاءَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ – لاَ يَبْرَحُ اَلْحُزْنُ مِنْ قَلْبِي أَوْ يَخْتَارَ اَللَّهُ لِي دَارَكَ اَلَّتِي أَنْتَ فِيهَا مُقِيمٌ كَمَدٌ مُقَيِّحٌ وَ هَمٌّ مُهَيِّجٌ سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَيْنَنَا وَ إِلَى اَللَّهِ أَشْكُو – وَ سَتُنَبِّئُكَ اِبْنَتُكَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَيَّ وَ عَلَى هَضْمِهَا حَقَّهَا فَاسْتَخْبِرْهَا اَلْحَالَ فَكَمْ مِنْ غَلِيلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِيلاً وَ سَتَقُولُ وَ يَحْكُمُ اَللَّهُ وَ هُوَ خَيْرُ اَلْحٰاكِمِينَ سَلاَمٌ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ سَلاَمَ مُوَدِّعٍ لاَ سَئِمٍ وَ لاَ قَالٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلاَ عَنْ مَلاَلَةٍ وَ إِنْ أُقِمْ فَلاَ عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اَللَّهُ اَلصَّابِرِينَ وَ اَلصَّبْرُ أَيْمَنُ وَ أَجْمَلُ وَ لَوْ لاَ غَلَبَةُ اَلْمُسْتَوْلِينَ عَلَيْنَا لَجَعَلْتُ اَلْمُقَامَ عِنْدَ قَبْرِكَ لِزَاماً وَ لَلَبِثْتُ عِنْدَهُ مَعْكُوفاً وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ اَلثَّكْلَى عَلَى جَلِيلِ اَلرَّزِيَّةِ فَبِعَيْنِ اَللَّهِ تُدْفَنُ اِبْنَتُكَ سِرّاً وَ تُهْتَضَمُ حَقَّهَا قَهْراً وَ تُمْنَعُ إِرْثَهَا جَهْراً وَ لَمْ يَطُلِ اَلْعَهْدُ وَ لَمْ يَخْلُ مِنْكَ اَلذِّكْرُ فَإِلَى اَللَّهِ يَا رَسُولَ اَللَّهِ اَلْمُشْتَكَى وَ فِيكَ أَجْمَلُ اَلْعَزَاءِ – وَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَيْهَا وَ رَحْمَةُ اَللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ .)

[29] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد ۴۳، صفحه ۲۱۷

[30] طرف من الأنباء والمناقب، جلد 1، صفحه 396 (حتّى قال عليّ عليه‌السلام لعمار بن ياسر : وإنّ أعظم ما لقيت من مصيبتها أنّي لمّا وضعتها على المغتسل وجدت ضلعا من أضلاعها مكسورا ، وجنبها قد اسودّ من ضرب السياط)

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group