مقدمه
دعوای حق و باطل همیشه در جهان وجود داشته است از آن زمان که آدم خلق شد شیطانی هم بود که او را بفریبد، علاوه بر وجود شیاطین جنی و انسی نفس انسان به عنوان بزرگترین دشمن او همواره با تزیین و تسویل او را به سمت باطل سوق می دهد. اغوای نفس و شیطان معمولا به صورت باطل محض نمایان نمی شود بلکه با آمیختن حق و باطل همراه است به گونه ای که انسان ناآگاه را به اشتباه افکنده و اندک اندک او را به سمت باطل محض میکشاند و از حق دور می کند.
در اهمیت شبهه همین بس که از پایه ها و ارکان کفر شمرده شده است .[1] تبعیت از شبهات باعث هلاکت تابعین آن می شود[2] . و در حدیثی امام رضا علیه السلام خطر شبهه افکنانی را که ادعای دوستی اهل بیت را هم دارند مهم تر از فتنه دجال دانسته اند:
«الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْخَزَّازِ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا ع يَقُولُ إِنَّ مِمَّنْ يَنْتَحِلُ مَوَدَّتَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ فِتْنَةً عَلَى شِيعَتِنَا مِنَ الدَّجَّالِ فَقُلْتُ بِمَا ذَا قَالَ بِمُوَالَاةِ أَعْدَائِنَا وَ مُعَادَاةِ أَوْلِيَائِنَا إِنَّهُ إِذَا كَانَ كَذَلِكَ اخْتَلَطَ الْحَقُّ بِالْبَاطِلِ وَ اشْتَبَهَ الْأَمْرُ فَلَمْ يُعْرَفْ مُؤْمِنٌ مِنْ مُنَافِقٍ [3]»
از این رو برای رسیدن به کمال اعتقادی نمی توان تنها به آموزش عقاید حقه اکتفا کرد بلکه باید در هر زمان سلاح مقابله با شبهات اعتقادی را نیز در دست داشت. پیشگیری از وقوع شبهات و نجات انسان ها از ورطه شبهات یکی از اقدامات مهم و اساسی معصومین در تربیت اعتقادی بوده است. از اثراتي كه در نهج البلاغه براي وجود پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله شمرده شده است يكي هم از بين بردن شبهات است[4].
در این فصل نخست به معنای شبهه اشاره می کنیم، سپس ریشه شبهات در کلام معصومین را بررسی کرده و در پایان به سیره ایشان در مقابله با شبهات اعتقادی پردازیم.
معنای لغوی
شبهه در لغت از ماده شبه گرفته شده است و معانی مختلفی را برای آن ذکر کرده اند، که همه آنها همان معنای عرفی فارسی را برای این ماده بیان می کنند، شباهت دو یا چند چیز به یکدیگر به مناسبتی در شکل و صورت یا معنا، به نوعی که تمییز یکی از دیگری گاهی مشکل می باشد. به عنوان استعمال این ریشه در عربی گفته اند (شبه) نام نوعی مس است، به خاطر دوایی که به آن می زنند زرد می شود و چون شبیه طلا است به آن شبه می گویند.[5]
امام علي عليه السلام در بيان معناي شبهه مي فرمايند: « و انما سميت الشبهة شبهة لانها تشبه الحق[6]» بدرستيكه شبهه را براي اين شبهه ناميدندكه به حق شبيه است. همين معنا از شبهه در اين فصل مورد نظر است. در این بحث شبهات اعتقادی به عقاید نادرستی اطلاق می گردند که به علت شباهت داشتن با عقاید حقه برخی انسان ها را به اشتباه انداخته و آن عقاید را حق تصور می کنند
باید توجه داشت که بحث شبهات فقهی از موضوع ما خارج است و معنای مخصوصی دارد که در فقه از آن صحبت می شود. مثلا مایعی را که نمی دانند حلال یا حرام است شبهه دار می نامند. همچنين عقايد باطل در صورتي كه صريح بيان شوند در دايره شبهات مورد نظر ما قرار ندارند بلكه عقايد باطلي كه صورت حق به خود گرفته اند و مومنان را به اشتباه مي افكند مورد نظر ما بوده است.
ریشه شناسی شبهات
شناخت اصل و ريشه هر رويداد به فهم آن كمك شاياني مي كند. تحولات روحي نيز از اين قاعده مستثنا نيستند. شبهات به عنوان عقايدي كه با ذهن و روح انسان ها در ارتباطند اگر درست شناخته شوند و منشا ايجاد آنها دانسته شود آسان تر برطرف مي شوند، از اين رو اهل بيت در شناساندن ريشه وقوع و ايجاد شبهات تلاش مي كردند.
در روايات وارده ريشه هاي شبهه به دو دسته الف- دروني و ب- بيروني تقسيم مي شود.
الف: دروني
نفس اماره و مسوله
بزرگترين دشمن انسان نفس اوست كه در درون او جاي دارد . . علماي اخلاق در بيان انواع نفس به دو نفس مسوله و اماره اشاره نموده اندكه آدمي را به زشتي سوق مي دهند به اين ترتيب كه نفس براي گمراهي انسان ابتدا بدي را در نظر او زينت داده و مطلوب جلوه مي دهد سپس او را به انجام و اتيان آن عمل ناپسند امر مي كند. به اين دو نفس در سوره يوسف عليه السلام اشاره شده است
حضرت علي عليه السلام در كلام جامعي ، شبهه را يكي از چهار پاية كفر شمرده اند و براي آن چهار ستون دانسته اند:
«وَ الشُّبْهَةُ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ إِعْجَابٍ بِالزِّينَةِ وَ تَسْوِيلِ النَّفْسِ وَ تَأَوُّلِ الْعِوَجِ وَ لَبْسِ الْحَقِّ بِالْبَاطِلِ وَ ذَلِكَ بِأَنَّ الزِّينَةَ تَصْدِفُ عَنِ الْبَيِّنَةِ وَ أَنَّ تَسْوِيلَ النَّفْسِ يُقَحِّمُ عَلَى الشَّهْوَةِ وَ أَنَّ الْعِوَجَ يَمِيلُ بِصَاحِبِهِ مَيْلًا عَظِيماً وَ أَنَّ اللَّبْسَ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ فَذَلِكَ الْكُفْرُ وَ دَعَائِمُهُ وَ شُعَبُهُ»
و شبهه بر چهار شعبه است: شادمان شدن بزينت (دنيا يا رأيهاى فاسده اى كه نزد خود زينت داده)، و خود آرائى (بأباطيل)، و بازگرداندن كج (را براست بنظر خويشتن)، و در آميختن حق را بباطل، و اين براى آنست كه زينت انسانى را از بينه (و برهان روشن) باز دارد، و خود آرائى مايه افتادن در شهوت است، و كجى صاحب خود را بانحراف بزرگى بكشاند، و آميختن حق بباطل تاريكيهائى است كه رويهم انباشته. اينست كفر و ستونها و شعبه هاى آن.[7]
در اين روايت به چهار پاية شبهه اشاره شده است . گرچه هر كدام از اين ستون ها وابسته به نفس و ارادة انسان است اما سه پاية نخستين ارتباط عميق تري با نفس انسان دارند و پايةچهارم يعني درآميختن حق و باطل ريشه هاي بيروني زيادي دارد.
زيبايي هاي موهوم دنيا خود به خود باعث شگفت زدگي دنيا طلبان مي گردد اما اگر با زينت دادن نفس همراه گردد اثر مخرب آن دو چندان مي شود. به گونه اي كه اين حب و دوستي بيش از حد و موهوم، چشم و گوش محب را كر و كور كرده و كجي ها و انحرافات محبوب را نمي بيند از اين رو چه بسا باطل را حق بداند و حق را باطل ، منكر را معروف پندارد و معروف را منكر، ايمان را كفر انگارد و كفر را ايمان . اين است شبهه به عنوان پايه اي از كفر.
ب: بيروني
اگرچه انسان موجود مختاري است كه با اراده خود تصميم مي گيرد اما نمي توان از نقش عوامل تاثير گزار بر او غفلت نمود. وسوسه هاي شياطين جن و انس، بدعت هاي آشكار و پنهان در دين ، عالمان گمراه و... از عوامل مؤثر بر تصميمات انسان هستند.
1-شيطان
نخستين عامل بيروني كه نقش مهمي در گمراه ساختن انسان داشته و دشمن قسم خوردةاو محسوب مي شود شيطان است. در قرآن كريم اشاره شده است كه شيطان تاكيد كرده از مقابل و پشت انسان و از جانب راست و چپ به سمت او مي آيد وبراي گمراه ساختن او تلاش مي كند. در روايتي از امام باقر عليه السلام از سمت راست آمدن شيطان در اين آيه چنين معنا شده است:
« رُوِيَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ ...وَ عَنْ أَيْمانِهِمْ أُفْسِدُ عَلَيْهِمْ أَمْرَ دِينِهِمْ بِتَزْيِينِ الضَّلَالَةِ وَ تَحْسِينِ الشُّبْهَةِ[8]»
امام باقر عليه السلام فرمودند:... معناي آمدن از سمت راست فساد در دين آنها با زينت دادن گمراهي و نيكو شمردن شبهات در نظر ايشان است.
همسويي زيباي قرآن و عترت مي فهماند، همان گونه كه نفس انسان با زينت دادن زشتي ها انسان را به ورطة شبهات مي افكند شيطان نيز گمراهي و شبهه را در نظر انسان زيبا جلوه مي دهد و او را به اين طريق گمراه مي كند. از اينجا معلوم مي شود كه كار شيطان هماهنگ با روحيات نفساني انسان است و چيزي بيشتر از دعوت به خواسته هاي نفس اماره نيست و تصميم گيرنده نهايي خود آدمي است
2- انسان ها
دومين عامل بيروني كه در روايات به آن اشاره شده عامل انساني است، فهم نادرست از دين و يا ايجاد بدعت هاي عمدي در مذهب ، نفسانيات و خصومت هاي انساني باعث افتادن در شبهه مي شود .
شبهه افکنان
همیشه در دنیای دون انسان هایی بوده اند که طمع متاع بی ارزش دنیا چشم دلشان را کور کرده و بندگی شیطان و هوای نفس را بر بندگی خداوند برگزیدند. به رهبری و اطاعت نفس و شیطان بذر بدعت و شبهه را در جامعه پراکنده کرده و عده ای را گمراه می کنند.
امام علی علیه السلام اینان را بدترین خلایق شمرده اند که بار گناه دیگران را نیز بر دوش می کشند.
«إنَّ أَبْغَضَ الْخَلَائِقِ إِلَى اللَّهِ رَجُلَانِ رَجُلٌ وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَى نَفْسِهِ فَهُوَ جَائِرٌ عَنْ قَصْدِ السَّبِيلِ مَشْغُوفٌ بِكَلَامِ بِدْعَةٍ وَ دُعَاءِ ضَلَالَةٍ فَهُوَ فِتْنَةٌ لِمَنِ افْتَتَنَ بِهِ ضَالٌّ عَنْ هَدْيِ مَنْ كَانَ قَبْلَهُ مُضِلٌّ لِمَنِ اقْتَدَى بِهِ فِي حَيَاتِهِ وَ بَعْدَ وَفَاتِهِ حَمَّالٌ خَطَايَا غَيْرِهِ رَهْنٌ بِخَطِيئَتِهِ[9]»
دشمن روى ترين آفريدگان نزد خدا دو كسند: مردى كه خدا او را به خود وانهاده، و او از راه راست به دور افتاده، دل او شيفته بدعت است، و خواننده مردمان به ضلالت است. ديگران را به فتنه در اندازد و راه رستگارى پيشينيان را به روى خود مسدود سازد. در مرگ و زندگى گمراه كننده پيروان خويش است و برگيرنده بار گناه ديگران، و خود گناهان خويش را پايبندان.
همان گونه که قرآن کریم می فرماید این عده علاوه بر گناهان خود، سنگینی بار خطای دیگران را هم بر دوش دارند که عین عدل الهی است . این گروه با دروغ بستن به دین خدا هلاک دنیا و آخرت را برای خویش برگزیدند و تابعین و یاران ایشان با افتادن در شبهاتی که به تقلید از آنان اختیار کرده بودند هلاک شدند. امام صادق علیه السلام می فرمایند:
« إِنَّ الْكَذَّابَ يَهْلِكُ بِالْبَيِّنَاتِ وَ يَهْلِكُ أَتْبَاعُهُ بِالشُّبُهَاتِ»[10] دروغگو با دلیل هلاک می شود و تابعین او با] پیروی[شبهات.
جاهلان عالم نما
گروه دیگری که مانند دسته قبل در زمره بدترین مخلوقات خداوند شمرده شده اند ، کسانی هستند که با آنکه از جهل خود به بسیاری از حقایق دینی اطلاع دارند ، خود را در زمره عالمان قرار داده و معلومات اندک خود را بزرگ جلوه میدهند. عده ای از مردم ایشان را عالم می دانند و نا آگاهانه مناصب خاصی مانند قضاوت را بر عهدۀ آنها می گذارند. چنین افرادی در مواجهه با مشکلات علمی سردرگم می شوند و پاسخ هایی می دهند که خود در صحت آنها تردید دارند . اینان در تار شبهات گرفتارند و دیگران را نیز گرفتار می کنند. «فَهُوَ مِنْ لَبْسِ الشُّبُهَاتِ فِي مِثْلِ نَسْجِ الْعَنْكَبُوتِ لَا يَدْرِي أَصَابَ أَمْ أَخْطَأَ»[11]
در دسته چنین جاهلان عالم نما افراد دیگری نیز قرار می گیرند که گرچه به زشتکاری گروه اول نیستند اما به هر حال از عوامل پدید آمدن شبهات در جامعه می باشند.
حضرت علی علیه السلام در بیان گروه های مختلف راویان احادیث عده ای را جاهلانی بر می شمارند که با آنکه تعمد بر کذب ندارند اما کلامشان نادرست است، و این به خاطر کم اطلاعی آنان از تمام محتوای دین اسلام است.
روش پيامبر و اهل بيت صلوات الله عليهم در دفع شبهات اعتقادي
روش هايي كه پيامبر و اهل بيت ايشان صلوات الله عليهم در دفع شبهات بكار مي بردند ناظر به ريشه هاي ايجاد شبهه بوده است. از آنجا كه نفس ، شيطان و محيط اجتماعي، سه منبع اصلي بوجود آمدن شبهات بودن معصومين در روش هاي پيشگيرانه خود با دفع شر نفس و شيطان و كنترل شرايط اجتماعي از القاء شبهات جلوگيري مي كردند.
دعا
وجود نفس اماره و شيطان اغواگر در دايره موجودات بدون حكمت نيست و در جاي خود به اين حكمت ها اشاره شده است . خداوند همانگونه كه انسان ها را در معرض القائات اين دو قرار داده است ابزار مقابله با وسوسه هايشان را نيز بيان نموده است . پناه بردن به دامن فضل و رحمت الهي، توكل بر خداوند و همراه داشتن بصيرت و بينش عميق از جمله راه هاي مقابله با اغواي نفس و شيطان است.
پيامبري همانند يوسف عليه السلام خود را از شر نفس در امان ندانسته و خود را به رحمت خداوند مي سپارد[12]. همچنين قرآن كريم راه بيرون رفتن از سلطه شيطان را ايمان به خداوند و توكل بر او شمرده است .
«انه ليس له سلطان علي الذين آمنوا و علي ربهم يتوكلون»[13]
. دعا كليد گنج هاي بي پايان خداوند است كه خود در دست ما قرار داده است . دعا توجه و عنايت خداوند را در هر امر مباركي به دنبال دارد و بدون دعا التفاتي از دوست را نبايد توقع داشت .
در جهت دفع شبهات نيز ائمه به در گاه خداوند دست التجاء بلند كرده و از او كمك مي خواهند . امام سجاد در مناجات معروف الانجيليه چنين دست به دعا بلند مي كنند:
«وَ احْشُ قُلُوبَنَا نُوراً يَمْنَعُهَا مِنَ الشُّبُهَات [14]» در قلب ما نوري قرار ده كه آن را از دست رس شبهات مصون نگاه دارد.
همچنين در مناجات" الشاكين"از دعاي معروف به خمسه عشر، ايشان از شر نفس اماره و به هلاكت راهنما شدنش و همجنين از شر شيطان و وسوسه كردنش به خداوند شكايت برده از او ياري مي خواهد.
تفقه
ناگفته پيدا است كه نور علم و حقايق راستين زايل كننده هر شك و شبهه است و در مقابل زمينه اي كه با جهل آب ياري شود كشت گاه شبهات و انحرافات فكري است .
تفقه از ريشه فقه گرفته شده است كه در لغت به معناي العلم في الدين ، رسيدن از معلوم به مجهول يا از علم ظاهري به باطني ،علم به چيزي ويا فهم آن چيز، كه غالبا در علم به دين استعمال مي شود[15]آمده است . و در اصطلاح رايج در زمان معصومان اعم از فقه الاحكام بوده و شامل همه گستره معارف ديني مي شده است.
امام صادق علیه السلام در بيان نوراني مي فرمايند:
«لَا خَيْرَ فِيمَنْ لَا يَتَفَقَّهُ مِنْ أَصْحَابِنَا يَا بَشِيرُ إِنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ إِذَا لَمْ يَسْتَغْنِ بِفِقْهِهِ احْتَاجَ إِلَيْهِمْ فَإِذَا احْتَاجَ إِلَيْهِمْ أَدْخَلُوهُ فِي بَابِ ضَلَالَتِهِمْ وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ»[16]
خيري در كسي از ياران ما كه تفقه در دين نمي كند نيست زيرا هنگامي كه بي نياز از فهم در دين نيست به ديگران[كه گمراهند] در فهم دين محتاج مي شود و آنها او را در گمراهي مي كشانند در حالي كه خود نمي داند.
مومناني كه در دين تفقه مي كنند آسان تر دام شبهه را تشخيص داده و كمتر در آن گرفتار مي شوند، حتي وسوسه هاي شيطان و نفس در انساني كه اهل تفقه در دين نباشد زودتر اثر كرده و قلبش را به شك و شبهه گرفتار مي كند. امام علي عليه السلام به شخصي كه گرفتار شك در قرآن شده بود، دستور دادند كه فهم خود از دين را در نزد علما كامل كند .
«أَنَّ رَجُلًا أَتَى أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنِّي قَدْ شَكَكْتُ فِي كِتَابِ اللَّهِ الْمَنْزَلِ قَالَ لَهُ عَلِيٌّ ع ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ إِلَى أَنْ قَالَ ع فَإِيَّاكَ أَنْ تُفَسِّرَ الْقُرْآنَ بِرَأْيِكَ حَتَّى تَفْقَهَهُ عَنِ الْعُلَمَاءِ»[17]
عرضه اعتقادات بر معصومان
در زمان معصومان عده اي از شيعيان ايشان پس از آموختن معالم دين خود در حركتي آگاهانه، اعتقادات خويش را بر امام معصوم عرضه مي كردند و امامان نيز اين حركت ايشان را تاييد مي نمودند. اين عمل در واقع تكميل مراحل تربيت اعتقادي است كه در فصول گذشته به آن اشاره شده است. امروزه نيز كه با غيبت امام زمان دست ما از دامن ايشان كوتاه است رواياتي مانند زيارت آل ياسين كه از ناحيه امام زمان خارج شده است، معيار صحت و سلامت اعتقادات شيعيان مي تواند باشد.
«عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ الْحَسَنِيِّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى سَيِّدِي عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَلَمَّا بَصُرَ بِي قَالَ لِي مَرْحَباً بِكَ يَا أَبَا الْقَاسِمِ أَنْتَ وَلِيُّنَا حَقّاً قَالَ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أَعْرِضَ عَلَيْكَ دِينِي فَإِنْ كَانَ مَرْضِيّاً ثبتت [ثَبَتُ ] عَلَيْهِ حَتَّى أَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ هَاتِهَا أَبَا الْقَاسِم»[18]
عبد العظيم حسني مي گويد : به محضر آقاي خود امام هادي عليه السلام وارد شدم، پس هنگامي كه مرا ديدند فرمودند : آفرين بر تو ابالحسن تو حقيقتا دوست مايي . پس من گفتم : اي فرزند رسول خدا من مي خواهم دين خود را بر شما عرضه كنم تا اگر مورد رضايت شما بود بر آن پايدار باشم تا خداوند را ملاقات كنم . ايشان فرمودند : دينت را عرضه كن...
زمينه سازي
روش زمينه سازي يكي از روش هايي است كه در دفع شبهات كارآيي بالايي دارد. «زمينه سازي دو وجه دارد : يكي ناظر به فراهم آوردن شرايط اوليه ايست كه احتمال بروز رفتارها و حالت هاي مطلوب را بالا مي برد و ديگري ناظر به جلوگيري از شرايط اوليه اي كه احتمال بروز رفتارها و حالت هاي نامطلوب را افزايش مي دهد[19].»
به نمونه هايي از روش زمينه سازي كه اهل بيت در سيرة خود از آن استفاده مي كردند اشاره مي شود:
نمونة اول:
در باب" مجالسه اهل المعاصي " از كتاب شريف كافي احاديث متعددي در نهي از همراهي و دوستي با اهل بدع و منحرفين نقل شده است مانند اين روايت:
« عَنِ الْجَعْفَرِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع يَقُولُ مَا لِي رَأَيْتُكَ عِنْدَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ يَعْقُوبَ فَقَالَ إِنَّهُ خَالِي فَقَالَ إِنَّهُ يَقُولُ فِي اللَّهِ قَوْلًا عَظِيماً يَصِفُ اللَّهَ وَ لَا يُوصَفُ فَإِمَّا جَلَسْتَ مَعَهُ وَ تَرَكْتَنَا وَ إِمَّا جَلَسْتَ مَعَنَا وَ تَرَكْتَه»[20]
راوي حديث مي گويد: از امام كاظم عليه السلام شنيدم كه مي فرمايند: چرا من تو را نزد عبدالرحمن بن يعقوب ديدم. گفت :او دايي من است. امام فرمودند: او در بارة خداوند گفتار ناشايستي دارد ، خدا را وصف مي كند درحاليكه وصف نمي گردد، يا با ما باش و از او دوري كن و يا با او باش و از ما دوري كن.
نمونه دوم:
«عَنِ ابْنِ قَيْسٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع مُجَالَسَةُ الْأَشْرَارِ تُورِثُ سُوءَ الظَّنِّ بِالْأَخْيَارِ وَ مُجَالَسَةُ الْأَخْيَارِ تُلْحِقُ الْأَشْرَارَ بِالْأَخْيَارِ وَ مُجَالَسَةُ الْأَبْرَارِ لِلْفُجَّارِ تُلْحِقُ الْأَبْرَارَ بِالْفُجَّارِ فَمَنِ اشْتَبَهَ عَلَيْكُمْ أَمْرُهُ وَ لَمْ تَعْرِفُوا دِينَهُ فَانْظُرُوا إِلَى خُلَطَائِهِ فَإِنْ كَانُوا أَهْلَ دِينِ اللَّهِ فَهُوَ عَلَى دِينِ اللَّهِ وَ إِنْ كَانُوا عَلَى غَيْرِ دِينِ اللَّهِ فَلَا حَظَّ لَهُ مِنْ دِينِ اللَّهِ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ يَقُولُ مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلَا يُوَاخِيَنَّ كَافِراً وَ لَا يُخَالِطَنَّ فَاجِراً وَ مَنْ آخَى كَافِراً أَوْ خَالَطَ فَاجِراً كَانَ كَافِراً فَاجِراً»[21]
محمّد بن قيس از امام باقر عليه السّلام از پدرش از جدّش از امير المؤمنين عليه السّلام نقل كرد كه آن حضرت فرمود: همنشينى با افراد شرور، بدگمانى به نيكان را به دنبال دارد و همنشينى با نيكان، افراد شرور را به خوبان ملحق مى كند و همنشينى زشتكاران با نيكان، زشتكاران را به خوبان ملحق مى سازد. پس هر كس، امرش بر شما مشتبه شد و از دينش آگاهى نداشتيد، به همنشينانش نگاه كنيد، اگر اهل ديانت بودند، او هم بر دين خداست، و اگر اهل ديانت نبودند، او نيز بهره اى از دين ندارد.
نمونة سوم:
جوانان به خاطر تاثير پذيري بيشتري كه از محيط دارند بيشتر مورد توجه شبهه افكنان و منحرفين بوده اند، از اين رو توصية ائمه نيز به حفظ اعتقادات جوانان شديدتر بوده است . علاوه بر روايت اول كه مورد خطاب امام عليه السلام از جوانان شيعه بود در روايتي ديگر به حفظ عقايد جوانان توصيه شده است.
«عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ وَ غَيْرِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ بَادِرُوا أَحْدَاثَكُمْ بِالْحَدِيثِ قَبْلَ أَنْ تَسْبِقَكُمْ إِلَيْهِمُ الْمُرْجِئَةُ»[22]
امام صادق عليه السلام فرمودند : به جوانان خود حديث بياموزيد قبل از اينكه گروه منحرف مرجئه به آنها دست يابند.
سيرة پيامبر و اهل بيت صلوات الله عليهم در رفع شبهات اعتقادي
با تمام کوشش هایی که در دفع شبهات بکار برده می شد، امکان گرفتار شدن مومنان در شبهات اعتقادی کم نبود زیرا اکثریت جامعه آن زمان در مسیری غیر از مسیر معصومین علیهم السلام در حرکت بودند. ترجمه متون علمی فرهنگ های بیگانه مانند یونان و ایران و روم و تشکیل گروه ها و فرقه های منحرف نیز در بسط شبهات اعتقادی بی تاثیر نبود.
سوال این است که، پیامبر و اهل بیت صلوات الله علیهم برای رفع شبهات از دوستان و شیعیان خود چه روش هایی را بکار می بردند؟
توقف
اولین راه حلی که معصومین در برابر افرادی که با شبهات مواجه بودند قرار می دادند توقف عند الشبهه بود . توقف به معنای ترتیب اثر ندادن به محتوای گزاره شبهه آمیز است تا هنگامی که به علم در آن مسئله دست یافته شود.
البته باید توجه داشت که اکثر روایات وارد شده در این باره مربوط به توقف در هنگام مواجهه با شبهه در فقه الاحکام است مانند روایاتی که امور را سه دسته می کنند حلال و حرام و شبهات بیین این دو [23]، اما دسته ای از همین روایات قابل حمل بر شبهات اعتقادی نیز هستند . عمل کرد شیعیان در مواجهه با شبهات اعتقادی نیز مؤید بکار بستن همین دستور العمل است. مثلا در روایتی وقوف در هنگام جهل را باعث پایداری ایمان و انکار جاهلانه را علت کفر شمرده اند.
«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَوْ أَنَّ الْعِبَادَ إِذَا جَهِلُوا وَقَفُوا وَ لَمْ يَجْحَدُوا لَمْ يَكْفُرُوا»[24]
ارجاع به منابع قطعی و اصيل دين
انسان ها معادنی مانند معادن طلا و نقره اند که از نظر سطح توانایی و استعدادهای خدادادی با یکدیگر متفاوتند. معصومین صلوات الله علیهم با توجه کامل به این تفاوت ها و با در نظر گرفتن استعدادهای متفاوت انسان ها علاوه بر اینکه از روش های مختلفی را برای تربیت اعتقادی استفاده می کردند، برای رفع شبهات اعتقادی نیز اقدامات گوناگونی را انجام می دادند. نخست عموم مردم را به توقف در شبهات هدایت کردند اما برای استعداد های آماده و افراد برخوردار از امکانات لازم راه رجوع به منابع اصلی دین یعنی قرآن و سنت را گشودند .
در مورد رجوع به قرآن امام باقر عليه السلام فرمودند:
« قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع لَا تَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيجَةً فَلَا تَكُونُوا مُؤْمِنِينَ فَإِنَّ كُلَّ سَبَبٍ وَ نَسَبٍ وَ قَرَابَةٍ وَ وَلِيجَةٍ وَ بِدْعَةٍ وَ شُبْهَةٍ مُنْقَطِعٌ إِلَّا مَا أَثْبَتَهُ الْقُرْآنُ»[25]
امام باقر علیه السلام فرمودند: همرازی از غیر خداوند برای خود نگیرید که از ایمان فاصله می گیرید، پس بدرستیکه هر [ رابطة] سببی و نسبی و خویشاوندی و هم رازی و بدعت و شبهه ای گسسته می گردد مگر [ رابطه ای ] که قرآن آن را اثبات نماید.
در این روایت به وضوح شبهات ارجاع به قرآن شده اند . معلوم است که هر ذهن ناآماده و ناآشنایی نمی تواند از معارف عمیق قرآن بهره مند شود و این به میزان پاکی و طهارت نفس و تلاش علمی و استعدادهای خدادادی وی بستگی دارد.
امامان نيز به عنوان ثقل اصغر و عدل قرآن سرچشمه هاي نور و رافع تاريكي هاي شبهات هستند.امام علي عليه السلام در توصيفي از ائمه، ايشان را چراغ هدايت و راهنماي شبهات شمرده اند.[26]
در حدیثی امام باقر علیه السلام مؤمنینی را که امکان دسترسی به امام معصوم برایشان فراهم است در هنگام مواجهه با شبهات امر به رجوع به اهل بیت نموده اند :
«فِي وَصِيَّةِ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ وَ إِنِ اشْتَبَهَ الْأَمْرُ عَلَيْكُمْ فَقِفُوا عِنْدَهُ وَ رُدُّوهُ إِلَيْنَا حَتَّى نَشْرَحَ لَكُمْ مِنْ ذَلِكَ مَا شُرِحَ لَنَا»[27]
در وصیت امام باقر علیه السلام آمده است که ایشان فرمودند: هنگامی که امر بر شما مشتبه شد توقف کرده و آن امر را به ما ارجاع دهید تا از علمی که به ما داده شده است شرح آن را برایتان بیان کنیم.
در سیرة پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز مشاهده می شود که ایشان امام علی علیه السلام را زایل کننده شبهات و تبیین گر آنچه بر مردم مشتبه شده است دانسته اند و مردم را در غدیر خم امر به رجوع به ایشان بعد از خود کرده اند.
دَفَعَ النَّبِيُّ ص الرَّايَةَ يَوْمَ خَيْبَرَ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَفَتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ أَوْقَفَهُ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ فَأَعْلَمَ النَّاسَ أَنَّهُ مَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ ...وَ قَالَ لَهُ أَنْتَ تُبَيِّنُ لَهُمْ مَا اشْتَبَهَ عَلَيْهِمْ بَعْدِي .[28]
پاسخ گویی به شبهات
یکی از راه کار هایی که اهل بیت در برابر مومنان قرار دادند رجوع به خود اهل بیت برای شبهه زدایی بود . این امر به رجوع همراه با استقبال عملی از پرسش گران همراه بود به گونه ای که شیعیان به راحتی مشکلات اعتقادی خود را با ایشان در میان می گذاشتند . توجه به سؤالی که در میدان جنگ از امام علی علیه السلام دربارة توحید شد نمونة بارز این استقبال از سوال است .
سیرة اهل بیت در پاسخ به شبهات اعتقادی دو گونه بوده است . روش اول که به دنبال مراحل پیشین می آید رجوع دیگران به ایشان و دریافت پاسخ شبهات خود بوده است . اما شیوة دیگری که ایشان داشتند رفع شبهات بدون درخواست دیگران بوده است ، زیرا که می دیدند بسیاری از مردم نسبت به بدعت ها و شبهاتی که آنها را فراگرفته است غافلند، از این رو شخصا به دفاع از حریم دین اقدام کرده و در رفع شبهات می کوشیدند.
به نمونه هایی از هردو روش اشاره می شود
در آنهنگام که به سبب جنگ جمل به نزدیکی بصره رسیده بودند، جمعی از اهل بصره سفیری را نزد حضرت فرستادند تا حقیقت امر برایشان معلوم شود و شبهه از قلبشان بیرون رود و تشخیص دهند از میان حضرت و اصحاب جمل کدام بر حقند
«وَ قَدْ أَرْسَلَهُ قَوْمٌ مِنْ أَهْلِ الْبَصْرَةِ لَمَّا قَرُبَ ع مِنْهَا لِيَعْلَمَ لَهُمْ مِنْهُ حَقِيقَةَ حَالِهِ مَعَ أَصْحَابِ الْجَمَلِ لِتَزُولَ الشُّبْهَةُ مِنْ نُفُوسِهِمْ فَبَيَّنَ لَهُ ع مِنْ أَمْرِهِ مَعَهُمْ مَا عَلِمَ بِهِ أَنَّهُ عَلَى الْحَق »[29]
حضرت فرستادة ایشان را پذیرفت و با او به گونه ای صحبت نمود که دریافت امام بر حق هستند، نه اصحاب جمل.
نمونه دیگر از امام صادق علیه السلام بیان می شود، هنگامی که از ایشان درباره شبهة غلو که برخی گرفتار آن بودند سؤال شد .
« عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ قَوْماً يَزْعُمُونَ أَنَّكُمْ آلِهَةٌ يَتْلُونَ عَلَيْنَا بِذَلِكَ قُرْآناً يا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّي بِما تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ قَالَ يَا سَدِيرُ سَمْعِي وَ بَصَرِي وَ شَعْرِي وَ بَشَرِي وَ لَحْمِي وَ دَمِي مِنْ هَؤُلَاءِ بِرَاءٌ بَرِئَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَ رَسُولُهُ مَا هَؤُلَاءِ عَلَى دِينِي وَ دِينِ آبَائِي وَ اللَّهِ لَا يَجْمَعُنِي وَ إِيَّاهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِمْ سَاخِطٌ قَالَ قُلْتُ فَمَا أَنْتُمْ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ خُزَّانُ عِلْمِ اللَّهِ وَ تَرَاجِمَةُ وَحْيِ اللَّهِ وَ نَحْنُ قَوْمٌ مَعْصُومُونَ أَمَرَ اللَّهُ بِطَاعَتِنَا وَ نَهَى عَنْ مَعْصِيَتِنَا نَحْنُ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ عَلَى مَنْ دُونَ السَّمَاءِ وَ فَوْقَ الْأَرْض »[30]
ترجمه:راوي مي گويد به امام صادق عليه السلام عرض كردم: گروهي مي پندارند شما خداييد و آية قرآن را شاهد ميآورند "اي پيامبران از پاكيزه ها بخوريد وعمل صالح انجام دهيد من به آنچه انجام مي دهيد آگاهم" . ايشان فرمودند :اي سدير ، گوش و چشم و مو و پوست و گوشت و خون من از آنان بيزار است و خدا و پيامبرش از اينان بيزارند، اينان هم كيش من و پدران من نيستند قسم به خدا من و ايشان در روز قيامت با هم جمع نمي شويم مگر اينكه خدا بر آنان غضب ناك است . من پرسيدم پس شأن شما چيست ؟ فرمودند: جايگاه علم خدا و مفسران وحي خدا هستيم و ما ائمه گروهي معصوم هستيم كه خدا امر به اطاعت از ما كرده و از مخالفت با ما نهي فرموده است ما حجت بالغة خدا بر همه كسانيكه زير آسمان و روي زمينند هستيم.
در این روایت امام علیه السلام علاوه بر ابراز برائت از شبهه ای که برخی نسبت به ایشان پیدا کرده بودند، واقعیت حقیقی را نیز بیان کردند و این کامل ترین نوع برخورد با شبهات است . اول رفع شبهه و انکار آن و دوم بیان حق در مساله.
در این دو نمونه معصومین پاسخ گوی شیعیان در رفع شبهه بودن اما اشاره شد که درشرایطی نیز بطور ابتدایی و بدون پرسش به رفع شبهه اقدام می کردند. به نمونه اي از این روش نیز اشاره می شود.
در زمان امام رضا علیه السلام گروهی از غالیان نسبت هایی به ائمه می دادند که از صفات الهی بود. در مجلسی که یکی از این غالیان حضور داشت حضرت لب به سخن گشوده و فرمودند:
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زَيْدٍ الطَّبَرِيِّ قَالَ كُنْتُ قَائِماً عَلَى رَأْسِ الرِّضَا عَلِيِّ بْنِ مُوسَى ع بِخُرَاسَانَ وَ عِنْدَهُ جَمَاعَةٌ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ مِنْهُمْ إِسْحَاقُ بْنُ الْعَبَّاسِ بْنِ مُوسَى فَقَالَ لَهُ يَا إِسْحَاقُ بَلَغَنِي أَنَّكُمْ تَقُولُونَ إِنَّ النَّاسَ عَبِيدٌ لَنَا لَا وَ قَرَابَتِي مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص مَا قُلْتُهُ قَطُّ وَ لَا سَمِعْتُهُ مِنْ أَحَدٍ مِنْ آبَائِي وَ لَا بَلَغَنِي عَنْ أَحَدٍ مِنْهُمْ قَالَهُ لَكِنَّا نَقُولُ النَّاسُ عَبِيدٌ لَنَا فِي الطَّاعَةِ مَوَالٍ لَنَا فِي الدِّينِ فَلْيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِب
محمدبن زید طبری می گوید من در خدمت امام رضا ایستاده بودم و گروهی از اهالی خراسان که اسحاق بن عباس بن موسی نیز بین آنها بود نزد امام بودند. امام به اسحاق فرمودند: به من خبر رسیده که شما می گویید مردم بندة ائمه هستند[مانند بندگی در برابر خدا] . قسم به خویشاوندیم با رسول خدا هرگز چنین نگفته ام و از هیچ یک از پدران خود چنین نشنیده ام و خبرش هم برایم نقل نشده است . ولی ما می گوییم مردم بندة ما در اطاعت از ما[به اذن خدا] هستند دوستان ما در دین هستند .پس حاضران به غایبان این سخن را برسانند.
در اين روايت امام عليه السلام علاوه بر زايل كردن شبهه از جمع حاضر در برابر حضرت آنها را امر فرمودند كه اين بيان روشن گر را به غايبان از آن مجلس اطلاع دهند، كه اهميت شبهه زدايي درسيرة ايشان را بخوبي نمايان مي سازد.
نتيجه گيري
نهال اعتقادات آنگاه به درخت تناوري تبديل خواهد شد كه از دست رس آفت شبهات دور بماند . معصومين صلوات الله عليهم با درك كامل از اثر مهلك شبهات با روشن گري سعي در حفظ اعتقادات اصحاب خويش داشتند.
نخست به بيان ريشه هاي شكل گيري شبهه پرداخته و پايه هاي آن را در نفس انسان دانستند كه زشتيها را در نظر انسان جلوه مي دهد شيطان نيز از بيرون به اين وسوسه ها دامن زده و اغواگري مي كند . عوامل انساني مانند خصومت ها و گفتار شبهه پراكنان و جاهلان عالم نما نيز در آميختگي حق و باطل و ايجاد شبهات مؤثر است.
پس از شناساندن ريشه هاي ايجاد شبهه كه نفس و شيطان و اجتماع بودند .پيامبر و اهل بيت صلوات الله عليهم از روش هايي براي دفع و رفع شبهات استفاده مي كردند.
روش هاي دفع شبهه كه به مقابله با شكل گيري شبهات كمك مي كنند عبارتند از:
الف- دعا و در خواست از خداوند كه هدايت از ناحية اوست.
ب- تشويق به تفقه و دست يافتن به فهم عميق از دين.
ج – عرضه عقايد بر معصوم براي تاييد اين عقايد و نفي شبهه از آن ها.
د-زمينه سازي براي تغيير شرايط به نحو صحيح كه عقايد درست در آن رشد يابند و عقايد باطل مجال بروز نيابند.
اين روشها به دفع خطر شبهات مي انجاميدند اما اگر شبهه به هر دليلي شكل گرفت سيرةپيامبر و اهل بيت صلوات الله عليهم بر رفع شبهات بوده است. ايشان در اين باره روش هايي را بكار مي بردند كه عبارتند از:
الف- توقف هنگام رويارويي با شبهات.
ب- رجوع به منابع اصيل ديني يعني قرآن و سنت.
ج – پاسخ گويي در برابر شبهات كه يا به عنوان جواب پرسشي بيان مي شد و يا ابتدائا به رفع شبهه اقدام مي كردند.
منابع
قرآن
اصول كافى ،ثقه الاسلام كليني -ترجمه حاج سيد جواد مصطفوى، كتاب فروشى علميه اسلاميه - تهران،
الأمالي للشيخ الطوسي ، الأمالي، يك جلد، انتشارات دارالثقافة قم، 1414 هجرى قمرى
-بحارالانوار علامه مجلسى، مؤسسة الوفاء، بيروت - لبنان، 1404 هجرى قمرى
التحقيق في كلمات القرآن الكريم، حسن مصطفوى ، بنگاه ترجمه و نشر كتاب - تهران، 1360 ش.
التوحيد ، شيخ صدوق، انتشارات جامعه مدرسين، قم، 1398 هجرى قمرى
رجال الكشي(رجال شيخ طوسي)، محمد بن عمر كشى،انتشارات دانشگاه مشهد، 1348 هجرى شمسى
صفات الشيعه- شيخ صدوق، ترجمه امير توحيدى، انتشارات زراره - تهران، 1380ش.
لسان العرب ابن منظور بيروت دار احياءالتراث العربي 1988م
معجم مقاييس اللغه ،احمد بن فارس، مکتب الاعلام الاسلامی،قم، 14.4ق.
معجم مفردات الفاظ القرآن ،راغب اصفهاني،انتشارات مرتضوي،تهران 1376
نگاهي دوباره به تربيت اسلامي، خسرو باقري، چاپ هجدهم، انتشارات مدرسه ، تهران 1385
نهج البلاغه امام على بن ابى طالب عليه السلام، انتشارات دار الهجره قم
وسائل الشيعة شيخ حر عاملى، ، مؤسسه آل البيت عليهم السلام قم، 1409 هجرى قمرى
[1] اصول كافى-ترجمه مصطفوى ج 4 ص 107
أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ص قَالَ بُنِيَ الْكُفْرُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ الْفِسْقِ وَ الْغُلُوِّ وَ الشَّكِّ وَ الشُّبْهَةِ. بين نسخه نهج البلاغه و اين نسخه تفاوت است كه حق با اين نسخه است و متاسفانه تقطيع نهج البلاغه باعث اشتباه در معنا مي شود.
[2] الكافي 2باب الكذب ص : 338
[3] وسائل الشيعة ج : 16 ص : 179
[4] نهج البلاغه خطبه 2 «ارسله باالدین المشهور و... ازاحه للشبهات»
[5] كتاب العين ، لسان العرب، الصحاح في الغه, مقاييس الغه, مفردات راغب, التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج 6، ص: 11
6نهج البلاغه خطبه 38
7 نهج البلاغه خ40
[7] اصول كافى-ترجمه مصطفوى ج 4 ص 107
[8] بحارالأنوار ج : 60 ص : 153
[9] همان خطبه 17 ص 18
[10] الكافي 2باب الكذب ص : 338
[11] نهج البلاغةخ 17- ص : 59
[12] سوره يوسف ، آيه 53
[13] سوره نحل ، آيه 99
[14] بحارالأنوار ج : 91 ص : 157
[15] العين ج3 ص 370،مفردات راغب لالفاظ القرآن ص642، لسان العرب ج13 ص522
[16] الكافي ج : 1 ص : 33
[17] توحيد صدوق ،ص264
[18] توحيد صدوق ص82
[19] نگاهي دوباره به تربيت اسلامي ، ص 136
[20] الكافي ج : 2 ص : 375
[21] كِتَابُ صِفَاتِ الشِّيعَةِ، لِلصَّدُوق ، ترجمه توحيدى، ص: 31
[22] وسائل الشيعة ج : 21 ص : 477 ح27630
[23] وسائل الشيعة ج : 27 ص : 157« عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ وَ إِنَّمَا الْأُمُورُ ثَلَاثَةٌ أَمْرٌ بَيِّنٌ رُشْدُهُ فَيُتَّبَعُ وَ أَمْرٌ بَيِّنٌ غَيُّهُ فَيُجْتَنَبُ وَ أَمْرٌ مُشْكِلٌ يُرَدُّ عِلْمُهُ إِلَى اللَّهِ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص حَلَالٌ بَيِّنٌ وَ حَرَامٌ بَيِّنٌ وَ شُبُهَاتٌ بَيْنَ ذَلِكَ فَمَنْ تَرَكَ الشُّبُهَاتِ نَجَا مِنَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ مَنْ أَخَذَ بِالشُّبُهَاتِ ارْتَكَبَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ هَلَكَ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُ ثُمَّ قَالَ فِي آخِرِ الْحَدِيثِ فَإِنَّ الْوُقُوفَ عِنْدَ الشُّبُهَاتِ خَيْرٌ مِنَ الِاقْتِحَامِ فِي الْهَلَكَات »
[24] وسائل الشيعة ج : 27 ص : 158
[25] همان
[26] -نهج البلاغه خ222 كَانُوا كَذَلِكَ مَصَابِيحَ تِلْكَ الظُّلُمَاتِ وَ أَدِلَّةَ تِلْكَ الشُّبُهَات
[27] -الأمالي للشيخ الطوسي ص 231
[28] -الأمالي للشيخ الطوسي ص 351
[29] نهج البلاغه – خ 170
[30] رجال الكشي ص306