مرورى بر زندگى حضرت زهرا(س) در كتب و مخصوصا صحاح اهل سنت (1) از دو جهت اهميت دارد: نخست اينكه; عظمتبانوى دو عالم، نزد هر دو گروه آشكار مىشود. و ديگر اينكه، با وجود چنين عظمتى چگونه بسيارى از اهل نتبه تاويلات و توجيهات تاريخ آن عصر روى آوردهاند.
زندگينامه فاطمه(س) در اين كتابها به شش فصل مهم تقسيم شده است:
الف) فضايل صديقه كبری(س)،
ب) ازدواج،
ج) سوگوارى پدر،
د) مناظرات «بويژه با خليفه اول و دوم»،
ه) رحلت،
و) روايات آن حضرت.
الف) فضايل:
1- شباهتبه پدر
فاطمه حقيقت پدر و انعكاس نور او بود كه در جسم فاطمه متجلى گشت. عايشه مىگويد: زمانى همه همسران رسول خدا(ص) برگرد وجودش جمع بودند در اين هنگام فاطمه كه مانند پيامبر گام برمىداشت، وارد شد با ورود او همه ديدند كه پدر با محبت تمام به وى خوشآمد گفت و او را در كنار خود نشاند. (2)
و باز عايشه نقل مىكند: هيچ زنى را از جهتحركات و نشست و برخاست و رفتار مانند زهرا(س) نسبتبه پيامبر(ص) نديدم. (3)
بىشك تحمل و بردبارى فاطمه(س) در برابر مشكلات مختلف ناشى از اخلاق پدرگونه او بود.
2- مبارز خردسال
براى رهروان راه استقامت و صاحبان روحهاى بزرگ، ايام طفوليت و بزرگى يكسان است.
در شرايط سخت اقتصادى، سياسى و نظامى سرزمين مكه و دوران قبل از هجرت هرگاه پيامبر، خسته و رنجور از زخمزبان و شمشير و سنگ به خانه مىآمد دستهاى كوچك زهرا بود كه آرامش را به پدر باز مىگرداند و به يارى او مىشتافت.
آن روز پيامبر خدا(ص) در مسجدالحرام و در كنار كعبه مشغول نماز بود ابوجهل با عدهاى ديگر در گوشهاى به هرزهگرى سرگرم بودند، تا چشمش به پيامبر(ص) افتاد رو به آنان كرد و گفت: كدام يك از شما حاضر استبرود بچهدان شترى را كه ديروز در اين نزديكى قربانى شده بياورد و در حالى كه محمد(ص) در سجده است آن را بر روى شانهاش قرار دهد. بدبختترين آنها گفت: من اين كار را انجام مىدهم. او در حالى كه پيامبر در برابر عظمتخدا سر بر سجده داشت آن را بر روى شانه مبارك پيامبر(ص) انداخت. ابوجهل و همدستانش كه اين منظره را ديدند شروع به تمسخر پيامبر كردند.
ابنمسعود، از اصحاب بزرگ رسول خدا، مىگويد: من در اين وقت در مسجدالحرام بودم و اين منظره را مىديدم اما جرات نداشتم جلو بروم و آن بچهدان شتر را از روى شانه مبارك پيامبر(ص) بردارم از اين جهت در گوشهاى منتظر ماندم تا ببينم جريان به كجا ختم مىشود؟
پيامبر همچنان در سجده بود! تا اينكه كسى جريان را به اطلاع فاطمه(س) رساند. او وارد مسجدالحرام شد و در حالى كه از شنيدن اين خبر بسيار نگران شده بود جلو آمد و بچهدان شتر را از شانه آن حضرت برداشت و سپس رو به عاملان اين اهانت كرد و با زبان رسا آنان را مورد ملامت و سرزنش قرار داد!
رسم پيامبر بر اين بود كه در هنگام نفرين يا دعا، سه مرتبه جمله را بيان مىفرمود در اين مورد نيز پس از سلام نماز، سه مرتبه با صداى بلند فرمود: اللهم عليك بقريش، خدايا اين قريشيان را نابود كن!
به مجرد اينكه صداى حضرت به گوش ناشنواى آنان (ابوجهل و همدستانش) رسيد مجلس بزمشان به مجلس دلهره و اضطراب مبدل شد.
ابنمسعود مىگويد: پيامبر(ص) هفت نفر را به نام، نفرين كرد و همگى آنان در روز جنگ بدر به هلاكت رسيدند و بدنهاى آلوده آنان در چاه بدر انداخته شد. (4)
آرى، در شرايطى كه مردان دلاور و بزرگ مانند ابنمسعود، جمعكننده قرآن، جرات دفاع از پيامبر(ص) را نداشتند، اين دختر شجاع و خردسال رسول الله(ص) بود كه به حمايت پدر مظلوم خود برخاست.
3- در ميدان نبرد
او تنها اهل عبادت و نشستن در منزل نبود. در ميدان نبرد نيز شركت مىكرد و به يارى پدر مىشتافت.
مردى از سهل بنسعد (از اصحاب رسول خدا(ص)سؤال كرد: در جنگ احد چه جراحتهايى بر بدن پيامبر(ص) وارد شد؟ جواب داد: آن روز، رخسار مباركش آسيب ديده دندان و كلاهخود حضرت شكست. در آن روز فاطمه(س) دختر پيامبر(ص) خونها را از سر و صورت آن حضرت مىشست و على بنابيطالب(ع) با سپر آب مىآورد. ولى هنگامى كه مشاهده كرد ريختن آب باعثخونريزى بيشتر مىگردد قطعه حصيرى را سوزاند و خاكستر آن را به روى زخم قرار داد تا خون بند آمد. (5)
4- اولين ديدار، آخرين وداع
همه عالمان حديث اهل سنت و شيعه نقل كردهاند دورى از فاطمه(س) بر پيامبر(ص) بسيار سختبود. ابنداود از ثوبان، آزاد شده رسول خدا(ص)، چنين نقل مىكند: پيامبر اكرم(ص) هرگاه عازم سفر مىشد، آخرين كسى را كه وداع مىكرد فاطمه بود و در مراجعت از سفر اولين شخصى را كه به ديدارش مىشتافت، فاطمه اطهر(س) بود. (6)
5- برترين زنان
سيده زنى است كه برتر از ديگران باشد. ملاكهاى فضيلت معيارهاى مادى و زودگذر نيست كه اين مرام كمخردان است، بلكه معيار برترى در نظام ارزشى اسلام فضايل خاص معنوى است كه از اينرو در فاطمه سيده نساء معرفى شده است.
عايشه مىگويد: روزى صديقه طاهره نزد پيامبر(ص) آمد در حالى كه حكت او شباهت زيادى به راه رفتن پيامبر(ص) داشت. رسول خدا تا چشمش به جمال فاطمه افتاد، فرمود: آفرين بر تو دخترم. آنگاه او را كنارش، راستيا چپش، نشاند. بعد از مدتى سخنى آرام در گوش او گفت: زهرا(س) از شنيدن اين سخن گريان شد.
از فاطمه سؤال كردم: چرا گريه مىكنى؟
قبل از جواب فاطمه(س)، بار ديگر پيامبر سخنى آهسته با دختر خود گفت و زهرا(س) از اين خبر خوشحال شد و خنديد.
من گفتم: تا امروز چنين خوشحالى همراه با غم نديدم. سبب اين دو را از ايشان جويا شدم. فاطمه(س) در جواب فرمود: من راز پدر را افشاء نمىكنم.
اين راز همچنان پوشيده ماند تا زمانى كه پيامبر خدا(ص) رحلت فرمود، آنگاه بار ديگر سؤال را با ايشان مطرح كردم، فاطمه(س) در پاسخ فرمود: در آن روز پيامبر به من فرمود:
جبرئيل در هر سال يك بار قرآن را بر من عرضه مىكرد و امسال دو بار. من از اين امر متوجه شدم كه زمان رحلتم فرا رسيده است و تو از خاندان من نخستين كسى هستى كه به من ملحق مىشوى. از اين سخن پيامبر(ص) ناراحتشدم. سپس فرمود: آيا خوشحال نمىشوى كه به تو خبر دهم: برترين زنان بهشتيا زنان با ايمان هستى؟! از شنيدن اين خبر خوشحال شدم و خنديدم. (7)
فاطمه برترين زنهاى جهان است و مطرح شدن او به عنوان يكى از بهترين چهار زن جهان (خديجه همسر پيامبر(ص)، مريم دختر عمران، آسيه دختر مزاحم) (8) منافاتى با اين احاديث كه فاطمه(س) را بهترين زنان مىداند، ندارد زيرا جمع اين احاديثبه اين است كه; زهرا(س) برترين آن چهار زن است. رسول خدا(ص) خطاب به حذيفه فرمود:
فرشتهاى كه تاكنون به زمين نيامده بود، از خداوند اجازه گرفت و به زمين آمد تا به من سلام كند و مژده دهد: كه فاطمه سرور زنان بهشت است و حسن و حسين سرور جوانان اهل بهشت هستند. (9)
6- پاره تن پيامبر(ص)
در تمام منابع اهل سنت چه در صحاح و چه غير آن؟ اين حديث آمده است كه رسول خدا(ص) فرمود: فاطمه پاره تن من است هر كس او را خشمناك كند مرا خشمناك كرده است. (10)
7- مقام عصمت
اين آيه قرآن «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» (11) نشانگر آن است كه «اهل بيت» پيامبر(ص) معصوم از گناه هستند. سخن در اين است كه اهل بيت، چه كسانى هستند؟
صحاح اهل سنت پاسخ را مشخص كردهاند;
عايشه مىگويد: بامداد يكى از روزها، رسول خدا(ص) بالاپوش خود را كه از پشم سياه بافته شده بود، بر دوش گذاشت و عازم بيرون از منزل بود. در اين موقع، امام حسن(ع) و سپس امام حسين(ع) و بعد از اين دو، فاطمه(س) و سپس على(ع) وارد شدند. هر كدام كه وارد مىشدند، پيامبر عباى مبارك را بالاى سر او قرار مىداد و آنگاه كه همه جمع شدند، همان آيه را تلاوت كرد در اين بين امسلمه يكى از همسران رسول خدا(ص) گوشه ردا را بالا زد خواستخود را به آنان ملحق كند، پيامبر(ص) عبا را از دست او كشيد و فرمود: تو خوب هستى ولكن جزء اينها نيستى. (12)
اين حديث علاوه بر اينكه مقصود از اهل بيت را در نظر پيامبر(ص) و قرآن مجيد مشخص مىكند، عصمت زهراى مرضيه را نيز ثابت مىكند.
8- در مباهله
پيكر اجتماع هر گاه دچار افراد منحرفى مىشود كه رستگارى انسانها را به خطر مىاندازند، انبياء كه طبيبان الهى هستند، به وسيله «نفرين» يا «مباهله» اقدام به نجات جامعه انسانى مىكنند. در باره پيامبر نيز واقعهاى تاريخى در اينباره روى داده است:
مسيحيان سرزمين يمن كه نشانه رسالت را در وجود پيامبر(ص) مشاهده كردند، به عناد و شبپرستى خود، اصرار ورزيدند و از قبول آيين حق روى برگرداندند. پيامبر پيشنهاد مباهله داد و آنان پذيرفتند، چون موعد مقرر فرا رسيد، دلهره سراپاى وجودشان را فرا گرفتبناگاه مشاهده كردند پيامبر(ص) پديدار گشت و حسن(ع) در كنار، حسين(ع) در آغوش و زهرا و على پشتسر حضرت. رو كرد به همراهان و فرمود: هرگاه نفرين كردم، شما آمين بگوييد.
«عاقب» سرپرست ترسايان با ديدن انوار پنجگانه حقيقت را متوجه شد و احساس كرد نفرين اينان يعنى نابودى كليسا. رو به همراهان خود كرد و گفت: من چهرههايى را مشاهده مىكنم كه اگر از خدا بخواهند كوه را از جاى بركند دعاى آنان مستجاب است و تا قيامت نصرانيى بر روى زمين باقى نخواهد ماند.
آنان نيز كه خود چنين احساسى در دل داشتند، از مباهله دستبرداشتند. (13)
زمخشرى مىگويد: آوردن اين افراد دليل است كه آن حضرت واقعا قصد مباهله داشت نه آنكه صرف تهديد بود، چرا كه عزيزترين افراد و پارههاى جگر و محبوبترين افراد را در معرض خطر احتمالى قرار داد. (14)
9- دوستداران فاطمه(س)
از بيانات بزرگان دين آموختهايم كه دين چيزى جز محبت نيست و آيين الهى تولى و تبرى است. على(ع) مىگويد: روزى رسول خدا(ص) دست امام حسن و امام حسين(ع) را گرفته و فرمود: كسى كه من و اين دو و پدر و مادر اين دو را دوستبدارد، در روز قيامتبا من در يك درجه خواهد بود. (15)
ب) ازدواج
1- جهيزيه
عايشه و امسلمه نقل مىكنند: رسول خدا(ص) به ما دستور داد، جهيزيه فاطمه(س) را براى رفتن به خانه على(ع) آماده سازيم.
بنا به فرمان رسول الله(ص) ابتدا سطح خانه را از خاكهاى نرم زمين بطحاء پوشانديم و پس از آن، دو بالش تهيه كرديم و آن دو را با دستخود، از ليف خرما پر كرديم. آنگاه غذايى از خرما و كشمش ترتيب داديم. آب گوارايى نيز آماده كرديم، چوبى در يك طرف خانه گذاشتيم كه لباسها و مشك آب را بدان بياويزند. ما هيچ عروسى را بهتر از عروسى فاطمه(س) نديديم. (16)
2- هديه پيامبر، به مناسبت ازدواج
على(ع) مىفرمايد: رسول خدا(ص) پارچهسفيد رنگى از پشم به من و زهرا مرحمت فرمود و ما خود را به آن پارچه آراستيم. و بعد از اين به منزل ما تشريف آورد و بالشتى كه از نوعى گياه پر شده بود و مشك آبى به ما عنايت كرد. (17)
3- هديه فاطمه(س) به على(ع)
هديه سبب انس و الفت است پس چه بهتر كه اين امر بين خود عروس و داماد رسم باشد، تا لحظات زندگى را شيرين و زن و مرد و محيط خانه سبب آرامش گردد.
على(ع) نقل فرمود: فاطمه اطهر(س) هديهاى (فرشى) به مناسبت ازدواجمان تقديم كرد كه تا آن هنگام فرش ما منحصر به يك پوست گوسفند بود. (18)
4- فاطمه(س) در منزل على(ع)
دختران شخصيتهاى بزرگ، چه بسا كار كردن در منزل شوهر را براى خود ننگ به حساب آورند و اين احساس ناشى از كوچك شمردن كار و احساس شخصيت كاذب در خود است. اما كدام شخص با عظمتتر از وجود رسول گرامى اسلام است و كدام زن متشخصتر از فاطمه(س)؟!
على(ع) فرمود: فاطمه(س) به قدرى مشك آب به دوش كشيد كه اثر بند مشك در گلوى فاطمه(س) باقى ماند و چندان دستاس كرد كه دستهاى فاطمه تاول زد و آن قدر زير ديگ را آتش كرد كه حرارت آتش رنگ لباسهايش را از بين برد. (19)
ماجراى تسبيحات حضرت زهرا(س) ناشى از زحمات طاقتفرساى فاطمه(س) بود. على(ع) كه از نزديك شاهد زحمات همسرش بود، در اين مورد مىفرمايد:
فاطمه از ناراحتى كه به سبب چرخاندن آسياب دستى در دستخود احساس مىكرد، نزد پدر آمد تا كنيزى براى يارى رساندن به او در خانه عنايت كند. رسول خدا(ص) در منزل تشريف نداشت زهراى مرضيه برگشت. عايشه جريان آمدن فاطمه(س) را به اطلاع پيامبر رساند. پيامبر بلافاصله به منزل ما آمد و فرمود: آيا مىخواهيد چيزى به شما بياموزم كه بهتر از تقاضاى شما باشد؟ در هنگام خواب 34 مرتبه تكبير،33 مرتبه سبحانالله و33 مرتبه الحمدلله بگوييد. (20)
ج) مناظرات فاطمه(س)
مهمترين مناظره فاطمه زهرا(س) مناظرهاى سياسى بود كه جنبه اقتصادى نيز داشت. اين بحثبين آن حضرت و خليفه اول و دوم بود. در ظاهر اين مناظرات به مسائل مالى برمىگردد ولى در واقع مسائل خلافت و رهبرى مسلمين مد نظر بود چه آن جز علاقه و انس با خدا در دلش نبود و مسائل دنيوى هيچگاه براى آن حضرت نگرانى ايجاد نكرد.
فاطمه(س) به دنبال ارث پدر آمد، ولى خليفه اول جواب داد: پيامبر(ص) فرموده: ما پيامبران ارث باقى نمىگذاريم آنچه از ما باقى بماند صدقه است، يا در اختيار حاكم همان زمان است. آنگاه فاطمه بر خليفه اول غضب كرد و تا آخر عمر با او صحبت نكرد و بعد از پيامبر(ص) شش ماه زنده بود. (21)
جوابهايى كه از خود صحاح ششگانه در مورد سخن خليفه اول به دست مىآيد چنين به نظر مىرسد: اول: در بحث فضايل آن حضرت گذشت كه غضب فاطمه به معنى غضب رسول خدا(ص) است و اين احاديث مقيد به صورت خاصى نشده است. بنابراين رسول خدا(ص) غضبناك شد!!
دوم: به موجب احاديث وارده مقصود از اهل بيت و شان نزول آيه تطهير، حضرت زهرا(س) معصوم از گناه بود، پس چگونه چيزى را خواست كه مستحق آن نبود؟!
و سوم اينكه: بعد از اين تقاضاى حضرت زهرا(س) خليفه دوم اموال پيامبر(ص) در مدينه را در اختيار على(ع) و عباس قرار داد، ولى خيبر و فدك را نه. (22) اگر اموال پيامبران صدقه است و اين حكم غير قابل تغيير است او چگونه اين عمل را انجام داد؟
علماء شيعه جوابهاى مفصل از اين حديث دادهاند از جمله شيخ مفيد كتاب مستقلى در اين مورد به نام «رسالة حولالحديث نحن معاشر الانبياء لانورث» تاليف نموده است.
د) در سوگ پدر
به همان مقدار كه بودن در كنار پدر براى صديقه كبرا روحبخش بود، فراقش طاقتفرسا مىنمود. ديدار پدر، نسيم بهارى بود كه جسم و جان فاطمه را شادى مىبخشيد و فراقش باد سمومخزان.
هنگامى كه بيمارى پيامبر خدا(ص) شدت گرفت و نفس گرم آن حضرت به سختى در جريان بود، فاطمه(س) با دلى رنجور در كنار بستر نشسته و با چشمانى اشكآلود چهره پدر را مىنگريست. پيامبر در آن حال به فاطمه فرمود:
دخترم ناراحتى من همين امروز است و بعد از اين، راحت مىشوم. چند لحظه بعد صداى مهربانش خاموش شد و كبوتر روحش به آشيانهاى كه قدسيان براى او تزيين كرده بودند پر كشيد. فاطمه(س) كه لبهاى ساكت پدر را ديد، با يك دنيا غم و اندوه به وسيله اين جملات در فراق پدر نوحهسرايى كرد:
«اى پدر، دعوت حق را اجابت كردى و در بهشتبرين جاى گرفتى ما ارتحال تو را به جبرئيل تسليت مىگوييم.»
پس از آنكه بدن مطهر رسول خدا(ص) را به خاك سپردند فاطمه زهرا رو به انس كرده فرمود:
اى انس، چگونه راضى شديد خاك بر بدن مطهر رسول خدا بريزيد. (23)
ه) رحلت
در صحاح سته از رحلت فاطمه زهرا(س) و كيفيت آن، سخنى به ميان نيامده است و فقط به ذكر اين مطلب بسنده كردهاند كه آن حضرت شش ماه بيشتر بعد از پدر در قيد حيات نبود.
مطلبى كه در اين مورد شايان ذكر است، سخن احمد بنحنبل است كه از اطلاع فاطمه(س) از زمان رحلتخويش خبر مىدهد.
امسلمه مىگويد: در آخرين بيمارى فاطمه(س) كه در پى آن، دار فانى را وداع گفت، من پرستارى آن حضرت را بر عهده داشتم. در يكى از روزها كه على(ع) خارج از منزل بود و فاطمه(س) نيز مثل روزهاى قبل در بستر بيمارى بود به من فرمود: آب حاضر كن. آنگاه غسل كرد، چنان غسلى كه مانند آن را نديده بودم.
سپس به كنيز خود فرمود: لباسهاى نو مرا بياور. جامهها را پوشيد. و بعد دستور داد رختخواب مرا در وسط اتاق پهن كنيد. رختخواب كه مهيا شد به پهلو و رو به قبله خوابيد و دست مباركش را زير گونه مباركش نهاد و فرمود:
اينك لحظه وداع رسيده و من به ملاقات پروردگار مىروم بدنم پاكيزه است و غسل كردم و نيازى به غسل ندارم بنابراين بدن مرا براى غسل عريان نكنيد. اين جملات را بر زبان آورد و در همين لحظه جان را تسليم معبود كرد. (24)
و) روايات
در تعدادى از روايات صحاح ست، فاطمه زهرا(س) در سلسله اسناد واقع شده و روايتى را از پدر بزرگوارش نقل مىكند اما تعداد اين روايات زياد نيست در اين جا به ذكر دو روايت اشاره مىكنيم:
1- فاطمه زهرا(س) مىفرمايد: روش پيامبر بر اين بود كه وقتى داخل مسجد مىشد مىفرمود: «بسم الله و السلام على رسول الله اللهماغفرلى ذنوبى وافتح لى ابواب رحمتك. و هر گاه خارج مىشد مىفرمود: بسم الله و السلام على رسول الله اللهم اغفرلى ذنوبى وافتح لى ابواب فضلك. (25)
2- فاطمه زهرا(س) مىفرمايد: پدرم به من تعليم داد و فرمود: صبح كه از خواب بلند مىشوى بگو: سبحان الله و بحمده لا قوة الا بالله ما شاء الله كان و ما لم يشا لم يكن. كسى كه اين دعا را بخواند تا شب در امان است و كسى كه شب بخواند تا صبح در امان است. (26)
پىنوشتها:
1- 1. الجامع الصحيح، محمد بناسماعيل بخارى(م256); 2.الصحيح، ابوالحسن مسلم بنحجاج نيشابورى(م26);3. السنن، ابىماجة(م273); 4. السنن، ابىداود(م 275); 5.السنن، نسايى،(م303);6. الجامع، ترمذى(م279). (اين كتابها چنان منزلتى در نزد اهل سنت دارند كه هيچ كتابى به پايه اين شش مجموعه راوى نمىرسد.
2- صحيح مسلم; كتاب فضائل الصحابه، باب فضائل زهرا(س); صحيح ابنماجه، باب ما جاء فى ذكر مرض رسول الله(ص) ; مسند احمد بنحنبل، ج6، ص 282.
3- صحيح ترمذى; ج 2، ص319 - صحيح ابىداود، باب ما جاء فى القيام. مستدرك الصحيحين، ج 4، ص 272 - الادب المفرد، بخارى، ص136.
4- صحيح بخارى; كتاب بدء الخلق، باب ما لقى النبى و اصحابه من المشركين; صحيح مسلم، كتاب الجهاد و السير، باب مالقى النبى و اصحابه من المشركين.
5- صحيح بخارى; كتاب بدء الخلق; صحيح مسلم، كتاب الجهاد و السير، باب غزوة الاحد.
6- صحيح ابىداود; ج26، باب الاستفادة من العاج - صحيح بخارى، كتاب بدء الخلق - مسند احمد بنحنبل، ج 5، ص 275.
7- صحيح ابنماجه; باب بيمارى پيامبر(ص); مسند احمد بنحنبل، ج6، ص 282; صحيح مسلم، كتاب فضائل الصحابه، باب فضائل حضرت زهرا(س).
8- مستدرك الصحيحين; ج 2، ص479.
9- صحيح ترمذى; ج 2، ص306، باب مناقب امام حسن و امام حسين(ع).
10- صحيح بخارى; كتاب بدء الخلق، باب مناقب اقرباء رسول خدا(ص) مناقب حضرت زهرا(س); صحيح ابىداود، ج 12، باب مكروهات جمع ميان زنان; صحيح مسلم، كتاب فضائل الصحابه، باب فضائل حضرت زهرا(س); صحيح ترمذى، ج 2، ص319 باب فضيلت فاطمه(س).
11- احزاب / آيه33.
12- صحيح مسلم; كتاب فضائل صحابه، باب فضائل اهل بيت پيامبر(ص) و باب فضائل على(ع); صحيح ترمذى، ج 2، ص 308 و209.
13- صحيح مسلم; كتاب فضائل صحابه، باب فضائل حضرت على(ع). صحيح ترمذى، ج 2، ص166 - تفسير كشاف، ذيل آيه مباهله.
14- تفسير كشاف، ذيل آيه مباهله.
15- صحيح ترمذى; ج3، ص 301 - تهذيب التهذيب، ابنحجر عسقلانى. ج 10، ص430.
16- صحيح ابنماجه; ص139.
17- همان، ص316.
18- همان.
19- صحيح ابنداود; ج 2، ص29، باب تسبيح هنگام خواب.
20- صحيح بخارى; كتاب بدء الخلق، باب مناقب على(ع) و كتاب خمس باب اختصاص خمس به نائبان رسول الله(ص) - صحيح مسلم، كتاب ذكر و دعا تسبيح اول روز و هنگام خواب.
21- صحيح مسلم; ج 5، ص153 - مسند احمد، ج 1، ص6 - صحيح ابىداود، ج 2، ص23.
22- مسند احمد بنحنبل; ج 1، ص6.
23- صحيح بخارى; كتاب بدء الخلق، باب بيمارى پيامبر(ص) - صحيح نسائى، ج 1، ص 261 باب گريستن بر ميت - صحيح ابنماجه، ابواب جنائز، باب دفن و وفات پيامبر(ص).
24- مسند احمد بنحنبل; ج6، ص 461 - ذخائر العقبى، ص53 - اسد الغابه، ج 5، ص 590.
25- صحيح ابنماجه; كتاب 5، مساجد و جماعات، حديث 1 - مسند احمد بنحنبل حديث 25212 - صحيح ترمذى، حديث289.
26- صحيح ابنداود; حديث4413.