در کتاب خصال از امام صادق (ع) روایت شده: پنج نفر هستند که خواب راحت ندارند. یکی از آنها دوستی است که از دوست خود جدا باشد.[2] کسی که به جدایی و دوری از دوست، مبتلا باشد، حزن و اندوه او زیاد خواهد بود. حال اگر او از دوست خود، نیکی بسیار دیده باشد، قطعاً دوری از چنین دوستی برای او سختتر و ناگوارتر خواهد بود. حال اگر آن یار در غربت، امام زمان (عج) باشد. در این صورت قضیه بسیار متفاوت میشود؛ زیرا کسی که شربتی روح افزا از محبت آن امام به کامش رسیده باشد، غم و اندوهش صدچندان خواهد بود و تحمل فراق امام رئوفی که مهربانتر از پدر است، برای او بسیار دشوار میگردد.
امام مهربان ما در پرده غیبت مستور است و صد حسرت که نه از محل اقامتش نشانی داریم و نه از مقر حکومتش اثری!
پس باید چنین در فراقش ناله سر دهیم: «عَزیزٌ عَلَیَّ اَنْ اَرَی الْخَلْقَ وَ لا تُری، وَلا اَسْمَعُ لَکَ حَسیساً وَلا نَجْوی؛ بر من دشوار است که خالق را ببینم، ولی تو دیده نشوی.»
اکنون این سؤالها به ذهن میرسد که چرا خداوند حکیم این سختی فراق را برای مردم آخرالزمان قرار داده است؟ چرا امام مهدی (عج) مانند دیگر امامان در میان مردم آشکار زندگی نمیکند؟ غیبت امام مهدی (عج) چه حکمتی دارد و چرا غیبتش این همه طول میکشد؟
متن و محتوا
برخی از اولیای الهی به صورت آشکارا در میان مردم زندگی میکنند و مردم آنان را میشناسند؛ ولی گاهی غایب از انظار مردمند و مردم آنها را نمیشناسند، گرچه آنان در میان امت بوده و از حال آنها باخبر هستند. در سوره کهف، وجود هر دو ولی بهطور همزمان بیان شده است: یکی موسی بن عمران (ع)؛ و دیگری حضرت خضر (ع) که به صورت موقت در سفر دریایی و زمینی، همسفر حضرت موسی (ع) میشود. حضور این ولی الهی به گونهای بود که حتی موسی (ع) با او آشنا نبود و تنها به راهنمایی خدا او را شناخت و از علمش بهره گرفت، چنانکه میفرماید: «فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَیناهُ رَحْمَهً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمناهُ مِنْ لَدُنّا عِلماً قالَ لَهُ مُوسی هَلْ أَتَّبِعُک عَلی أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمّا عُلِّمْتَ رُشْداً[3]؛ موسی و همراهش بندهای از بندگان ما را (در لب دریا) یافتند که وی را مشمول رحمت خود قرار داده و از جانب خویش به او علمی آموخته بودیم. موسی به وی گفت: آیا اجازه میدهی همراه تو باشم تا از علوم رشد آفرین خویش به من بیاموزی؟»
اما فلسفه غیبت آخرین امام چیست؟
فلسفه غیبت امام زمان (عج)
1. حفظ دین خدا
با گذشت زمان و آمیختن سلیقهها و افکار شخصی به مسائل مذهبی و گرایشهای مختلف به مکتبهای انحرافی و دراز شدن دست مفسدهجویان به سوی مفاهیم آسمانی، اصالت پارهای از قوانین الهی و آموزههای دینی از دست میرود و دستخوش تغییرات زیانبخشی میگردد.
این آب زلال که از آسمان وحی نازل شده، با عبور از مغزهای این و آن، تدریجاً تیره و تار گشته، صفای نخستین خود را از دست میدهد. این نور پرفروغ، با عبور از شیشههای ظلمانی افکار تاریک، کمرنگتر میگردد. خلاصه با آرایشها و پیرایشهای کوتهبینانه افراد و افزودن شاخ و برگهای تازه به آن، چنان میشود که گاهی انسان در بازشناسی مسائل اصلی، دچار اشکال میگردد. آن شاعر، خطاب به پیامبر (ص) میگوید:
شرع تو را در پی آرایشند دین تو را از پی پیرایشند
بس که فزودند بر آن برگ و بر گر تو بینی نشانسی دگر
با این حال، آیا ضروری نیست که در میان جمع مسلمانان کسی باشد که مفاهیم فناناپذیر تعالیم اسلامی را به شکل اصلیاش حفظ و برای آیندگان نگهداری کند؟میدانیم در هر مؤسسه مهمی، صندوق نسوزی وجود دارد که اسناد مهم را در آن نگهداری میکنند تا از دستبرد دزدان محفوظ بماند و در صورت آتشسوزی، از خطر حریق مصون باشد، چرا که اعتبار و حیثیت آن مؤسسه در گرو حفظ آن اسناد و مدارک است.
سینه امام زمان (عج) و روح بلند او، صندوقچه حفظ اسناد آئین الهی است که همه اصالتهای نخستین و ویژگیهای آسمانی این تعلیمات را در خود نگاهداری میکند.
امیرالمؤمنین علی (ع) درباره فلسفه غیبت میفرمایند:
«لَا یَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً أَوْ خَائِفاً مَغْمُورا لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَیِّنَاتُهُ وَ رُوَاةُ کِتَابِه[4]؛ زمین هیچ گاه از حجت الهی خالی نیست، خواه آشکار و مشهور باشد یا ترسان و پنهان تا دلایل الهی و نشانههای روشن پروردگار و راویان کتابش باطل نگردد و به خاموشی نگراید.»
2.حفظ جان
یکی از دلایل غیبت امام زمان (عج) حفظ جان ایشان است. خداوند حکیم با پنهان ساختن آن امام، ایشان را از شر دشمنان حفظ کرده است. امام صادق (ع) در اینباره میفرمایند: «إِنَّ لِلْقَائِمِ غَیْبَةً قَبْلَ أَنْ یَقُومَ إِنَّهُ یَخَافُ وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَى بَطْنِهِ یَعْنِی الْقَتْل[5]؛ همانا برای قائم قبل از آنکه قیام فرماید غیبتی است؛ چرا که در هراس است.»
برای روشن شدن موضوع، بهتر است نگاهی کوتاه به زندگانی و حیات پدران آن بزرگوار داشته باشیم و گوشهای از تاریخ آنها را مرور کنیم که چگونه دشمنان ائمه (علیهم السلام)، تکتک آنان را به شهادت رساندند.
حتی عباسیان پس از آنکه پدر بزرگوار امام مهدی (ع) را زهر دادند و کشتند، بیدرنگ برای کشتن خود امام زمان (عج) شبانه به درون خانه ریختند با آنکه پسر داشتن امام عسکری (ع) برای آنها قطعی نبود؛ اما به لطف الهی از شهادت حتمی نجات یافت.
پس بهترین محافظ طبیعی و پاسبان عادی حیات امام مهدی (عج)، ناشناخته بودن ایشان است و غیبت امام، بزرگترین رحمت الهی برای ما است و اگر این غیبت، تبدیل به حضور گردد، زندگانی آن امام به شهادت تبدیل میگردد.
البته خداوند متعال میتواند به هر شکلی امام زمان (عج) را حفظ کنید؛ زیرا قدرت خداوند محدود نیست؛ اما از آنجا که خالق هستی کارها را بر طبق اسباب و از مجرای عادی انجام میدهد، بنا نیست برای حفظ وجود انبیاء و ائمه و ترویج دین از روش عمومی اسباب و علل دست بردارد و برخلاف جریان عادی عمل کند و گرنه دنیا دار تکلیف و اختیار و امتحان نخواهد بود.
سؤال که پیش میآید این است که مگر امام زمان (عج) از مرگ میترسند؟
امام زمان (عج) مانند پدران پاکش از مرگ هراسی ندارد و لکن کشته شدنش به صلاح دین و جامعه نیست، زیرا هریک از پدرانش که از دنیا رحلت مینمودند، امام دیگری جانشین میشد؛ ولی اگر امام زمان (ع) کشته شود جانشینی ندارد و زمین خالی از حجت خواهد ماند و وعده الهی برای تحقق اهداف انبیاء توسط ولی عصر (ع) محقق نخواهد شد.[6]
3. آزادگی از بیعت دیگران
یکی دیگر از فلسفههای غیبت، آزادگی از بیعت دیگران است.
آن هنگام که امام حسن (ع) به خاطر مصالح اسلام و مسلمین تن به مصالحه با معاویه داد، برخی از مردم زبان به ملامت گشودند، آن حضرت در پاسخ فرمودند: «أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّهُ مَا مِنَّا أَحَدٌ إِلَّا وَ یَقَعُ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ لِطَاغِیَةِ زَمَانِهِ إِلَّا الْقَائِمُ الَّذِی یُصَلِّی رُوحُ اللَّهِ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ ع خَلْفَهُ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُخْفِی وِلَادَتَهُ وَ یُغَیِّبُ شَخْصَهُ لِئَلَّا یَکُونَ لِأَحَدٍ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ إِذَا خَرَج[7]؛ آیا ندانستید که هیچ یک از ما ائمه نیست، مگر اینکه بیعت با ستمگری بر گردن او قرار میگیرد؛ مگر قائم که عیسی بن مریم پشت سرش نماز میگذارد. پس به درستی که خداوند تبارک و تعالی ولادتش را مخفی و شخصش را پنهان میسازد تا هنگامی که قیام میکند، بیعت هیچ کس بر گردنش نباشد.»
این مفهوم در کلامی نورانی از خود امام زمان (ع) نیز آمده است: «وَ أَمَّا عِلَّةُ مَا وَقَعَ مِنَ الْغَیْبَةِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ[8] إِنَّهُ لَمْ یَکُنْ لِأَحَدٍ مِنْ آبَائِی (ع) إِلَّا وَ قَدْ وَقَعَتْ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ لِطَاغِیَةِ زَمَانِهِ وَ إِنِّی أَخْرُجُ حِینَ أَخْرُجُ وَ لَا بَیْعَةَ لِأَحَدٍ مِنَ الطَّوَاغِیتِ فِی عُنُقِی[9]؛ در خصوص علت غیبت [سؤال کرده بودید]، خداوند [در قرآن کریم] میفرماید: ای اهل ایمان از چیزهایی سؤال نکنید که اگر برای شما روشن شود، ناراحت میشوید. بدانید که هر کدام از پدران من بیعت یکی از طاغوتهای زمان خویش را بر گردن داشتند، ولی من وقتی قیام میکنم، بیعت هیچ یک از [گردنکشان و] طاغوتهای زمان را بر گردن ندارم.»
میتوان گفت: استشهاد امام به آیه شریفه به این معنا است که شما خودتان علت غیبت بودهاید و بدانید شما با تنها گذاشتن ائمه آنها را به بیعت با گردنکشان ناگزیر ساختهاید!
4.غیبت سری الهی
یکی از بهترین پاسخها جهت فلسفه غیبت این است که غیبت سری الهی است. امام صادق (ع) میفرماید: «حکمت غیبت او همان حکمتى است که در غیبت حجّتهای الهى پیش از او بوده است و وجه حکمت غیبت او پس از ظهورش آشکار میگردد، همچنان که علت کارهاى حضرت خضر (ع) از شکستن کشتى و کشتن پسر و بر پا داشتن دیوار بر موسى (ع) روشن نبود تا آنکه وقت جدایى آنها فرا رسید.[10] ... غیبت، امرى از امور الهى و سری از اسرار خدا و غیبى از غیوب پروردگار است و چون میدانیم که خداى تعالى حکیم است، قبول مىکنیم که همه افعال او حکیمانه است، اگر چه دلیل آن روشن نباشد.»[11]
اما چرا غیبت ادامه پیدا کرد؟
1. امتحان و آزمایش انسانها
از آنجایی که این نوع آزمایش به خاطر عدم حضور ظاهری امام، بسیار مشکل و طاقت فرساست، در تکامل انسانها نقش بسیار مهمی دارد و با این آزمایش، سره از ناسره جدا شده، یاران راستین حق مشخص میشوند. اگرچه عده فراوانی از این امتحان بزرگ سرافکنده بیرون خواهند رفت.
امام کاظم (ع) در این باره میفرمایند: «إِذَا فُقِدَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ فَاللَّهَ اللَّهَ فِی أَدْیَانِکُمْ - لَا یُزِیلُکُمْ عَنْهَا أَحَدٌ یَا بُنَیَّ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ مِنْ غَیْبَةٍ حَتَّى یَرْجِعَ عَنْ هَذَا الْأَمْرِ مَنْ کَانَ یَقُولُ بِهِ إِنَّمَا هِیَ مِحْنَةٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ امْتَحَنَ بِهَا خَلْقَه[12]؛ هنگامی که پنجمین فرزند از امام هفتم ناپدید شود، پس خدا را خدا را (مواظب باشید) در دینتان. شما را احدی از آن دور نسازد. فرزندم! صاحب این امر ناگزیر از غیبتی خواهد بود تا کسی که به این امر قائل است از آن بازگردد. همانا آن آزمایشی از جانب خدا است که خداوند خلق خود را به آن وسیله میآزماید.»
همچنین امام صادق (ع) میفرمایند: «کَذَلِکَ الْقَائِمُ ع فَإِنَّهُ تَمْتَدُّ غَیْبَتُهُ لِیَصْرَحَ الْحَقُّ عَنْ مَحْضِهِ وَ یَصْفُوَ الْإِیمَانُ مِنَ الْکَدَرِ بِارْتِدَادِ کُلِّ مَنْ کَانَتْ طِینَتُهُ خَبِیثَةً مِنَ الشِّیعَةِ الَّذِینَ یُخْشَى عَلَیْهِمُ النِّفَاق[13]؛ و اینگونه است که غیبت قائم طولانی خواهد بود تا اینکه حق محض آشکار گردد و ایمان از کدورتها [و پیرایههای آن] صاف و زلال گردد و این با بازگشت افرادی است که دارای طینت ناپاکی هستند - از پیروان اهلبیت (علیهم السلام)- یعنی همانها که ترس نفاق بر آنها میرود.»
در این روایت، به روشنی مشخص شده که آزمایش شیعیان در عصر غیبت حتمی خواهد بود.
2. گناه مردم
امام صادق (ع) میفرمایند: «بدانید که زمین از حجّت خدا خالى نمىماند، ولى خداوند به زودی مردم را به خاطر ستم و تعدّى و اسراف بر خودشان از دیدار او نابینا خواهد کرد.»[14]
آیتالله العظمی بهجت (ره)، اصلیترین مسبّب غیبت را خود مردم دانسته و میفرماید: «گذشتگان به نوعی و موجودین به نوعی دیگر؛ سبب غیبت امام زمان (ع) خود ما هستیم؛ زیرا دستمان به او نمیرسد وگرنه در میان ما بیاید و حاضر شود چه کسی او را میکشد؟ آیا جنیان آن امام را میکشند یا قاتل او انسان است؟ ما از پیش در طول تاریخ ائمه (علیهم السلام)، امتحان خود را پس دادهایم که آیا از امام اطاعت میکنیم و یا اینکه او را به قتل میرسانیم؟!
ایشان از عدم قدردانی و شکرگزاری مردم نسبت به غمخوار، هادی، حامی و ناصر خویش و حتی بدتر از آن اینکه برخی آلت دست دشمنان امام هم میشوند، گله میکنند: با وجود اعتقاد داشتن به رئیسی که عین الله الناظره است آیا میتوانیم از نظر الهی فرار کنیم و یا خود را پنهان کنیم؟ و هر کاری را که خواستیم انجام دهیم؟! چه پاسخی خواهیم داد؟! همه ادوات و ابزار را از خود او میگیریم و به نفع دشمنان به کار میگیریم و آلت دست کفار و اجانب میشویم و به آنان کمک میکنیم!»[15]
امام زمان (عج) در نامهای خطاب به شیخ مفید (ره) مینویسد: «وَ لَوْ أَنَ أَشْیَاعَنَا وَفَّقَهُمْ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِی الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْیُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا یَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا یَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَکْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ وَ صَلَاتُهُ عَلَى سَیِّدِنَا الْبَشِیرِ النَّذِیرِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ سَلَّم[16]؛ چنانچه شیعیان ما- خدا به طاعت خود موفّقشان بدارد- قلباً در وفاى به عهدشان اجتماع مىشدند، نه تنها سعادت لقاى ما از ایشان به تأخیر نمىافتاد، که سعادت مشاهده ما با شتاب بدیشان مىرسید و اینها همه در پرتو شناخت کامل ما و صداقت محض نسبت به ما مىباشد، بنابراین هیچ چیز ما را از ایشان محبوس نمىدارد جز اخبارى که از ایشان به ما مىرسد و ما را مکروه و ناراحت مىسازد و از ایشان انتظار نداریم و تنها از خدا باید یارى خواست و او براى ما کافى و نیکو کارگزار و پشتیبانى است و صلوات و سلام خداوند بر آقا و سرورمان؛ بشیر و نذیر؛ محمد و آل پاکش باد!»
مرحوم خواجه نصیر الدّین طوسی در تجرید الاعتقاد مینویسد: «وُجُودُهُ لطفٌ وَ تَصَرُّفُـهُ لُطفٌ آخَر وَ عَدَمُهُ مِنّا[17]؛ وجود امام لطفی است برای مردم از ناحیه خداوند متعال و ظاهر بودن او لطف دیگری است و عدم امام یعنی غیبت او از ناحیه خود ما است و سبب آن خود ما هستیم و الّا هرگز غیبت صورت نمیگرفت.»
جریان تاخیر دیدار علی بن مهزیار نیز از همین سنخ است.
ابوالحسن علی بن ابراهیم بن مهزیار اهوازی میگوید: «در یکی از سالها به قصد سفر حج حرکت کردم و در مدینه چند روزی ماندم، شاید امام زمان (عج) را ببینم؛ اما ملاقات ایشان روزی ما نشد و با ناراحتی شدید وارد مکه شدم؛ انجام مناسک حج را شروع کردم، ولی همچنان در فکر بودم. تا این که در مقابل کعبه ایستاده بودم، احساس کردم درب خانه باز شد؛ شخصی را دیدم که به سویم میآید، من هم به طرفش رفتم، پس از سخنانی از من پرسید: ابن مهزیار را میشناسی؟ گفتم: خودم هستم.
بعد از آن پرسید: چه کار داشتی؟ گفتم به دنبال آن امامی هستم که از ما پنهان است.
فرمود: امام خود را پنهان نکرده است، این اعمال شماست که باعث غیبت امام زمان شده است؛ حال برو و دفعه دیگر بین رکن و صفا هم دیگر را میبینیم.
سر وعده حاضر شدم و او نیز آمد، با هم پس از کمی راه رفتن به منطقهای در طائف رسیدیم، آن شخص پیش از من وارد خیمهای شد و به سرعت برگشت و بشارت داد که امام اجازه شرفیابی دادن؛ وارد شدم و خیمهای دیدم که از گوشه آن نور میدرخشید؛ به عنوان امام، او را مخاطب ساخته و سلام کردم.
آن حضرت خطاب به من فرمودند: «یَا ابَاالحسن! قَد کُنَا نَتَوَقِعُکَ لَیلاً وَ نَهَارَاً، فَمَا الذّی ابطَا بِکَ عَلَینَا؟
ای ابوالحسن علی بن مهزیار! شب و روز در انتظار دیدار تو لحظه شماری میکردم، چه شد که تاخیر کردی و به سوی ما نیامدی؟ ابن مهزیار میگوید، عرض کردم: ای مولای من! کسی را نیافتم که مرا به حضورت راهنمایی کند.
آن حضرت با تعجبی، همراه با پرسش فرمود: کسی را نیافتی که راهنماییات کند!؟
سپس با انگشت مبارک روی زمین کشید و بعد فرمود: نه! – راهنما نداشتن دلیل تاخیرت نیست – بلکه شما:
1. به مال اندوزی روی آوردهاید.
2. در برابر مستضعفان فخر فروشی کرده و با آنان با بیاعتنایی رفتار کردهاید.
3. صله رحم را ترک کردهاید.
پس دیگر چه عذری دارید؟ علی ابن مهزیار میگوید: عرض کردم: توبه کردم، توبه؛ بازگشتم، بازگشتم.[18]
بنابراین میان شایستگیهای ذاتی مردم برای پذیرش امام معصوم (ع) و میزان حضور امام در جامعه، ارتباطی متقابل وجود دارد. به هر اندازه که مردم لیاقت خود را از دست داده و از ارزشهای الهی فاصله بگیرند، امام نیز که یکی از تجلیات رحمت الهی به شمار میآید، از جامعه فاصله گرفته و از حضور خود در جامعه میکاهد؛ چراکه رحمت الهی در جایی فرود میآید که سزاوار رحمت باشد.
اما چه زیباست با وجود همه بیتوجهی مردم به امام زمان (عج) ایشان میفرماید: «إِنَّا غَیْرُ مُهْمَلِینَ لِمُرَاعَاتِکُمْ وَ لَا نَاسِینَ لِذِکْرِکُمْ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اللَّأْوَاءُ وَ اصْطَلَمَکُمُ الْأَعْدَاءُ؛[19] ما در کار شما اهمال کاری نمیکنیم و یادتان را از خاطر نبردهایم و گرنه دشواریها بر شما فرود میآمد و دشمنان شما را لگدمال میکردند»
کاش از دلبر نشانی داشتی بر سر کویش مکانی داشتیم
از برای مهدی صاحب زمان در دل خود جمکرانی داشتیم
[1]. روش ابهام در موضوع.
[2] . خصال صدوق، روایت شماره 64.
[3]. کهف/ 65 و 66.
[4]. تحف العقول، ص 170.
[5]. کافی، ج1، ص 335.
[6]. همان.
[7]. کمال الدین و تمام النعمة، ج1، ص 316.
[8]. مائدة/ 102.
[9]. کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص 485.
[10]. سخنران میتواند در ذیل این بحث، اشارهای به داستان حضرت موسی و خضر (علیهما السلام) داشته باشد.
[11]. کمال الدین-ترجمه پهلوان، ج2، ص 235.
[12]. کافی، ج1، ص 336.
[13]. الغیبة (للطوسی)، ص 172.
[14]. الغیبة للنعمانی، ص 141، باب 10.
[15]. امام زمان (ع) در کلام آیتالله العظمی بهجت (ره)، ص 37.
[16]. احتجاج. طبرسی-ترجمه جعفرى، ج،2 655.
[17]. تجرید الاعقاید، ص 362.
[18]. بحارالانوار، ج53، ص104.
[19]. بحار الأنوار، ج 53، ص 175.