توجه به حاضر و ناظر بودن امام زمان (عج)
برادر و خواهرم غافل نباش! كه امام ما (ع) لحظهاي از ما غافل نيست كه لحظهلحظه حيات ما از مسير فيض آن چشم بيناي الهي و دست با كفايتش ميگذرد.
او كه امام را غائب و يا خدا ناكرده غافل از رفتار و كردار خويش ميسازد، اين باور او را به گستاخي و هرزگي ميكشاند، در حالي كه امام زمان (عج) را هميشه ناظر بر رفتار خويش ميبيند، در جهت تربيت و اصلاح نفس خويش برميآيد. انسان اگر خود را در منظر و مرآي ديگران بداند، ادب حضور را نسبت به آنها رعايت ميكند، ولي اگر خويش را بيمراقب بينگارد، ممكن است خود را به بسياري از ناپاكي ها آلوده سازد. از اين جهت است كه امام خميني فرمود: «عالم محضر خداست، در محضر خدا معصيت نكنيد». آري، كسي كه درك حضور او كند؛ هرگز گناه نخواهد كرد، زيرا او در محضر آقا از انجام هر كار ناپسندي احساس حيا كرده و خود نگهدار خواهد كرد.
حضرت امام زين العابدين (ع) منتظران واقعي را در چنان اوجي از فهم و معرفت معرفي ميفرمايد كه غيبت در نزد ايشان همچون مشاهده و ظهور است:
«اَلْمُنْتِظرونَ لِظُهورِهِ اَفْضَلُ اَهْلِ كُلِ زَمانٍ، لِاَنَّ اللهَ تعالي ذِكْرُهُ اَعْطاهُمْ مِنَ الْعُقولِ وَ الْاَفْهامِ وَ الْمَعْرِفَةَ ما صارَت بِهِ الْغيبَةُ عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْمُشاهَدَةِ، وَ جَعَلَهُمْ في ذلِكَ الزّمان بِمَنْزِلَةِ الْمُجاهِدينَ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللهِ بِالسَّيْفِ، اوّلئِكَ الْمُخْلَصونَ حقّاً، وَ شيعَتُنا صِدْقاً، وَ الدُّعاةُ اِلي دينِ اللهِ سِراً وَ جَهْراً»؛[1]
منتظران ظهور او، برترين مردم هر زمانند؛ چرا كه خداوند متعال چنان درجهاي از عقل و فهم و معرفت به ايشان عطا فرموده كه غيبت در نزد ايشان به منزله مشاهده گرديده است. خداوند ايشان را در آن زمان به منزله كساني قرار داده كه پيش روي پيامبر با شمشير جهاد كردهاند. آنان همان مخلصان حقّيقي و شيعيان راستگوي ما و دعوت كنندگان به دين خدا در نهان و آشكارند.
انواع انتظار
در توضيح اين حديث پربار و نوراني به بياني جامع از عارف معاصر، مرحوم حاج اسماعيل دولابي (ره) اكتفا خواهيم كرد. ايشان گفتهاند كه ما سه دسته منتظر داريم:
«اَفْضَلُ الْاَعْمالِ اِنْتِظارُ الْفَرَجِ»؛[2]
برترين كارها انتظار فرج است؛
«فَاِنَّ ذلِكَ فَرَجُكُمْ»؛[3]
پس به درستي كه فرج امام زمان (عج) فرج خود شماست.
يعني انتظار و دعا كردن براي خود شما فرج و گشايش ميآورد؛
و اويس قرني كه به ظاهر اصلاً يكديگر را نديدند، اما هرگز از هم جدا نبودند. امام سجّاد (ع) ميفرمايد:
«اِنَّ اَهْلَ زَمانِ غَيْبَتِهِ اَفْضَلُ اَهْلِ كُلِّ زَمانٍ لِاَنَّ اللهَ آتاهُمْ مِنَ الْعَقْلِ وَ الْفَهْمِ وَ الْمَعْرِفَةِ حَتّي صارَتِ الْغَيْبَةُ عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْمُشاهَدَةِ»؛[4]
منتظرين واقعي در زمان غيبت برتر از مردم تمامي زمانها هستند؛ زيرا آن قدر از جانب خدا عقل و فهم و معرفت پيدا كردهاند كه غيبت و شهود براي آنها فرق نميكند.[5]
توجه باشد كه اين مرتبه سوّم از عاليترين مراتب نوع انتظار است كه مشاهده سالك هميشگي شده است. نمونهاي از اين نوع را در بيان عارفي كامل مورد توجّه قرار ميدهيم كه گفتهاند: يكي از شاگردان مرحوم آيتالله حاجآقا جواد انصاري همداني از ايشان سؤال كرد: آقا، چه زماني ميتوانيم به خدمت حضرت وليّعصر (عج) برسيم؟ ايشان در پاسخ فرمودند: زماني كه حضور و غيبت آقا براي شما فرقي نكند.[6]
در نتيجه كسي كه غيبت و حضور حضرت حجت (عج) برايش يكسان باشد، به حضرت راه پيدا ميكند.[7]
در يكي از نشستهاي عرفاني، جمعي از دوستانِ آيتالله انصاري . از ايشان ميپرسند: آيا شما به محضر مبارك حضرت صاحبالامر (عج) رسيدهايد؟ آن بزرگوار ميفرمايد: «مَا ازدَدْتُ يَقِيناً»؛ يعني در ديدار ظاهري از آن عزيز به يقين من افزوده نشده است، چرا كه ايشان لحظهاي از آن حضرت غائب نبوده تا كه حضور ظاهري آن حضرت بر او چيزي افزون كند. اين بيان مرحوم آقاي انصاري به حضور هميشگي وي در محضر مولا (عج) اشاره دارد؛ بدين معنا كه آن سرور عالم را با تمام وجود مييابم و هميشه خود را در محضر او ميبينم و از اين روي مراعات ادب ميكنم و حضور و غيبت امام (عج) براي من يكسان شده است. مرحباً بأرباب النّعيم.
آيا اين اوج درك حضور، شيوهاي قابل ارائه به خاطرخواهان امام (عج) نيست، تا كه اين راه را بپيمايند و هميشه خود را در محضر آن ولي اعظم خدا (ع) بيابند؟!
برادر و خواهرم غافل نباش! كه امام ما (ع) لحظهاي از ما غافل نيست كه لحظهلحظه حيات ما از مسير فيض آن چشم بيناي الهي و دست با كفايتش ميگذرد.
---------------------------------------------------------------------------------------
[1] . بحارالانوار، ج 5، ص 122.
[2] . بحارالانوار، ج 75، ص 208، باب 23، مواعظ الصادق (ع).
[3] . بحارالانوار، ج 52، ص 92، باب 20، علۀالغيبۀ و كيفيۀ انتفاع.
[4] . بحارالأنوار، ج 5، ص 122.
[5]. مهدي طيب، مصباحالهدي، ص 320.
[6] . مصطفي كرمي نژاد، دركوي بي نشان ها، ص 128.
[7]. مهدي طيب، مصباحالهدي، ص 320.