اينك فاطمه عليهاالسلام فدك را رها كرده و ديگر سخنى از آن نمىگويد. يكى از زنان به عنوان عيادت نزد حضرت آمد، ولى از نظر گرايش به سمت دشمن متمايل بود. حضرت به عنوان آخرين سخنى كه دربارهى فدك بر زبان آورده به او چنين فرمود: آنگاه كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از دنيا رفت ابوبكر و عمر با جرأت تمام فدك را گرفتند.
آه كه چه ملك (بابركتى) بود! فدك اعطايى پروردگار بلند مرتبه به پيامبر مناجاتكنندهى با خدا و وفادار بود كه آن را براى قوت فرزندان از نسل او و خودم به من بخشيده بود. اين مطلب را خدا مىدانست و امين او شاهد بود.
اكنون اگر قوت زندگى را از من به زور گرفتند و لقمهى مختصر را هم از من مانع شدند، من صبر بر اين ظلم را باعث تقرب به درگاه الهى در روز قيامت مىدانم، و خورندگان آن به ظلم، آن را شعله ور كننده ى حميم در شعلههاى جهنم خواهند يافت. اين مجموعه، اقدامات دقيقى بود كه پس از غصب فدك انجام گرفت.
برنامهى آن از مقام عصمت داده شد و مجرى آن هم خود اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام بودند. اين خط سيرى كه به ثمر رسيد نتيجهاش براى آيندههاى بلندمدت تشيع باقى ماند كه تا هميشه كلامش سكهى تمام عيار است چرا كه كلام على و فاطمه عليهماالسلام است، و به همين جهت دشمن عاجزتر از آن است كه با تلاشهاى مذبوحانه ى خود بخواهد از غاصب فدك دفاع كند و يا باطلى كه خود از به ميان آوردنش پشيمان شده دوباره احيا كند. كلام فاطمه و على عليهماالسلام نور است و سخن دشمن ظلمت و تاريكى، و پيداست كه ظلمت در مقابل نور محوشدنى است.
خطابه مفصل حضرت زهرا(س) در مسجد
خطابهى مفصل حضرت زهرا عليهاالسلام در مسجد (1)
برنامهى دقيق اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام مراحل خود را بخوبى طى مىكرد و نتايج لازم را مىداد. سه بار احتجاج حضرت زهرا عليهاالسلام و يكبار احتجاج اميرالمؤمنين عليهالسلام به ضميمهى يارى نكردن مردم، ابوبكر را بر تصميم نهايى خود قاطع كرد، و چنين وانمود كرد كه مسئلهى فدك تمام شده است، و كارى كه تصميم آن را داشتيم به صورت رسمى انجام داديم.
خطابه ى فاطمه عليهاالسلام ضربهى سهمگين بر پيكر غصب در اينجا ضربهاى سهمگين لازم بود تا هم بر پيكر غاصبين و هم مردمى كه مؤيد آنان بودند وارد شود و در مجلس عمومى به محاكمهى سيدةالنساء درآيند و هر سخنى هست علنى گفته شود، تا اگر فدك را هم بازپس ندهند حقايق روشن شود. اين مرحله بصورتى اجرا شد كه نه مردم و نه غاصبين هرگز احتمال آن را هم نمىدادند و در حقيقت در مقابل برنامهى انجام شده قرار گرفتند. ترسيمى از كيفيت ورود حضرت زهرا عليهاالسلام به مسجد در شرايطى كه ابوبكر و عمر به همراه مهاجرين و انصار، مجلس مهمى در مسجد پيامبر صلى اللَّه عليه و آله تشكيل داده بودند و مشغول قدرت نمايى در مقابل خانهى فاطمه عليهاالسلام بودند كه در فاصلهى چند قدمى بود، ناگهان درِ خانهى فاطمه عليهاالسلام باز شد و بانوى با عظمت اسلام در حالى كه عدهاى از زنان گرداگرد آن حضرت بودند وارد مسجد شده بسوى جمعيت پيش آمدند.
منظره جداً عجيب بود و مردم همه اختيار از كف داده بودند و فقط اين را فهميدند كه راه باز كنند تا ببينند چه پيش مىآيد. دختر پيامبر سر مبارك را با پوشش كامل پوشانيده بود و لباس سراسرى از روى لباسها پوشيده بود. از شدت غم و ناراحتىِ جسمى، قامت حضرت راست نبود و لباس حضرت به زمين كشيده مىشد و گاهى لباس زير پاى حضرت مىرفت. راه رفتن فاطمه عليهاالسلام همه را به ياد پيامبر صلى اللَّه عليه و آله مىانداخت كه شباهتى تمام به حركت آن حضرت داشت. اولين اقدامى كه شايد تا آن روز سابقه نداشت آن بود كه فوراً بين زنان و مردان پردهاى زده شد، و حضرت با زنان همراه در آنسوى پرده قرار گرفتند و روى زمين نشستند. تأثير عجيب آه فاطمه عليهاالسلام در مردم مردم از ديدن اين مناظر به شدت منقلب شدند و منتظر جرقهاى بودند كه اين انقلاب درونى را ظهور دهد. ناگهان صداى فاطمه عليهاالسلام را شنيدند كه آهى جانسوز كشيد كه با همان آه همهى مردم به گريه درآمدند و مجلس برخود لرزيد و همه منقلب شدند.
شدت گريه بقدرى بود كه حضرت مدتى طولانى صبر كرد تا مردم ساكت شدند و هيجانشان آرام گرفت. حضرت خواست سخنان خود را آغاز كند كه با شنيدن چند كلمه بار ديگر مردم به گريه درآمدند، و حضرت آنقدر صبر كرد تا مردم كاملاً آرام شدند و حضرت سخنان خود را آغاز كرد. محاكمهى ناخواستهى غاصبين مردم سرا پا گوش بودند و نفسها در سينهها حبس شده بود. فاطمه زهرا عليهاالسلام يك تنه همه را به محاكمه مىكشيد و همه خود را مجرم مىدانستند، و گريهها براى شرمى بود كه از جرم و جنايت خود داشتند. دادگاه اجتماع كار خود را آغاز كرده بود و غاصب و همدستانش در فكر بودند كه براى برهم ريختن آن يا تخريب نتيجهى آن از كجا آغاز كنند و به كجا ختم كنند، ولى ترس از تصميمگيريهاى شتابزدهى خود داشتند. محكوميت غاصبين و مردم به حكم فاطمه عليهاالسلام برنامه طورى تنظيم شده بود كه هيچكس را از آنچه قاضى مىخواست فرارى نبود. اين مردم و آن غاصب كه هرگز با دعوت حضور نمىيافتند اكنون با پاى خود حضور يافته بودند.
اگر مهر سكوت بر لب مىزدند خود را محكوم مىديدند چرا كه فاطمه عليهاالسلام سخن خود را مىگفت، و اگر سخن مىگفتند حرفى براى گفتن نداشتند و بيش از پيش باطن بىمحتواى عملشان معلوم مىشد و آنچه مردم خبر نداشتند برملا مىگشت. مردم نيز كه خود را محكوم حكم فاطمه عليهاالسلام مىديدند اين ضرر و خسارت را به پاى ابوبكر و عمر مىگذاشتند و با نگاههاى پرمعنى آنان را زير نظر داشتند. سخنان فاطمه عليهاالسلام هم آنقدر بالا و متين بود كه مردم در مواردى حتى از فهم معانى آن عاجز بودند. سخنانى كه اينك پس از چهارده قرن شرحها و تفسيرهاى مفصل بر آن نوشته شده است. برداشتى از خطابهى حضرت زهرا عليهاالسلام متن كامل خطابهى حضرت زهرا عليهاالسلام در بخش هفتم اين كتاب و ترجمهى فارسى آن در بخش هشتم خواهد آمد و در بخش پنجم خلاصهاى از آن تقديم خواهد شد.
در اينجا نيز برداشتى از آن تقديم مىشود: حضرت پس از حمد و ثناى الهى و اقرار به وحدانيت خداوند و رسالت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و بيان حكمتهايى از خلقت و تكليف بشر و ارسال انبيا عليهمالسلام و خصوص نبوت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله، متذكر سوابق مردم با قرآن و اهلبيت عليهمالسلام شدند. از يك سو سابقهى مردم در كمك به دين خدا و از سوى ديگر وظيفهى خطيرى كه نسبت به آيندگان بر عهده دارند را متذكر شدند. همچنين عظمت قرآن و اهلبيت عليهمالسلام و ارتباط آن دو با يكديگر را بيان كردند و سپس شمهاى از حكمت شرايع الهى را ذكر نمودند.
معرفى خود براى آيندهى تاريخ پس از آن خود را معرفى كردند تا اهل مجلس و آيندهى تاريخ بدانند چه مقام معظمى با مردم سخن گفته است. بعد از آن، سوابق و زحمات طاقت فرسا و فداكارانه ى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و اميرالمؤمنين عليهالسلام در پروردن نهال اسلام را ذكر كردند. در اينجا سخن را به مطلب مورد نظر نزديك كردند و ارتداد مردم پس از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و ناديده گرفتن گذشتهها را يادآور شدند. سپس اين نكته را مطرح كردند كه فقط به بىتوجهى نسبت به دين اكتفا نمىكنند بلكه آتش فتنهها را هم بر عليه دين خدا و اهلبيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شعلهور مىنمايند.
غصب فدك آتشى برانگيخته سپس مسئلهى ارث را مطرح كردند و فرمودند: از نمونه آتشهاى برانگيختهى شما مسئلهى فدك است. در اين قسمت از سخن آياتى از قرآن كه دربارهى ارث و بخصوص ارث انبيا عليهمالسلام بود مطرح كردند، و مسائلى كه بطور خصوصى با ابوبكر و عمر مطرح كرده بودند اين بار در حضور مردم و بطور مفصلتر و علنى بيان كردند. سپس خطاب به قبر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از غاصبين و مردمى كه مؤيد آنان بودند شكايت بردند و اين شِكوه را در قالب اشعارى بيان كردند. تعجب از سستى مردم سپس خطاب را متوجه انصار نمودند و با يادآورى گذشتهى آنان در اطاعت از اوامر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و يارى دين خدا، تعجب خود را از بىتوجهى آنان نسبت به احقاق حق دختر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بيان كردند كه حتى پس از دادخواهى و فرياد كمكطلبى كسى اعتنا نمىكند! ذكر حديث جعلى توسط ابوبكر و جواب آن ابوبكر از فرصت استفاده كرد و در سخنانى كوتاه حديث جعلى خود را مبنى بر ارث نبردن از انبيا مطرح كرد و اشاره كرد كه من غصب فدك را با مشورت و توافق مسلمين انجام دادهام.
حضرت زهرا عليهاالسلام ضمن اينكه ساحت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را از مخالفت قرآن منزه دانستند، آيات صريح ارث انبيا صلى اللَّه عليه و آله را مطرح كردند و ثابت كردند كه هيچ استثنايى در مسئلهى ارث براى هيچكس وجود ندارد. تمسك به اجماع مسلمين و جواب آناين بار ابوبكر اقرار كرد كه از جواب عاجزم و فقط مسلمين را بين خود و تو قرار مىدهم كه من در واقع دستور آنان را اجرا كردهام. حضرت زهرا عليهاالسلام خطاب را متوجه مسلمين نمودند و بشدت آنان را كه به سوى سخن باطل روى آوردهاند مورد مؤاخذه قرار دادند و آنان را به عذاب بشارت دادند و اشاره كردند كه اگر مردم هم به آن راضى نباشند خدا راضى است. بعد تصريح كردند كه اين تصميم شما را خوب مىدانم، ولى خواستم اتمام حجت كنم و مردم واقعيت را بدانند و روز قيامت براى حساب آماده باشند.
غدير حجت نهايى اميرالمؤمنين عليهالسلام در اينجا سخنان حضرت پايان يافت و در راه بازگشت به خانه رافع بن رفاعه به عنوان يك سخن به ظاهر زيبا كه در اذهان عمومى مؤثر بود تقصير را بر عهدهى اميرالمؤمنين عليهالسلام قرار داد كه چرا آنحضرت قبلاً ما را آگاه نكرد تا در خلافت با ديگرى بيعت نكنيم و كار به اينجا نرسد!!! حضرت با غضب به او فرمود: پس از واقعهى غدير براى احدى عذرى باقى نمانده است. اعتراض امسلمه سپس امسلمه سر از حجرهاش بيرون كرد و خطاب به مردمى كه خطابهى حضرت زهرا عليهاالسلام را بدون نتيجهى خاصى به پايان برده بودند مطالبى توبيخآميز گفت كه ملخص آن چنين است: آيا با مثل فاطمه اينگونه برخورد مىشود؟ آيا شما آمدهايد به فاطمه عليهاالسلام حكم دينش را ياد دهيد؟
آيا مثل فاطمه عليهاالسلام آنچه حقش نباشد طلب مىكند؟ عنايت خاص پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نسبت به او را فراموش كردهايد؟ نتايج فكرى خطابهى فاطمه عليهاالسلام بدين صورت مجلس بدون خواست غاصبين فدك تشكيل شد و كاملاً غافلگير شدند و آنچه حاضر به گفتنش نبودند بر زبان خود جارى كردند و همهى مردم حقايق را فهميدند و همانگونه ثبت شد تا آيندگان هم بدانند و حق زهرا عليهاالسلام و حقكشى دشمنش بر جهانيان معلوم باشد.
دفاع از عصمت اهلبيت
آنچه به اهلبيت عليهمالسلام مربوط مىشد ايستادگى در مقابل خدشهدار شدن عظمت مقام عصمت بود. در واقع غاصبين كه بدون محاكمه فدك را غصب كردند در درجهى اول خواستند فاطمه عليهاالسلام را در تصرف فدك ناحق جلوه دهند و در مرحله دوم كار خود را حق به جانب نشان دهند و در مرحلهى سوم طلبكار هم باشند كه اصلاً از روز اول چرا فاطمه عليهاالسلام خودش فدك را تقديم نكرده است!!!
آنچه به عنوان استدلالها و اتمام حجتها در مقابل غاصبين انجام گرفت كه مجموعهاى از آيات قرآن و كلمات پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و عرفيات مسلم اجتماعى و اخلاقى است، براى آن بود كه اگر سكوت مىكردند آيندهى تاريخ چنين قضاوت مىكرد كه نكند فاطمه عليهاالسلام هم به ناحق آن را در تصرف داشته كه وقتى از او گرفتند هيچ نگفت؟!
بخصوص آنكه دشمن در پى سوژهاى بود كه اين جهت را براى اهلبيت عليهمالسلام ثابت كند. لذا قبل از هر دليلى، واضحترين جهت در اقدام و استقامت آن دو معصوم در مسئله، اثبات حقانيت خود و پيشگيرى از اهداف خبيث غاصب بود تا قداست مقام عصمت به هيچ عنوان تحت سؤال نرود و براى هميشه تاريخ بدانند كه اموال دنيا- به هر بزرگى كه باشند- كوچكتر از آنند كه مقام شامخ معصوم را پايين بياورند.
درجهى رفيع عصمت كه به عرش مىسايد و از جانب خداوند است بمعناى صاحب اختيار كل جهان است و تصرف در تكوين و تشريع مطرح است. اين مقام را كجا كه سبك مغزانى در صدد نسبتهاى پيش پا افتادهاى باشند كه از دهان و شكم تجاوز نمىكند؟! با در نظر گرفتن اين جهت اصلى كه به خود اهلبيت عليهمالسلام مربوط مىشد مىپردازيم به جهاتى كه مربوط به دشمن بود و بايد انجام مىشد.
پی نوشت ها
پی نوشت اسناد و مدارك مربوط به خطبه در بخش ششم اين كتاب مفصلاً ذكر شده است.