جلساتی که در مسجد النبی (صلوات الله علیه و آله) برگزار می شد، مسلمین دایره وار نشسته و صدر وذیل آن مشخص نبود. سپس به علّت ازدیاد اصحاب و یاران در جلسات پیامبر، حضرت ایستاده و به درخت خشکیده خرمایی تکیه می دادند و صحبت می کردند که به علّت کثرت مستمعین و طولانی شدن سخن، منبری سه پله ای برای حضرت درست کردند تا حضرت بر فراز آن، به بیان دستورات خداوند بپردازند. نقل شده است که وقتی حضرت بر منبر نشستند، درخت خرمایی که پیامبر بر آن تکیه داده و سخنرانی می کردند ناله ای کرد و بعد از آن به حنانه (ناله کننده) معروف شد که گفت:
کمتر ز چوبی نیستی حنّانه شو! حنّانه شو!
آیا ما به اندازه درخت خرما هستیم که حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) به ما تکیه کنند؟ و یا در فراق حضرت ناله جان سوز سر داده باشیم؟ عزیزان، نماز و روزه هایمان باعث غرورمان نشود، به یتیمی رسیدگی کردی مغرور نشوی!، به مسجد خدا کمک کردی فکر نکنی کسی شده ای! و خیال نکنیم کاری کرده ایم و خوب شده ایم! به خودمان بیندیشیم و نظری بر احوال خود کنیم که اگر مریض شدیم حضرت به دیدار ما می آید؟ روزی صعصعه بن صوحان یکی از یاران حضرت علی(علیه السلام) مریض شدند. حضرت به عیادت او رفتند و در حین سخن گفتن با او، فرمودند: «مبادا این احوالپرسی مرا امتیازی برای خود به حساب بیاوری و به سبب آن، به اطرافیانت فخرفروشی نمایی...»