خشوع در نماز
قد افلح المؤمنون، الّذين هم في صلاتهم خاشعون.
مؤمنان رستگار شدند، آنهايي كه در نمازشان با خشوع هستند. « مؤمنون ، 1 و 2»
يكي از صفات برجسته مؤمنان ويژگيهاي مؤمنان را در عباراتي كوتاه، زنده و پر محتوا تشريح ميكند و جالب اين كه نخست به سرنوشت لذت بخش و پر افتخار مؤمنان ـ پيش از بيان صفات آنها ـ اشاره مينمايد تا شعلههاي شوق و عشق را در دلها براي رسيدن به اين افتخار بزرگ زنده كند. ميفرمايد:(مؤمنان رستگار شدند) و به هدف نهايي خود در تمام ابعاد رسيدند (قد افلح المؤمنون).
(افلح) از ماده (فلح و فلاح) در اصل به معني شكافتن و بريدن است سپس بر هر نوع پيروزي و رسيدن به مقصد و خوشبختي اطلاق شده است. در حقيقت افراد پيروزمند و رستگار و خوشبخت موانع را از سر راه برميدارند و راه خود را به سوي مقصد ميشكافند و پيش ميروند. البته فلاح و رستگاري معني وسيعي دارد كه هم پيروزيهاي مادي را شامل ميشود و هم معنوي را، و در مورد مؤمنان هر دو بعد منظور است.
پيروزي و رستگاري دنيوي در آن است كه انسان آزاد و سر بلند، عزيز و بينياز زندگي كند و اين امور جز در سايه ايمان امكانپذير نيست و رستگاري آخرت در اين است كه در جوار رحمت پروردگار در ميان نعمتهاي جاويدان در كنار دوستان شايسته و پاك و در كمال عزت و سربلندي به سر برد.
فلاح دنيوي و اخروي:
(راغب) در (مفردات) ضمن تشريح اين معني ميگويد: فلاح دنيوي در سه چيز خلاصه ميشود: بقاء و غنا و عزت و فلاح اخروي در چهار چيز: بقاء بلا فنا، و غنا بلافقر، و عز بلاذل و علم بلاجهل:
(بقاي بدون فنا، بينيازي بدون فقر، عزت بدون ذلت، و علم خالي از جهل).
خشوع در نماز نشانه مؤمنان:
سپس به بيان اين صفات پرداخته و قبل از هر چيز انگشت روي نماز ميگذارد و ميگويد:(آنها كساني هستند كه در نمازشان خاشعند ، الذين هم في صلاتهم خاشعون)
(خاشعون) از ماده (خشوع) به معني حالت تواضع و ادب جسمي و روحي است كه در برابر شخص بزرگ يا حقيقت مهمي در انسان پيدا ميشود و آثارش در بدن ظاهر ميگردد. در اينجا قرآن (اقامه صلوة) (خواندن نماز) را نشانه مؤمنان نميشمارد بلكه خشوع در نماز را از ويژگيهاي آنان ميشمارد، اشاره به اين كه نماز آنها الفاظ و حركاتي بيروح و فاقد معني نيست بلكه به هنگام نماز آن چنان حالت توجه به پرورگار در آنها پيدا ميشود كه از غير او جدا ميگردند و به او ميپيوندند چنان غرق حالت تفكر و حضور و راز و نياز با پروردگار ميشوند كه بر تمام ذرات وجودشان اثر ميگذارد خود را ذرهاي ميبينند در برابر وجودي بيپايان و قطرهاي در برابر اقيانوسي بيكران.
لحظات اين نماز هر كدام براي او درسي است از خود سازي و تربيت انساني و وسيلهاي است براي تهذيب روح و جان. در حديثي ميخوانيم كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ مردي را ديد كه در حال نماز با ريش خود بازي ميكند فرمود: اما انه لو خشع قلبه لخشعت جوارحه!: (اگر او در قلبش خشوع بود اعضاي بدنش نيز خاشع ميشد).
حالت خشوع:
اشاره به اينكه خشوع يك حالت دروني است كه در برون اثر ميگذارد. پيشوايان بزرگ اسلام آن چنان خشوعي در حالت نماز داشتند كه به كلي از ما سوي الله بيگانه ميشدند تا آنجا كه در حديثي ميخوانيم: پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ گاه به هنگام نماز به آسمان نظر ميكرد اما هنگامي كه آيه فوق نازل شد ديگر سر بر نميداشت و دائماً به زمين نگاه ميكرد.
خشوع؛ روح نماز است:
اگر ركوع و سجود و قرائت و تسبيح را جسم نماز بدانيم حضور قلب و توجه دروني به حقيقت نماز و كسي كه با او راز و نياز ميكنيم روح نماز است. خشوع نيز در واقع چيزي جز حضور قلب توأم با تواضع و ادب و احترام نيست و به اين ترتيب روشن ميشود كه مؤمنان تنها به نماز به عنوان يك كالبد بيروح نمينگرند بلكه تمامي توجه آنها به باطن و حقيقت نماز است.
راههايي براي تحصيل خشوع و حضور قلب:
بسيارند كساني كه اشتياق فراوان به حضور قلب و خشوع و خضوع در نمازها دارند اما هر چه ميكوشند توفيق آن را نمييابند. براي تحصيل خشوع و حضور قلب در نماز و ساير عبادات، امور ذيل را دقيقاً توصيه ميكنيم:
1ـ به دست آوردن آن چنان معرفتي كه دنيا را در نظر انسان كوچك و خدا را در نظر انسان بزرگ كند تا هيچ كار دنيوي نتواند به هنگام راز و نياز با معبود نظر او را به خود جلب و از خدا منصرف سازد.
2ـ توجه به كارهاي پراكنده و مختلف معمولاً مانع تمركز حواس است و هر قدر انسان، توفيق پيدا كند كه مشغلههاي مشوش و پراكنده را كم كند به حضور قلب در عبادات خود كمك كرده است.
3ـ انتخاب محل و مكان نماز و ساير عبادات نيز در اين امر اثر دارد به همين دليل نماز خواندن در برابر اشياء و چيزهايي كه ذهن انسان را به خود مشغول ميدارد مكروه است و همچنين در برابر درهاي باز و محل عبور و مرور مردم در مقابل آيينه و عكس و مانند اينها، به همين دليل معابد مسلمين هر قدر سادهتر و خالي از زرق و برق تشريفات باشد بهتر است چرا كه به حضور قلب كمك ميكند.
4ـ پرهيز از گناه نيز عامل مؤثري است زيرا گناه قلب را از خدا دور ميسازد و از حضور قلب ميكاهد.
5- آشنايي به معني نماز و فلسفه افعال و اذكار آن عامل مؤثر ديگري است.
6ـ انجام مستحبات نماز و آداب مخصوص آن چه در مقدمات و چه در اصل نماز نيز كمك مؤثري به اين امر ميكند.
7ـ از همه اينها گذشته اين كار مانند هر كار ديگر نياز به مراقبت و تمرين و استمرار و پيگيري دارد بسيار ميشود كه در آغاز انسان در تمام نماز يك لحظه كوتاه قدرت تمركز فكر پيدا ميكند اما با ادامه اين كار و پيگيري و تداوم آن چنان قدرت نفس پيدا ميكند كه ميتواند به هنگام نماز دريچههاي فكر خود را بر غير معبود مطلقاً ببندد. (دقت كنيد).[1]
رابطه خشوع جوارح با دل
ـ كلمه خشوع به معناي تأثر خاصي است كه به افراد مقهور دست ميدهد، افرادي كه در برابر سلطاني قاهر قرار گرفتهاند، به طوري كه همه توجّه وي معطوف او گشته، از هر جاي ديگر قطع ميشود و ظاهراً اين حالت، حالتي است دروني، كه به نوعي عنايت به اعضاء و جوارح نيز نسبت داده ميشود.
و نيز كلام خداي تعالي كه ميفرمايد:(و خشعت الاصوات للرحمن)[2] كه خشوع را به صوت نسبت داده است.
چند معني براي خشوع
و خشوع به اين معنا جامع همه آن معاني است كه در تفسير اين كلمه و اين آيه گفتهاند:
ـ خشوع به معناي ترس و بيحركت شدن اعضاء از ترس است.
ـ و يا گفتهاند: افتادن پلكها و خفض جناح و تواضع است.
ـ و يا گفتهاند: سر به زير انداختن است.
ـ و يا گفتهاند: خشوع آن است كه به اين سو و آن سو ننگري.
ـ و يا گفتهاند: آن است كه مقام طرف را بزرگ بداري و همه اهتمام خود را در بزرگداشت او جمع وجود كني.
ـ و يا گفتهاند: خشوع عبارت از تذلل است.[3]
ـ صاحب مجمع البيان ميگويد: مؤمنان كساني هستند كه در نماز خود متواضعند و نماز را با فروتني اداء ميكنند و چشم خود را از محل سجده برنميدارند و به سمت راست و چپ توجّه نميكنند.
در روايت است كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ مردي را ديد كه در حال نماز با ريش خود بازي ميكرد، فرمود: اگر دلش خاشع بود اعضاي بدنش نيز خاشع بودند.
از اين روايت استفاده ميشود كه خشوع در نماز هم به قلب است و هم به اعضاء.
خشوع قلب اين است كه از همه چيز اعراض كند و تنها متوجّه پرستش و نيايش خدا باشد.
خشوع در اعضاء اين است كه چشم را فرو نهد و توجّه به كسي و چيزي نكند و از كارهاي بيهوده خودداري كند.
ابن عباس ميگويد: معني خشوع اين است كه افرادي كه در سمت راست و چپ او قرار دارند نشناسد.
ـ در روايت است كه پيامبر خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ در حال نماز چشم را متوجّه آسمان ميكرد همين كه اين آيه نازل شد، سر را پايين انداخت و ديده را بر زمين دوخت.[4]
در تفسير الميزان بيان شده:
در تفسير قمي در ذيل آيه (الذّين هم في صلاتهم خاشعون) ميگويد امام فرمود: خشوع در نماز اين است كه چشم به زير بيندازي و همه توجّهت به نماز باشد.
خشوع نفاق
از رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ روايت شده كه همين معنا را افاده ميكند، و عبارت آن اين است كه فرمود: به خدا پناه ببريد از خشوع نفاق. پرسيدند: خشوع نفاق چيست؟ فرمود: اين كه ظاهر بدن خاشع ديده شود ولي در قلب خشوعي نباشد.[5]
[1] . تفسير نمونه، ج 14، سوره مؤمنون، آيه 1 و 2. صص 205، 204، 195، 194، 193.
[2] . طه / 108.
[3] . تفسير الميزان، ج 15، ص 8.
[4] . مجمع البيان، ج 17، ص 30.
[5] . تفسير الميزان، ج 15، ص 15.