در اوايل اسارت ، ما را از «العماره» به بغداد انتقال دادند و يك راست به سازمان امنيت (استخبارات ) بردند. وقتى به آنجا رسيديم ، موقع خواندن نماز بود، امّا عراقيها اجازه اين كار را به ما نمى دادند. ناچار روى زمين نشستيم و براى اينكه نگهبانان متوجه نشوند، نماز را به صورت نشسته خوانديم . آن هم در چهار زاويه مختلف . چرا كه حتى جراءت پرسيدن جهت قبله را از ماءمورين عراقى نداشتيم .[1]
[1] .نماز در اسارت ، ص 15، خاطره از برادر آزاده رمضانعلى زارعى .