مسايل جهاني، ايجاب مي کند که نگرشهايي پرورانده شود که به ياري آن نسل جوان کنوني بتواند خود را با نسلهاي آينده همدل بداند و توانايي دور انديشي و تفکر درباره آينده دور دست را داشته باشد. سينگ[1]
دوران جواني، زمان گشوده شدن افقهاي جديد، ايده آلها و آرمانهاي متنوع است. مقارن با اين ويژگيها، مشکلات و دشواريهاي نوين نيز از راه مي رسد. برخي از اين مسائل عبارتند از:
1. تبديل شدن خانه ها به خوابگاه ها: توضيح اينکه بيشتر خانواده ها، از وظايف اصلي خويش که برقراري مناسبات انساني و روابط سالم با فرزندان و جوانان شان است، غافل مانده اند، و نتيجة طبيعي آن نيز، فقر ارتباط کلامي ميان دو نسل (بالغ و جوان) مي باشد. و اين امر، به تدريج منجر به فاصله و شکاف نسلها شده است.
2. اشتغال روز افزون والدين: از ويژگيهاي جوامع معاصر، تغييراتي در الگوي شغلي و اقتصادي زندگي است. پدران و مادران به انگيزه کسب درآمد بيشتر و پاسخگويي به مخارج سنگين تر، بيشتر اوقات خود را در خارج از منزل مي گذرانند و زماني که پس از روزي پرتلاش و خسته کننده به خانه بر مي گردند، توان لازم و حوصلة کافي را براي رسيدگي به نوجوانان و جوانان خويش ندارند و اين امر، احساس «رها شدن» و «فراموش شدن» را در انديشه جوانان تقويت مي کند.
3. نظام جديد آموزش متوسطه: پيچيدگي، تنوع و ابهام در برنامه نظام جديد آموزشي، جوانان را با دشواريهاي خاصي مواجه نموده است. آنان به درستي نمي توانند بر اين همه موضوعات درسي، احاطه داشته و يا نمي توانند رابطة منطقي ميان سالهاي دبيرستان، پيش دانشگاهي و دانشگاه برقرار کنند. لذا عاملي که پيش از پديدة شخصي ديگري، لطمه مي بيند، اعتماد به نفس آنان است که آسيب پذير مي شود.
4. موج روبه گسترش فرهنگ بيگانه: جوانان در حالي، هدف حملات فرهنگي غرب، قرار مي گيرند، که نه تنها تحليل درستي از اين فرهنگ ندارند، بلکه شناخت جامعي نيز از فرهنگ خودي ندارند. و در نتيجه نقطه اتکاي مناسبي در مقابله با تهاجم فرهنگي نمي يابند و به همين دليل آسيب پذير هستند.
5. ابتذال و پوچ گرايي: رنج عميق و ديرينة نسل جوان در خلأ روحي و رواني آنان نهفته است. بيشتر جوانان، به تدريج احساس «از درون تهي شدن» مي کنند و کمترين نتيجه اين امر، رواج و روحيه بي تفاوتي است.
6. شتاب خاص زندگي: دنياي ما را در احاطة تغيير و تحولات شديد و فزاينده اي است که از هر سوي جوانان را در خود مي گيرد. و اين امر، يک نوع ناپايداري و بي ثباتي را در وراي اين تحولات به آنان تلقين مي کند.
7. تخصص و عدم کفايت: صنعتي شدن جامعه و رسيدن به مرحلة «پست مدرنيسم» و به دنبال آن تخصصي شدن مشاغل، جوانان را وادار مي کند تا براي دستيابي به شغل مناسب، دورة نسبتاً طولاني تخصص در آن رشته را پشت سر بگذرانند و اين امر نياز به سالها تحصيل و مطالعه دارد که همة جوانان توانايي آن را ندارند.
8. استرسها و فشارهاي فزاينده زندگي: پديدة محسوسي که همه گروههاي سني بويژه نسل جوان از آن رنج مي برند.
9. گسترش شهرهاي بزرگ: ظهور «کلان شهرها» به گفتة آسيب شناسان اجتماعي، وسوسة جرم زايي را در نسل جوان افزايش مي دهد.
10. دنياگرايي نسل جوان: فاصلة گرفتن جوانان از معنويت و معرفت ديني، روي ديگر سکه دنياگرايي است در حقيقت ارزشهاي معنوي و اخلاقي، به سود ارزشهاي دنيوي، عقب نشيني کرده است.
11. ترديدها و تعارضهاي فکري: بخش عمده اي از جوانان، به اين جهت، دشواريهاي جديدي را تجربه مي نمايند که از مختصات فکري مناسبي برخوردار نيستند تا حوادث و رويدادهاي عصر حاضر را بر مبناي آن مختصات، تبيين و توجيه نمايند.
رويکردها و راه کارها
اينک با سؤالي که فراروي ما است مواجهيم. براي جوانان چه بايد کرد؟
برخي پيشنهادات در اين زمينه عبارتند از:
1. ارائة معنا و مفهوم زندگي: با اين توضيح که نسل جوان، در خصوص فلسفه و غايت زندگي بتوانند، از ما بياموزند و به عبارت ديگر، براي تحصيل يک فلسفه حياتي ارضاء کننده، تلاش نمايند.
2. تبيين هويت: نسل جوان، به خوبي بتوانند از ماهيت خويش و دوره اي که در آن زندگي مي کنند، آگاه شوند.
3. تکريم منزلت: با مشارکت جوانان در عرصه تصميم گيريهاي اجتماعي و سياسي، منزلت آنان، مورد تکريم واقع مي شود.
4. افزايش جاذبه خانه و مدرسه: خانواده و آموزشگاه به منزله دو کانون سازنده جسم و جان جوانان، از جايگاه ويژه اي برخوردارند، چنانچه اين دو رکن اساسي، از جاذبة قويتر و بيشتري برخوردار باشند، مي توانند بخشي از مشکلات جوانان را مرتفع نمايند.
5. حل معضلات نظام آموزشي: شناخت مشکلات و تضادهاي آموزشي و ارائه تحليل دقيقي از آنها، مقدمه اي براي برطرف کردن آنهاست. چنانچه اين موانع مرتفع گردد، جوانان، با روشني و وضوح بيشتري، آيندة خود را ارزيابي خواهند کرد.
6. ايجاد بينش و بصيرت: اکثريت قريب به اتفاق جوانان، نسبت به حقوق فردي و اجتماعي آگاهي چنداني ندارند، و در عمل با مشکلاتي مواجه مي شوند. ضروري است بخشي از حقوق فردي، خانوادگي و اجتماعي به شيوه مطلوبي براي آنان تبيين شود.
7. ارائه شيوه هاي صحيح مناسبات انساني: معمولاً تنظيم روابط متقابل به شيوه اي مطلوب، يکي از آرمانهاي جوان است. آنان بسيار علاقه مندند که محبوب ديگران باشند و ديگران را نيز دوست بدارند، ولي چگونگي انجام اين امر برايشان روشن نيست.
8. تقويت محافل و مجالس بحث و انتقاد جوان: اين گونه جلسات علاوه بر محتواي علمي و فرهنگي مفيد، براي اهميت دادن به شخصيت جوانان نيز، موضوعيت دارد.
9. فضا سازي اخلاقي در جامعه: از ويژگيهاي جامعة سالم، ايجاد زمينه هاي مناسب معنوي و اخلاقي براي نسل جوان است. بزرگداشت مناسبتها و رويدادهاي مهم، در تقويت بنيه اخلاقي اين گروه سني، تأثير به سزايي دارد.
10. تماس با انديشه هاي بزرگ: آشنايي با تفکر و رويکرد بزرگان و انديشمندان، همت و ارادة جوانان را بر مي کشد و آنان را از زندگي روزمره و ابتذال به تعالي و تکامل فرا مي خواند. بايد اذعان نمود که مکتب و فرهنگ ما مشحون از بزرگاني است که هر يک براي اين نسل، الگويي متعالي، محسوب مي شوند.
[1] . دکتر راجاروي سينگ، آموزش و پرورش براي آينده، اجلاس منطقه اي يونسکو، ص14.
محمدرضا شرفي - جوان و نيروي چهارم زندگي، ص 93 - 96