در مقدمات نماز
مقدمات نماز :
مقدمات واجب نماز
۱ - طهارت
۲ - ازاله نجاست
۳ - پوشانيدن بدن
۴ - غصبى نبودن مكان نمازگزار
۵ - وقت شناسى
۶ - قبله شناسى
مقدمات مستحبى نماز
مقدمات مستحبى نماز بسيار فراوان است كه از آن جمله است :
۱ - حضور در مساجد
۲ - اذان و اقامه
۳ - تكبيرهاى افتتاحيه
براى هر يك از اينها وظايف قلبى و اسرار درونى فراوانى است كه با حضور قلب و صفاى دل مى توان به آنها رسيد و اينك ما به برخى از آنها اشاره مى كنيم. آنچه ما در اين كتاب آورده ايم نمونه اى بيش نيست كه همچون نردبانى علاقمندان را به قله دقايق عبادت مى رساند:
طهارت
شخص نمازگزار به هنگام وضو گرفتن بايد متوجه اين نكته باشد كه دستور شستن صورت و دستها علل و اسبابى دارد كه از آن جمله است :
۱ - اين اعضاء بيش از همه اعضاى بدن با مردم مواجه است و با آنها تماس نزديك دارد.
۲ - اين اعضا بيش از همه اعضاى ديگر با پليديها و آلودگيها برخورد مى كند، از اين رو در معرض آلوده شدن قرار مى گيرد.
با شستن اين اعضا به ياد آورد كه شستشوى دل و تطهير قلب از پليديهاى گناهان براى او ضرورى تر است كه آن جا مورد توجه و عنايت حق تعالى است و خداوند هرگز به چهره هاى مردم نگاه نمى كند بلكه به دل هاى آنها توجه مى فرمايد،(۱۸۱) كه دل فرمانده ديگر اعضاى بدن است و اين اعضاء به فرمان دل به سوى پليديها حركت مى كنند و خود را از توجهات الهى دور مى سازند. شستشوى اين اعضا، زنگ خطر و اعلام بيدار باش است كه همزمان با شستن اين اعضا و مقدم بر آن، دل را شستشو كن كه اين اعضا به فرمان آن با پليديهاى ظاهرى و باطنى آلوده شده اند.
۴ - شستن اين اعضاء به هنگام اراده نماز نشانه آن است كه براى توجه به خدا، شستن دست از دنيا و بر تافتن صورت از غير خدا لازم است كه سعادت و خوشبختى هنگامى نصيب انسان مى شود كه دست و صورتش با پليديهاى دنيا آلوده نباشد. دنيا و آخرت همانند دو «هوو» هستند كه هر قدر به يكى از آنها نزديك شوى از ديگرى به همان نسبت دور خواهى شد،(۱۸۲) از اين رو اگر مى خواهى به نماز برخيزى، از دنيا دست بشوى تا به آخرت برسى.
۵ - در وضو نخست بايد صورت شسته شود كه صورت ظاهرى كه آيينه صورت باطنى است، و آثار توجه به خداى بيش از هر عضو ديگر در صورت ظاهر مى شود، پس لازم است آن شسته شود و به دور از پليديهاى ظاهر متوجه درگاه ربوبى شود، كه آن مقدمه تطهير قلب است و تطهير قلب ركن اعظم توجه قلبى به پيشگاه حضرت حق تعالى است.
۶ - آنگاه بايد دستها تا آرنج شسته شود، زيرا دستها بيش از هر عضو ديگر به سوى امور دنيوى دراز مى شود و بيش از هر عضو ديگر با پليديهاى ظاهرى و باطنى در تماس است، و لذا بايد شسته شود تا از آلودگيها پاك شود و آنگاه به سوى حق تعالى برافراشته شود.
۷ - سپس بايد سر مسح شود كه نيروى دماغى در آن جاى دارد و اراده نيل به مقاصد دنيوى از آن جا سرچشمه مى گيرد و اراده توجه به امور مادى و شهوانى كه بزرگترين مانع توجهات معنوى است از آن جا نشاءت مى گيرد.
۸ - آنگاه بايد پاها مسح شود كه وسيله حركت است و همه حركتها به سوى هر مقصد دنيوى به وسيله آنها انجام مى پذيرد، آنها نيز مسح شود كه تغيير جهت داده به سوى خدا حركت كنند و از ديگر مقاصد بازگردند و به سوى مقصد اعلى و مبداء والا متوجه شوند، تا انسان از نظر ظاهر شايستگى شروع نماز را پيدا كند و آن را نشان شايستگى درونى بداند و با دلى آرام وارد نماز شود و تلاش فراوان براى احراز سعادت توجه به خدا و لياقت مناجات با خدا انجام دهد.
ولى در غسل امر شده كه همه پوست بدن شسته شود، زيرا انسان از نظر غوطه ور شدن در شهوات نفسانى، پست ترين حالاتش هنگام آميزش جنسى است كه در آن هنگام بيش از هر زمان ديگر در خواستهاى نفسانى فرو رفته است و همه اعضاى بدن در آن حالت نقش دارد، چنان كه رسول اكرمصلىاللهعليهوآله مى فرمايد: «ان تحت كل شعرة جنابة»: «زير هر مويى جنابت است(۱۸۳) ».
از اين رو بايد همه بشره بدن شسته شود تا آثار كششهاى حيوانى و جاذبه هاى شهوانى از بين برود و قلب، صفا و خلوص و اقبال خود را باز يابد و اهليت عبادت و مناجات را پيدا كند و از حضيض غوطه خوردن در وادى بهيميت به اوج مناجات با خداى متعال ارتقا يابد. و چون نقش دل در اين امر بيش از همه اعضاى ديگر است، اشتغال به تطهير و تصفيه آن از رذايل و پليديها، از تطهير همه اعضاى ديگر مهمتر است و شخص عاقل همه كوشش خود را صرف تطهير آن از همه رذايل و مشاغل نكوهيده اى كه مانع از ادراك فضايل است مى كند.
هنگامى كه آب نباشد و يا مانعى از بكار بردن آن باشد، امر به تيمم شده و نمازگزار بايد دستها را به خاك بزند و آن را به پيشانى و پشت دستها بكشد.
اعضاى رئيسه بدن كه مقرر بود شسته شوند، حال كه شستن آنها ممكن نيست به خاك زده شوند و اثر خاك به آنها برسد، تا نخوت و تكبر از ريشه و بن كنده شود و با كشيدن دستهاى خاك آلوده به پيشانى خود از قلب خود خطور دهد كه : هرگاه نتوانى قلب را از همه صفات نكوهيده تطهير نموده، با همه صفات برجسته انسانى آراسته نمايى، حداقل اين است كه بايد آن را در حد شكستگى و خوارى نگهداشت و تازيانه هاى ذلت و خوارى را بر سر و صورتش فرود آورد، تا شايد خداى رحيم و مولاى كريم با نظر رحمتش به او بنگرد و بر حال شكسته اش رحم آورد و از انوار كبريايى حق تعالى بر او بتابد و از نفحات رحمتش به افق زندگى اش بوزد. كه از معصومعليهالسلام پرسيدند خداوند كجاست؟ فرمود: «عند المنكسرة قلوبهم»: «در پيش دلهاى شكسته است(۱۸۴) » اين نكات را غنيمت شمار و از اين اشارات به نكات والاى عبادات توجه كن، تا به سوى حق تعالى اقبال كنى و آنچه از اقبال و حضور قلب در گذشته اهمال شده جبران كنى.
در طى رواياتى از معصومينعليهالسلام به فلسفه و اسرار وضو و غسل اشاره شده كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم :
امام صادقعليهالسلام در اين رابطه مى فرمايد:
اذا اردت الطهارة و الوضوء فتقدم الى الماء تقدمك الى رحمة الله، فان الله قد جعل الماء مفتاح قربته و مناجاته و دليلا الى بساط خدمته، فكما ان رحمته تطهر ذنوب العباد، كذلك النجاسات الظاهرة يطهرها الماء لا غير:
«هنگامى كه اراده تحصيل طهارت نمودى و براى وضو براستى، به سوى آب گام بردار، آن سان كه گويى به سوى رحمت پروردگار گام بر مى دارى، كه خداى تبارك و تعالى آب را وسيله تقرب به پيشگاه خدا و مناجات با خداى عزوجل قرار داده است، كه به وسيله آن انسان در وادى خدمت و اطاعت پروردگار گام مى سپارد، و به طورى كه گناهان را چيزى جز رحمت پروردگار از بين نمى برد، نجاسات ظاهرى را نيز چيزى جز آب پاك نمى كند(۱۸۵) ».
قرآن كريم مى فرمايد:و هو الذى ارسل الرياح بشرا بين يدى رحمته، و انزلنا من السماء ماء طهورا :
«او خداوند است كه بادها را نويد بخش باران رحمتش فرستاد، و از آسمان آبى پاكيزه و پاك كننده فرستاديم(۱۸۶) ».
و مى فرمايد:وجعلنا من الماء كل شى ء حى :
«هر شى ء زنده را از آب قرار داديم(۱۸۷) ».
به طورى كه هر شى ء زنده را از آب آفريده، با فضل و رحمت خود حيات دلها را به وسيله عبادات و اطاعات قرار داده است.
آنگاه نيك بينديش در صفا و لطافت و نظافت و بركت آب و حسن امتزاج آن با هر چيزى و لطف انحلال آن در هر چيزى. آن را در تطهير اندامهايى كه خداوند امر فرموده استعمال كن، و واجبات و مستحبات مربوطه را انجام ده، كه در هر يك از آنها سد فراوان است، كه اگر حريم آنها را دقيقا رعايت كنى، سرچشمه فوايد آنها بر تو مكشوف گردد.
آنگاه با بندگان خدا به لطافت آب زندگى كن و با صفاى آن تجلى كن و به نرمش آن رفتار كن و هر كجا وارد شدى آلودگيها را پاك كن، خود هرگز آلوده مشو، بركام همگان گوارا باشد و دل هر كسى را آرامش بخش، و دقيقا مصداق بيان شريف رسول اكرمصلىاللهعليهوآله باشد كه فرمود:
مثل المؤمن الخالص كمثل الماء:
«مثل مؤمن خالص در ميان اجتماع مثل آب است(۱۸۸) ».
صفا و بى آلايشى تو در همه عبادتها همانند صفاى آب باشد هنگامى كه از آسمان فرو مى بارد و خدايش آن را «طهور» (پاك و پاكيزه و پاك كننده) نام نهاده است.
هنگامى كه اعضاى جوارح خود را با آب طهور شستشو مى دهى، تلاش كن كه دل خويش را نيز با تقوى و يقين پاكيزه گردانى و آثار گناه و شك و ترديد را از آن بزدايى، چنان كه «ابن شاذان» در كتاب «علل» خود از امام رضاعليهالسلام روايت مى كند كه فرمود:
انما امر بالوضوء ليكون العبد طاهرا اذا قام بين يدى الجبار، و عند مناجاته اياه مطيعا له فيما امره، نقيا من الاءدناس و النجاسة، مع ما فيه من ذهاب الكسل و طرد النعاس و تزكية الفؤ اد، للقيام بين يدى الجبار، و انما وجب على الوجه و اليدين و الراءس و الرجلين، لاءن العبد اذا قام بين يدى الجبار فانما ينكشف من جوارحه و يظهر ما وجب فيه الوضوء، و ذلك انه بوجهه يسجد و يخضع و بيده يساءل و يرغب و يتبتل و براءسه يستقبل فى ركوعه و سجوده و برجليه يقوم و يقعد، و امر بالغسل من الجنابة دون الخلاء، لاءن الجنابة من نفس الانسان و هو شى ء يخرج من جميع جسده، و الخلاء ليس من نفس الانسان، انما هو غذاء يدخل من باب و يخرج من باب :
«از اين جهت خداوند امر به وضو فرموده است كه انسان به هنگام وقوف در برابر خداى متعال و به هنگام مناجات با پروردگار منان پاك و پاكيزه باشد، در برابر اوامرش مطيع و فرمان بردار، و از هرگونه نجاست و پليدى به دور و كنار باشد. از طرف ديگر وضو موجب رفع كسالت و دفع پينگى مى شود و دل پاك و پاكيزه و مهيا مى شود براى ايستادن در برابر خداوند قهار. در وضو شستن صورت و دستها و مسح سر و پاها واجب است، زيرا اينها عضوهايى است كه در نماز به كار گرفته مى شوند: زيرا با صورتش به سجده مى رود و در برابر خداوند متعال خاضع مى شود، دستها را به سوى خداوند بر مى دارد و نيايش مى كند و حاجتهايش را مطالبه مى كند، با سرش خضوع و خشوع مى كند و در برابر خداوند جبار براى ركوع خم مى شود و به هنگام سجده پيشانى بر زمين مى سايد، و با پاهايش بلند مى شود و مى نشيند و فرمان خداى به جاى مى آورد».
«به هنگام آميزش جنسى فرمان غسل داده ولى در مورد قضاى حاجت دستور غسل نداده، زيرا جنابت از خود انسان سر مى زند و از همه اندامهاى بدن سرچشمه مى گيرد ولى قضاى حاجت به نفس انسان مربوط نمى شود، بلكه تفاله هاى مواد غذايى از او دفع مى شود(۱۸۹) ».
ازاله نجاست
بحث ما در مورد ازاله نجاست نيز همانند بحث در مورد طهارت است، يعنى از جهت تزكيه نفس و تطهير قلب از رذائل اخلاقى و صفات نكوهيده نفسانى است. هنگامى كه شارع مقدس به تو فرمان مى دهد كه بايد پوست بدنت را پاك و پاكيزه سازى، حتى جامه هايى را كه به تن دارى پاك و پاكيزه باشد، بايد از تزكيه نفس و تطهير درون غفلت نكنى، كه آن پوست و قشر و ظاهر است ولى اين لب و مغز و باطن. پس با تمام قدرت تلاش كن كه با توبه و ندامت آثار گناهان را از دلت بزدايى، و تصميم بگير كه در آينده هرگز در مورد اوامر الهى كوتاهى نكنى، و دلت را با آلودگى گناهان آلوده نسازى، كه آنجا محل توجه و عنايت حق تعالى است.
چون براى قضاى حاجت رفتى، به يادآور كه انسان عاجز و ناتوانى هستى، كه بايد در فاصله هاى نزديك خود را از پليديها تهى سازى و خود را از آثار آنها پاك سازى و با پوشيدن جامه هاى فاخر خود را بيارايى. در حاليكه خداوند از پليديهاى باطنت آگاه است و جامه هاى فاخر آنها را نمى پوشاند، پس تلاش كن كه پليديهاى اخلاقى را از خودت دور سازى و بذرهاى فساد را از درونت بيرون نمايى، تا خود را از آثار زشت و مرگبار آن برهانى و جانت را از سنگينى شقاوت بار آن آسوده سازى و روانت را براى ايستادن در برابر خداى قادر متعال مهيا كنى و روح مناجات را در خود مهيا سازى.
بكوش كه علل و عوامل تباهى را از دلت بيرون كنى، نه اين كه از بروز آثار آن جلوگيرى نمايى، زيرا طبيعت آفرينش اين است كه آنچه در اعماق دل نهان باشد، آثارش روزى براى همگان آشكار مى شود و انسان پس از يك عمر تزوير و ظاهر سازى، سرانجام رسوا و مفتضح مى شود.
امام صادقعليهالسلام مى فرمايد:
سمى المستراح مستراحا لاستراحة النفوس من اثقال النجاسات و استفراغ الكثيفات و القذر فيها:
«محل قضاى حاجت را از اين جهت مستراح ناميده اند كه انسان از دفع نجاسات احساس راحتى مى كند و به وسيله تهى شدن از آلودگيها دلش آرامش مى يابد(۱۹۰) ».
مؤمن هنگامى كه براى قضاى حاجت به مستراح مى رود با خود مى انديشد كه پايان جهان ماديات اين است كه انسان چون از آن رهايى مى يابد احساس راحتى مى كند، پس اگر در آن بى رغبت باشد و خود را با آن نيالايد، همواره راحت و سبكبال است. از ثروت حرام و ثروت اندوزى حرام بگريزد آن چنان كه از نجاسات و مباشرت با آن مى گريزد. و با خود بينديشد كه نفس گرانبهايش با آميختن با اين متاع دنيا چگونه خوار و زبون خواهد شد آن چنان كه بهترين و لذيذترين غذاها روزى به صورت تنفر آورترين اشياء در مى آيد. چون عاقبت دنيا را خوب بشناسد با داشتن جاه و مقام دنيا دستخوش كبر و نخوت نمى شود و راه قناعت و پرهيزكارى را در پيش مى گيرد تا راحتى دنيا و آخرت را به دست آورد. و متوجه مى شود كه راحتى در ترك دنيا و آلوده نشدن با حطام دنيا و رستن از دامهاى دنياست.
او ديگر براى به دست آوردن چنين دنياى بدفرجامى به سوى گناه نمى رود و روزى كفاف را از راه حرام و شبهه به دست نمى آورد و به جاى كبر و فخر فروشى، به سوى تواضع و فروتنى مى گرايد، از گناهان گذشته ابراز توبه و ندامت، و در مورد آينده تصميم قطعى بر تقوى و پاكدامنى مى گيرد. آنگاه با تمام قدرت تلاش مى كند كه او امر او را اجرا كند و از نواهى او پرهيز نمايد و شبانه روز در طلب حسن عاقبت و طيب بازگشت گام برمى دارد، تا گام در حرم امن الهى بگذارد و به درياى نعمتهاى جاويدان الهى در سراى جاويد بپيوندد و طعم خوشنودى خداى را بچشد، كه تنها اميد و آرزو همان است و جز آن هر چه باشد به هيچ نمى ارزد.(۱۹۱)
پوشانيدن بدن
پوشيدن لباس براى پوشيده نگهداشتن اندامهايى از بدن است كه بايد از ديد مردم به دور باشد، كه همواره ظاهر بدن مورد توجه مردمان است. ولى آنچه مهم است پوشانيدن زشتيهاى باطن است كه لباسهاى ظاهرى آن را نمى پوشاند، زيرا همه ذرات عالم براى خالق متعال آشكار است و همه سلولهاى تن براى آفريدگار دانا و توانا آشكار و منكشف است. پس زشتيهاى باطنت را به يادآور و از خودت بخواه كه آنها را بپوشانى و يقين داشته باش كه چيزى جز توبه و ندامت آنها را نمى پوشاند. بكوش كه با ياد آورى آنها موجى از ندامت و شرم و حيا تو را فرا گيرد و فوجى از وحشت و دهشت بر كشور دلت بتازد، پس دلت در زير اين ضربات خوار و زبون شود و با يك حالت ذلت و شرمسارى در برابر خداوند قادر جبار چون بنده اى مجرم و شرمسار، كه از كيفر مولايش گريخته و نادم شده و بازگشته و سر خجلت به آستين فكرت فرو هشته، و از مولايش اميد عفو و مغفرت دارد، بايست.
امام صادقعليهالسلام مى فرمايد:
ازين اللباس للمؤمنين لباس التقوى و انعمه الايمان :
«زيباترين لباس زينت براى مؤمن لباس تقوى است و گواراترين و نرمترين جامه ها جامه ايمان است(۱۹۲) ».
خداى تبارك و تعالى مى فرمايد:
و لباس التقوى ذلك خير :
«جامه تقوى بهتر است(۱۹۳) ».
جامه ظاهرى خود نعمتى بس بزرگ است كه خداوند به وسيله آن زشتيهاى بدن را مى پوشاند و آن جامه كرامت است كه خداوند جهان بشريت را به آن امتياز داده است و او را بر ديگر مخلوقات جهان برگزيده است. و براى شخص با ايمان وسيله انجام عبادات است، كه شرط صحت نماز و طواف و ديگر عباداتست.
بهترين لباسها، لباسى است كه تو را مشغول نسازد، بلكه موجب شكر و ذكر و قرب حضرت احديت بشود و تو را به عجب و ريا و فخر و مباهات وادار نكند كه آن از آفتهاى دين و موجب قساوت دل است.
هنگامى كه جامه ات را پوشيدى به يادآور كه چگونه خداى قادر جبار با صفت ستارى خود گناهانت را پوشانيده است. پس ظاهرت را با لباس كرنش و طاعت و باطنت را با لباس صدق و صفا و خوف و وفا بپوشان و رحمتهاى بيكران حق تعالى را به يادآور، كه چگونه جامه هاى آرامش بخشى براى پوشانيدن زشتيهاى بدن آفريده و در توبه را براى پوشانيدن گناهان گشوده است، تا زشتيهاى باطن و عيبهاى درون را به وسيله آن بپوشاند و تو را هرگز در ميان مردم رسوا نكرده است.
همواره با عيبهاى خويش مشغول باش و از عيب ديگران تجسس نكن و بگذار از عيوب ديگران كه دانستنش تو را سودى نبخشد. بر حذر باشد از اين كه عمر گرانمايه خود را كه تنها سرمايه تست در تجسس عيوب ديگران تباه سازى، كه زيانبارترين داد و ستدها، صرف سرمايه خويش در راه ديگران است.
هرگز از گناهان خويش غافل مباش، كه نسيان گناهان از بزرگترين عقوبتهاى حضرت احديت در دنيا، و از بيشترين موجبات عقاب در آخرت است.
تا هنگامى كه انسان مشغول طاعت حق و از عيوب خويش جستجو مى كند تا آفتهاى دين را بشناسد و از آن پرهيز كند، از آفتهاى محفوظ مى ماند و در رحمت بيكران حق تعالى غوطه ور مى شود تا به عاليترين مراحل از نعمتهاى پروردگار نايل شود و در درياى رحمت الهى قرار گيرد و از نور حكمت و معرفت حق برخوردار گردد. و تا هنگامى كه گناهانش را در بوته فراموشى نهاده و عيوبش را به دست فراموشى سپرده، هرگز روى سعادت و رستگارى نخواهد ديد.
مكان نمازگزار
چون به نماز برخاستى، خوب مجسم كن كه در پيشگاه پادشاه پادشاهان ايستاده اى، مى خواهى با او سخن گويى راز دل نمايى، رضايتش را بجويى و نظر رحمتش را به سوى خود جلب نمايى.
پس مكانى را انتخاب كن كه شايسته چنين امر باشد، به قدر امكان مساجد شريفه، مشاهده مشرفه و اماكن متبركه را برگزين، كه خداوند اين اماكن را محل اجابت دعا و مكان رحمت و معدن مغفرت قرار داده است آن چنان كه سلاطين غرفه هايى را براى پذيرفتن مردم و رسيدن به مشكلات آنان تعيين مى كنند.
هنگامى كه وارد نمازگاه خود مى شوى، دقيقا وقار و آرامش خود را حفظ كن، بسيار خاضع و خاشع باش، از او بخواه كه تو را از بندگان خالص خود قرار دهد و به بندگان خالص خود ملحق سازد.
هنگامى كه كوچه و خيابان را به سوى مسجد طى مى كنى، خود را بر فراز پل صراط تصور كن، كه بايد شتابان از زبانه هاى آتش بگذرى و به حريم خلد برين خود را برسانى. در حالى كه از خشم و غضب خداوند قهار در وحشت و اضطرابى، به اميد عفو و مغفرت او گامهايت را استوار بردار و به سوى محراب عبادتت بشتاب، و ضربان دلت را در ميان خوف و رجا، رد و قبول، طرد و حضور، آرامش بخش، تا نسيم رحمتش بر تو بوزد و عطر مغفرتش بر مشامت برسد و باران رحمتش بر تو فرو بارد و اجازه ورود در سلك سالكان را بر تو ارزانى فرمايد.
امام صادقعليهالسلام مى فرمايد:
اذا بلغت باب المسجد، فاعلم انك قصدت ملكا عظيما لا يطاء بساطه الا المطهرون، و لا يؤ ذن لجالسته الا الصديقون، وهب القدوم الى بساط خدمته هيبة الملك، فانك على خطر عظيم ان غفلت :
«هنگامى كه به در مسجد رسيدى به ياد آورد كه مى خواهى در حريم بارگاه پادشاهى بزرگ گام نهى، كه جز پاكان گام در حريمش ننهند و جز به صديقان اجازه مصاحبت ندهند. بترس از گام نهادن در حريم كبريايى او، آن چنان كه از سطوت سلطان همواره مى ترسى. زيرا اگر غفلت كنى در سراشيبى پرتگاهى عظيم قرار گرفته اى(۱۹۴) ».
بدان كه او قادر است كه به مقتضاى عدالت با تو رفتار كند و مى تواند كه بر اساس فضل و كرمش با تو مدارا نمايد. اگر عبادت ناچيزت را بپذيرد و پاداشى عظيم به تو عطا فرمايد به مقتضاى راءفت و رحمت خود بر تو منت نهاده است، كه اگر بخواهد به مقتضاى عدلش عمل كند، عبادتى تواءم با صدق و صفا از تو خواهد خواست كه در پايه اولش فرو مانى و هر چه انجام دهى، به سويت برگردانده شود، اگر چه از نظر حجم عمل بزرگ باشد. كه هر چه اراده كند قادر است كه آن را انجام دهد: «فعال لما يريد(۱۹۵) » همواره به عجز و ناتوانى خود اعتراف كن، به فقر و نياز خود اقرار كن، و دلت را از هر چيزى كه تو را مشغول كند تهى كن، كه براى عبادت آمده اى، و عذر تقصير آورده اى، و به سوى پروردگارى روى آورده اى كه جز خالص را نپذيرد و جز به پاكيزه با نظر رحمتش نمى نگرد.
اگر حلاوت عبادت را چشيدى و لذت مناجات را احساس كردى و شيرينى نيايش را در كام خود لمس كردى، پس بدان كه شايستگى عبادت را پيدا كرده اى، بى واهمه گام در حريم عبادت نهاده، پيشانى بر زمين خدمت بگذار. وگرنه همچون شخص مضطرى كه دستش از همه جا كوتاه شده و آرزوهايش تباه شده و همه درها به رويش بسته شده، گردن كج كرده، سر فرو هشته، دست بر سينه نهاده، مخلصانه التماس كن. تا خداوند از تو صدق و صفا بيند و با ديه راءفت و رحمتش به سويت بنگرد و بر طاعات و مرضاتش تو را موفق گرداند كه او دوست دارد بر بندگان مضطرش رحم آورد، چنان كه در قرآن كريم مى فرمايد:
امن يجيب المضطر اذا دعاء و يكشف السوء :
«يا آن كه اجابت مى كند مضطر را، هنگامى كه بخواند او را، و كشف مى كند بدى را از او(۱۹۶) ».
وقت نماز
چون وقت نماز فرا رسد، به ياد آورد كه آن زمانى است كه حق تعالى آن را مقرر فرمود است كه در آن به عبادت و اطاعت او بپردازى، و در حضرتش به راز و نياز مشغول شوى و سعادت و لياقت انجام وظيفه را دريابى بايد هنگام فرا رسيدن وقت، آثار خوشحالى در روى تو آشكار گردد، كه زمان تقرب و وسيله رستگارى فرا رسيده است. پس براى طهارت و نظافت آماده باش و بهترين جامه هايت را بپوش، كه در حضور حق تعالى مناجات خواهى كرد. لباسى را بپوش كه اگر به ديدار يكى از سلاطين مى رفتى، آن را مى پوشيدى. با وقار و آرام و در عين حال ترسان و نگران باش، كه بندگان شايسته خدا همواره در ميان خوف و رجا به سر مى برند، كه از يكسو خداوند تواب و رحيم است و فضل كرمش به حال همگان شامل است، و از ديگر سو قادر و قهار است و در كمين ستمكاران است و راندن بدكاران به هنگام ارتكاب گناه و تقصير بسى طبيعى است. تو نيز راهى ميانه بين خوف و رجا برگزين، از خضوع و خضوع تهى مباش و همواره دل شكسته بدار كه او در نزد دل شكستگان است.
در مورد وقت نماز چنين بينديش كه اگر يكى از پادشاهان روى زمين با تو وعده كند كه در وقت معينى با تو ملاقات كند و تو را از ملازمين حضورش قرار دهد، با شادى و علاقمندى روياروى با تو سخن بگويد، هر چه بخواهى برايت فراهم سازد و تو را از مقربان درگاهش قرار دهد و خلعتى بسيار ارزنده در حضور همگان به تو ارزانى بدارد، كه مدتى بسيار طولانى در دست تو بماند و وسيله مباهات و افتخار باشد و به گونه اى باشد كه شأن تو را در پيشگاه خداوند متعال پايين نياورد، بلكه بر قدر و قيمت تو بيفزايد. آيا چنين وقتى را از پيش انتظار نمى كشى؟ و براى رسيدن آن دقيقه شمارى نمى كنى؟ و براى نزديك شدن وقت آن خوشحال نمى شوى؟ و به هنگام فرا رسيدن وقت آن بر فرح و نشاط و شادمانى ات افزوده نمى شود؟
به هنگام نماز نيز عنايت خداى قادر قهار بر تو شامل مى شود، آمده سخن گفتن روياروى با خداى منان مى شوى، نامت در ديوان مقربين درگاه الهى ثبت مى شود، توفيق تقرب به بهترين اعمال (نماز) نصيب مى گردد، و به صريح قرآن كريم سجده آن موجب تقرب به پيشگاه حضرت احديت مى باشد،(۱۹۷) و وسيله رسيدن به محبت پروردگار، چنان كه رسول گرامى اسلامصلىاللهعليهوآله وعده داده است. و موجب دريافت خلعت و مدال از خداى قادر متعال در سراى جاويدان مى باشد.
هرگز عنايت پروردگار را از عطاياى پادشاهان دست كم نگير، كه پادشاهان مقتدر جهان بدون توفيق خداوند نمى توانند به تو سودى برسانند، و به وعده هايشان اطمينان نيست، و اگر به وعده شان عمل كردند، آنچه به تو عطا كنند چيزى از نعمتهاى زودگذر اين جهان فانى خواهد بود، ولى خداى قادر منان به هر چه اراده كند قادر است، به وعده هايش هرگز خلف نمى كند و آنچه در سراى جاويدان عطا فرمايد زوال ناپذير است. از اين رو بايد فرا رسيدن وقت نماز را انتظار كشيد و براى رسيدن آن دقيقه شمارى كرد، چنانكه رسول اكرمصلىاللهعليهوآله در انتظار وقت نماز مى نشست، و هر لحظه بر اشتياقش افزوده مى شد و به مجرد دخول وقت نماز به مؤذنش بلال مى فرمود:
ارحنا يا بلال :
«اى بلال راحتمان كن(۱۹۸) ».
آرى رسول گرامىصلىاللهعليهوآله در تعب و اضطراب بود كه وقت نماز كى مى رسد تا به مناجات رو يا روى خداى منان برخيزد و با محبوبش سخن بگويد و بار امانت را به سر منزل مقصود برساند.
اگر چه دل رسول اللهصلىاللهعليهوآله همواره به ياد خدا بود و هرگز لحظه اى قلب شريفش از مناجات خدا خالى نبود، جز اين كه روشنايى ديده و دلش در نماز بود، چنان كه در حديث آمده است :
قرة عينى فى الصلاة :(۱۹۹)
پس دلت را مالامال از بهجت و سرور كن كه به تو اجازه ورود در حريم خدمت كبريايى و حضور در پيشگاه خداى سبحان داده شده است. آنگاه به يادآور كه در حضور قادر متعال ايستاده اى در حالى كه تيرگيهاى نفسانى و علايق دنيوى و موانع بدنى تو را فرا گرفته است، پس هاله اى از خوف و خشيت سراسر وجودت را فرا گيرد كه آن، شعار عابدان كامل، و غفلت از آن نشان مطرودين است، چنان كه از احاديث مذكور در صفحات پيشين اين معنى استفاده مى شد.
آنگاه عظمت و قدرت خداى سبحان و ضعف و زبونى و حقارت خويشتن را در نظرت مجسم كن، كه از برخى از همسران رسول اكرمصلىاللهعليهوآله نقل شده كه گفته اند: «در محضر رسول اكرمصلىاللهعليهوآله بوديم، سخن مى گفتيم، او نيز با ما سخن مى گفت. چون وقت نماز مى شد گويى ما را نمى شناخت و ما نيز او را نمى شناختيم، اين چنين مشغول ياد خدا مى شد(۲۰۰) » وجود مقدس اميرمؤمنانعليهالسلام به هنگام نماز مضطرب مى شد و مانند مار گزيده به خود مى پيچيد، عرض مى كردند: چه شده، اى اميرمؤمنان! مى فرمود:
جاء وقت امانة عرضها الله على السموت و الارض فاءبين ان يحملنها و اشفقن منها:(۲۰۱)
«وقت اداى امانتى رسيده كه خداوند آن را بر آسمانها و زمين عرضه نمود، پس آنها از حمل آن ابا كردند و ترسيدند از آن(۲۰۲) ».
امام زين العابدين و فخرالساجدين حضرت سجادعليهالسلام به هنگام وضو گرفتن رنگ مباركش زرد مى شد. مى پرسيدند: چگونه است كه به هنگام وضو به اين حالت مى افتيد؟!مى فرمود:
ما تدرون بين يدى من اقوم :
«شما چه مى دانيد كه من مى خواهم در برابر چه كسى بايستم!(۲۰۳) ».
از احاديث فوق معلوم مى شود كه معصومينعليهمالسلام همواره به هنگام نماز به ياد خدا بودند و عظمت و قدرت خداى قادر متعال را در ذهن خود مجسم مى كردند و از همه مسائل ديگر روى بر مى تافتند، از همه مى گسستند و با او مى پيوستند.
چون بانگ مؤذن را شنيدى به يادآور وحشت و اضطراب مردم را در روز قيامت كه به هنگام شنيدن نداهاى آسمانى بر آنها مستولى خواهد شد. چون بانگ اذان را شنيدى با ظاهر و باطنت بشتاب به سوى آن و اجابت كن گفتار مؤذن را. آنان كه به سوى اين ندا بشتابند در روز قيامت با نغمه هاى دلنشين مأموران الهى مخاطب قرار مى گيرند و از بانگهاى وحشت انگيز آن روز در امانند.
هنگامى كه بانگ مؤذن را شنيدى، دلت را بر آن عرضه بدار، اگر چنين يافتى كه دلت، مالامال از محبت و سرور براى شنيدن اين نغمه آسمانى است، پس بدان كه در روز قيامت بانگهاى روح پرور و جانفزا در گوشت طنى انداز خواهد بود و تو را با رحمت و الطاف بيكران الهى بشارت خواهد داد.
در فصلهاى اذان خوب بينديش كه چگونه با نام و ياد خدا آغاز مى شود و با نام خدا و ياد خدا پايان مى پذيرد، كه او اول، او آخر است، او ظاهر و او باطن است.
چون نداى عظمت خدا را شنيدى، تو نيز تكبير گوى و عظمت خدا را ياد كن و همه ما سوى را كوچك شمر، تا در تكبيرت راستگوى باشى.
چون صداى مؤذن به تهليل بلند شود تو نيز «لا اله الا الله» بگوى و هر معبود و مقصودى را از دلت بيرون كن.
چون صداى مؤذن به شهادت بر رسالت بلند شود، تو نيز با خلوص تمام بر رسالت رسول اكرمصلىاللهعليهوآله
گواهى بده و با تمام خضوع و ادب بر او و اهلبيتش درود بفرست.
هنگامى كه مؤذن تو را به سوى «صلاة» و «فلاح» و «خير العمل» فرا مى خواند، با عشقى سوزان و پيوندى جاويدان با «نماز» و «رستگارى» و «بهترين اعمال» تجديد عهد كن.(۲۰۴) آنگاه يكبار ديگر خدا را به عظمت و يكتايى ياد كرده، اذانت را با ياد خدا و نام خدا ختم كن، آنچنان كه با آن آغاز كردى. كه او آغاز و او فرجام است، او مبداء هستى و او منتهاى هستى است. همه از اوست و بازگشت همه به سوى اوست. تكيه و توكل تو نيز بر حول و قوه او باشد كه حول و قوه اى جز حول و قوه خداى على و عظيم نيست.
روى دل به سوى كعبه
چون روى جسمانى ات را به سوى كعبه كردى و از همه جهات ديگر روى بر تفاوتى، پس روى دلت را نيز از ما سوى برگردان و به سوى حق تعالى روى آورد. مگر ممكن است كه روى به سوى كعبه گردانيدن را از تو بخواند و روى دل به سوى خدا گردانيدن را از تو نخواهند؟! همه افعال و اقوال ظاهرى نماز رمز حقايقى است كه نمازگزار بايد دقيقا آنها را رعايت نمايد. در مساءله قبله نيز چيزى جز روى به سوى خدا نمودن مطلوب نيست و خانه خدا رمز آن است.
امورى ظاهرى همواره انگيزه هاى امور باطنى است. امور ظاهرى وسيله و نردبان رسيدن به امور باطنى است.
استقبال قبله براى تنظيم جوارح، ضبط اندامهاى بدن، و قرار دادن آن به يك جهت و در يك مسير است، تا اعضاى جوارح به جهات مختلف نگردد و دل را به جايى نبرد و از سوى خدا باز نگرداند و از ياد خدا غافل نسازد. پس تو نيز چون به سوى كعبه ايستادى، روى دلت را از ما سوى برگردان و روى به سوى خداى كن. چنان كه رسول اكرمصلىاللهعليهوآله مى فرمايد:
اما يخاف الذى يحول وجهه فى الصلاة ان يحول الله وجهه وجه حمار:
«كسى كه در حال نماز صورتش را به چپ و راست بر مى گرداند، آيا نمى ترسد كه خداوند صورتش را به صورت الاغ در آورد(۲۰۵) ».
اين حديث نمازگزار را از توجه به غير خدا باز مى دارد كه در اثر توجه به غير خدا، صورتش نيز ممكن است از سوى قبله به چپ و راست منحرف شود و موجب غفلت از خدا و غفلت از ياد خدا و محروميت از عنايات خدا گردد كه ادامه آن موجب محروميت از انوار الهى و برگشتن دل به يك قلب صنوبرى است كه از درك حقايق و دقايق محروم باشد و چون قلب يك چارپا فقط وظيفه فيزيكى خود را ايفا نمايد و از درك علوم علوى و نيل به مقامات معنوى محروم گردد.
بدان كه به طورى كه براى استقبال قبله انسان ناگزير است صورتش را از جهات ديگر برگرداند تا بتواند روى به سوى كعبه نمايد، براى روى آوردن دل به سوى پروردگار نيز چاره اى جز اين نيست كه از ما سوى الله روى بتابد، تا روى به سوى او نمايد. چنان كه رسول گرامى اسلام مى فرمايد: اذا قام العبد الى صلاته و كان هواه و قلبه الى الله تعالى، انصرف كيوم ولدته امه :
«هنگامى كه انسان براى نماز بر مى خيزد، اگر دلش با خداى و همه توجهاتش به سوى خداى باشد، از نماز فارغ مى شود همانند روزى كه مادرش او را به دنيا آورده است(۲۰۶) ». يعنى : همه گناهانش آمورزيده مى شود.
پيشواى ششم امام به حق ناطق جعفر صادقعليهالسلام مى فرمايد:اذا استقبلت القبلة فاءيس من الدنيا و ما فيها و الخلق و ما هم فيه و استفرغ قلبك عن كل شاغل يشغلك عن الله تعالى، و عاين بسرك عظمة الله تعالى و اذكر وقوفك بين يديه يوم (تبلوا كل نفس ما اسلفت وردوا الى الله مولاهم الحق) وقف على قدم الخوف و الرجا:
«هنگامى كه به نماز برخاستى، از دنيا و آنچه در آن است نوميد باش، و از مردم و آنچه مردم به آن توجه دارند روى بتاب، و دلت را از آنچه تو را از ياد خدا مشغول مى سازد تهى ساز، و با ديدگان درونت عظيم خدا را مجسم كن و به ياد آور روزى را كه در برابر او خواهى ايستاد و «هر نفسى آنچه را كه پيش فرستاده خواهد يافت و به سوى مولاى حقيقى شان «الله» باز گردانيده مى شوند(۲۰۷) » پس روى دو پاى خوف و رجا بايست(۲۰۸) ».
«هنگامى به تكبيرهاى ششگانه افتتاحيه پرداختى، به يادآور عظمت نامتناهى پروردگار متعال را، و خود را كوچك بشمار و عبادتت را در برابر عظمت خداوندى بسيار حقير و ناچيز بدان، و خود را از انجام وظيفه و قيام به خدمت شايسته ناتوان شمر.
هنگامى كه دعاى معروف اللهم انت الملك الحق(۲۰۹) را به زبان راندى، در عظمت سلطنت و عموميت قدرت حضرت احديت نيك بينديش، كه چگونه همه عوالم را آفريده، بر آنها احاطه علمى دارد و قدرت مطلق و علم وسيع و سلطه بى كرانش همه جهان هستى را در برگرفته است. آنگاه در پيرامون خودت نيك بينديش كه چگونه عجز و ضعف و جهل و ناتوانى، تو را فرا گرفته است. پس به گناهانت اعتراف كن، به عجز و ناتوانى خود اقرار كن و از خداى قادر و جبار و قهار و در عين حال غفار و تواب، طلب مغفرت كن و با توجه كامل بگو: عملت سوءا و ظلمت نفسى، فاغرلى (ذنبى) انه لا يغفر الذنوب الا انت : «پروردگار! من كار خلاف كردم، به خودم ستم كردم، مرا بيامرز، كه جز تو كسى گناهان را نيامرزد(۲۱۰) » به يادآور كه خداوند تو را امر فرموده كه اين خدمت (نماز) را انجام دهى و به تو فرمان داده كه در برابرش بايستى، او به تو نزديك است و دعوتت را اجابت مى كند و ندايت را مى شنود و خير دنيا و آخرت در دست اوست نه ديگران، پس با توجه كامل و خلوص تمام بگو: لبيك و سعديك، و الخير فى يديك، والشر ليس اليك و المهدى من هديت : «اجابت مى كنم تو را، اجابت مى كنم تو را، كه همه خير در دست تست و هيچ شرى از تو نيست، هدايت يافته كسى است كه تو او را هدايت فرموده باشى(۲۱۱) ». پس او را مبداء هر خيرى و به دور از هر شرى دانسته، هدايت را فقط از او بدان و آنگاه به بندگى خود اعتراف كرده، آغاز هستى ات را از او دانسته، فرجام زندگيت را به سوى او بدان و با توجه بگو: عبدك و ابن عبديك، منك و بك ولك و اليك : «بنده تو، پسر بنده و كنيز تو، كه هستى اش از تست، قوام زندگى اش بدست تست، اختيار هستى اش در دست تست و سرانجام مسيرش به سوى تست(۲۱۲) ».
و هو الذى يبدء الخلق ثم يعيده و هو اهون عليه، و له المثل الاعلى فى السموت و الارض و هو العزيز الحكيم :
«او خداوندى است كه خلق را مى آفريند، سپس آن را باز مى گرداند، و آن آسانتر است براى او، از براى اوست مثل اعلى در آسمانها و زمين، كه او غالب و درستكار است(۲۱۳) ».
پس اين حقايق عاليه و دقايق لطيفه را در قلب خود خطور داده، در اطرافش نيك بينديش، و صعود كن به جايى كه گشوده شود بر تو اسرار الهى و دقايق ربانى و فيوضات آسمانى، كه درهاى رحمت خدا هرگز بسته نمى شود و هيچ اميدوارى از پيشگاه او نوميد بر نمى گردد.
بار خدايا! ما را شايستگى برخوردارى از اسرار عاليه خود عطا فرما، ما را با درخشش انوار درخشانت كامل گردان، ما را از كسانى قرار ده كه بر اريكه هاى فرمان تو تكيه مى كنند و بر روى تختهاى كرامتت مى نشينند، بار خدايا! كمبودهاى ما را كامل فرما، ما را به راه خشنودى خود هدايت فرما، از الطاف بيكران خود بر ما عنايت فرما، ما را از سوداهاى زيانبار محافظت فرما، از نزد خود براى ما رحمت نثار كن و براى ما راه نيك و رشد و هدايت را مهيا فرما.
۱۸۱- بحار: ج ۷۰ ص ۲۴۸.
۱۸۲- بحار: ج ۷۳، ص ۱۲۲.
۱۸۳- الفردوس بماءثور الخطاب : ج ۲ ص ۶۴، كنز العمال : ج ۹ ص ۳۸۵، سنن بيهقى : ج ۱ ص ۱۷۵، ابن ماجه : ج ۱ ص ۱۹۶.
۱۸۴- بحار: ج ۷۳ ص ۱۵۷.
۱۸۵- بحار: ج ۸۰ ص ۳۳۹ و مصباح الشريعة ص ۹.
۱۸۶- سوره فرقان، آيه ۴۸.
۱۸۷- سوره انبياء، آيه ۳۰.
۱۸۸- بحار: ج ۸۰ ص ۳۴۰.
۱۸۹- علل الشرائع : ج ۱ ص ۲۵۷، عيون الاءخبار: ج ۲ ص ۱۰۲.
۱۹۰- بحار: ج ۸۰ ص ۱۶۵.
۱۹۱- مصباح الشريعة ص ۸.
۱۹۲- مصباح الشريعة ص ۳۰.
۱۹۳- سوره اعراف، آيه ۲۶.
۱۹۴- مصباح الشريعة ص ۱۳۰.
۱۹۵- سوره هود، آيه ۱۰۷.
۱۹۶- سوره نمل، آيه ۶۲.
۱۹۷- سوره علق، آيه ۱۹ (چون اين آيه يكى از چهار آيه اى است كه به هنگام خواندن آن بايد سجده شود، متن آن را در اين جا نياورديم).
۱۹۸- بحار: ج ۸۲ ص ۱۹۳، معجم كبير طبرانى : ج ۶ ص ۲۷۷، تاريخ بغداد: ج ۱۰ ص ۴۴۳، الفردوس بماءثور الخطاب : ج ۵ ص ۳۹۰، مجمع الزوائد: ج ۱ ص ۱۴۵.
۱۹۹- خصال ص ۱۶۵، بحار: ج ۸۲ ص ۲۱۱، فتح البارى : ج ۱۱ ص ۳۴۵، تاريخ بغداد: ج ۱۲ ص ۳۷۲، تفسير قرطبى : ج ۱۰ ص ۱۶۸.
۲۰۰- عدة الداعى ص ۱۵۲، بحار: ج ۸۴ ص ۲۵۸، مستدرك وسائل : ج ۴ ص ۱۰۰، المغنى : ج ۱ ص ۱۵۰، اتحاف السادة : ج ۳ ص ۲۳، ۱۲۴.
۲۰۱- اشاره به سوره احزاب، آيه ۷۲.
۲۰۲- مناقب ابن شهراشوب : ج ۲ ص ۱۲۴، بحار: ج ۸۴ ص ۲۵۶، مستدرك وسائل : ج ۴ ص ۹۹.
۲۰۳- طبقات ابن سعد: ج ۵ ص ۲۱۶، حلية الاءولياء: ج ۳ ص ۱۳۳، سيراءعلام النبلاء: ج ۴ ص ۳۹۲، ارشاد ص ۲۵۶، اعلام الورى ص ۲۵۵، مناقب ابن شهراشوب : ج ۴ ص ۱۴۸.
۲۰۴- منظور از «خير العمل» ولايت حضرت على بن ابى طالبعليهالسلام است و لذا دشمنان ولايت، آن را از فصول اذان و اقامه حذف كردند و به جاى آن «الصلاة خير من النوم» را بدعت نهادند (رجوع شود به جزيره خضراء صفحه ۱۹۷ - ۲۰۴).
۲۰۵- المغنى عن حمل الاءسفار، ج ۱ ص ۱۴۷، اتحاف السادة المتقين : ج ۳ ص ۱۲، بحار: ج ۸۴ ص ۲۵۹، مستدرك وسائل : ج ۴ ص ۱۰۱.
۲۰۶- بحار: ج ۸۴ ص ۲۶۱، مستدرك وسائل : ج ۳ ص ۵۹، ج ۴ ص ۱۰۲.
۲۰۷- سوره يونس، آيه ۳۰.
۲۰۸- مصباح الشريعة ص ۸۷، بحار: ج ۸۴ ص ۲۳۰.
۲۰۹- فلاح السائل ص ۱۳۲، بحار: ج ۸۴ ص ۳۶۶، فروع كافى : ج ۳ ص ۳۱۰، تهذيب : ج ۲ ص ۶۷، وسائل : ج ۶ ص ۲۴.
۲۱۰- فلاح السائل ص ۱۳۲، مصباح كفعمى ص ۱۵، بحار: ج ۸۴ ص ۳۶۶.
۲۱۱- فروع كافى : ج ۳ ص ۳۱۰، تهذيب : ج ۲ ص ۶۷، وسائل : ج ۶ ص ۲۴.
۲۱۲- مصباح كفعمى ص ۱۵، بحار: ج ۸۴ ص ۳۶۶.
۲۱۳- سوره روم، آيه ۲۷.
منبع:کتاب اسرار نماز شهید ثانی