احتجاج اميرالمؤمنين با ابوبكر و عمر در مسجد در قسمتهاى گذشتهى اين بخش معلوم شد كه حضرت زهرا عليهاالسلام به دستور اميرالمؤمنين عليهالسلام براى مطالبهى فدك نزد ابوبكر رفتند (1) و در واقع همهى اين اقدامات از سوى اميرالمؤمنين عليهالسلام بود.
گذشته از اقداماتى كه به دستور حضرت توسط فاطمه زهرا عليهاالسلام صورت مىگرفت، خود اميرالمؤمنين عليهالسلام نيز شخصاً دو اقدام مهم انجام دادند: يكى اينكه شخصاً در حضور مردم ابوبكر را به محاكمه كشيدند، و دوم آنكه نامهاى در اين باره به ابوبكر نوشتند.
محاكمه ى ابوبكر بدست اميرالمؤمنين عليهالسلام(2)
اميرالمؤمنين عليهالسلام به مسجد آمد و در حضور مهاجرين و انصار كه در اطراف ابوبكر نشسته بودند خطاب به ابوبكر فرمود: اى ابوبكر، چرا آنچه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله براى فاطمه قرار داده بود از او منع نمودى، در حالى كه نمايندهى او از چند سال قبل در آن است؟
ابوبكر گفت: اين غنيمت مسلمين است. اگر شاهدان عادلى بياورد به او مىدهيم وگرنه در آن حقى ندارد.
جهل به احكام قضاوت
حضرت فرمود: اى ابوبكر، دربارهى ما حكمى مىنمايى برخلاف آنچه دربارهى مسلمانان حكم مىنمايى؟ گفت: نه! فرمود: اگر در دست مسلمانان چيزى باشد و من دربارهى آن ادعايى نمايم از كدام شاهد مىطلبى؟ ابوبكر گفت: از تو شاهد مىخواهم. فرمود: اگر در دست من چيزى باشد و مسلمين دربارهى آن ادعايى كنند از من شاهد مىخواهى؟! چرا از فاطمه شاهد مىخواهى در حالى كه فدك در دست اوست و در زمان حيات پيامبر و بعد از آن مالك آن بوده است؟ چرا از مسلمين شاهد نمىخواهى؟! ابوبكر ساكت شد، ولى عمر گفت: اين غنيمت مسلمين است و ما با كلام تو نمىتوانيم مقابله كنيم!
اگر شاهدان عادلى آوردى وگرنه اين غنيمت مسلمين است و تو و فاطمه در آن حقى نداريد!!
عصمت سند صدق فاطمه عليهاالسلام
اميرالمؤمنين عليهالسلام به ابوبكر فرمود: اى ابوبكر، قرآن را قبول دارى؟ گفت: آرى. فرمود: دربارهى اين آيه به من خبر ده كه مىفرمايد: «اِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً» (3)آيا اين آيه دربارهى ما نازل شده يا دربارهى غير ما؟ گفت: دربارهى شما. فرمود: اگر دو نفر از مسلمانان بر عليه فاطمه عليهاالسلام به نسبت زشتى شهادت دهند چه مىكنى؟
ابوبكر گفت: بر او حد جارى مىكنم همانطور كه بر زنان مسلمين جارى مىكنم.
كفر منكر عصمت فاطمه عليهاالسلام
فرمود: در اين صورت نزد خداوند از كافرين خواهى بود. گفت: چرا؟ فرمود: براى آنكه تو شهادت خداوند را بر طهارت او رد كردهاى و شهادت مردم را بر عليه او قبول كردهاى. خداوند عزوجل به پاكى فاطمه گواهى داده است.
اگر تو شهادت خداوند را رد كنى و شهادت ديگرى را بپذيرى نزد خداوند از كافرين هستى. همچنين حكم خدا و رسول را رد كردهاى كه فدك را براى فاطمه قرار دادند و او در زمان حيات پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آن را تصرف كرد. تو سخن خدا و رسول را رد كردى و گفتهى يك عرب بيابانى كه برپاى خود بول مىكرد پذيرفتى و فدك را از او گرفتى و گمان كردى كه غنيمت مسلمين است. همانطور كه سخنِ ديگرِ پيامبر را رد كردى كه فرمود: «ادعاكننده بايد شاهد بياورد و براى مدعى عليه قسم كافى است». تو از مدعى عليه شاهد مىخواهى! نتيجهى احتجاج اميرالمؤمنين عليهالسلام در اينجا مردم به خشم آمدند و متوجه ظلم ابوبكر و عمر شدند و به يكديگر نگاه كردند و گفتند: بخدا قسم على راست مىگويد.اميرالمؤمنين عليهالسلام هم به خانه بازگشت.
سخنان حضرت زهرا براى زنان مهاجر و انصار
اولين اثر خطابهى حضرت زهرا عليهاالسلام آن بود كه زنان مهاجر و انصار از اين مدتى كه هيچ يادى از يادگار پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نكرده بودند به عيادت حضرت آمدند و گفتند: اى دختر پيامبر، حالتان چگونه است؟ حضرت فرمود: از دنيايى كه با شما باشم متنفرم و آن را رها كردهام، و نسبت به مردان شما غضبناكم.
ننگ بر كُند شدن شمشير و تزلزل فكر!! واى بر آنان! خلافت را از كوههاى بلند رسالت به كجا كشاندند؟ از ابوالحسن (على عليهالسلام) چه چيزى را نمىپسنديدند؟ جز صلابت شمشيرش و بىپروائى او از مرگ و شدت حملهها و برخوردهاى عبرتآموز او در جنگ، و از تبحر او در كتاب خداوند و غضب او در امر الهى.
به خدا سوگند، اگر مهارى را كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آن را به او (على عليهالسلام) سپرده بود در دست او باقى مىگذاردند به بهترين وجهى آن را اداره مىكرد و اگر خلافت را به او مىسپردند بركات آسمان و زمين بر آنان گشوده مىشد. به كدام سو روى آوردند؟! و بر ضد كدامين ذريهاى اقدام كردند و بر آنان چيره شدند؟!
بينىشان بر خاك ماليده باد و پشيمان شوند قومى كه گمان مىكنند كار درستى انجام مىدهند. قسم به لايزالى خداوند، هماكنون فتنه باردار شده است، و پس زمان كوتاهى ثمرهاش ظاهر مىگردد و از آن كاسهاى لبريز از خون تازه و سم تلخ كشنده مىدوشيد.
آنگاه است كه آيندگان از نتيجهى آنچه پيشينيان پايه گذاردهاند آگاه مىشوند. سويد بن غفله مىگويد: زنان عيادتكننده فرمايشات حضرت زهرا عليهاالسلام را براى مردان خود بازگو كردند. پيرو آن عدهاى از بزرگان مهاجرين و انصار به عنوان عذرخواهى نزد حضرت آمده گفتند:
اى سيدةالنساء، اگر ابوالحسن (على عليهالسلام) اين مسئله را قبل از آنكه پيمانى ببنديم بما يادآور مىشد سراغ ديگرى نمىرفتيم. حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود: از من دور شويد (بس كنيد)، كه با بهانههاى بيهودهتان عذر شما پذيرفته نيست و با كوتاهىهاى شما جاى هيچ سخنى باقى نمانده است! (4)
نامه اميرالمؤمنين به ابوبكر درباره غصب فدك
اسناد تاريخى به گونههاى مختلف باقى مىمانند و پرده از جوانب مبهم ماجراها برمىدارند. يكى از اين جلوهها نامههاى بزرگان ملل است كه در هر قومى از احترام خاصى برخوردار است. در اوج ماجراى فدك، و در حالى كه غاصبين مشغول قدرتنمايى بودند، اميرالمؤمنين عليهالسلام نامهاى با مضامين عالى براى ابوبكر نوشت كه شايد او از درك بعضى جملات آن عاجز بود. اين نامه را حضرت هنگامى نوشت كه ابوبكر پس از تثبيت غصب فدك بر فراز منبر رفت و با اظهار قدرت سخنان ناروايى نسبت به مقام شامخ ولايت بر زبان راند.
حضرت مطالبى در نامه نوشته بودند كه ابوبكر از كيفيت خطاب حضرت در تعجب فروماند، و در برخورد خود تجديد نظر كرد. عين نامهى حضرت چنين است: بىانصافى مردم با اهلبيت عليهمالسلام امواج متلاطم فتنهها را با كشتىهاى نجات پيمودند. ولى تاج افتخار صاحبان عظمت را با اجتماع اهل مكر و غدر پائين آوردند، و از نور مركز انوار استفاده بردند ولى ميراث پاكان ابرار را براى خود قسمت كردند و با غصب بخشودهى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله (يعنى فدك) سنگينىِ وزر و وبال آن را بر خود خريدند.
اگر اجازه داده شود سرهاى شما را... شما را مىبينم كه با كوردلى در حركتيد همانطور كه شتر (با چشم بسته) دور آسياب مىگردد. بخدا قسم، اگر به من اجازه داده شود دربارهى آنچه بدان علم نداريد، سرهاى شما را با شمشيرهاى برندهى آهنين مانند دانهى چيده از تنتان دور مىكنم و جمجمههاى شجاعانتان را آنطور از جا مىكنم كه گوشهى چشمانتان را (از شدت گريه) مجروح كنم و شما را به وحشت بيندازم. تا آنجا كه مرا مىشناسيد هلاككنندهى لشگرها و نابودكنندهى جنگجويان و از بين برندهى بزرگانتان و خاموشكنندهى غائلههاتان و قاتل شجاعانتان بودهام، در زمانهايى كه شما در خانههايتان نشسته بوديد. من همان رفيق ديروز شما هستم. قسم به جان پدرم، نخواستيد خلافت و نبوت در ما باشد چرا كه كينههاى بدر و خونهاى اُحد را به ياد مىآوريد!
سكوت و سخن على عليهالسلام اگر بگويم كه خداوند دربارهى شما چه مقدر كرده استخوان سينههايتان همچون دندانههاى چرخ آسياب به تنتان فرومىرود. اگر سخن بگويم مىگوئيد: «حسد مىورزد»، و اگر ساكت بمانم مىگوئيد: «فرزند ابىطالب از مرگ مىهراسد». هيهات، هيهات كه چنين باشم. اكنون به من چنين گفته مىشود، در حالى كه من مرگ ميراننده هستم. منم كه در شب آرام كه مردم در خواب بودند در درياى مرگ شناور بودم. منم حامل شمشير سنگين و دو نيزهى بلند، و شكنندهى پرچمها در جوش و خروش جنگها. منم آنكه زنگار ناراحتىها را از روى بهترين خلايق (يعنى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله) مىزدود. مادر به عزايتان بنشيند! بدانيد كه پسر ابوطالب نسبت به مرگ از فرزند به سينهى مادرش مأنوستر است.
اگر حقيقت و باطن مردم بيان شود اگر آنچه خداوند در كتابش دربارهى شما نازل كرده ظاهر كنم همچون طنابى كه در چاهى عميق لرزان باشد مضطرب مىشويد و از خانههايتان پا به فرار مىگذاريد و سرگردان مىشويد! ولى من آنچه در سينه دارم تحمل مىكنم تا خداوند را با دستى بريده از لذات شما و خالى از ساخته و پرداختههاى شما ملاقات كنم. مثل دنياى شما نزد من همچون ابرى است كه بالا و بالاتر مىرود و غليظ مىشود و استقرار مىيابد، ولى دوباره از هم مىپاشد و آسمان صاف پيدا مىشود.
آرام باشيد، به زودى گرد و غبار مىنشيند و ثمرهى كار خود را تلخ مىيابيد و يا ثمرهى كاشتهى دست خود را ميوهاى كشنده و سمى قاتل خواهيد يافت. خداوند براى قضاوت ما و پيامبر به عنوان خصم شما و قيامت براى محل مخاصمه كافى است. خداوند هم در قيامت غير شما را از رحمتش دور نمىكند و جز شما را هلاك نمىنمايد. والسلام على من اتبع الهدى. عكس العمل ابوبكر در مقابل نامهى اميرالمؤمنين عليه السلام وقتى ابوبكر نامه را خواند وحشت و رعب شديدى او را گرفت و گفت: عجيب است! چه جرأتى نسبت به من دارد كه ديگرى ندارد؟!
پی نوشت
1- سوره ى احزاب: آيهى 33.
2- بحارالانوار: ج 29 ص 195 189.
3ـ بحارالانوار: ج 29 ص 124 ح 26، ص 127 ح 27. تفسير برهان: ج 2 ص 425.
4- بحارالانوار: ج 29 ص 140 ح 30.