سخنان آخرين و سفارش هاي شيرين و يا غم آلود انسانهاي آسماني، صحيفه اي سبز و روشن است دايره المعارفي است درس آموز كه طراوت و بالندگي خود را درتمامي عصرها و نسلها حفظ نموده نگاه آدمي را به فراسوي حوادث اوج مي دهد.
پاره اي از اين سخنان لبريز از آموزهاي اخلاقي، كلامي، فقهي، ادبي و ... است كه بسان مشعلي فروزان، راه راستي و درستي را براي همگان نمايان مي سازد. گرچه فضاي برخي از آنان، با غبار غم و موج ماتم همراه است اما به يقين فراز و فرود حوادث به همراه شيوه شيرين زندگي در بيان، ارائه الگوهاي اطمينان بخش و هدايت آفرين در كلام و منطقي محكم و درست در گفتار، طلوعي روشن و تابناك در افق ديدگان آدمي مي آفريند.
در اين ميان گنجينه سخنان پاك بانوي آفرينش، فاطمه زهرا(س) كه در هفت گفتار ويك نوشتار از آن حضرت به دست ما رسيده است.
نمونه اي جاودان و روح افزا است كه هر يك، كتاب معرفت همراه با آموزنده هاي زندگي ساز و درس آموز خواهد بود.
ما هم نگاهي نو به هشت نكته گرانسنگ اين سخنان مي افكنيم و يكايك آنان را درنهانخانه وجودمان مي سپاريم:
1- ادب در كلام، احترام به شوهر
پاره اي از انديشمندان «دبستان » را خلاصه «ادبستان » دانشمندان و آفرينش را مدرسه اي گسترده براي تربيت آموزي و ادب آفريني شمرده اند.
ادب - كه نگهداشتن حد هر چيزي است - شيوه هميشه پيشوايان معصوم بوده است و درگفتار و رفتار آنان تجلي مي يافته است.
سلاله ياسين، فاطمه زهرا(س) در حالي كه واپسين سخنان خود را با همسر ارجمندش درميان مي گذارد، بدون آن كه طوفان حوادث غباري بر سخنان او بنشاند و يا بغض واندوه لحظه اي از ادب و احترام وي را بر بايد، شوهر خويش را با كنيه خطاب نمودو عبارت: «يا اباالحسن » بر زبان راند.
چنانكه در عرب مرسوم بوده و هست، سخن گفتن با كسي همراه با بيان كنيه او نشان از نوعي احترام و دلدادگي دارد.
در سخني ديگر رو به علي(ع) نموده، با عبارتي آهنگين و عشق افروز، دعايي ارزشمند براي نيكبختي دنيوي و اخروي همسر خود كرده و مي فرمايد:
«جزاك الله عني خير الجزاء يا بن عم رسول الله(ص ») پروردگار سبحان تو راپاداش دهد برترين پاداش ها اي پسر عموي رسول خدا - درود خداوند بر او و آل اوباد.
انتخاب واژه هاي زمردين و چينش ارزش آفرين در عبارت، بيانگر دقت و ژرف نگري دراستفاده هاي معنوي از هر يك از آنان است، چنانكه در «يابن عم » (پسرعمو) اشاره به ريشه اي ديرين در نسب پيامبر اسلام و علي(ع) دارد و عبارت «رسول خدا» درسخن حضرت زهرا اشاره به رسالت پيامبر و آثار روحي معنوي اين واژه نسبت به ارزش قدسي آن حضرت و ولايتي كه علي(ع) از رسول الله دارد، ناگفته هاي گفتني بسياري رابازگو مي كند.
شايان توجه است كه اگر دخت آفتاب جايگزين اين عبارت را «ابي » (پدرم) قرارمي داد بدون شك اين بار معنوي از آن احساس نمي شد و چنين تاثيري ژرف نمي گذاشت.
2- بيان حالت خود، تشريح لحظه ها
پس از شروعي شيرين و ادب آميز، سخن زهراي مرضيه(س) با بيان حالت و چگونگي زندگاني آن حضرت جاذبه اي ديگر به خود گرفته است: «لم يبق لي الا رمق من الحياه » براي من لحظه اي بيش از زندگاني نمانده است. بديهي است در اين لحظه روحيه اي خاص و لحظاتي حساس وجود داشته، درخشان ترين واژه ها بيان خواهد شد.
پس از آن به تشريح زمان خود پرداخته، مي فرمايد: «و حان زمان الرحيل والوداع » (زمان كوچ و خدا حافظي فرا رسيده است) هنگامه اي طاقت سوز و هنگامي درد افروز كه توان از همگان مي ربايد، به ويژه زماني كه بانويي هجده ساله باصورتي نيلي، پهلويي شكسته و بازويي نشان دار از ماجرايي ستم آلود در بسترآرميده باشد. سپس با عبارتي كوتاه ريزش رنج از بلنداي كلمات بر پهنه وجود امام علي(ع) پديدار مي شود كه:
فاستمع كلامي فانك لاتسمع بعد ذلك صوت فاطمه ابدا «(علي جان » سخنان مرا بشنوكه پس از اين صداي فاطمه را نخواهي شنيد، هيچگاه) گويي يكايك واژه ها در توفاني از غم و اندوه نمايان شده است و افزون بر توجه بخشيدن با كلمه «فاستمع » صداي مظلوميت و مهرباني در لابلاي حروف به گوش جان مي رسد.
3- شروع سخن، نخستين وصيت
مجموعه واژه هايي كه در گفتارها از آن استفاده مي كنيم; گاهي «امر» است كه در آن از فراز اقتدار، آمرانه لب به سخن مي گشاييم و دستور مي دهيم، و زماني «التماس » است كه در «حضيض » نياز و ناتواني،خواسته خود را از ژرفاي وجود طلب مي نماييم و موقعي «خواهش » و يا «سفارش » كه جلوه اي از برابري، دوستي و صميميت در آن نمايان است. گزينش كلماتي كه چنين هاله اي از مفاهيم داشته باشند فضاي عبارات و جملات را دگرگون مي كنند و با اندك دقتي لازم، برداشت هايي ارجمند نصيب آدمي مي نمايد.
به سخنان ياس عصمت، حضرت زهرا(س) بر مي گرديم و پس از تشريح لحظه ها و حالات او،عبارت آغازين آن بانو را مي نگريم: اوصيك(وصيت و سفارش مي كنم ...) چنانچه كه مي بينيم، گستره ادب، بزرگواري و صفا و صميميت در وجود حضرت چنين واژه پرمفهومي را بر شاخسار بيان بي بي نمايان ساخته است در حالي كه به جاي آن اين واژه ها هيچگونه زشتي نداشت:
از تو مي خواهم كه ...
به تو مي گويم كه ...
بايد چنين كني ...
و ...
پس از اين عبارت، نخستين وصيت آغاز مي شود:
«اوصيك اولا ان تتزوج بعدي » (نخستين وصيت من به تو اين است كه پس از من ازدواج كني) توگويي اين عبارت كوتاه نسيمي صفا بخش بر تمامي بدبيني ها وبدگويي هاست كه ازدواج شوهر را پس از رحلت همسر نشان از بي مهري و دوري از وفا ووفاداري مي دانند. فلسفه ازدواج در كلامي پس از اين عبارت بيان شده است كه بدان مي پردازيم اما پيش از آن، فاطمه زهرا(س) مورد ازدواج امام(ع) را تشريح مي كندكه: ... بابنه اختي امامه فانها تكون لولدي مثلي (نخستين وصيت من به تو اين است كه پس از من با امامه; دختر خواهرم ازدواج كني زيرا او همانند من به فرزندانم مهربان است) شيوه سخن گفتن و منطق در برخورد همراه با عطري آسماني است كه ابتدا شوهر خود را ترغيب به ازدواج نموده، سپس با دليلي آرام بخش وگويا، علت پيشنهاد خود را به ازدواج با «امامه » توضيح مي دهد. پس از اين سخن فلسفه بيان خود را نسبت به ازدواج پس از خويش تشريح مي كند:
فان الرجال لابد لهم من النساء
(همانا مردان براي زندگي خويش نياز به زنان دارند)
و اين خود، واقعيتي است كه دست آفرينش به عنوان غريزه در نهاد آدمي نهاده است و پاك بانوي هستي با توجه ژرف بدان، نگاه همگان را به اين نكته توجه مي سازد.
4- مخفي بودن مراسم; استمرار مبارزه
پيكارهاي عقيدتي و مبارزه هاي فكري فرهنگي، عرصه اي برتر از مكان و زمان دارد. از آغاز آفرينش تا پايان هستي بوده و خواهد بود و شعاعي فراتر از درگيري انسانها بر سر مقام و موقعيت و يا دارايي و دانايي خواهد داشت.
در اين عرصه ارزشهاي والاي الهي و جلوه هاي جاودان انسان در توفان هواها وهوسها، غبار آلود مي شود و گاه مسير سعادت انسانها دگرگون مي گردد.
حوادث غم آلود صدر اسلام و سراشيبي سقوط ارزشهاي ديني در آن زمان، ماجرايي بودكه در غصب فدك جلوه گر شد اما تاثيري تلخ در راه هدايت افراد گذارد كه تافرجام روزگار آثار آن باقي خواهد بود.
چنين بينش عرشي و عميقي بود كه دخت رسول الله را بر آن داشت پس از مبارزه اي رودررو و سنگين با غاصبان خلافت، اين پيكار حق عليه باطل را پس از حيات خويش استمرار بخشد و براي هميشه فريادي عليه ضلالت و گمراهي و غصب و غارت فرود آورد.
فرازي از سخنان آن حضرت را مي خوانيم:
اذا توفيت فلا تعلم احدا
«(علي جان » پس از وفات من، هيچ كس را آگاه مكن)
پس از آن برخي از محرمان ولايت و شيفتگان امامت را نام مي برد تا در مراسم شركت كنند:
الا ام سلمه و ام ايمن و فضه و من الرجال ابني و العباس و سلمان و عماراو المقداد و اباذر و حذيفه (مگر ام سلمه و ام ايمن و فضه را از زنان و ازمردان دو فرزندم حسن و حسين(ع) و عباس و سلمان و عمار و مقداد و اباذر و حذيفه را خبر كن) گويي عمق ستم ستمكاران چنان فاجعه اي آفريده است كه زهراي اندوهگين و ستمديده را بر آن داشته، تاكيدي ديگر با بياني صريح و شفاف نسبت به مقصودخود بيان نمايد:
اوصيك ان لا يشهد احد جنازتي من هؤلاء الذين ظلموني و اخذوا حقي فانهم عدوي و عدو رسول الله.
«(همسرم!» تو را وصيت مي كنم كه هيچ كس از آنان كه به من ظلم و ستم كرده اندو حق مرا غصب نمودند، نبايد در تشييع پيكرم شركت كنند! زيرا آنان دشمنان من ودشمنان رسول خدا مي باشند) و بار ديگر با واژه هايي گوناگون غم و اندوه خود وبغض فرو رفته در ژرفاي وجود خويش را بيان مي كند:
و لا تترك ان يصلي علي احد منهم و لا من اتباعهم.
(و اجازه نده كه فردي از آنها و پيروانشان بر من نماز بگزارد) پس از اين سخن،راه عمل به وصيت خود را تشريح مي نمايد كه انجام مراسم به دور از ديدگان دشمنان خواهد بود:
و ادفني في الليل اذا هداءت العيون و نامت الابصار (مرا شب دفن كن، آن هنگام كه چشم ها آرام گرفته و ديده ها به خواب فرو رفته باشد) و باز آن بانوي معصوم ومظلوم تصميم به تصريح نام دشمنان مي گيرد تا براي چندمين بار افزون بر بيان سخن خود و تاكيد جملات، دوبار نيز نام دشمنان خود را بر زبان جاري كند كه تا بيرق هستي در اهتزاز است وانسانهاي انديشمند و دين باور به وصاياي وي مي نگرند، آگاه باشند كه با دلي لبريز از اندوه و نگاهي سرشار از اشك غم دنيا را ترك كرده است و از دست غاصبان راضي نبوده است. از اينرو مي فرمايد:
و لا تؤذنن بي احدا و لا تؤذنن بي ابابكر و عمر بحق محمد رسول الله(ص) ان لا يصلي علي ابوبكر و لا عمر هيچ كس را خبر نكن و ابابكر و عمر را نيز آگاه نساز و تو راسوگند مي دهم به حق محمد(ص) كه ابابكر و عمر بر پيكر من نماز نخوانند.
آري قسم دادن آن حضرت به حق محمد(ص) و اشاره به رسالت پدر خود در كلام، خبر ازتصميم راسخ و قطعي فاطمه(س) در اعلان برائت از دشمنان بوده است و اين برائت رابا رسالت پدر بيان مي كند تا رنگ شخصي و يا خواسته هاي مادي به خود نگيرد وهمگان درس تبري از آن بياموزند.
5- سفارش هنگام غسل; صحيفه عفاف
آخرين لبخند فاطمه(س) در دنيا، آن زماني بودكه از پوشيده بودن پيكر خويش پس از رحلت آگاه شد، هنگامي كه يكي از نزديكان چگونگي پنهان سازي بدن را زير پارچه اي كه بر چندين قطعه چوب قرار دارد به آن حضرت نشان داد. پس از اين لحظه آرامش بيشتر به آن بانو روي آورد و براي پس ازرحلت خود و هنگام غسل سخني ارزشمند و جمله اي عفاف آفرين فرمود:
يا اسماء! اذا انامت فاغسليني انت و علي بن ابيطالب و لاتدخلني علي احدا ( اي اسماء! وقتي از دنيا رفتم تو و علي(ع) مرا غسل دهيد و هيچ كس را در كنار جنازه من قرار ندهيد) آنجا كه بنيان تقوا، پاكدامني و خويشتن داري در برابر گناه درژرفاي وجود آدمي، قرار گيرد و عشق به عبادات و طاعات در انديشه انسان آرام يابد، براي لحظه هايي كه از نظر فقهي تكليفي ندارد، نيز ناراحت و آشفته خاطرخواهد بود و اين نشان از روشني دل و ديده آن حضرت از باورهاي پاك و آسماني است و راهي هموار و نوراني براي پيروان پاك نيت و فاطمي سيرت خواهد بود تا گامهايي بيشتر در راه رسيدن به قله هاي قدس و تكامل بپيمايند.
6- پس از دفن و نيازهاي ضروري انسان
اذا انا مت فتول غسلي و جهزني و صل علي وانزلني قبري و الحدني و سو التراب علي و اجلس عند راسي قباله وجهي
وقتي وفات نمودم، علي جان! تو غسل و كفن مرا بعهده گير و بر من نماز بگزار و مرا درون قبر گذاشته دفنم كن و خاك بر روي قبر من ريخته آن را صاف نما. بر بالينم وروبريم بنشين.
عباراتي غم بار و ماتم افروز از سخنان زهرا(س) را مرور نموديم. سخناني كه در آن تنها به شوهر خود اجازه غسل و كفن و ورود در قبر مي دهد و پس از آن چگونگي صورت ظاهري مرقد خويش و نشستن همسر خود را بيان مي كند. اين سخنان مقدمه اي براي وصاياي بعدي آن بانو است كه فرمود:
فاكثر من تلاوه القرآن و الدعا فانها ساعه يحتاج الميت فيها الي انس الاحياء.
(«بر بالينم و روبروي من بنشين و» زياد قرآن بخوان و دعا كن; زيرا در چنين لحظه هايي ميت به انس گرفتن بازماندگان محتاج است)
آري: كتاب هدايت بخش انسانها«قرآن نازل » و دعاهايي كه خوانده مي شود،«قرآن صاعد» مائده هايي آسماني است كه در هر حال بويژه به هنگام لحظه اي آغازين ورود در قبر، ضرورتي دو چندان براي آدمي دارد زيرا چنين هنگامي، وقت تحولي سرنوشت ساز در روح و جسم انسان است وآنچه او را آرامش مي بخشد و از اضطراب خاطر و نابساماني رواني نجات مي دهد; سكان سلامت بخش و راحتي آفرين ياد و نام خداست كه در «قرآن و دعاها» تجلي چشمگيري دارد.
7- زيارت: نشان و فاداري و صميميت
در فرازي ديگر از سخنان سبز و جاودان دخت آفتاب مي بينيم كه بيانگر صفاتي ارزشمند براي همسران است:
اوصيك يا ابا الحسن ان لا تنساني و تزورني بعد مماتي (تو را وصيت مي كنم علي جان كه مرا فراموش نكني و پس از وفات من همواره مرا زيارت نمايي)
دنيا مزرعه اعمال آدمي است و هرآنچه از اين سوي هستي به آن سوي حيات كه اعمال صالح و كارهاي خداگونه است فرستاده شود و اين سيره حسنه استمرار يابد، شادي روان و راحتي روح بيشتري نصيب انسان مي شود. در ميان تمامي اعمال، ياد آوري انسان و زيارت مرقداو، ارزشي والا و نشان از صميميت و صفا بين افراد خانواده دارد. از اينرو پس ازوفات خديجه(س) رسول خدا(ص) هماره به ياد همسر خود بود و باذبح قرباني، گوشت آن را براي دوستان همسر خود مي فرستاد تا ياد و نام او جاويدان بماند و يا فاطمه زهرا(س) به زيارت قبر عموي خود حمزه مي رفت.
8- دعاهاي آخرين; واژه هاي عاطفه آفرين
در فراز پاياني وصيت نامه حضرت زهرا(س)
عباراتي عاطفه آفرين نسبت به فرزندان خود، سپردن همسر خويش به خداوند و سلام ودرود هميشگي به سادات و فرزندان تا روز قيامت عنوان شده است ...
انا استودعك الله تعالي و اوصيك في ولدي خيرا ...«علي جان!» من شما را به خدا مي سپارم ودرباره فرزندانم سفارش به نيكو كاري دارم.
و در وصيتي ديگر كه به قلم حضرت نوشته شده است، مي فرمايد:
و استودعك الله و اقرا علي ولدي السلام الي يوم القيامه شما را به خدا مي سپارم و بر فرزندانم تا روز قيامت سلام و درود مي فرستم.
از مجموع سخنان آخرين بزرگ بانوي مي توان نگاه گسترده، عشق و عاطفه و توجه به خداوند در تمامي لحظه ها و حالات را فرا گرفت.
اميد آن كه فرازهاي گوناگون و درس آموز سخنان فاطمه زهرا(س) هماره در برابرآيينه نگاه ما باشد و نكته هاي اخلاقي، ادبي، اجتماعي، و عاطفي عبارات آن بي بي آويزه هوش مان قرار گيرد.