پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

در تحقيق معناى قلب
وقتى مى گوييم : به هنگام عبادت بايد حضور قلب داشت و ميزان در ارزش ‍ عبادات حضور قلب است، آيا منظور از «قلب» چيست؟
قلب به يكى از دو معناى زير به كار مى رود:
۱ - يك قطعه گوشت صنوبرى شكل كه در قسمت چپ سينه به وديعت نهاده شده و آن گوشت مخصوصى است كه ميانش تهى است و در قسمت ميانى آن خون سياهى است كه منبع روح و كان روان است.
اين معناى قلب در همه حيوانات حتى مردگان موجود است و هرگز مورد بحث ما نيست.
۲ - يك موجود لطيف روحانى و ربانى، كه نوع ارتباطى با قلب جسمانى انسان دارد. اين موجود لطيف به نامهاى : قلب، نفس، روح و انسان ناميده مى شود. و درك و شناخت بوسيله آن است و خطابات الهى به سوى آن متوجه است و عتاب و خطاب نيز بر آن متعلق است.
اين موجود لطيف ربانى يك نوع ارتباط با قلب صنوبرى انسان دارد ولى كيفيت ارتباط آن براى همگان نامعلوم است و خرد در فهم آن در حيرت و شگفت است. رابطه اين قلب با قلب جسمانى از قبيل رابطه جسم و عرض، صفت و موصوف، ابراز و به كار گيرنده آن، مكان و شى ء جاى گرفته در آن است. بحث در كيفيت اين ارتباط نيز از هدف اين كتاب بيرون است.
در قرآن و اخبار هر كجا واژه «قلب» به كار رفته باشد منظور از آن قلب به معناى دوم است و گاهى از آن به دلى كه در سينه جاى دارد تعبير مى شود چنان كه در قرآن كريم مى خوانيم :
فانها لا تعمى الابصار و لكن تعمى القلوب التى فى الصدور:
«كه ديدگان كور نمى باشند، بلكه دلهايى كه در سينه ها جاى دارند كور مى باشند(۱۲۸) ».
اين تعبير به دليل ارتباط خاص آن به قلب جسمانى است. اگر چه قلب به معناى دوم با همه اندامهاى بدن ارتباط دارد و آنها را به كار مى اندازد ولى اولين ارتباط آن با قلب جسمانى است كه آن جا جايگاه و مملكت آن است و به واسطه آن با ديگر اندامها ارتباط برقرار مى كند.
برخى از دانشمندان قلب را به عرش و سينه را به كرسى تشبيه كرده اند و منظورشان اين است كه سينه كشور قلب است و فرمانها از قلب به سينه صادر مى شود و از آن جا به كشور تن ابلاغ مى گردد. پس نسبت قلب و سينه به انسان همانند نسبت عرش و كرسى به خداى متعال است و اين تشبيه فقط از بعضى جهات صحيح است.
قلب در كشور تن همانند پادشاه است كه از طرفى اعوان و انصار و سپاه و سرباز دارد و از طرفى ديگر دشمنانى از داخل و خارج او را تهديد مى كنند.
قلب به دليل صفا و جلايى كه دارد همانند يك آيينه صاف و شفاف مى تواند انوار و تجليات الهى را به سوى خود جذب كند ولى در اثر عوامل خارجى كه بر خلاف روحانيت و نورانيت ذاتى اش بر آن عارض شود، استعداد پذيرش تجليات ربانى را از دست مى دهد و قابليت پذيرش ‍ تاريكيها و تباهى ها و محروميتها در آن پديد مى آيد.
استعداد پذيرش انوار الهى در قلب در حدى است كه مى تواند در اثر تابشهاى انوار الهى به جايى برسد كه حقايق براى او كشف شود و دقايق براى او منكشف گردد. رسول گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله به چنين قلبى اشاره مى كند آن جا كه مى فرمايد:
اذا اراد الله بعبد خيرا جعل له واعظا من قلبه :
«هنگامى كه خداوند براى بنده اى نيكى اراده كند براى او واعظى از قلب او قرار مى دهد(۱۲۹) » و مى فرمايد:
من كان له من قلبه واعظ، كان عليه من الله حافظ:
«هر كس واعظى از قلب خود داشته باشد براى او از جانب خداوند حافظ و نگهبان خواهد بود(۱۳۰) » در برابر اين واعظ درونى كه قلب را با موعظه هاى خود صيقل مى دهد، عوامل بازدارنده هست كه همانند دود و بخارى كه به سوى آينه متصاعد شود و آن را تيره و تار سازد، به سوى قلب متصاعد مى شود و سرانجام آن را از قابليت پذيرش انوار الهى محروم مى كند. قرآن كريم از اين حالت «طبع» و «رين» تعبير مى كند، آن جا كه مى فرمايد:
ان لو نشاء اصبناهم بذنوبهم و نطبع على قلوبهم فهم لايسمعون :
«اگر مى خواستم آنها را در برابر گناهشان مى گرفتيم و بر دلهايشان مهر مى زديم، پس ديگر آنها نمى شنيدند(۱۳۱) ».
خداوند تبارك و تعالى در اين آيه مهر خوردن و نشنيدن را به «گناه» مربوط دانسته، چنان كه شنيدن را در آيه اى ديگر به «تقوى» ارتباط داده است : «و اتقوا الله و اسمعوا»: «از خداى تقوى كنيد و بشنويد(۱۳۲) » و مى فرمايد: «و اتقوا الله و يعلمكم الله»: «از خدا تقوا كنيد كه خداوند شما را تعليم فرمايد(۱۳۳) » كه در اين دو آيه شنيدن و فراگرفتن به تقوى مربوط شده است، چنان كه كارهاى نكوهيده موجب زنگار دل مى باشد: كلا بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون :
«آنچه انجام مى دادند به راستى بر دلهايشان زنگ زد(۱۳۴) ».
چون گناهان روى يكديگر انباشته شوند موجب مهر خوردن دلها مى شوند و مهر خوردن دلها انسان را از درك حق و اصلاح دين باز مى دارد و موجب سستى در امور دين و اهتمام به امر دنيا مى شود كه هدفى جز دنيا نخواهد داشت و چون مطلبى در پيرامون آخرت و هشدار باش در مورد قيامت به گوشش بخورد از يك گوش فرو رفته و از گوش ديگر بيرون مى آيد و در دلش ‍ جاى نمى گيرد و او را به سوى توبه و بازگشت و جبران گذشته وا نمى دارد. و اين همان معناى سياه شدن دل است كه در قرآن و اخبار از آن گفتگو شده است. چنان كه رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله مى فرمايد:
قلب المؤمن اجرد، فيه سراج يزهر، و قلب الكافر اسود منكوس : «دل مؤمن صاف است و در آن چراغى است كه روشنايى مى دهد. و دل كافر سياه و برگشته است(۱۳۵) ».
امام باقرعليه‌السلام در اين رابطه مى فرمايد:
ان القلوب ثلاثة : قلب منكوس لا يعى شيئا من الخير، و هو قلب الكافر، و قلب فيه نكتة سوداء، فالخير و الشر فيه يختلجان، فاءيهما كانت منه غلب عليه، و قلب مفتوح فيه مصابيح تزهر، لا يطفاء نوره الى يوم القيامة : «دلها بر سه گونه است :
۱ - دلى كه برگشته و واژگون است و چيزى از خير در آن داخل نمى شود و آن قلب كافر است.
۲ - دلى كه نقطه سياهى در آن است و خير و شر در آن وارد مى شود تا يكى از آنها بر ديگرى غلبه كند.
۳ - دلى كه باز است و چراغ فروزانى در آن است كه تا روز قيامت خاموش ‍ نمى شود(۱۳۶) ».
تعبير «تا روز قيامت خاموش نمى شود» بسيار جالب است و قلب به معناى دوم را بيان مى كند كه تا روز قيامت نور آن خاموش نمى شود و بعد از پوسيدن بدن نيز اين قلب ادامه دارد ولى قلب به معناى اول (قلب صنوبرى) همزمان با بدن انسان مى پوسد و از بين مى رود.
زراره از امام باقرعليه‌السلام روايت مى كند كه فرمود:
ما من عبد الا و فى قلبه نكتة بيضاء فان اءذنب ذنبا خرج فى تلك النكتة نكتة سوداء، فان تاب ذهب ذلك السواد، و ان تمادى فى الذنوب زاد ذلك السواد حتى يغطى البياض، فاذا غطى البياض لم يرجع صاحبه الى خير ابدا.
«هيچ بنده اى نيست جز اين كه در دل او نقطه سفيدى هست. هنگامى كه گناهى از او سر بزند در ميان نقطه سفيد نقطه سياهى پديد مى آيد. اگر توبه كند آن نقطه سياه از بين مى رود، و اگر در گناهان غوطه ور شود با هر گناهى بر ابعاد نقطه سياه افزوده مى شود تا همه نقطه سفيد را بپوشاند. هنگامى كه نقطه سياه بر نقطه سفيد غلبه كند ديگر صاحب آن قلب به سوى خير باز نمى گردد(۱۳۷) ».
اين است معناى آيه شريفه كه مى فرمايد:
«آنچه انجام دادند بر دلهايشان زنگ زد(۱۳۸) » و در جاى ديگر مى فرمايد: ان الذين اتقوا، اذا مسهم طائف من الشيطان تذكروا فاذا هم مبصرون.
«آنان كه تقوى پيشه كردند، هنگامى كه وسوسه كننده اى از شيطان آنها را مس كند، متذكر مى شوند، پس آنگاه آنها بينايانند(۱۳۹) ».
در اين آيه بيان مى كند كه جلاء قلب با ياد خدا حاصل مى شود و پرهيزكاران ياد خدا كنندگانند، تقوى درى است به سوى ياد خدا، ياد خدا درى است به سوى كشف حقايق، كشف حقايق درى است به سوى فوز اكبر.
بدان كه دل مانند قلعه اى محكم است و شيطان چون دشمن مهاجم، كه تلاش مى كند وارد قلعه شده، و آن را تصاحب كند. حفظ و حراست از اين قلعه جز با نگهدارى از درهاى ورودى آن امكان پذير نيست. براى حفاظت قلعه بايد همه درهاى ورودى و راههاى نفوذى آن به خوبى شناخته شود، چيزى كه همه راههاى نفوذ شيطان در قلعه دل را مى بندد، توجه به خدا و روى آوردن به درگاه حضرت احديت است. بايد با خود بينديشى كه در برابر حضرت پروردگار ايستاده اى، اگر تو او را نبينى، او تو را مى بيند، چنان كه در احاديث وارد شده است.(۱۴۰)
هنگامى كه اين معنى را با اعماق دلت درك نمودى و به آن جامه عمل پوشاندى، همه راههاى نفوذ به روى شيطان پليد بسته مى شود و قلب كاملا متوجه خداى متعال مى گردد و خلوص در عبادت حاصل مى شود. از رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله روايت شده كه فرمود:
ان العبد اذا اشتغل بالصلاة جاءه الشيطان و قال له : اذكر كذا، اذكر كذا، حتى يضل الرجل، لايدرى كم صلى :
«هنگامى كه انسان مشغول نماز است شيطان مى آيد و به او مى گويد: به يادآور فلان را، ياد آور فلان را، تا او را گمراه كند، ديگر متوجه نشود كه چند ركعت خوانده است(۱۴۱) ».
از اين جا استفاده مى شود كه مجرد تلفظ به ذكر الهى، انسان را از وسوسه شيطان حفظ نمى كند، بلكه لازم است قلب انسان به وسيله تقوى آراسته گردد و از صفات نكوهيده پيراسته باشد، كه صفات نكوهيده تورهاى شيطان و جنود ابليس است و ذكر مانند ديگر عبادتها از نيرومندترين موارد نفوذ و رخنه شياطين است. از اينجاست كه خداى تبارك و تعالى مى فرمايد:
«آنان كه تقوى پيشه كردند، هنگامى كه وسوسه كننده اى از شيطان آنها را مس كند، متذكر مى شوند، پس آنگاه آنها بينايانند(۱۴۲) ».
در اين آيه شريفه تذكر و يادآورى و به پرهيزكاران اختصاص داده شده است.
آنگاه نيك بينديش در عبادتهاى خويش، بخصوص در بهترين آنها كه عبارت است از نماز، كه شنيدن كى بود مانند ديدن. خوب مراقب دل خويش باشد، هنگامى كه مشغول نماز هستى، چگونه شيطان دلت را مى ربايد و به كوچه و بازار مى برد و در پيرامون معاملات مردم و پاسخ مخالفان و مسائل ديگر به انديشيدن وا مى دارد، يك مرتبه مى بينى كه در بيابانها حركت مى كنى، از مهلكه ها و مخاطره ها خودت را مى رهانى، و مسائل بى اعتبارى كه هرگز در غير نماز توجهى به آن ندارى، در برابر ديدگانت مجسم مى شود و افكارت را پريشان مى سازد و شيطان جز در نماز بر تو فشار نمى آورد و اين افكار را به تو عرضه نمى دارد.
كوتاه سخن اين كه با مجرد صورت نماز و تلاش براى اداى تكليف، شيطان از تو دور نمى شود، بلكه براى راندن آن رعايت اصول ديگر و اصلاح درون و پيراستن خويش از رذايل لازم است كه صفات نكوهيده اعوان و انصار شيطان است و بدون دفع صفات رذيله عبادت نه تنها سودى نمى بخشد بلكه احيانا ضرر هم مى رساند، چنان كه مصرف دارو پيش از رعايت پرهيز موجب افزايش بيمارى مى گردد. انسان نيز بعد از برطرف نمودن صفات نكوهيده با فضايل و صفات برجسته متصف مى شود و قابليت اقبال و توجه به پيشگاه حضرت احديت و جذب انوار الهى و فيوضات ربانى پيدا مى كند و با ياد خدا از هر گونه سستى و تنبلى پرهيز مى كند و از هرگونه تقصير و كوتاهى در انجام وظيفه دچار وحشت و اضطراب مى شود و با ياد خدا وحشت و اضطراب را از خود دور مى سازد كه خداى تبارك و تعالى مى فرمايد:
الا بذكر الله تطمئن القلوب :
«آگاه باش كه تنها با ياد خدا دلها آرام مى شود(۱۴۳) ».
اين نشانه ها را به خاطر بسپار و تلاش كن كه در مسير حق و صراط مستقيم ثابت و پا بر جا بمانى. خداوند ما و شما را در شاهراه هدايت ثابت و مستقيم نگه دارد و به احترام محمد و آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله به ما و شما حضور دل و استقامت در دين عطا فرمايد.
براى رعايت اختصار در پيرامون «قلب» به همين مقدار بسنده مى كنيم.


۱۲۸- سوره حج : آيه ۴۶.
۱۲۹- بحار: ج ۷۳ ص ۳۲۷.
۱۳۰- بحار، ج ۷۳ ص ۳۲۷.
۱۳۱- سوره اعراف : آيه ۱۰۰.
۱۳۲- سوره مائده : آيه ۱۰۸.
۱۳۳- سوره بقره : آيه ۲۸۲.
۱۳۴- سوره مطففين : آيه ۱۴.
۱۳۵- بحار: ج ۷۳ ص ۳۲۸.
۱۳۶- اصول كافى : ج ۲ ص ۴۲۳، معانى الاءخبار ص ۳۹۵.
۱۳۷- اصول كافى : ج ۲ ص ۲۷۳.
۱۳۸- سوره مطففين : آيه ۱۴.
۱۳۹- سوره اعراف : آيه ۲۰۰.
۱۴۰- مكارم الاءخلاق ص ۴۵۹ و ارشاد ديلمى ص ۱۲۸.
۱۴۱- بحار: ج ۸۴ ص ۲۵۹.
۱۴۲- سوره اعراف : آيه ۲۰۰.
۱۴۳- سوره رعد: آيه ۲۸.

منبع: کتاب اسرار الصلاه شهید ثانی

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group