سخنرانی حجت الاسلام انجوی نژاد؛ علائم و نشانه های عصر ظهور
مقدمه:
بحثی که می خواهم عرض کنم راجع به شرایط زمین در هنگام ظهور است. یکی از مواردی که خیلی افراطی به آن دقت می کنیم این است که دشمنان شرایط زمین را برای ظهور آماده کنند. مثلا در نشانه های ظهور یکی از سوالات این است: داعش از نشانه های ظهور است؟ یا عبدالله پادشاه عربستان از دنیا برود جزء نشانه های ظهور است؟ می شود به ارتش آزاد سوریه، سفیانی گفت؟ دائم در دشمنان دنبال نشانه های ظهور می گردیم درحالیکه حداقل از صددرصد روایت راجع به ظهور، نود و نه درصدش شرایط دوستان مد نظر است. تمام این هایی که گفتم در همان یک درصد است. نود و نه درصدش اگر شرایط یاران فراهم باشد، در ظهور تعجیل صورت می گیرد و اتفاق می افتد. چند شرطی که امام علی، امام صادق و امام رضا(علیهم السلام) بر شمردند را بیان می کنیم.
در نشانه های ظهور می گویند:
1- بنیان مرصوص.
یعنی یارانی که در ظهور قرار دارند کسانی هستند که امام زمان(عج) می توانند بر روی آن ها حساب کند. این ها مثل فولاد آب دیده کنار همدیگر هستند. ممکن است در جهان برگردی و تعداد مختلفی را جمع کنی، می بینی همین الان برای اینکه کنار امام زمان(عج) بخواهیم آدم محکم جدا کنیم و بشماریم، شاید ده میلیون داشته باشیم. اما این ده میلیون همدیگر را نیافته اند که کنار یکدیگر بنیان مرصوص بشوند. یکی از شرایط ظهور این است که این ده میلیون همدیگر را بیابند.
یعنی بتوانند پازل مقاومت و سد آهنین را تکمیل کنند. آجرها، فولادها و بساط مختلف سد شاید در جهان پخش باشد، آن مهندس و معماری که این ها را جمع کند هنوز اتفاق نیفتاده یعنی ممکن است الان شما به عنوان آجر و سنگ محکمی در شیراز، چهار نفر در عراق، شش نفر در سوریه، ده نفر در یمن، بیست نفر در لندن، ده نفر در آمریکا و چهل نفر در آفریقا جمع می کنی و می بینی شما همدیگر را دارید پیدا می کنید.
در خصوصیات آخر الزمان است که می گوید: وقتی امام ظهور پیدا می کند، یاران امام قبلا همدیگر را پیدا کرده اند، فقط بهم ملحق می شوند، یکی از شرایط جبهه خودی در هنگام ظهور این است. یعنی من و شما همدیگر را یافته باشیم.
یکی از خوبی های موج بیداری که الان راه افتاده این است که همدیگر را یافته ایم و ما به این نتیجه نمی رسیم که آخر حزب الله و یاران امام زمان(عج) هستیم و فقط روی ایران حساب باز کرده است، نه، چهار نفر دیگر در آن طرف کره زمین، اروپا، آمریکای جنوبی، آفریقا و آسیا پیدا شده اند که از من محکم ترند.
جبهه مقابل هم، به همین پیوستگی و همبستگی می رسد. صد سال پیش در ایران ما؟ نه. در فلسطین؟ نه. در آمریکا؟ نه. هر جایی که شما حساب کنی می گفتند این یهودی، این مسلمان و این مسیحی است. اصلا نمی توانستند با هم ارتباط بگیرند. چه جبهه خودی، چه جبهه دشمن. اصلا نمی توانستیم فرض کنیم زمانی یک بچه مسلمان و یهودی کنار همدیگر برای یک مطمع و هدف بجنگند،
الان همدیگر را پیدا کرده اند. مسلمانان جبهه تکفیری، صهیونیست ها و آمریکایی ها توانسته اند با هم کنار بیایند. از این طرف آیا در جبهه خودی این اتفاق افتاده است؟ حداقل، بنده اعتقادم این است که در میان ارکان بچه شیعه ها و کسانی که اعتقادشان این است که یاران امام زمان(عج) هستند، در ایران خودمان، نمی توانند با هم کنار بیایند،
همین جمع الان نمی توانند کنار هم بنشینند، که بگوییم برای ده روز برای هدفی، نه تنها نسبت به همدیگر صبر و تحمل داشته باشید، بلکه همکاری کنید. بقول حضرت آیت الله بهجت(ره) هواهای نفس فربه، خودخواهی های آموخته و آموزش دیده، شیطان آموزش داده برای آنجایی که اگر خواست بنیان مرصوص را تشکیل بدهد، خودخواهی آموخته و آموزش دیده این را متبلور کند، سد را منفجر کند و از بین ببرد.
دلیل اینکه در لبنان دارد آن اتفاقات می افتد و جبهه پانزده هزار نفری محکم کنار همدگیر هستند و نمی گذارند کسی نفوذ پیدا کند، این است: به این نقطه رسیده اند که ما باید بنیان مرصوص باشیم.
دو نفر با هم اختلاف خانوادگی دارند. دو نفر دیگر از هم غیبت و تهمت دیده اند و ناراحتند. دو نفر ماشینشان با هم تصادف کرده. دو نفر خاطرات نوستالژی عاشقانه دهه چهل دارند، همینطور بین ما پر از اختلاف است. نمی توانند فراموش کنند، کنار بیایند، بنیان باشند و سد شوند. جشن نیمه شعبان برپا می کنند و شهر را آذین بندی می کنند. آذین چه دردی از مهدی فاطمه(س) دوا می کند؟ قلب ها باید آذین بیابد، با پدرش نمی تواند کنار بیاید، پدر با فرزندش نمی تواند کنار بیاید. خواهر و برادر در خانه سگ و دوریش شده اند. تازه این ها با هم نسبت خونی دارند.
در جبهه کفار انسجام اتفاق می افتد، در جبهه مؤمنین هم اتفاق می افتد. طرف می گوید چون بیکار هستیم با هم دعوا می کنیم اگر جنگ و جهاد و ظهوری باشد، اینگونه نیستیم. نه، شما دارید یک دور باطلی را ایجاد می کنید. شما می گویی اگر ظهور اتفاق بیفتد، آدم می شوم. ظهور هم می گوید شما باید آدم بشوی تا من اتفاق بیفتم. این دور اجازه نمی دهد ظهور اتفاق بیفتد.
عبدالرزاقی زمان جنگ بود که سی و پنج سال سن داشت. از این سی و پنج سال، بیست و پنج سالش را کارگری کرده بود و ده سال قبلش هم، در کوره آجر پزی کار کرده بود. افغانی بود و دست های بسیار زمختی داشت. سی و پنج سال سن داشت اما پنجاه ساله می خورد، در جزیره مینو گفتم چرا در افغانستان نمی جنگی؟ همان زمان افغانستان درگیری شدیدی بود. گفت: اگر ما مجاهدین بر روسیه و آمریکا پیروز بشویم، تازه اول بدختی ماست، چون درگیری های ما با هم، بیشتر از درگیری با آمریکاست، ترجیح می دهم زیر پرچمی بجنگم که ببینم همه یک امت هستند. در همان جزیره هم شهید شد.
از دهه شصت تا الان که ادعا داریم کشور اسلامی هستیم، تنها کشور امام زمان(عج) و پرچم دار حکومت مهدوی هسیتم، درصد انسجاممان بیشتر شده یا درصد افتراقمان؟ زمانی امت و امام(ره) بود. بعد امت و امام(ره) و چپ و راست، امام(ره) و چپ میانه و چپ وسط و چپ مایل به پایین و بالا، چپ اصلاح طلب و راست اصولگرا و سوسولگرا، اصولگرایان چهارگانه، هشت گانه و دوازده گانه، ان شاء الله اگر زنده باشید و سال 1400 را ببینید، ائتلاف های ما 856 + 452 خواهد بود، در مسیر انسجام جلو می رویم یا نه؟
معنای اختلاف آراء رحمت است، در آخر الزمان چیست؟ این اختلاف آراء نیست، چون آراء و تفکر و مبنایی وجود ندارد، این اختلاف هوای نفس است. اختلاف مقام و کمبود صندلی است، آراء یعنی ایدئولوژی و متدولوژی که چاپ شده باشد و بگویند اصولگرایی یعنی این. بر این متدولوژی جلو می رویم درحالیکه اصلا چنین متن و مانیفستی وجود ندارد.
متاسفانه در این سی سال تضارب، افتراق، جدایی و گروه گروه بیشتر شده، ایثارگران، ایثارگران ولایتمدار، ایثارگران شریعتمدار ولایتمدار، مستقلین حزب الله، منفعلین حزب الله، منفکین حزب الله، پایین حزب الله، بالایین حزب الله، متوسطین حزب الله، معتدلین حزب الله، متفرقین حزب الله، متشرعین حزب الله، خود خدا هم انقدر گروه ندارد که حزب الله دارد، ما قبول کنیم این ها اختلاف آراءست؟ نه، این ها هوای نفس است، این ها عدم انسجام، بنیانٌ مرصوص نبودن و درجه تحمل پایین است. این ها نتوانسته اند با هم کنار بیایند که داعشی های تکفیری حافظ کل قرآن با صهیونیسم کنار آمده اند، اما من نمی توانم با برادر، خواهر، مادر، پدر و رفیقم کنار بیایم. بهانه ای پیدا می کنم که حالم از او بهم بخورد، خاخام یهودی دارد برای تکفیری دعا می کند.
فکر کرده اید تکفیری ها آدم های پست و جلادی هستند؟ بینشان حافظ کل قرآن و نماز شب خوان وجود دارد. معتقد هستند و طرف به خودش مواد می بندد که انتحار کند و بهشت برود. با همین اعتقاد تکفیری به شدت متعصبانه اش توانسته با صهیونیسم کنار بیاید و بگوید آخرالزمان است باید جبهه ما محکم باشد، در عراق شیعه برای سنی نمی جنگد، البته درصدی هم حق دارند، می جنگند و آزاد می کنند، دوباره روی سر خودشان خراب می شوند.
آخر الزمان، زمان گذشت است. زمانی است که انسان ها می توانند برای اهداف بالاتر، کنار همدیگر باشند. همه هم منتظرند جهاد بشود، شما الان در حسینیه نمی توانی با برادرت کار کنی، چیزی پیش بیاید سریع داد می زنی، شاکی و عصبانی می شوی و نمی توانی تحمل کنی.
2- اختلاف آراء.
اتفاقا در آخرالزمان اختلاف آراء هم بالاست. مؤمنینی می توانند در آخرالزمان شرایط ظهور را فراهم کنند که درک کنند آخرالزمان یعنی اختلاف آراء. یعنی بشریت به بلوغی رسیده باشد که نتوان او را تحت چهار نظریه محدود کرد و انقدر هیجانات علمی و عقیدتی به تضارب های عمیق می کشد که چاره ای غیر از ظهور علمی امام(عج)، باقی نمی ماند. آقا(عج) بیایند تکلیف مردم را مشخص کنند، چون مردم گیج شده اند.
حیرانی و حیرت علمی از شرایط آخرالزمان است. مردم به درجه ای از تفکر رسیده اند که به سادگی حرفی را قبول نمی کنند. با چند نفر از دوستان در قم جلسه داشتیم، گفتم کارهایی که می خواهید انجام دهید خوب است، منتها از کسانی که ولایتی هستند استفاده نکنید. گفتند یعنی چه؟ گفتم ولایتی یعنی کسانی که فکر می کنند آن ها هم بر مردم ولایت دارند، یک ولی داریم کافی است. در آخرالزمان ولایت داشتن را از ما قبول نمی کنند. سطح عقول بالا می رود. وظیفه من و شما چیست؟ این اختلاف آراء را درک کنیم. هر کسی درصدی از نظریات ما را نمی پسندد، از جبهه بیرونش نیندازیم.
این جمله خیلی خطرناک را در جای خطرناکش گفته ام، اینجا هم می گویم: یکی از مشکل متدینین عالِمِ عالَم امروز ما، این است که صحبت مخالفین خودشان را نمی خوانند، و چون نمی خوانند و از اول با خود گفته اند کلاسی داریم که تشکیل شده از خوب و بد، بدها که افکار ضالّه است و نباید بخوانیم، خوب ها هم، همین حرف های ماست.
اگر شما به رده ای رسیده باشی بر شما واجب است وقت بگذاری علم جبهه مخالفت را بررسی کنی. و چه کسی گفته در آخرالزمان هر چه جبهه مخالف می گوید همه اش باطل است و هر چه ما می گوییم صحیح است؟ حق در آخرالزمان تقسیم بندی است مقداری از حق را باید در کف دریاها پیدا کنی.
اختلاف آراء در آخرالزمان یعنی علم در حوزه شیعی، تکمیل نمی شود. درصد زیادی از علم دست ما نیست و باید پیدا کنی و به حرف هایشان گوش کنی. عالم بزرگ متقی نمی خواند تا ببیند مخالفینش چه می گویند. پس این ها در این صد سال چگونه مردم را جذب کرده اند؟ اسم برخی از مباحث را که می آوری تکفیرت می کنند، فلسفه؟ تاریخ ادیان؟ کلام؟ این ها را نباید بخوانی، مگر امام صادق(ع) چه چیزی کم داشته؟ امام صادق(ع) چیزی کم نداشته، زیادی هم داشته اما می فرمایند: اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّینِ. برو به چین ببین چه خبر است. چه کسی گفته با گفته های امام صادق(ع) تمام مشکلات جهان حل خواهد شد. گفته بسط علم، ترقی، گردش، بحث و عقل داشته باشید. یک چهارم مسائل قابل حل شیعه، عقل است.
می خواهی امام زمانی باشی، فکر نکن هر چه تو می گویی درست و راست است. به اندازه علمت هم فکر نکن که هر چه می گویی درست و راست است. بعد به افکاری برخورد می کنی که این افکار تو را بهم می ریزد و می بینی افکار درستی است، دین اسلام مخصوصا گرایش تشیع، به این اعتقاد دارد که حقیقت تا رسیدن به لحظه موعود، در حال کشف است. تمام حقیقت وقتی گفته می شود که امام ظهور پیدا می کند و این حقیقت از زمان غیبت امام تا رسیدن به نقطه ظهور باید دائم در سربالایی رشد قرار بگیرد، نه که در زمان غیبت منجمد بشود و بگویند همه چیز را گفته ایم. اگر همه چیز گفته شده بود که امام زمان آمده بود.
چه کسی می گوید اهل بیت(ع) همه چیز را گفته اند؟ لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین، همه چیز در کتاب مبین گفته شده. کدام کتاب مبین؟ کتاب مبینی که با عقل پبشرفته معصوم چهار هزار و نصد بطنش باز شود، بله ولی نه با تفسیر ما.
در این سی سال میزان پرورش یافتۀمطهری و مفتح ها که در مباحث علمی به خط دشمن می زدند و سالم بر می گشتند، به خاطر تسلطی که به علم دشمن داشتند، اصلا با تناسب رشد جهان، رشد نکرده، یکی از دلایلش جمود متدینین ماست. همه در روزنامه و سایت های خودشان می چرخند و هر کدام دیگری را تایید می کند. همیشه و کلا هم، جبهه مخالف ما بد هستند.
متدینینی هستند این سعۀصدر را دارند که بفهمند عده ای که شاید مسلمان هم نباشد، عالم هم نباشد اما انسان، ممکن است حقایقی را بداند که من نمی دانم، و ممکن است نقدهایی بر چیزهایی که گمان می کنم حقیقت است وارد کند که صحیح باشد.
علم شیعه به دلیل گزینه های عقل و اجماع، متوقف در اقوال معصومین(ع) نیست. امام زمان(عج) هم بیایند بنا نیست عقل را تعطیل کند و بگوید خودم در پزشکی، شیمی، نجوم، موسیقی، ریاضی و. . . کتاب می دهم، دیگر کسی فکر نکند، در روایت داریم علم بیست و هفت قسمت است، دو قسمتش قبل از ظهور کشف می شود، بیست و پنج قسمتش مانده. امام(عج) بگوید خودم کتاب می دهم، لازم نیست فکر کنی، تعلیم نداشته باشید، من بعد همه چیز آماده ست.
خدا هم همچین ادعایی ندارد که من بساط علم را خودم به شما تحویل می دهم، نمی خواهد فکر و تحقیق کنید، نمی خواهد بروید ببینید دانشمندان غرب و شرق چه می گویند، نمی خواهد تاریخ ادیان بخوانید، نمی خواهد فلسفه بخوانید، همه جهنمی هستند و فقط من هستم که اعتقاداتی دارم و صاف به بهشت می روم، دو درصد با من اختلاف نظر داشته باشی، به جهنم می روی.
استادی داشتم، زمان نوجوانی گفتم اگر من یک درصد با شما اختلاف نظر داشته باشم، به جهنم می روم؟ گفت: بله عزیزم، اثبات ریاضی دارد، می دانی زاویه چیست؟ گفتم: بله. گفت: اگر این اختلاف ادامه پیدا کند، این زاویه باز می شود، یک درجه اولش است، بعد باز می شود و شکاف می خورد. آخرش تو به جهنم می روی و من به بهشت، نباید اینگونه فکر کنیم کسی که با من مشکل دارد پس با خدا و پیغمبر(ص) مشکل دارد.
زمان ریاست جمهوری آقای رفسنجانی شعاری در نماز جمعه ها داده می شد. با سن کمی که داشتم گفتم اگر این شعار تسرّی پیدا کند، چیزی آخرش نمی ماند، می گفتند مخالف هاشمی مخالف رهبری است، مخالف رهبری دشمن پیغمبری است. نباید خط ولایت را پایین کشید. ولایت یک نفر است و نباید به قسمت های مختلف تسری اش داد، اگر اینگونه باشد هیچ کس نمی ماند، همه بروند بمیرند.
خود امام معصوم هم چنین اعتقادی نداشت که حرف، حرفِ من است. آقا امیرالمؤمنین(ع) نامه نوشت به یکی از فرمانداران که تو مرا فریب داده ای، خوبی پدر تو من را فریب داد، در دین ما و آخرالزمان امام هم که بیاید فکر تعطیل نیست. مخالفت تعطیل نیست یعنی اجازه مخالفت و تحقیق را از تو نمی گیرند. در مباحث اخلاقی و دینی هم همینطوری است. این چه مدل شیعیان پایِ کاری می خواهد؟ کسانی که خود را حق مطلق نینگارند. یعنی صحبت هایی که بنده کردم، یک منظر است. خودم هم فکر می کنم و می گویم به اندازه تکلیفم منظری را ارائه دادم. شاید غلط باشد، شاید کسی بهتر از این را بگوید، شاید کسی هم بدتر از این را بازگو کند. ما هیچ ولایتی نداریم. بحث علم و تحقیق که پیش می آید همه درها باز است. در آخرالزمان اختلاف آراء مورد احترام است و اختلاف اشخاص، هوای نفسی خواهد بود.