«نيايش، اصولا کشش روح است به سوي کانون غير مادي جهان؛ نيايش، بلند ترين قله تعبير را در پرواز عشق از ميان شب ظلماني عقل پيدا مي کند.»[1]
الکسيس کارل
برخي از صاحب نظران نظير «موريس دبس» معتقدند که: «جوانان با نداي ارزش ها به لرزه در مي آيند.» و عده اي نظير «دوريس اودلوم» بر آنند که «معنويات، داربست وجودي نسل جوان است»[2]
به راستي رابطه جوان با معنويت چيست؟ از يک سوي گرايش به معنويت، همچون يک نياز فطري از درون جوانان، سر بر مي آورد و از ديگر سوي، آنان مايلند که دنيا را اصلاح کنند، حالتي که برخي از روانشناسان آن را «مسيح گرايي» مي نامند.
به موازات پيچيدگي و دشواري فزاينده زندگي، نياز جوانان به معنويت، جدي تر احساس مي شود و اگر مشاهده مي شود که کشش هاي معنوي در اين دوران، بيش از ساير سنين زندگي است، رمز آن را بايد در فطرتي زلال و خود آشنا جستجو نمود.
انتظار جوانان از معنويت چيست؟
آن چه که جوانان با گرايش به معنويت به دنبال آن هستند عبارتند از:
ـ يافتن پاسخي مطمئن به زندگي و «چرايي» آن است.
ـ يافتن تکيه گاهي مطمئن در دنياي متغير و پر شتاب امروزي است.
ـ حال معضلات و مشکلاتي که به طور معمول از عهده آن ها بر نمي آيند.
ـ پر کردن خلأ هاي آرماني و مفهومي زندگي به مدد معنويتي منطقي و مستدل.
ـ اقناع کردن «حسن مذهبي» يا «بعد چهارم روح انساني».
ـ در پرتو معنويت، روح را به تفرج واداشتن.
ـ غلبه بر احساس بيهودگي و پوچي و از دورن تهي شدن.
برخي از کارشناسان سازمان يونسکو که براي آموزش و پرورش قرن آينده، در صدد طراحي و برنامه ريزي نويني مي باشند، بزرگترين معضل نسل جوان معاصر را در اين مي بينند که آن ها (جوانان) به شدّت احساس «تحليل رفتن» و «از درون تهي شدن» مي نمايند و راه حلي که کارشناسان اين سازمان تربيتي ارائه مي دهند. در استقرار مجدد ارزش هاي اخلاقي در زندگي نسل جوان مي باشد.
رسالت ما در قبال جوانان
موارد عمده اي از نقش هاي موثر ما براي جوانان عبارتند از:
1. تفهيم اين واقعيت که «معنويت» و «رابطه با خداوند»، فقط به روز هاي سخت زندگي محدود نمي شود، بلکه تجلي کامل ارتباط با پروردگار، در همه فراز و نشيب هاي زندگي، قابل مشاهده است. به آنان بگوييم، آنان که در روز هاي خوب زندگي به ياد خداوند هستند پروردگارشان آن ها را در روز هاي سخت زندگي، تنها نخواهد گذاشت.
2. آثار مثبت و ارزنده معنويات را در جنبه هاي فردي و اجتماعي برايشان بازگو کنيم تا انگيزه قويتري براي ارتباط با خالق بيابند.
3. آنان را آگاه کنيم که برخورداري از معنويت، مي تواند بر عوامل بازدارنده اي همچون اضطراب ها و استرس هاي زندگي، غلبه نمايد و اطمينان و آرامش را بجاي آن، قرار دهد.
4. شيوه هاي نزديک شدن به پروردگار را بدانان ارائه دهيم، شيوه هايي که هم از طريق عقل و هم از راه عشق مي تواند، جوان را واصل به حقيقت بنمايد. اگر «دکارت» با گام هاي عقل به خدا رسيد، پاسکال با جهش عشق خود را به محبوب رسانيد. خداي دکارت و خداي پاسکال، يکي است ولي راه هاي وصل به او، متفاوت است.[3]
5. به جوانان، يادآوري نماييم که بهره گيري از معنويت، به آدمي و شخصيت او، ساختاري منطقي و قابل اعتماد مي بخشد و او در پرتو چنين منشي قادر خواهد بود، دوستان خود را جذب نموده و ارتباط اجتماعي سالم و فعالي پايه ريزي نمايد.
6. مطالعه زندگي نامه بزرگان دين و سيره اولياي خدا، يکي از بهترين شيوه هاي تقرب نسل جوان به معنويات و حضور پروردگار مي باشد.
7. و چنان چه جوانان مايل باشند که بيشتر از گذشته خود را به خالق ازلي نزديک نمايند، رمز آن را بايد در «عمل به واجبات» و «ترک محرمات» بيابند.
[1]. الکسيس کارل، نيايش، با مقدمه و ترجمه محمد تقي شريعتي، ص 41.
[2]. دوريس اودلوم، سيري در بلوغ، ترجمه دکتر کاظم سامي.
[3]. مورتييمر آدلر، خدا را چگونه بشناسيم؟ راهنمايي براي بيدين قرن بيستم، ترجمه مرحوم احمد آرام.
محمد رضا شرفي - جوان و نيروي چهارم زندگي، ص 131 - 133