ارزش دوستي را زماني بهتر مي توان فهميد که رنج تنهايي را تصور کنيم و از لذت مصاحبت محروم شويم.
تنهايي از سخت ترين مصائب انسان است. حتي در جايي که تنها هستيم با ياد دوستان، خوش هستيم. البته فقط دوستي با اشخاص بزرگ و معروف، مفيد نيست، بلکه دوستي اشخاص معمولي هم مي تواند مفيد باشد.
جوانان نيز از اين قاعده مستثني نيستند، بلکه بايد گفت بيش از ديگران به دوستي ها، پايبندند. ولي بعضاً در اين مورد به افراط کشيده مي شوند. بايد توجه داشت که اين نوع گرايشهاي افراطي توأم با احساسات، در دختران جوان بيش از پسران، مشاهده مي شود. به لحاظ تأثيرات فرهنگي و اخلاقي اين نوع دوستي ها، ضروري است که ابتدا عوامل مؤثر در ايجاد چنين پديده اي را شناخت و پس از آن در صدد يافتن راه حل مناسب بر آمد.
علل دوستي هاي افراطي
مهمترين علل بروز اين علائق عبارتند از:
1. تجرد فرد کامل (بزرگتر): فردي که هدف علايق افراطي اين گونه جوانان قرار مي گيرد، در غالب موارد مجرد است و به هر دليل هنوز تشکيل خانواده نداده است. و از لحاظ پاسخ به نيازهاي غريزي و رواني در محدوديت خاصي قرار دارد و اين امر به صورت ويژگيهاي رفتاري و زمينه هاي مساعد، بروز نموده و آنها را براي جذب جوانان، مستعد مي کند.
2. کمبود و خلأ عاطفي: زماني که کمبود توجهات و احساسات مثبت از سوي خانواده يا اطرافيان، احساس شد، جوان به سوي ارتباطهاي افراطي کشيده مي شود، البته اين عامل منحصر به جوان و کمبودهاي او نمي شود، بلکه فرد کامل را نيز در بر مي گيرد. چنانچه شخص کامل نيز داراي تجارب عاطفي نامناسب و آزار دهنده اي باشد، به طور منطقي مي تواند عامل تشکيل محور دوستيهاي افراطي قرار گيرد، حتي در مواردي تأثير اين عامل، بيشتر از آثار کمبودهاي عاطفي جوان است.
3. طبيعت دوران جواني: ماهيت بلوغ و احساسات نيرومند و رؤياهاي دور و دراز، عامل مؤثري در تکوين دوستي هاي افراطي است، عواطف، در آغاز بلوغ، غني تر و سرشارتر از دوره هاي ديگر زندگي، ظاهر مي شود و در مرحله جواني، فرد را مستعد مي کند تا يکي از نقش هاي دوگانه را در ارتباط با ديگري بر عهده گيرد. متأسفانه در اين دوران، تعادل موجود بين احساسات و انديشه هاي منطقي جوان بر هم مي خورد و کفة احساسات سنگيني مي کند و عقل را تحت تأثير قرار مي دهد.
4. محيط هاي شبانه روزي: وجود پانسيونها، دانشسراها، مراکز تربيت معلم و خوابگاههاي دانشجويي، زمينه هاي مساعدي براي تشکيل دوستيهاي افراطي است. معمولاً اين گونه محيطها از يک سوي، متضمن قطع روابط و پيوندهاي عاطفي فرد با خانوادة اوست و از ديگر سو، موجد ارتباط تنگاتنگ و خاصي ميان جوانان و مربيان و سرپرستان و معلمان يا دوستان آنهاست.
5. شخصيت زدگي: پاره اي از جوانان به لحاظ کبمودهاي شخصيتي در خانواده، در وضع خاصي قرار مي گيرند، تحقيرها، سرزنشها و انتقادهاي شديد و مداوم، هستة اصلي شخصيت آنها را مورد تهديد و اضمحلال قرار مي دهد، اين امر، موجب مي شود که جوانان در صدد يافتن الگوهايي خارج از محيط خانواده بر آيند و در چنين موقعيتي، هر صفت و ويژگي خوب شخصيتي مي تواند آنان را مجذوب نموده و به اين تعلقات دامن زند.
6. عشق به زيبايي: گرايش طبيعي انسان به زيباييها در دوره جواني به صورت عشق به زيبايي ظاهر مي شود و به ويژه جواناني که از طبايع حساس و ظريف برخوردارند، در معرض تأثيرپذيري بيشتري قرار مي گيرند و بعضاً آنچه را که در رؤياهاي خويش مي پروراندند، اينک در شخصيت معلم يا مربي خويش مشاهده مي کنند.
7. توجه خاص به جوان: برخي از جوانان به دلايلي از قبيل زيبايي ظاهر، جذابيت، خوش بيان بودن و يا وضعيت آراسته و در سطح خوب بودن، مورد توجه بيش از حد برخي دبيران و يا دوستان قرار مي گيرند و اين امر، متقابلاً جوان را وا مي دارد تا احساسات و عواطف افراطي آنان را به گونه اي پاسخ دهد.
با دوستي هاي افراطي چگونه برخورد کنيم؟
برخي راهکارها و شيوه هاي پيشنهادي در اين زمينه، عبارتند از:
1. تأمين و ارضاي نيازهاي روحي جوانان در حد متعادل، آنان را از دوستيهاي افراطي، بي نياز مي نمايد.
2. تکريم منزلت و تجليل شخصيت نسل جوان، آنها را از گرايش نامعقول و افراط گونه به ديگران، باز مي دارد.
3. تعادل در رفتار با نوجوانان و جوانان، آنان را به اتخاذ عکس العملهاي منطقي و طبيعي وا مي دارد، رعايت اين امر به ويژه از جانب دبيران، مشاوران و مربيان دبيرستانها، بسيار ضروري مي باشد.
4. جايگزيني يک رشته فعاليتهاي ذوقي، هنري، فکري و عملي مي تواند خلأ به وجود آمده در زمينه هاي عاطفي و مناسبات انساني جوانان را پر کند و زمينه ساز شخصيت سالم در آنها شود.
5. ترغيب جوانان به ازدواج به موقع و با شرايط متناسب به گونه اي که روح سادگي و صميميت بر آن حاکم بوده و از تشريفات بي مورد، جدا و برکنار باشد، گام ديگري در جهت حل اين مشکل محسوب مي شود.
6. تقويت مباني اخلاقي و ديني جوانان، تعيين کننده نحوه جهت گيري آنها در برخوردها و ارتباطات انساني است و اين خود برخاسته از کيفيت تربيت ديني خانواده است و آشنا نمودن نسل جوان، با محبت و جذبه الهي، مانع شکل گرفتن دوستيها و علايق افراطي است.
محمد رضا شرفي - جوان و نيروي چهارم زندگي، ص 89 - 92