يكى از برادران سرباز كه از خانواده اى غير مذهبى بود و نماز نمى خواند در عمليات والفجر هشت به درجه رفيع شهادت نائل آمد. همه تعجب كرده بوديم كه چرا او شهيد شد امّا وقتى به سراغ يادداشتهايش رفتيم چيزهايى نوشته بود كه خيلى تكان دهنده بود از جمله نوشته بود: «قبل از عمليات ، يك شب از رزم شبانه برگشتيم ، چون آن شب خيلى خسته بودم دراز كشيدم تا بخوابم . امّا بقيه رزمنده ها به نماز خواندن مشغول شدند. در آن لحظه نسب به آنها احساس كمبود كردم و با اين كه آنها دوستانم بودند حس كردم خيلى با آنها فاصله دارم . ناگهان به گريه افتادم . در همان لحظه با خداى خود عهد كردم هميشه به ياد او باشم و نماز بخوانم . بلافاصله وضو گرفتم و در كنار يكى از برادارنى كه خيلى دوستش داشتم مشغول نماز خواندن شدم . من آن شب را هيچ وقت فراموش نمى كنم ، شب آشتى با خدا يا با خودم بود.» پس از شهادت آن رزمنده عزيز خانواده اش هم تغيير عقيده دادند و نماز خوان شدند.