یکی از ایامالله به یاد ماندنی و زنده نگهداشتنی ویژه مذهب تشیع، یومالله مقدس اربعین است که مکمل و متمم جریان خونبار عاشوراست زیرا شهادت یاران خدا در روز عاشورا بود و مراسم تدفین پیکرهای پاک آنان در روز سوم، و مراسم تدفین سر مطهر اباعبداللّه الحسین در روز اربعین به وسیله خاندان اطهرش در کربلا. مراسم اربعین مشتمل بر چهار برنامه است که هر یک از نظر تأیید و مقبولیت تاریخی و مذهبی در مراحل مختلفی قرار دارند.
این مراسم عبارتند از:
1. زیارت مخصوصه
2. ورود جابر و زیارت وی در بیستم صفر
3. دفن سرهای مطهر و الحاق آنها به ابدان مطهر در روز اربعین که میان علما و مورّخان شیعه شهرت دارد.
4. ورود اهل بیت(ع) در روز اربعین به کربلا.
دربارهء این مسئله دیدگاههای مختلف و متضادی اظهار شده و مورد تشکیک و استبعاد جدی قرار گرفته است. این موضوع از دو جهت محل بحث است: 1. اصل ورود به کربل 2. تاریخ ورود به کربلا.
در مورد اصل ورود اهل بیت(ع) به کربلا، باید گفت: جمعی از متأخران و برخی از متقدمان این جریان را بعید و بلکه ممتنع و محال عادی دانستهاند استدلال این گروه در استبعاد و استحاله دو امر است:
1. سکوت و عدم تعرض مورّخان و کتب تاریخ چگونه میتوان باور داشت که تا قرن هفتم این موضوع پنهان مانده باشد و تنها به وسیلهء سید بن طاووس ابراز و اعلان شود؟
2. فاصلهء میان شام و عراق یا دمشق و کوفه البته اگر مدت رفتن از کوفه تا شام را بیست روز و مدت اقامت اهل بیت(ع) در دمشق را یک ماه در نظر بگیریم.
در مقابل، دستهای به صراحت اظهار نمودهاند که اهل بیت(ع) در روز اربعین به کربلا آمدهاند و سر مطهر امام(ع) و سایر شهدا در کربلا دفن گردیده و یا سرهای مطهر به وسیلهء امام سجاد(ع) به بدنهای مطهر الحاق شده است.
دلایل استبعاد از نظر سید بن طاووس عبارتند از: 1. استجازه 2. اقامت یک ماهه 3. بعد مسافت.
1. استجازه: سید بن طاووس معتقد است مدت زمانی که برای رفتن قاصد ابن زیاد به شام، برای کسب تکلیف دربارهء اعلام پایان یافتن جنگ و انجام مأموریت محوله و کسب تکلیف از یزید دربارهء سرهای مطهر و اسرا، صرف شد با ورود اهل بیت در روز بیستم صفر به کربلا سازگار نیست.
در جواب باید گفت: اولاً، جریان استجازه مبهم و معماگونه است زیرا نه معلوم شد و نه کسی گفته است حامل و ناقل اجازه چه کسی بود؟ چه وقت رفت و کدام زمان برگشت و ...؟ علاوه بر این، چرا قاصد، سر مطهر امام(ع) را به منظور اثبات صحّت گفتارش به همراه خود برای یزید نبرد؟ چون خود سید میگوید سر امام(ع) از کوفه خارج شد.
ثانیاً، داستان استجازه با گفتهء شیخ مفید که مفادش حرکت اهل بیت(ع) در روز سیزدهم یا چهاردهم است (ارشاد، ص 261) و به وضوح، دلالت بر عدم استجازه مینماید، تعارض دارد.
علاوه بر مطالب گذشته، زمینهء سؤال جدیدی وجود دارد و آن اینکه مگر عمر سعد برای فرستادن سرها و اهل بیت(ع) از کربلا به کوفه از ابن زیاد اجازه خواست که ابن زیاد از یزید اجازه بخواهد؟
2. اقامت یک ماههء اهل بیت(ع): سید بن طاووس با استناد به روایتی که بر اقامت یکماههء اهل بیت(ع) در شام دلالت دارد، آن را با جریان اربعین سازگار نمیداند.
از قراین متعدد و عبارات مختلف استفاده میشود که از هشت یا ده روز بیشتر نبوده است. کلمات محدث قمی و دیگران گویای این است که چون مردم شام از حقیقت امر مطلع شدند و فهمیدند که کشتهشدگان، فرزندان پیغمبر(ص) و اسرا، خاندان نبوت میباشند و خروجکنندگان بر دین و دولت نیستند آنگونه که دولتمردان اموی شایع کرده بودند شرایط و اوضاع کاملاً علیه یزید برگشت. به همین سبب، وجود اهل بیت(ع) در شام، مایه نفرت بیشتر شامیان از بنیامیه و تزلزل سلطنت این دودمان میشد. بنابراین، یزید با تظاهر به احترام این بزرگواران، سعی در برگرداندن آنها به مدینه نمود. شیخ مفید میگوید: و لمّا وضعت الرؤوس بین یدی یزید و فیها رأس الحسین(ع) قال یزید ... ثم امر بالنسوة ان ینزلن ... فافرد لهم داراً یتصل بدار یزید فاقاموا ایام ثم ندب النعمان بن بشیر و قال: تجهّز لتخرج بهؤلاء النسوة الی المدینة.
ابن کثیر میگوید: اهل تحقیق گفتهاند: بیشتر از یک هفته یا هشت روز، اقامت اهل بیت(ع) در شام نبود. (البدایة والنهایه، ج 8، ص 199198) این کلمات به وضوح بر عدم اقامت یکماهه در شام دلالت میکند.
3. بُعد مسافت: سید بن طاووس میگوید: فاصلهء بین کوفه و شام حدود 10 روز راه است که با برگشت آن 20 روز میشود. از اینرو، این فاصلهء طولانی به علاوهء اقامت یکماهه اهل بیت(ع) در شام، با ورود اهل بیت(ع) در بیستم صفر به کربلا منافات دارد.
در پاسخ باید گفت: اولاً، سید بن طاووس خود اعتراف دارد که مسافت بین کوفه و شام برای پیمودن عادی 10 روز است زیرا خود او گفته است مدت رفت و بازگشت بین این دو شهر، 20 روز یا بیشتر میباشد. از اینرو، میتوان باور داشت که پیک و قاصد سریعالسیر دولتی که حامل پیام مهم امنیتی و نظامی نیز باشد، راه را 5 روزه طی میکند.
ثانیاً، بعضی از طوایف دمشق، مسافت دمشق تا نجف اشرف را 8 روزه و برخی از قبایل 7 روزه میپیمایند.
ثالثاً، از شخصی به نام ابوخالد نقل میکنند: روز جمعه کنار شط فرات با میثم تمار بودم، او گفت: الساعه معاویه در شام مرد، و من روز جمعهء هفتهء بعد با قاصدی که از شام آمده بود ملاقات کردم و خبر از شام گرفتم، گفت: معاویه از دنیا رفت و مردم با پسرش یزید بیعت کردند. گفتم: کدام روز معاویه مرد؟ گفت: روز جمعهء گذشته. (رجال کشی، ص 75 / تنقیح المقال، ج 3)
با توجه به اینکه یزید هنگام مرگ معاویه در شام نبود و فرصتی هر چند کوتاه برای آمدن یزید به شام و بیعت مردم با او لازم بود، اگر این قاصد پس از بیعت مردم بلافاصله از شام خارج شده باشد حداکثر مدت 6 روز بین راه بود.
رابعاً، اشخاص موثق میگویند: مسافت کوفه تا شام را طی 3 روز به راحتی میتوان پیمود. (فاضل قزوینی، تظلم الزهراء، ص 172)
خامساً، امام حسین(ع) فاصله 470 کیلومتری مدینه تا مکه را 5 روزه پیمودند (تقریباً روزانه 90 کیلومتر) در نتیجه، مسافت شام تا کربلا را که حدود 570 کیلومتر است، طی 7 روز به راحتی میتوان پیمود و مسافت شام تا کوفه را به طور عادی 8 روزه میتوان طی کرد.
سادساً، سرعت شتر معمولی در بیابان به 12 کیلومتر و شتر تندرو (جمّاز) حتی به 24 کیلومتر در ساعت میرسد. (دکتر پاک نژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج 6، ص 33)
لازم به ذکر است علامه جلیل شهید قاضی طباطبایی در کتاب نفیس تحقیق اربعین از تاریخ طبری نقل میکند که ابابکره به دستور بسر بن ارطاة، از کوفه به شام 7 روزه رفت و برگشت.
سابعاً، شعبی نقل نموده که مغیرة بن شعبه راه دمشق تا کوفه را 5 روزه پیموده است. (ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 22)
4. دفن سرهای مطهر: با توجه به اینکه سر مطهر امام(ع) در کربلا به معنای آمدن اهل بیت(ع) به کربلاست، اعتراف به این موضوع خود دلیل مستقلی بر این مدعاست.
طبق اسناد و مدارک، بازگشت سرهای مطهر شهیدان به کربلا و پیوستن به پیکرهای پاک آنان اگر مورد اتفاق نظر و اجماع همهء علما و مورّخان بزرگ شیعه نباشد، معروف و مشهور بودنش بین آنها قطعی و مسلّم است.
سید بن طاووس در کتاب لهوف جریان آمدن اهل بیت(ع) در بیستم صفر به کربلا را به عنوان یک حقیقت تاریخی نقل میکند، در کتاب اقبال با دیدهء شک و تردید و استبعاد به این موضوع مینگرد ولی دفن سرهای مطهر در کربلا و ملحق شدن آنها به بدنهای طاهر در بیستم صفر به نظرش ثابت و قطعی است.
اینک پرسش قابل طرحی که باید به آن توجه شود این است: روز بیستم صفر غیر از اربعین بودن چه اتفاق تازهای رخ داد که زیارت امام حسین(ع) با الفاظ خاص و برنامهء مخصوص، مستحب و سنت شد تا آنجا که یکی از پنج نشانه تشیع خاص قرار گرفت چنانکه در حدیث معروف از امام حسن عسکری(ع) روایت شده است؟ (تهذیب، ج 6، ص 52)
با توجه به اینکه، زیارتهای مخصوص امام(ع) فقط در ایام و لیالی خاص مورد سفارش قرار گرفته است مانند شبهای جمعه و غرّه رجب (که در ایام شرک و کفر نیز حرمت ویژهای داشت) و نیمهء شعبان، لیالی قدر، عیدین، و عرفه بنابراین، سراغ نداریم شب و روزی را که هیچ ویژگی خاصی نداشته باشد ولی تشرّف به کربلا و زیارت آن بزرگوار در آن ایام یا لیالی مورد سفارش قرار گرفته باشد. بدینروی، برگزاری آیین سوگواری در سالروزی که هیچ خاطره و حادثه مصیبتباری در آن اتفاق نیفتاده باشد تعجبآور خواهد بود به ضمیمه این نکته که روز بیستم صفر هیچ ویژگی خاصی مانند عرفه و جمعه ندارد. از اینرو، پرسش اساسی این است که چرا زیارت عارفانه امام حسین(ع) و مراسم سوگواری و عزاداری آن حضرت در روز 20 صفر مورد توصیه قرار گرفته؟
البته فراوانی ایام زیارت مخصوصه امام حسین(ع) بیانگر این نکته است که پیشوایان مذهبی اسلام از هر فرصت مناسبی، برای زنده نگه داشتن خاطرهء حساس و حیاتبخش جریان عاشورا استفاده میکردند. بدینسبب، در هر روز و شب ویژه و ممتازی که توجه به خدا و عبادت حضرت حق شایسته بود، شیعیان و پیروان مخلص را به سوی حسین(ع) و کربلایش بسیج میکردند و با انواع تشویق و توجه سعی میکردند یاد آن امام مظلوم در دلها تازه بماند و نامش بر زبانها رایج باشد و زمین کربلا و حرم شریفش از حضور زنان و مردان مؤمن و عارف، مملوّ و آکنده شود.