پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

 

ميلاد با بـركت حضـرت ابـى عبـدالله الحسين(ع) دومين فرزندامام على و فاطمه زهرا(س) بنا بـر مشهور, روز سـوم شعبان سال چهارم هجرى در مـدينه بـوده است. پـس از ولادت, پيامبر اكرم(ص) نام وى را ( حسيـن) گذاشت, آن گاه او را بوسيد و گريست و فرمود: تو رامصيبتى عظيم در پيش است, خداوندا كشنده او را لعنت كن! آن حضرت به مصباح الهدى و سفينه النجاه و سيد الشهداء و ابوعبدالله معروف است.
مسعودى مى نويسد:امام حسين(ع)مدت هفت سال با رسول خدا(ص) بود و در اين مدت, آن حضرت خود متصدى غذا دادن و علم و ادب آموختـن بود كه كوچكتريـن ناراحتى او را نمى تـوانست تحمل كند. روزى پيامبر از در خانه فاطمه(س) مـى گذشت, صداى گريه حسين را شنيد وارد خانه شد و به دخترش فرمـود: مگر نمـى دانى كه گريه حسيـن در مـن چقـدر مـوثـر است, آن گـاه طفل را بـوسيـد و گفت:
(خداوندا مـن ايـن كودك را دوست دارم تو نيز او را دوست بدار.)(1)
حديث معروف ( حسيـن منى و انا من حسين, احب الله من احب حسينا, حسين سبط مـن الاسباط.); يعنى:(حسيـن از من است و مـن از حسينـم, خداوند دوست دارد كسى را كه حسين را دوست مى دارد, حسيـن سبطـى از اسباط است.) مـورد قبـول شيعه و سنى است.(2)
حسيـن بـن عـلى (ع) مـدت شـش سـال دوران كـودكى اش را با پيغمبر اكرم (ص) سپرى كرد وپـس از رحلت آن بزرگوار مدت سى سال در كنار پدرش على (ع) به سر برد و در همه حـوادث پـرتلاطـم دوران آن حضـرت حضـورى پـر تلاش داشت. پــس از شهادت اميرالمـومنان (ع) ده سال تمام همـراه و همگام با بـرادر عزيزش امام حسـن (ع) زنـدگـى كرد و پـس از شهادت برادر در سال 50 هجرى به مـدت ده سال به ارزيابـى حـوادث زمان پرداخت و بارها به معاويه پـرخاش كـرد و پـس از مرگ او در برابـر حكـومت يزيد , شجاعانه ايستادگى و از بيعت با او خـوددارى كرد, تا ايـن كه در محرم سال 61 هجرى به همراه گروهى از بستگان و ياران باو فايش در سرزميـن كربلا به شهادت رسيد.
حسيـن بـن على (ع) نمونه كامل يك انسان برجسته و متشخص بود و نام حسين در اذهان , همراه با شجاعت و ظلم ستيزى و جوش و خروش بر ضد هر گونه ستـم و تبعيض است. در دوران پنج سال حكـومت پدر با او همكارى مـى كرد و در پى چاره مى گشت كه پيـش از آن كه امت, نفـس واپسيـن را بــرآورد, نفـحه حياتـى در او بـدمد و در تاريخ طرحى نو دراندازد. سال شصتـم به پايان نرسيده بود, امام حسيـن (ع) ديـد كه مـردم در مقابل بـرادرش امام حسـن (ع) از نفس افتاده و هر چه از باقيمانده مكتب در ميانشان بـوده از آنها دور گرديده و توده مردم , خود را در گلوى گشاد بنـى اميه انداخته انـد.
امام احساس كرد كه بـراى به حركت درآوردن امت, ديگر خطابه و سخنرانى حماسى كافى نيست, بكله بايد اراده شكست خـورده امت را به پذيرفتـن فداكارى وادارد و آنان را بر ضـد باطل بشـوراند تا زمينه تحقق حق را فراهـم سازد و در ايـن راه با فـداكارى منحصر به فرد خـود, بـراى حال و آينده معيارى ارزشمند و ثابـت بر جاى نهاد.
 
هدف قيام
 
هدف قيام امام حسين (ع) را به آسانى و بدون تكلف مى تـوان از سخنـان آن حضرت استنباط كرد. آنگاه كه امام (ع) بر اثر تهاجم عمال حكومت نـاچار شـد از مدينه خارج گردد, در ضمـن نوشته اى , هدف حركت خـود را چنيـن شرح داد:
1ـ (انـى لـم اخرج اشرا ولا بطرا و لا مفسـدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فـى امه جـدى, اريـد ان آمر بالمعروف و انهى عن المنكر و اسير بسيره جدى و ابى على بـى ابيطالب)(3)
يعنى:(مـن از روى خود خواهى و خـوشگذارانى و يا براى فساد و ستمگرى قيام نكردم, مـن فقط براى اصلاح در امت جدم از وطـن خارج شدم. مـى خـواهـم امر به معروف ونهى از منكر كنم وبه سيره و روش جدم و پدرم على بن ابيطالب عمل كنم.)
در اين سخـن چند نكته مهم, شايان تـوجه است:
 
1ـ اصلاح امت
2ـ امر به معروف و نهى از منكر
3ـ تحقق سيره و روش پيامبر و على(ع)
2ـ آن حضرت در مقام ديگرى فرموده است:
 
(اللهم انك تعلـم ما كان منا تنافسا فـى سلطان و لا التماسا مـن فضـول الحطام ولكـن لنرد المعالم من دينك و نظهر الاصلاح فى بلادك و يامن المظلومون مـن عبادك و يعمل بفرائضك و سننك و احكامك.)(4)
(بار خدايا تـو مـى دانى كه آنچه از ما اظهار شـده براى رقابت در قدرت و دستيابـى به كالاى دنيا نبـوده , بلكه هدف ما ايـن است كه نشانه هاى دينت را به جاى خـود برگردانيم و بلادت را اصلاح نماييـم, تا ستمـديـدگان از بندگانت امنيت يابنـد و به واجبات و سنتهاو دستـورهاى دينت عمل شـود.)
در ايـن سخـن هـم چند نكته قابل تـوجه است:
 
1ـ برگرداندن نشانه و علائم ديـن به جاى اصلـى خـود
2ـ اصلاحـات در همه شهرها
3ـ ايجـاد امنيت بـراى مـردم
4ـ فـراهـم سـاختن زمينه عمل به واجبات و مستحبات واحكام الهى
3ـ در بـرخـورد بـا سپـاه حـر بـن يزيد رياحى فـرمـود:
 
(ايها الناس فانكـم ان تتقوا الله و تعرفـوا الحق لاهله يكـن ارضى لله و نحـن اهل بيت محمد(ص) اولى بولايه هذا الامر مـن هولاء المدعين ما ليس لهم و السائرين بالجـور و العدوان.)(5)
(اى مردم اگر شما از خدا بترسيد و حق را براى اهلش بشناسيد, اين كار بهتر مـوجب خشنـودى خـداونـد خـواهد بود. و ما اهل بيت پيامبر(ص) به ولايت و رهبرى از ايـن مـدعيـان نـالايق و عاملان جـور وتجـاوز , شـايسته تـريـم.)
4ـ و نيز در مقـام ديگـر فـرمــود:
(انا احق بذلك الحق المستحق علينا ممـن تـولاه.)(6)
(ما اهل بيت به حكومت و زمامدارى ـ نسبت به كسانى كه آن را تصرف كرده اند ـ سزاوارتريـم.)
از ايـن دو بخـش از سخـن امام (ع) نيز به وضوح استفاده مى شـود كه آن حضرت خـود را شايسته رهبـرى و زمامـدارى بـر مـردم مــى دانـد, نـه يزيـد فاسـد و دستگاه جائر او را. بنابراين , هدف امام حسين (ع) در اين قيام, تحقق كامل حق بوده است. امورى كـه آن حضـرت بـه عنـوان فلسفه قيـامـش به آنها اشاره مى كند, از قبيل: اصلاح امت, امر به معروف و نهى از منكر , تحقق سيره پيـامبـر و علـى, بـرگرداندن علائم و نشانه هاى دين به جاى خود, اصلاحات در شهرها, امنيت اجتماعى فراهم ساختن زمينه اجراى احكام,همه و همه اين امور, زمانى قابل تحقق و اجراست كه ولايت و حكومت در مـجرا و مسير اصلى اش قرار گيرد و به دسـت امام (ع) بيفتد; لذا فرمود: (ما اهل بيت شـايسته اين مقـاميم نه متصـرفان متجـاوز و جـائر).
پس هدف نهايى آن حضرت, تشكيل حكومت اسلامى بر اساس سيره پيامبر و على بـوده است; كه در پرتـو آن , احكام الهى اجرا مى شـود و نشانه هاى ديـن آشكار و شهرها اصلاح و امنيت پـابـرجـا و امـر به معروف و نهى از منكـر انجـام, وسيـره و سنت پيـامبـر و علـى متحقق, و در نتيجه كـار امت اصلاح مـى گـردد.
نكته شايان توجه اين كه تلاش خالصانه براى تشكيل حكومت اسلامى كه منبع و منشاء تمام خيرات وبركات است ـ و شعبه مهم ولايت على و آل علـى(ع) هـم كه همان قبـول حاكميت و پذيرش تفسير آنان از ديـن است ـ غيـر از حكـومت و سلطنت استبـدادى و رياست طلبـى و كشـورگشايى بر اساس هـواهاى نفسانـى است كه منشاء تمام مفاسد و شرور است.
 
نتايج قيام حسينى
 
1ـ در هـم شكستـن اركان مخـوف ديـن سالارى ساختگـى اموى كه امويان ويارانشان سلطه سلطنتى خـود را بر آن استـوار ساخته بـودند و رسـوا ساختن حاكمان تبهكار بنـى اميه كه پيـوسته در صـدد احياى نظام جـاهلـى بـودند.
2ـ بيدار كردن وجدانها خفته: شهادت فجيع امام حسيـن(ع) در كربلا مـوجى شـديـد از احساس گناه در وجـدان مسلمانانـى كه او را يارى نكردنـد برانگيخت.
اين احساس گناه دو جنبه داشت: از يك طرف آنها را وادار مى ساخت كه گناهى را كه مـرتكب شـده اند با كفاره بشـوينـد و از طـرف ديگـر به كسانـى كه آنهارا به ارتكاب چنيـن گناهـى واداشته بودند, كينه و نفرت بـورزند. به طـورى كه انگيزه قيام تـوابيـن همان كفـاره يـارى نـكـردن امام حسيـن (ع) و انتقام گـرفتـن از امويان بود. مقدر چنين بود كه آتـش ايـن احساس گناه, پيوسته برافروخته ماند و انگيزه انتقام از بنـى اميه در هر فرصت به انقلاب و قيام بر ضـد ستمگران منتهى گردد.
3ـ ارائه اخلاق جـديد: قيام امـام حسيـن (ع) مـوجــب آن گرديـد كه در جامعه, نـوعى اخلاق بلند نظرانه پديد آيد. امام (ع) و فرزندان ويارانـش در قيام بر ضد بنـى اميه اخلاق عالى اسلامى را با همه صفات و طراوت آن نشان دادنـد. آنان ايـن اخلاق را بـر زبـان نيـاوردنـد بلكه بـا خـون خـود آن را مسجل سـاختند.
مـردم عادى قبايل عادت كـرده بـودنـد كه ديـن و وجدان خود را به بهاى اندك بفروشند و در برابر ستمكاران گردن خـم كنند تا از عطاهاى آنان بهره مند گردند. هدف مسلمانان عادى همان زندگـى روزمره شخصـى بـود و تنها به زنـدگانـى خـويـش مـى انـديشيـدنـد. در آنان , دردهاى اجتماعى تـاثيــرى نـداشت, به قـول شـاعر:
 
از درد سخن گفتن و از درد شنيدن
بامردم بى درد ندانى كه چه دردى است !
 
تنها كوشش آنان اين بود كه دسترنج خويش را حفظ كنند و به توجيهات رهبران رام باشند, مبادا نامشان از فهرست حقوق بگريان حذف شود, لذا در مقابل جـور و ستمى كه مى ديدند خاموشى مى گزيدند تمام تلاش آنها ايـن بـود كه مفاخر قبيله اى خود را بـازگـو كننـد و سنتهاى جـاهلـى خـويـش را زنـده سـازنـد.
اصحاب حسين(ع) مردمى ديگر بودند كه در سرنوشت خويش با امام همراه شدند و با ايـن كه داراى زن و فرزند و دوستانى بـودند و از بيت المال هـم حقـوقى دريافت مى نمودند و زندگانى نسبتا راحتى داشتند و مى تـوانستند از لذتها حيات برخوردار گـردنـد, از همه اينها چشـم پـوشيـدنـد و بـراى نثار جان در راه حسيـن (ع) با ستمگران بـه ستيز برخاستند. براى بيشتر مسلمانان آن روز, ايـن نكته بسـى جالب بود كه يك انسان بيـن زندگانى زبـونانه و مرگ شرافتمندانه , مرگ با عزت را بر زندگى با ذلت ترجيح دهد. براى مردم ايـن نمونه اى عالى و شگفت انگيز بود. چنان خصلتى وجدان هر مسلمانى را تكان مى داد و او را از خـواب سنگيـن و طـولانى راحت طلبى و فرصت طلبـى بيـدار مى كرد تا زنـدگـى اسلامـى شكلى ديگر گيرد; شكلـى كه سـالها پيـش از قيـام حسيـن(ع) از ميـان رفته بـود.
قيام امام حسيـن (ع) پـس از ديرى خاموشى, از نو موجب برانگيختن روح مبارزه جـويـى گرديد و اين چنين قيام حسينـى و كربلاى خـونيـن او , همه سدهاى روحـى و اجتمـاعى را كه مـانع قيـام وانقلاب مـى شـد, درهـم فرو ريخت.
قيام حسين (ع) به مردم ايـن درس را آمـوخت كه به آنان بگويد: تسليم نشويد, انسانيت خـود را مـورد معامله قرار ندهيد با نيروى اهريمـن بجنگيد, و همه چيز را در راه تحقق آرمـانهاى اسلام محمـدى (ص) فـدا سـازيــد.
قيام حسينـى در وجـدان گـروه بسيارى از مردم اين انديشه را برانگيخت كه با حمايت نكردن از حسيـن (ع) مرتكب گناه شـده اند و بايد كفاره بپردازنـد و كفاره آن جز مبارزه با حاكمان جور و ظلـم و ريشه كـن نمودن بنياد فاسد استبداد, چيز ديگرى نيست .
ايـن گـونه پس از نهضت حسينى(ع) در مكتب, روح انقلاب دميده شـود و مـردم در انتظار رهبرى قاطع بـودند و هرگاه پيشگام ظلـم و ستيزى را مـى يافتنـد بـر ضـد حكـومت بنى اميه دست به انقلاب مـى زدند. در همه ايـن انقلابها, شعار انقلابيـون, خوانخـواهـى حسين (ع) بـود . انقلاب تـوابيـن و انقلاب مردم مدينه و قيام مختار ثقفـى در سال 66 هجـرى و انقلاب زيـد بـن علـى بـن حسيـن (ع) در سال 122 هجـرى نمونه هايى از ظلم ستيزى است كه همه آنها ريشه در حركت و قيام بى نظير حسينى(ع) دارد.
در ايـن انقلابها مسلمانان پيوسته به دنبال آزادى و عدالت بـودند ـ كه حكومت كنندگان آن را خفه كرده بودند ـ و تـمـام ايـن تحـركـات بـه بركت تحرك و قيام حسينى بود. و اين گونه حسيـن(ع) درس حريت و آزادگى واستقلال و ظلم ستيزى را تا دامنه قيامت به همه انسانها آموخت.(7)
سخنان حضرت ابى عبدالله الحسين, بهتريـن معـرف هـدف والاى آن حضـرت اسـت , از سرتاسر كلمات حضرتـش نداى انسان دوستى و حريت و عدالـت و ظلـم ستيزى و مقاومت در برابر جـور حاكمان زر و زور به گـوش مـى رسد.
 
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پى نوشت ها:
1 ـ فصول المهمه ابن صباغ مالكى, ص 177.
2 ـ پرتوى از عظمت حسن, ص 32.
3 ـ مقتل خوارزمى , ج 1,ص 188.
4 ـ تحف العقول , ص 243.
5 ـ تاريخ طبرى, ج 7,ص 297 ـ 298.
6 ـ مقتل خوارزمى , ج 1, ص 188.
7 ـ به كتاب پيشوايان ما رجوع كنيد.
 
برگرفته شده از كتاب سيره وسخن پيشوايان - تاليف محمدعلى كوشا
 
 
 
 

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group