حجت الاسلام والمسلمین قرائتی در سخنرانی ویژه ایام فاطمه به ذکر آموزه هایی از زندگی حضرت فاطمه (س) پرداخته اند.
به نقل از شفقنا متن کامل سخنرانی به گزارش پایگاه ایشان در پی می آید:
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
بينندهها پاي تلويزيون بحث را ايام فاطميه ميبينند. مخاطبين ما عزيزاني هستند كه در جزيرهي ابوموسي هستند. دورترين نقطهي بندرعباس. توفيقي بود آمديم و گفتيم يك بحثي هم اينجا داشته باشيم. به مناسبت تاريخ پخش كه ايام فاطميه هست، ميخواهم راجع به فاطمهي زهرا صحبت كنم. در كرهي زمين كسي كه هم دختر معصوم است، هم همسر معصوم است، هم مادر معصوم، جز حضرت فاطمه نيست. گاهي يك كمالاتي را خدا روي كرهي زمين در طول تاريخ به يك نفر ميدهد.
موضوع: گوشهاي از سيماي فاطمه زهرا(س)
دختر نبوت، همسر ولايت، مادر امامت
1- دختر معصوم، همسر معصوم، مادر معصوم. هيچكس يك چنين كمالي ندارد. يكي از شعرا و دانشمندان اهل سنت ميگويد: «بِنتُ مَن، اِبنُ مَن، زَوجة مَن»، «بِنتُ مَن» دختر كيست؟ «زوجة مَن» همسر چه كسي است؟ «اُمُ مَن» مادر كيست؟ اين شعرش «بِنتُ مَن، زَوجة مَن» دختر نبوت، همسر ولايت، مادر امامت.
2- اول شهيد راه ولايت. فاطمه زهرا شهيد شد به خاطر دفاع از اميرالمؤمنين. اول شهيد راه ولايت.
3- ايشان الگوي همه زنها شد. اين چهارده معصوم يك زن درونش لازم بود. اگر چهاردهتا مرد بودند، زنها يك خرده سنگين بود زير بار حرفها بروند. ميگفتند: ببين اين چهارده معصوم مرد بودند، خبر از مشكلات زن نداشتند. هي گفتند: بچهداري، خانهداري، شوهرداري، يكي از اينها اگر زن بود و مشكلات زن را حس ميكرد، اينقدر كار ما مشكل نميشد. يك فاطمه را خدا در چهارده معصوم گذاشت. با اينكه فاطمه زهرا مستقل نبود. تابع پدرش بود. بعد از رحلت پدرش، تابع شوهرش بود. پسر ميخواهيد امام حسن و امام حسين. دختر ميخواهيد مثل زينب! تربيت بچه، شوهرداري ميخواهيد از علي بپرسيد. نه سال در خانهاش بودم، يك تقاضا نكردم.
مقام معظم رهبري مطلبي را فرمودند: به نام سبك زندگي. ما اگر زندگيمان سبك قرآن و اهل بيت باشد، همه مشكلات ما حل ميشود. جهازيهاي كه پيغمبر براي فاطمه زهرا دستور داد بخرند، آمد از جهازيه بازديد كرد كه اقلام جهازيه تُشك، متكا، ظرف مسي، ظرف فلان، بازديد از جهازيه كرد و گفت: مبارك باشد. نه از بيتالمال خرج كرد، نه قرض كرد. نه تحميل كرد، نه به داماد فشار آورد. مشكل اين است. قناعت رفته و زندگيمان به هم ريخته. من اگر اسم كسي را بگويم، همه شما او را ميشناسيد. اسمش را نميگويم، ميترسم صلاح نباشد. ايشان به عروس گفت: ببينيد من الآن وضع پوليام خوب نيست. وقتي مهمان داريم انگور بخريم. وقتي مهمان نداريم دانه انگور را بخريم. قيمت دانه انگور يك دهم خوشه انگور است. ما هم خوشه را بخريم باز بايد دانه دانه كنيم و بخوريم. چرا پول بدهيم، در اين شرايط كه وضعمان خوب نيست خوشه بخريم، بعد دانه دانه كنيم بخوريم. به اين ميوه فروش ميگويد: آقا يك كيلو دانه انگور بده. قيمتش خيلي پايين ميآيد، البته اگر مهمان داشتيم آبروداري ميكنيم. مشكلي پيدا شد. حالا بگويم اسمش كيه، از مهمين مملكت است.
كسي كه هم استاندار بود، هم وزير بود، ميگفت: دوره دانشجويي پول نداشتم، ميرفتم خرده پنير ميخريدم. چون به خانمم گفتم: پنير قالبي هم بخريم كه نميخوريم. ريزش ميكنيم ميخوريم. حالا بگذار ريز شدهاش را بخريم، كلي ارزانتر است. طوري است؟
همه ما گرفتار شدهايم. بنده آخوند هستم هم... يعني همه با هم گير كرديم. تا به كسي ميگوييم: مثلاً يك اذان بگو. ميگويد: يك آمپيلي فاير بده!!! تا ميگوييم: درس بخوان، ميگويد: يك كامپيوتر بخر. اين سبك زندگي مشكل شده. ولذا يك چيزي ميگويند:
«تنور شكم دم به دم تافتن *** مصيبت بود روز نايافتن»
دوري از اسراف در زندگي فردي و خانوادگي
زندگي را ميشود ساده گرفت. من بارها اين را گفتم، اجازه بدهيد يكبار ديگر هم بگويم. معاون وزير آموزش و پرورش در يكي از اين دورهها بعد از انقلاب، در جلسهي معاونين گفت. من هم بودم. گفت: بعضي كشورهايي كه كاغذ به دنيا ميفروشند يك كتاب را نه سال ميخوانند. يعني اين بچه ميخواند سال ديگر به يك بچهي ديگر ميدهد. نه بار اين كتاب را ميخوانند. شما ميدانيد چند صد ميليون كتاب چاپ ميشود و هر كتابي چقدر است؟ و اگر ما دو سال كتابهايمان را تميز نگه داريم چند تا شهرك براي معلمين ميسازيم و مشكل مسكن معلمين را از همين صرفهجويي كاغذ حل ميكنيم. نميخواهيم حل كنيم. ما اسراف ميكنيم. اسراف گناه كبيره است. فتواي امام است از خودم نيست. امام ميفرمايند: اسراف گناه كبيره است. يعني عادل را فاسق ميكند. در همه چيز هم اسراف ميكنيم. همه ما هم اسراف ميكنيم. حالا همه كه ميگويم يك «الا» بگويم، چون ممكن است يك آدمهايي باشند كه اسراف نكنند. مثلاً من اينجا نشستم...
من خدمت مقام معظم رهبري بودم، اتاق روشن بود. بلند شد لامپهاي آن اتاق را خاموش كرد. همين اينجا كه نشسته بودلامپ روشن بود. البته يكوقت ميخواهند فيلمبرداري كنند، مهمان خارجي دارند خوب همه را روشن ميكنند كه يكوقت سمت اتاق تاريك نباشد. اما وقتي بنده ميخواهم كتاب بخوانم خوب همين لامپ روشن باشد بس است، چرا لامپ آن طرف روشن باشد.
كسي آب خورد، نصف ليوان آب را روي خشكي ريخت. حضرت فرمود: چرا اين كار را كردي؟ گفت: چه كنم؟ گفت: آب رودخانه را در رودخانه بريز. من آيت الله بزرگي را سراغ دارم، خدا رحمتش كند، آيت الله ميرزا جواد تهراني. از علماي هشتاد ساله، نود ساله مشهد بود. آب را در كتري ميكرد و پاي گلدانها وضو ميگرفت. ميگفت: هم من با وضو ميشوم و هم گلها آب ميخورد. يعني واقعاً اگر صرفهجويي كنيم در لباس، در آب، در برق، در ماشين، فقر نيست. همه با هم اسراف ميكنيم. يك الا بگويم باز براي اينكه افرادي ممكن است اسراف نكنند، حق آنها ضايع ميشود. اگر خواسته باشيم بايد برگرديم به قرآن و اهل بيت. گاهي هم ميگوييم: آقا باقيها چه ميكنند؟ خوب باقيها بكنند به ما چه؟
يك كسي زغال دست گرفته بود، پشت ديوار آجري قشنگ، ديوار آجري قشنگي بود. پشت ديوار مثلاً يك چيزي مينوشت. شعار مينوشت. صاحبخانه آمد گفت: آقا، اين ديوار آجري به اين قشنگي، با اين زغال و خط بد چرا ديوار خانهي ما را ضايع كردي؟ گفت: باقيها هم نوشتند. صاحبخانه گفت: باقيها گور پدرشان خنديدند كه نوشتند. گفت: من هم گور پدرم ميخندم، پگذار بنويسم. (خنده حضار) همه ما با هم اسراف ميكنيم.
بايد يك زن الگو داشته باشيم. نصفش را من ميگويم، نصفش را شما بگوييد. با اينكه زهرا مستقل نبود. تابع پدرش، بعد از پدر، تابع شوهر.
حضرت زهرا(سلام الله عليها)، الگوي زنان مسلمان
ولي بايد يك زن باشد كه وقتي ميگويد: يك نمونه اين ما زندگي كرديم و شد. شوهرداري، بچهداري، تعليم و تربيت، بعضي خانمها خيال ميكنند كه وقتي ما ميگوييم: مسلمان باشيد، يعني اُمُل باشيد.
بنده چند روز پيش، پانزده روز نميشود. چند روز پيش يك سخنراني داشتم براي 1500 تا خانم پزشك كه جمع زيادشان پزشك متخصص بودند و يك تار مويشان هم پيدا نبود. با لباس صد در صد اسلامي، پزشك متخصص، يك سميناري در تهران داشتند، من برايشان صحبت كردم. چه كسي گفته كه حالا اگر دختر دبيرستاني شد يا پايش را در دانشگاه گذاشت بايد چنين باشد.
اصلاً من يك چيزي بگويم، خواهش ميكنم عنايت كنيد به حرف من. چون ايام فاطميه است يك جمله بگويم. فرض كنيد اسلام راجع به حجاب حرفي ندارد. ديگر بالاتر كه نيست. گفتند: دختر خانم هرطور ميخواهي بيرون بيا. از اين بالاتر كه نيست. فرض كنيد اسلام گفته: اختيار با خودت! بنده اعتقادم اين است كه در محيط علمي و محيط كاري مثل اداره، مثل دبيرستان و دانشگاه، نه به خاطر شرع، به خاطر علم بايد هر رقم لباسي را حرام كنيم. چرا؟ به خاطر اينكه بنده دانشجو هستم يا دبيرستاني، يا كارمند دولت، وقتي زن طبيعي باشد، دل مرا نميبرد. ولي وقتي دختر با آن رقم آمد از كنار من رفت دل مرا ميبرد. وقتي دل مرا برد، حواس من پرت ميشود. به علم من ضربه ميزند. چون تمركز فكر من از بين ميرود. كار به حلال و حرامي ندارم. تو كه آمدي رفتي حواس مرا پرت كردي. و همين ضربهي علمي است به دانشگاه. اصلاً ما حرفي از دين نميزنيم. علم را كه قبول داريد. مخلوط شدن دانشگاهها، دختر و پسر، ول شدن دخترها، ول شدن پسرها، پسرها هم همينطور هستند. ول شدن ضربهي علمي ميزند. يعني گيرم حلال هم باشد. يك كسي هندوانه دزديده بود و ميخورد. گفتند: حرام است. گفت: من كار به حرام بودنش ندارم. براي خنكياش ميخورم. حالا من هم كار به اسلام ندارم. اسلام را هم كنار بگذاريم. چرا به ما گفتند: اگر قاضي ادرار دارد، قضاوت نكند. يعني ادرار قاضي در مغز قاضي اثر ميگذارد. چرا گفتند: اگر كفش قاضي تنگ است، قضاوت نكند. براي اينكه فشاري كه به پايش ميآيد در قضاوت اثر ميكند.
چرا حضرت به فاطمه زهرا فرمود: فاطمه جان اين پرده گل دارد، گلش حواس مرا پرت ميكند. من ميخواهم نماز بخوانم، روبروي پرده گل دار نميخواهم نماز بخوانم. پرده را بردار! اگر گل پارچهاي حواس پيغمبر را پرت ميكند، دختر آرايش كرده حواس جوان را پرت نميكند. هرچيزي كه تمركز را از بين ببرد، در عبادت، در قضاوت، در تحصيل، ممنوع است.
علامت روشنفكري هم نيست. اينقدر آدمهاي آرايش كرده داريم كه خبري جايي نيست. تازه ليسانس هم باشد از ليسانس خبري نيست. ليسانسههاي ما صد تا كتاب خواندند. فوق ليسانسههاي ما 150 كتاب خواندند. وقتي ما ميلياردها كتاب نخوانده داريم، خواندن صد تا كتاب، مثل يك بچهاي كه بگويد: من قلك دارم. خيلي خوب داشته باش. ديگر قلك كه خبري نيست. شما به پولهاي بانك مركزي نگاه كن. اصلاً رويت نميشود بگويي من پول دارم. آدم وقتي به كتابهاي كتابخانهها نگاه ميكند خجالت ميكشد بگويد: من باسواد هستم. قرآن گفته: همه شما با هم يك ذره سواد داريد. همه با هم! يعني همه آيت الله عظماها، پروفسورها، اساتيد دانشگاه، مبتكرين، مخترعين، همه شما يك ذره سواد داريد. آيهاش اين است: «وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلاً» (اسرا/85) يعني همه شما با هم يك ذره سواد داريد. مدركي است كه خدا به ما داده، حالا ما به هم ميگوييم: فارغ التحصيل شديم، فارغ التحصيل خيلي خوب. از بيكسي ميگوييم.
فاطمه زهرا، قرآن راجع به خانمها سه آيه دارد پشت سر هم. ايام فاطميه هست بد نيست با كلمات قرآن آشنا شويم.
سفارش خداوند به زنان مسلمان
راجع به زن. اول ميگويد: «وَ قَرْنَ» يعني قرار بگيريد. «وَ قَرْنَ في بُيُوتِكُن» (احزاب/33) سعي كنيد از خانه بيرون نياييد. «وَ قَرْنَ في بُيُوتِكُن»
دوم چه؟ ميگويد: اگر لازم شد بيرون بياييد، بياييد. منتهي «وَ لا تَبَرَّجْن» تَبَرُّج از برج است. برج يعني ساختمان بلند. ساختمان بلند در شهر. ميگويد: به من نگاه كن! طوري قيافه نگيريد كه برج شويد يعني دلها را با خودتان ببريد. مانتو يا چادر؟ چه رنگ لباسي؟ نه ميگويم چادر، نه ميگويم: مانتو. نه ميگويم: لباس چه رنگي. فقط ميگويم: «فَيَطْمَعَ الَّذي في قَلْبِهِ مَرَض» (احزاب/32) اينهايي كه مينويسم قرآن است. طوري لباس نپوش كه آن كسي كه در قلبش مرض است، يعني آدم هرزه و عياشي است طمع كند. «فَيَطْمَعَ» يعني طمع كند. يعني چشم او را دنبال خودت بكشي.
خوب حالا بيسواد بوديم. دانشمند شد. «وَ اذْكُرْن» (احزاب/34) ذكر، يادآوري، چه چيز«وَ اذْكُرْن»؟ «ما يُتْلى» چيزي كه تلاوت ميشود، «في بُيُوتِكُن» در خانههايتان. اين قرآن است راجع به زن. اصل اولي زن تا نياز نيست، پرسه نزند در خيابانها، هرجا نياز شد، آرام بيرون بيايد. آرايش نكند كه ديگران را به خودش جذب كند. فرمش هم طوري نباشد كه «الَّذي في قَلْبِهِ مَرَض» آدمهاي هوسران را چشمشان را سير نكند. ولي «يُتْلى» يعني تلاوت ميشود. آنچه در خانهتان تلاوت ميشود «مِنْ آياتِ اللَّهِ وَ الْحِكْمَة» آيات الهي، ديگر چه؟ حكمت الهي، يعني زن دانشمند باشد، حكيم باشد، ولي برج نباشد. اين سه آيه را كنار هم بگذاريد. اين سبك زندگي است.
مردها چطور زندگي كنند؟ زندگي عادي. در قرآن اگر اشتباه نكنم 28 تا كلمهي معروف است. معروف يعني عرفي، ببين زنگ موبايل صدا دارد. اما بعضيها برميدارند مثلاً صداي گاو روي زنگ الاغشان ميگذارند... روي زنگ موبايلشان ميگذارند. كه وقتي مثلاً صداي... [حاج آقا سرفه كردند... يك ليوان آب به ما بدهيد...] ماه رمضان كه نيست. آخر ماه رمضانها ما ليوان را پنهان ميكنيم. يعني فيلمها را قبل از ماه رمضان ميگيريم. چون ماه رمضان پخش ميشود پنهان ميكنيم. خيلي بايد حواسمان جمع باشد. مثلاً ما دستمال كاغذي را دستمالش را درميآوريم ميگذاريم. جعبهاش را نميگذاريم. چون اگر جعبهاش باشد ميگويند: قرائتي از اين كارخانه تبليغ كرد. (خنده حضار) جعبه دستمال را نشان نميدهيم. آب را پنهان ميكنيم. چون يك وقت ممكن است صدا و سيما هوسش بگيريد اين فيلم را در ماه رمضان پخش كند. ميگويند: قرائتي ماه رمضان آب خورد. حالا هي بگويند كي اين فيلم را گرفتند و چطور بوده...
خوب، مردم از زندگي اگر فيلم بگيرند خيلي حرفها كم ميشود، عكس ميگيرند. فرق بين فيلم و عكس را ميدانيد. عكس در يك لحظه، فيلم تمام ساعات را فيلم ميگيرد. ولذا ممكن است كسي حالا ايام فاطميه است، يك لحظه بخندد. حالا يك صحنهاي ديد، يك چيزي شنيد، يك چيزي خواند، يك چيزي ديد، خندهاش گرفت. تا ميرود بخندد تِق.. ببين، ايام فاطميه دارد ميخندد! خوش انصاف!!! من مطالعه كردم، عزاداري كردم، تحقيق كردم، از آن كارها نميگويد. از همان يك لحظه، ممكن است كسي يك كلمه بگويد، همين كلمه را سوژه كند، حالا قبلش چه گفته، بعدش چه گفته، غرضش چه بوده، در چه شرايطي اين كلمه را گفته است.
در قرآن يك آيه داريم ميگويد: اگر كسي قسم خورد، زبانش، به خدا قسم! همينطور لقلقهي زبان چون تند تند حرف ميزند يك قسم هم خورد. ميگويد: اين كفاره ندارد. ميگويد: «لا يُؤاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ في أَيْمانِكُم» (بقره/225) ايمان از يمين است، يمين هم يعني قسم. اگر كسي يك قسمي را بخورد، ولي جدي نباشد، نيتش جدي نباشد، اين كفاره ندارد. «وَ لكِنْ يُؤاخِذُكُمْ بِما كَسَبَتْ قُلُوبُكُم» اگر با قصد و عمد قسم بخوري، به قسم عمل نكني آنوقت كفاره دارد. يعني جريمه مربوط به اين است كه نيت داشتي يا نيت نداشتي. ممكن است انسان نيت نداشته باشد و يك چيزي از دهانش بيرون بپرد.
من يكبار ايام عاشورا، روي منبر گفتم: شمر (ع)، بايد ميگفتم: امام حسين(ع)! قاطي كردم. دو شاخه تلفن را در برق زدم. خوب اين را بايد گفت: فهميدي چه شد؟ ديشب قرائتي گفت: شمر(ع). بله گفتم. ولي لقلقهي زبان بود. اين نه كفاره دارد و نه گناه است. عنايتها و توجهها مهم است كه آدم يك كاري را... «وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّدا» (نساء/93) عمدي كسي را بكشي، بايد تو را كشت. اما «وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأ» (نساء/92) عربيهايي كه ميخوانم قرآن است. «مُتَعَمِّدا»، «خَطَأ» اگر متعمد، عمدي باشد، روي قرض باشد. «وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياة» (بقره/179) كشتي، كشتي! اما اگر خطايي باشد، رفت گنجشك را بزند، به يك آدم خورد و كشته شد. خيال كرد دشمنش است، وقتي زد ديد دوستش است. اين حسابش فرق ميكند.
پس چه داريم ميگوييم. ميشود به من كمك بدهيد؟ «قَرنَ»، يعني چه؟ با هم بگوييد. نفهميدم. مردم ايران هم بايد بفهمند. «وَ قَرْنَ» يعني قرار بگيريد. اصل اين است كه زن تا نياز نيست در خانهاش بنشيند. اگر نياز بود براي تحصيل، تحقيق، خدمت، اگر نياز بود از خانهاش بيرون بيايد. مشكلي نيست. ولي «وَ لا تَبَرَّجْن» تَبَرُّج از برج است. يعني جلوهگري نكنيد. خوب حالا اگر در خانه بنشينيم، يا بياييم بيرون جلوهگري كنيم. از نظر علمي، فرهنگي، عقل ميافتيم؟ ميگويد: نه عقب نميافتيد. نفر اول كرهي زمين بيايد بالا، طوري نيست. باسوادترين مردم دنيا باشيد، طوري نيست. زن ميتواند به جايي برسد كه خدا ستايشگر او باشد. يعني خدا از او تعريف كند. چقدر آيه در قرآن داريم كه از مريم تعريف شده است. از مادر مريم تعريف شده است. از زنان مهاجر تبليغ شده است. ما شش هزار زن شهيد در ايران داريم. شش هزار زن شهيد در ايران داريم! چند تايي تحت شكنجه، جمعي در بمباران، جمعي نميدانم... اينها همه رده بندي شده. من خودم هم تا چند وقت پيش نميدانستم. شش هزار زن شهيد. زن و مرد ميتوانند دوش به دوش هم بروند.
تساوي زنان و مردان در كسب كمالات معنوي
در تمام كمالات زن و مرد ميتوانند با همديگر راه بروند. سورهي احزاب آيهي 35 است. «إِنَّ الْمُسْلِمينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ» حالا مردهايش را من ميگويم، زنهايش را خانمها بگوييد. من از طرف مردها، مردهايش را ميگويم، شما با هم بگوييد. «إِنَّ الْمُسْلِمينَ وَ الْمُسْلِماتِ» مردها نه! زنها بگويند. «اِنَّ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ» ببخشيد!!! «إِنَّ الْمُسْلِمينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتينَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقينَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرينَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعينَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقينَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمينَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاكِرينَ اللَّهَ كَثيراً وَ الذَّاكِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيماً» (احزاب/35)
در تمام كمالات زن و مرد مثل هم هستند. آخرش ميگويد: «أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيماً» اين خيلي مهم است. از قرآن بگويم. قرآن ميگويد: زن اولوالالباب است نه ناقص العقل است. اولوالالباب است. در سورهي آل عمران ميگويد: «إِنَّ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» در آفرينش زمين و آسمان، «لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبابِ» (آلعمران/190) براي دانشمندان آياتي است. در كجا؟ در خلقت آسمانها. اولوالالباب يعني صاحبان انديشهي بالا. آنهايي كه فكر بلندي دارند، عقل قوي دارند، در خلقت زمين و آسمان «لِأُولِي الْأَلْبابِ» اولي الالباب چه كساني هستند؟ ميگويد: كساني هستند كه در دعاهايشان، در فكرشان اينگونه هستند. دو سه تا «رَبَّنا» پشت سر هم داريم. بعد خدا ميگويد: اي اولوالالباب شما ربنا ربنا گفتيد، چشم! «فَاسْتَجَاب» (آلعمران/195) من دعاي شما را مستجاب ميكنم. و من ضايع نميكنم «عَمَلَ عَامِلٍ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثى» (آلعمران/195) چه مرد، چه زن! يكبار ديگر دقت كنيد.
در آفرينش هستي براي صاحبان فكر نشانههايي است. صاحبان فكر اينگونه هستند، كه از خدا اين چيزها را ميخواهند. خداوند ميگويد: اي صاحبان فكر كه اين رقمي دعا كرديد. من دعاي شما را مستجاب ميكنم. خواه مرد و خواه زن «مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثي» يكوقتي ما ميگوييم: حجاب، عفاف، معنايش اين نيست كه شهيد نباشد، دانشمند نباشد، استاد دانشگاه نباشد، معلم نباشد، از خانه بيرون نيايد، پيغمبر زنهايش را در جبههها هم ميبرد.
حضور زنان صدر اسلام در صحنههاي اجتماعي
چرا امام حسين زينب كبري و زن و بچههايش را به كربلا برد؟ چرا ابراهيم زن و بچهاش را مكه برد؟ ما فكر ميكنيم تا گفتيم اسلام، يعني هيچي نفهم. اُمُل باش، تا گفتيم: تمدن، يعني خودت را ول كن در اختيار چشمهاي هرزه!
نابينايي وارد خانهي حضرت زهرا شد. حضرت زهرا فوري بلند شد خودش را پوشاند. پيغمبر فرمود: چشم ندارد كه تو را ببيند. گفت: چشم ندارد، ولي من عطر زدم. عطر كه زدم، بوي عطر من به اين نابينا ميرسد. من نبايد اين نابينا را تحريك كنم. ولو با بو! چشم ندارد شكل مرا ببيند. ولي بيني دارد و عطر مرا استشمام ميكند.
همه شما ميدانيد حضرت فاطمه فرمود: مرا كي دفن كنيد؟ با هم بگوييد... كسي را كه شب دفن كنند، كه بدنش ديده نميشود. آن هم در آن زمان كه خيابانها و كوچهها برق نداشته. در تاريكي ميخواهند زهرا را دفن كنند. در عين حال فرمود: من ميخواهم تابوتم ديوار داشته باشد. يعني حتي شب هم ميخواهم كسي مرا نبيند. حجم بدنم را نبيند.
چقدر مردم را دوست داشت؟ امام حسن ميگويد: مادرم داشت عبادت ميكرد. از سر شب تا صبح به مردم دعا كرد. گفتم: مادرجان يك دعايي هم به خودت بكن. فرمود: اول مردم، بعد ما.
هيچ زني را سراغ داريد در تاريخ عروسيها كرهي زمين، كار به مسلمانها هم ندارم. در تاريخ عروسيهاي كرهي زمين عروس را دارند خانهي داماد ميبرند. يك فقيري رسيد. در راه گفت: فاطمه شما شب اول عروسيت است. ولي من پيراهن ندارم. يا پيراهنم پاره است. يك پيراهن كهنه هم به من بدهيد. زهرا فرمود: زنها دور مرا بگيريد، كسي مرا نبيند. كنار راه، كنار كوچه دور زهرا را گرفتند، زهرا پيراهن عروسيش را درآورد و به فقير داد. گفتند: خانم شما شب اول عروسيت است! فرمود: قرآن ميگويد: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون» (آلعمران/92) اگر ميخواهيد رشد كنيد آنچه را كه دوست داريد بدهيد. من پيراهن عروسي را دوست دارم بايد آن را در راه خدا بدهم. نه پيراهن كهنهاي كه رنگش رفته و ديگر نميشود پوشيد. اگر ميخواهيد در راه خدا بدهيد، يك چيزي را بدهيد كه دوست داريد. چيزهاي بنجل را ندهيد. «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون» در تاريخ يك چنين خانمي وجود دارد.
تلاشهاي حضرت زهرا(سلام الله عليها) در عرصه خانه و جامعه
در تاريخ بشريت سراغ داريد كه خانم و كنيز كارهايش را يك جور قسمت كند. حالا يك چيزي براي تحريم اقتصادي بگويم. فاطمه زهرا آمد گفت: آقاجان! من چهار تا بچه پشت سر هم دارم. كوچك هستند. حسن، حسين، زينب، كلثوم، دوم اينكه زنهاي مدينه را هم ميخواهم درس بدهم. معلم زنهاي مدينه هم هستم. عبادت هم دارم، شوهرم هم اكثراً جبهه است. حالا كه چهار تا كوچولو دارم، اموزش هم دارم، كارهاي خانه هم دارم. خود زهرا خمير ميكرد، تنور درست ميكرد، غذا ميپخت. حالا كه كار خانه و شوهرداري و بچهداري است و پدرشان هم جبهه است، يك خانم كه كنيز باشد، بيايد يك چيزي به او بدهيم در خانه كمك ما كند. پيغمبر فرمود: چهارصد تا فقير هجرت كردند و از مكه آمدند مدينه، جاي ندارند. اينها كنار مسجد،هستند.
خدا قسمت كند در مدينه يك جايي است حدود 50، 60 متر است. يك متر از مسجد بلندتر است. يك سكو است. اسمش صفّه است. تمام فقيرهايي كه هجرت ميكردند و از مكه ميآمدند مدينه، جاي نداشتند در اين صفه بودند. اصحاب صفّه! فرمود: چهارصد تا فقير داريم. با چهارصد تا فقير من بيايم براي تو كنيز بگيرم؟
وقتي تحريم اقتصادي شد، مثلاً مردم يك چيز ساده اوليات زندگيشان را ندارند، من حالا مبلمان عوض كنم. ماشين عوض كنم. اين سبك زندگي است. اينكه ميگويد: «لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَة» (احزاب/21) از رسول خدا درس بگيريد، يعني وقتي مردم ندارند شما يك كمي كوتاه بياييد. امام صادق پرسيد: وضع مردم چطور است؟ گفتند: آقا وضع گندم خوب نيست. فرمود: اگر وضع گندم خوب نيست، ما نان گندم بخوريم؟ نان و آرد و جو و گندم را قاطي كنيد. گفتند: وضع بدتر شد. گفت: نان جو خالي! گفتند: آقا وضع بدتر شد. گفتند: مصرف را پايين بياوريد. ما بايد همراه مردم باشيم. من خودم هم نگران هستم همينطور باشم. هرچه هم به مردم فشار ميآيد، حاضر نيستند اين پنج رقم ميوهشان را چهار رقم كنند. سبك زندگي چيه؟ همين سبك زندگي است.
وقتي اين دخترهاي دبيرستان فقير هستند، دختر خانم ولو پدر تو پولدار است، اين رقم كفش را نپوش. چون او كفش پنج توماني، سه توماني، دو توماني، گيرش نيامد. آنوقت شما با كفش چهل توماني كنار او ميروي. وقتي نگاه به كفش قيمتي تو ميكند ديگر ميتواند درس بخواند؟ اين به جامعه خوش بين است؟ به انقلاب خوش بين است؟ به خدا خوش بين است؟ اين كارها را نكنيد. چرا متزلزل ميكنيم؟ با يك بوليز، با يك كفش، با يك ماشين، با يك مبلمان! كوتاه بياييم. سبك زندگي اين است. فاطمه زهرا، اين رقمي بود.
وقت من تمام شد. ايام فاطميه است. يك سلام ميدهم، شما هم سلام بدهيد به حضرت زهرا.
«السلام عليك يا فاطمه، السلام عليك و رحمة الله و بركاته»
خدايا به آبروي فاطمه دختران و زنان ما را فاطمي، و مردان ما را علوي و حسيني و حسني قرار بده.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»