سخنرانی حجت الاسلام فرحزاد؛ راه های جلب رضایت خداوند متعال
قال مولانا حسن بن علی المجتبی علیهم السلام: «ان احسن الحسن الخلق الحسن و لا عیش الذ من حسن الخلق»
دل می رود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز
باشد که بازبینم دیدار آشنا را
ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا
در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل
هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا
ای صاحب کرامت شکرانه سلامت
روزی تفقدی کن درویش بینوا را
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر کن قضا را
مذمت ترک ذکر صلوات
در روایات ما از کسانی که نام پیامبر سلام الله علیه و آله را ببرند، یا بشنوند، یا بنویسند و از ذکر صلوات پرهیز کنند، مذمت شده است. پیامبر سلام الله علیه و آله می فرماید: «مَنْ ذُكِرْتُ عِنْدَهُ فَنَسِیَ الصَّلَاةَ عَلَیَّ خُطِئَ بِهِ طَرِیقَ الْجَنَّۀِ» اگر کسی اسم من را شنید و صلوات را فراموش کرد. خداوند کاری می کند که در آخرت راه بهشت را فراموش می کند. چون اگر انسان به یک چیزی اهمیت بدهد، فراموشش نمی کند. معلوم است که راه بهشت یاد خدا و پیامبر سلام الله علیه و آله و اهل بیت سلام الله علیهم است؛ که هر سه تای این ها در ذکر صلوات هست. محدث قمی در صفینه نقل کرده است: اول کسی که «صاد و عین» را اختراع کرد، دستش شل شد. پیامبر سلام الله علیه و آله فرمود: جفا کار ترین مردم به من آن کسانی هستند که اسم من را بشنوند و صلوات نفرستند.
راه جلب رحمت خداوند متعال
یکی از راه های جلب رحمت خدا رحم کردن و مهربانی کردن به مخلوقات خداست. «ارحم ترحم» یعنی رحم کن تا مورد رحمت خداوند واقع بشوی. بی رحمی به خلق الله باعث میشود که مورد رحمت خدا وند متعال واقع نشوی.
برکات سخاوت
یکی از راهای جلب رحمت خداوند متعال سخاوت است. خداوند متعال دست دهنده را خیلی دوست دارد. نقل میکنند که آیت الله بروجردی در موقع جان دادن نگران و ناراحت بودند. علتش را پرسیده بودند. جواب فرموده بود که من اموال هر چی داشتم در راه خدا انفاق کردم. ولی می ترسم فردای قیامت خداوند متعال اگر از من سئوال کرد که آیا آبرویت را هم در راه من انفاق کردی یا نه؟ می ترسم همه آبرویم را در راه خدا خرج نکرده باشم.
درباره آیت الله بروجردی نقل می کنند: به یک فقیری که ماهیانه کمک می کرده است. یک ماه فقیر می آید آقا زیر تشکش دست می کند و چکی که بابت فروش ملکی بوده اشتباها به ایشان می دهد. این فقیر هم در بیرون در پاکت را باز می کند، می بیند که مبلغ خیلی زیاد است. برمیگردد و به آقا عرض میکند که آقا فکر کنم که شما این مبلغ را اشتباهی دادید. آقا نگاه میکند میبیند که اشتباهی داده است امام میفرماید: این قسمت شما بوده است ببر به زندگین سر و سامان بده.
آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی در زمان خودش تک مرجع بود؛ یعنی همه شیعه های دنیا از ایشان تقلید می کردند. تک مرجعی هم قدرت بزرگی است. مثل آیت الله شیرازی که با یک فتوی بر تحریم تنباکو، کمر استعمار پیر، یعنی انگلیس را شکست. یکی از آقایان نجف به امام زمان سلام الله علیه توسل می کند که یا صاحب الزمان سلام الله علیه علمای برجسته در نجف که از آیت الله ابوالحسن اصفهانی هم علمشان بیشتر است، شما چرا سید ابوالحسن را به مرجعیت انتخاب کردید؟ آقا در خواب زیارت می کند. حضرت می فرماید: به خاطر سخاوت زیادی که این سید دارد باعث شد که من ایشان را انتخاب کنم. سید ابوالحسن حتی اگر پول نداشت که شهریه طلبه ها را بدهد، قرض می کرد و یک بار هم نقل می کنند که خانه اش را فروخت و شهریه طلبه ها را داد. اصلا سخاوت کار خداست. سخاوت بزرگی و آقایی می آورد. آتش جهنم آدم سخی را نمی سوزاند. حتی اگر آدم سخی غیر مومن و مسلمان همف باشد و اهل آتش جهنم باشد آتش او را نمی سوزاند. پیامبر خدا سلام الله علیه و آله می فرماید: آتش جهنم حاتم طائی را به خاطر سخاوتش نمی سوزاند. با این حال که حاتم بت پرست بود. سخاوتمندی رحمت خداوند را به دنبال دارد.
یک بنده خدایی چند مرتبه به بهانه این که خانمم وضع حمل کرده است، از آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی پول می گیرد. آقا هم به روی خودش نمی آورده است. اون بنده خدا هم فکر می کرده که آقا پیر شده است و حواسش نیست. بعد از پنج شش مرتبه که پول می گیرد، دفعه آخر که می آید از آقا پول بگیرد، می گوید: آقا خانمم وضع حمل کرده اگر می شود یک مقدار پول مرحمت بفرمایید. آقا می فرماید: قدر این خانمت را بدان خانم های ما نه ماه زود تر نمی زایند ولی این خانم شما هر یکی دوماه یک بچه برایت می آورد. آدمهای سخاوتمند را خدا خیلی دوست دارد.
گذشت از گناه دیگران
آیت الله سید ابوالحسن پسر جوانی داشتند که طلبه بود. در صف نماز جماعت یک نفر حمله کرد و پسر ایشان را با چاقو کشت. قاتل را گرفتند می خواستند اعدام کنند. آیت الله سید ابوالحسن گفت: من از خون این پسر گذشتم. قاتلش را عفو کردم. در تشییع جنازه پسرش میبینند که آقا هی به این طرف و آن طرف نگاه میکند. میپرسند آقا چی شده است؟ می گوید: من با یک نفر وعده کرده بودم، یک مقدار پول برایش بدهم، الان دنبال او می گردم. یکی از نشانه های مومن وفا به عهد است. ما روایت دارم: اگر برای بک بچه هم یک وعده ای دادید حتما سعی کنید که وفا کنید.
امام صادق سلام الله علیه می فرماید: «شاب سخی مرتهق فی الذنوب احب الی من شیخ عابد بخیل» جوان سخاوتمند، ولی غرق در گناه پیش من دوست داشتنی تر است از پیر مرد عابدی که بخیل است. چون بخل همه ثواب هایش را از بین می برد. ولی سخاوت انسان را عاقبت بخیر می کند. حضرت یحیی از شیطان پرسید: آیا تا حالا به من هم سلطه داشتی؟ گفت: بله یک بار یک غذایی چرب و نرم جلویت گذاشته بودند، من هی وسوسه کردم که زیاد بخوری. تو هم زیاد خوردی و نماز شبت به قضا رفت. حضرت یحیی هم قسم خورد که هیچ وقت شکش را سیر نکند. شیطان هم گفت: دیگر کسی را موعظه نکند.
یک بار شیطان به سراغ حضرت یحیی آمد. حضرت یحیی پرسید: از چه کسی خیلی بدت می آید؟ از چه کسی خیلی بدت می آید؟ (اصلا این خودش معیار حقیقت است؛ یعنی هر چی که دشمن خدا از اون خوشش می آید، خداوند از آن چیز بدش می آید؛ و هر چیزی که دشمن خدا از آن بدش می آید، خداوند خوشش می آید.) شیطان گفت: از پیر مرد عابدی که خیلی عبادت می کند ولی بخیلی است خیلی خوشم می آید. بخاطر این که بخلش او را اهل جهنم می کند. «البخیل بعید من الله بعید من الناس بعید من الجنة» آدم بخیل از خدا و مردم و بهشت دور است. مرد خانه یا سرپرست مجموعه اگر بخیل باشد زیر دست هایش آرزوی مرگش را دارند که او بمیرد تا آنها نفسی تازه کنند. آدم بخیل می گوید: هر چه قدر بگویی سینه می زنم، ذکر می گویم، نماز می خوانم، ولی حرف پول را نزنید. بعضی ها می خواهند پول بدهند دستشان می لرزد گفت: جون نیست که بدهم پول است از جان هم عزیز تر است.
شیطان گفت: بدترین آدم ها پیش جوان سخاوتمند است. چون من یک عمری دام می اندازم و به گناه می کشانمش ولی بخاطر سخاوتش خداوند می بخشدش. این سخاوت بی چارم کرده است. تا می توانیم به اطرافیان مخصوصا به خانواده سخاوتمند باشیم.
مذمت بخل
یک غلامی بود که دیگر پیر شده بود؛ و یک اربابی هم داشت که خیلی بخیل بود. یک روز به اربابش گفت: ارباب من دیگر پیر شدم اگر میشود من را آزاد کن. ارباب هم گفت: اشکال ندارد در خانه یک خروسی داریم اول خروس را سر ببر هر وقت من خروس را خوردم و تمام شد تو را آزاد می کنم. غلام رفت خروس را گرفت و ذبح کرد. گفت ارباب حالا چی برایت درست کنم؟ گفت: غلام سر خروس خاصیت دارد، اول از سر خروس یک سوپ درست کن. فردا گفت: ارباب چی درست کنم؟ گفت: حالا از بال های خروس یک آب گوشتی درست کن. هر روز یک جایی را می فت ولی گوشت خروس را نمی گفت. خلاصه گوشت خروس داشت خراب می شد. غلام گفت: ارباب من از آزادی خودم صرف نظر کردم، شما این خروس را آزاد کنید.
روایت داریم: کسی اگر بخواهد مالی را در راه خدا ببخشد هفتاد تا شیطان به دستش می چسبند که دست به جیب نشود. باباجان نگران نباشیم خداوند رزاق است نترس در راه خدا احسان کن خداوند می فرماید: من عمل فردا را از تو نمی خواهم تو هم رزق فردا را از من نخواه.
دعای امام صادق علیه السلام هنگام طواف دور خانه خدا
روایت است: امام صادق سلام الله علیه دور خانه کعبه طواف میکرد و دعا میکرد: «اللّهُمّ قِنی شُحَّ نَفسِی» یعنی خدایا من را از بخل نفس حفظ فرما. امامی که در مدینه شب ها، کسیه نان به پشتش می انداخت و به فقرا نان می برد. یکی از یاران میگوید: عرض کردم آقا جان اینها شیعه نیستند. حضرت فرمود: اگر شیعه بودند خورشت هم می گذاشتم؛ یعنی امام صادق سلام الله علیه تا صبح نمی خوابید به غیر شیعه ها هم انفاق می کرد. با این حال درو خانه کعبه میگردد و عرض میکند خدایا من را از بخل نفس حفظ کن. یک نفر بعد از طواف به حضرت عرض کرد: آقا چرا فقط این دعا را میکردید؟ فرمود: خداوند متعال در قرآن میفرماید: «وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ سوره مبارکه تغابن آیه 16» یعنی اگر کسی جلوی بخلش را بگیرد، اهل بهشت است. رستگار است. روایت داریم: «اَلْجَنَّةُ دَارُ اَلْأَسْخِيَاءِ» بهشت خانه سخاوتمندان است؛ و جهنم خانه بخیل هاست.
سخاوت امام حسن علیه السلام
امام حسن سلام الله علیه در مدینه در خانه اش به روی مهمان باز بود سه وعده در خانه اش احسان داشت. امام حسن کریم اهل بیت سلام الله علیهم معروف شده است. در روایت داریم: یک آدم غریبه و گرسنه وارد مدینه شد. خانه امام حسن را آدرس دادند. آمد وارد خانه شد و سرسفره نشست. امام حسن سلام الله علیه هم داشت نگاهش می کرد. این غریبه هم می خورد و هم تو جیب و آستینش می ریخت. حضرت تبسمی کرد و فرمود: چرا این طور می کنی؟ عرض کرد: آقا شما از وضع من خبر ندارید. من هشت تا دختر دارم. هم پر خور هستند و هم زشت هستند. این ها را برای آن ها می برم؛ امام حسن کل اموالش را سه بار انفاق کرد.
یک نفر به محضر امام حسن سلام الله علیه آمد عرض کرد: آقا دشمنی به من روی آورده است که به صغیر و کبیر رحم نمی کند. حضرت فرمود: دشمن تو کی است که من انتقام تو را بگیرم؟ عرض کرد: آقا دشمن من فقر است. حضرت خادمش را صدا زد گفت: چه قدر موجودی داریم؟ عرض کرد آقا پنج هزار درهم داریم. فرمودند: همه اش را به این شخص بده. حضرت فرمود: هر وقت این دشمن به شما روی آورد بیا من انتقام از او بگیرم. دست سخاوتمند در آتش جهنم سوزانده نمی شود. لاحول ولا قوة الا بالله.