شخصیت جوان و نماز
بسم الله الرحمن الرحیم
منبع: آثار تربيتي نماز «راه هاي ايجاد گرايش به نماز در جوانان»
تهیه کننده: مرکز تخصصی نماز
جوان
مفهوم شناسي
قبل از ورود به بحث، لازم است با تعريف لغوي جوان آشنا شويم و پس از آن به چند نمونه از روايات اشاره کرده، سپس توضيحات لازم را ارائه نماييم.
الف. در کتاب هاي لغت فارسي و عربي تعريف هايي از «جوان» ارائه شده است که برخي از اين تعريف ها، عبارت اند از:
«هر چيزي که از عمر او چندان نگذشته باشد، خواه انسان باشد، خواه حيوان و خواه نبات، به او جوان مي گويند.»[1] .
ب. مقطع سنّ جواني: «برنا، ضدپيري: جواني: برنايي، بهار عمر از سن 18 تا 35 سالگي در انسان را[2] جواني مي گويند.»
صاحب نظران در کتب عربي نيز تعاريفي براي جوان ارائه نموده اند. طريحي منظور از جواني را «دوران قبل از پيري مي داند.[3] » روان شناسان نيز درباره اين که دوره جواني چه سنيني را شامل مي شود اختلاف دارند.
آغاز دوران جواني را نمي توان سن خاصي دانست، چون بر حسب افراد و جوامع متفاوت است. شروع جواني را که همراه با بلوغ جنسي است، مي توان با قاطعيت بيش تري تعيين نمود، لکن پايان آن را بر حسب شرايط فرهنگي و محيطي نمي توان در جوامع يکسان دانست.[4] .
[1] معين، محمد؛ فرهنگ فارسي، ج 1، حرف ج، ص 1249.
[2] عميد، حسن؛ فرهنگ فارسي عميد، ج 1، ص 709.
[3] طريحي، مجمع البحرين، کلمه ي شباب.
[4] شرفي، محمدرضا؛ دنياي نوجواني، ص 63.
جوان در منابع ديني
با مراجعه به متون ديني مي توان دريافت که گاه براي جوان، سن خاصي بيان شده و گاه به ويژگي دوران جواني اشاره شده است و گاه به هردو مورد. امام علي(ع) مي فرمايد: «طول و قامت فرزند تا 23 سالگي متوقف مي شود و رشد عقل او در 35 سالگي پايان مي يابد؛ هرچه پس از اين است در اثر تجربه و آموزش است.[1] ».
به هرحال هم از ديدگاه صاحب نظران علوم روان شناسي و هم در متون ديني، آغاز دوران جواني با بلوغ جنسي همراه است و اتمام آن با آغاز کهولت سن شروع مي شود. ما دوران جواني را گستره اي وسيع در نظر مي گيريم که شامل دوره ي نوجواني نيز مي شود يعني سال هاي آغازين بلوغ جنسي که بلوغ جنسي را که به طور کامل حاصل نشده باشد هم مد نظر قرار مي دهيم.
دوره ي نوجواني و جواني با تحرّک و انرژي زايي همراه است و به همين علت اگر فرد در اين دوره سعي و کوشش نمايد و بهره گيري لازم را انجام دهد، تجربه و نتايج آن در دوره هاي بعدي عمر مي تواند براي او به عنوان يک سرمايه با ارزش محسوب شود.
رسول گرامي اسلام مي فرمايد: «لاتَزوُلُ قَدَما عَبْدٍ يَوْمَ الْقِيامَةِ حَتَّي يُسْئَلُ عَنْ اَرْبَع عَنْ عُمْرِهِ فيمَا اَفْنَاهُ، عَنْ شَبابِهِ فيما اَبْلاهُ وَ عَنْ مالِهِ مِنْ اَيْنَ اِکْتَسَبَهُ وَ فيما اَنْفَقَهُ، وَ عَنْ حُبِّنا اَهْلَ الْبَيْتِ(ع)»[2] .
رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) مي فرمايد:
«در روز قيامت عبد قدمي بر نمي دارد مگر اين که از چهار چيز از او سؤال مي شود از اين که:
1- عمرش را درچه راهي فنا کرده است؟
2- جوانيش را در چه چيزي گذرانده است؟
3- از مالش که از چه راهي به دست آورده و در چه راهي خرج کرده است؟
4- از محبت اهل بيت(ع)؟
امام علي(ع) نيز مي فرمايد:
«دوچيز است که کسي ارزش آن را نمي شناسد مگر وقتي که آن را از دست بدهد؛ جواني و سلامتي.[3] ».
«فعاليت ذهن و قدرت فراگيري انسان در دوره جواني، بيش از ساير اوقات است و مي توان بيش ترين اندوخته ها را در اين مقطع گردآوري نمود و برتري خلاقيت ها را به نمايش گذاشت.[4] ».
[1] مجلسي، محمدباقر؛ بحارالانوار، ج 104، ص 96.
[2] خصال، شيخ صدوق، ج 1، ص 253.
[3] غررالحکم، ص 449.
[4] مجله پيام زن، شماره 9، سال 1373.
ويژگي هاي دوره جواني
«دوره نوجواني و جواني، دوره اي است که بيش ترين تحولات را در خود دارد.
در اين دوره، انسان هم از لحاظ جسمي و هم از جهت رواني متحول و دگرگون مي شود. گاهي نيز اين تحولات و تغييرات، خيلي سريع و غافلگير کننده است. چگونه سپري کردن اين دوره و برخورد فرد و اطرافيان با اين تحولات و تغييرات در سعادت يا شقاوت انسان نقش به سزايي دارد.[1] ». صفاتي مثل عصيان گري، تصميمات عجولانه و رفتارهاي نادرست، پرخاشگري و... معمولاً در اين دوره به وجود مي آيد.
پس شکي نيست که فرد در سراسر زندگي خويش همواره دستخوش دگرگوني هايي مي شود. اما آشفتگي و نابساماني خانوادگي در دوره جواني، اثرات جبران ناپذيري بر شخصيت او مي گذارد.
برخي از دوره هاي زندگي به دليل تأثيرات فيزيکي و بدني با اهميّت و برخي ديگر از لحاظ تأثيرات رواني قابل اعتنا هستند، ليکن نوجواني و جواني از هردو جهت حائز اهميت اند.
بخش مهم شکل گيري شخصيت انسان در اين دوره صورت مي گيرد؛ دوره اي که ديگر امکان برگشت ندارد و ضروري است به بهترين وجه از آن استفاده شود.
[1] شرفي، محمدرضا؛ دنياي نوجوان، ص 50.
بلوغ
بلوغ در يک برهه حساس از عمر رخ مي دهد و براي همه يکسان نيست و چون از حساسيت خاصّي برخوردار است، صاحب نظران - چه روان شناسان و چه دانشمندان علوم تربيتي - به آن پرداخته و هرکدام تعريف هايي براي آن ذکر کرده اند که ما به چند مورد از آن ها اشاره مي نماييم.
«بلوغ به حدّ رشد رسيدن، و جوان شدن کودک است»[1] .
«با به کار بردن کلمه بلوغ، معمولاً نوجوانان در ذهن ما مجسّم مي شوند؛ در اين هنگام پيدايش غريزه جنسي در نوجوانان شروع شده است. در اين دوره تغييرات زيادي در شخصيت به وجود مي آيد.»[2] .
«بلوغ، دوران شکوفايي است. بسياري از جنبه ها و خصايصي که تا به حال از نظرها مخفي بود، در اين دوره آشکار مي شود. نوجوان به خود مي آيد و درباره خود بصيرت و بينش پيدا مي کند.»[3] .
«دوره بلوغ از ديدگاه روان شناسان، مربيان اخلاق و ساير دانشمندان دوره حساسي محسوب مي شود. «ژان ژاک روسو در کتاب «اميل»، بلوغ را تولد ثانوي ناميده است.[4] ».
با اين که بلوغ، فرد را از دوران کودکي جدا کرده است اما اين تولد دوباره گاه فرد را بدون تحمل، بي حوصله، تند مزاج و بي هدف مي کند و حالت سرگرداني براي او به همراه مي آورد. همه اين علائم، مخصوص اين دوره است.
اگر راه نمايي هاي لازم، از طرف والدين و از طرف مربيان صورت نگيرد، نوجوان نمي تواند بهترين بهره را ببرد و از دوران بلوغ به راحتي عبور نمايد. دوره بلوغ ويژگي هايي دارد که در ذيل به برخي از آن اشاره مي کنيم:
[1] عميد، حسن؛ فرهنگ فارسي عميد، ج 1، ص 373.
[2] شاهلويي پور، فضل الله و قائمي، پروين؛ روان شناسان بلوغ و تربيتي جنسي کودکان و نوجوانان، ص 25.
[3] قائمي، علي؛ شناخت هدايت و تربيت نوجوان، ص 45.
[4] قره بيکلو محمدرضا، کريميان؛ روان شناسي و مسايل نوجوانان، ص 15.
اهميت دوران بلوغ
به سبب آن که اين دوره، رشد و تکامل را براي انسان به همراه دارد، مربيان اخلاق، روان شناسان و ساير دانشمندان آن را دوره ي حساسي ناميده اند و دين اسلام نيز براي اين دوره اهميت زيادي قائل مي باشد؛ زيرا شخصيت اساسي فردي و اجتماعي جوان در اين دوره پايه ريزي مي شود. در روايتي آمده است: «خداوند فرشتگاني دارد که هر شب فرود مي آيند و به جوانان ندا مي دهند براي رسيدن به سعادت و کمال خود کوشش کنيد.»[1] .
[1] محدث نوري، مستدرک الوسائل، ج 2، ص 353.
ويژگي هاي بلوغ
به هنگام بلوغ، تغييراتي را در رفتار و اعمال نوجوانان مشاهده مي کنيم که بسياري از آن ها طبيعي بوده و بايد نسبت به اين رفتار و اعمال برخورد مناسبي نشان داده در هدايت نمودن آن ها کوشش وسيعي از خود به نمايش بگذاريم. با توجه به مطالب فوق در مي يابيم که بلوغ در يک دوره معين از زندگي اتفاق مي افتد و با اين سؤال که اين دوره داراي چه ويژگي هايي است؟ به شرح مختصر آن مي پردازيم.
بلوغ يک دوره فراگير است
«بلوغ يک دوره فراگيراست که در برگيرنده ي بخشي از دو دوره عمر ما مي باشد. براي اين که سال هاي محدود کودکي، آغاز سال هاي نوجواني را در بر مي گيرد، تا زماني که انسان ها به بلوغ جنسي برسند کودکان به عنوان «کودکان بالغ» ناميده مي شوند. پس از آن که به بلوغ جنسي رسيدند از آن ها به عنوان نوجوان يا جوان نورس مي نامند.»[1] .
[1] شرفي، محمدرضا؛ دنياي نوجواني، ص 36.
بلوغ يک دوره کوتاه است
«دوران بلوغ از نظر زماني محدود است اما زمان رخداد آن براي جوامع و افراد يک نواخت نيست. همان طور که با در نظر گرفتن تغييرات متعدد و جوامعي که در دوران ارگانيزم به ميزان تغييرات ظاهري و شماري اتفاق مي افتد، بلوغ را نسبتاً يک دوره کوتاه جلوه گر مي سازد. اين مدت از دو تا چهار سال طول مي کشد.»[1] .
پس اين دوره از لحاظ مدّت و زمان براي همه يکسان نيست.
«اين مدت به دو بخش قابل تقسيم است براي بعضي که از رشد سريع برخوردارند دو سال طول مي کشد و در بعضي ديگر اين مدت بين دو تا چهار سال به طول مي انجامد که اين دوره انتقالي، خود را با بزرگسالي تکميل مي کند. در اين دوره دختران نسبت به پسران از رشد سريع تري برخوردارند و معيار مشخص براي هر جنسيت وجود دارد.»[2] .
[1] شرفي، محمدرضا؛ دنياي نوجواني، ص 37.
[2] شرفي، محمدرضا؛ دنياي نوجواني، ص 37.
مراحل بلوغ
اين دوره را به سه مرحله تقسيم کرده اند:
1. مرحله ي پيش از بلوغ
2. مرحله ي بلوغ
3. مرحله ي پس از بلوغ
(زمان و ويژگي هاي هر دوره در جايگاه خود بررسي خواهد شد.)[1] .
[1] شرفي، محمدرضا؛ دنياي نوجواني، ص 38.
بلوغ، دوره ي تغيير و رشد سريع
در هنگام بلوغ، تغيير و رشد سريعي که در طول دوران بلوغ اتفاق مي افتد به جهش رشد نوجواني مرتبط مي شود که از آن با عنوان «جهش رشد بلوغ» ياد مي شود. زيرا اين دوره با اندک زماني اتفاق مي افتد و با ساير تغييرات و اين جهش رشد، به مدت کوتاه يکي دو ساله ادامه پيدا مي کند. نوجوانان در اين دوره در خود احساس تزلزل و ناامني مي کنند و پندار بي کفايتي در خود دارند که اين تزلزل در رفتار و اعمال آن ها مشاهده مي شود.
بلوغ يک مرحله ي منفي گرايي است
اين دوره، طولاني مدت نيست و در اين مرحله، فرد حالت ضديت را در مقابل زندگي به خود مي گيرد. چنين به نظر مي رسد که فرد موقعيت ها و يا چيزهاي خوبي پيش از اين به دست آورده و در اين دوره از دست داده است و اين از بديهيات به حساب مي آيد چون نگرش منفي، بخش عمده شخصيت فرد را در اولين مرحله بلوغ در برگرفته و از آن بدتر وقتي که فرد به رشد جنسي مي رسد نگرش منفي در او به حدّ اکثر رسيده وبيش تر مي شود.
بلوغ در سنين متغيري واقع مي شود
بلوغ براي همه ي جوامع يکنواخت نيست اما بيش تر بين سنين 15-16-19 مي تواند واقع شود. گرچه معدل سني رشد جسمي دختران در فرهنگ معاصر آمريکايي حدوداً 13 سالگي و ميانگين سنين پسران يک سال ديرتر واقع مي شود.[1] .
مرحله ي انتقال فرد به بلوغ و تکميل آن نيازمند زمان است و در آن تغييرات و اختلافاتي وجود دارد. اين حدود از دو تا چهار سال براي دختران به طور ميانگين و کمتر از اين براي پسران مي باشد.
در دوران بلوغ اتفاقاتي رخ مي دهد که بعضي از آن ها براي جوان همراه سازندگي است اما بعضي ديگر همراه اخلال و مشکل آفريني است که اگر جوان در برخورد با آن ها تدبيري به کار گيرد، کمتر دچار منفي گرايي و تزلزل مي شود.
[1] شرفي، محمد رضا؛ دنياي نوجواني، ص 39.
دوره تغيير
در دوران بلوغ همه چيز نوجوان تغيير مي کند: جسم، قد، بدن، فکر، ذهن، روح و روان علائق و تعلقات، اخلاق و رفتار، ارزش ها و آرمان ها و... تقريباً پنج نوع تغييرات وجود دارد که طي اين دوره واقع مي شود:
1. حيات عاطفي توسعه مي يابد.
2. سرعت تغيير که با رشد جنسي همراه است، نوجوان را از خود و از استعدادها و علايق خود نامطئمن مي سازد و او قوياً احساس بي ثباتي مي کند.
3. تغييرات در بدن، علائق و نقش هايي که در گروه هاي اجتماعي انجام آن از فرد انتظار مي رود، براي او مسايل جديدي را به وجود مي آورد.
4. ارزش هاي او تغيير مي کند، آن چه در کودکي برايش مهم بود، اکنون اهميت کمتري پيدا مي کند.
5. حالت دمدمي دارد.[1] .
[1] شرفي محمدرضا؛ دنياي نوجواني، ص 50.
دوره ي انتقالي
«دوره جواني، نه با واقعيات بزرگسالي سازگاري دارد و نه با دنياي کودکي؛ در اين دوره يک سري حالت خاص در فرد وجود دارد. از يک طرف، فرد دوست دارد اطرافيان او را يک جوان کامل و بزرگ بدانند و از طرف ديگر عادت هاي دوران کودکي را هنوز با خود دارد و ناپخته است و اين، قضاوت بزرگسالان را در مورد او مشکل مي سازد.»[1] .
[1] شرفي، محمدرضا؛ دنياي نوجواني، ص 51.
سن مسئله آفرين
در اين دوره، جوانان مسايلي را به وجود مي آورند اما نه عاقبت آن مسايل را مي دانند و نه دورانديش هستند. آن ها در همه موارد سطحي نگرند؛ از طرفي مي خواهند آزاد باشند و از طرف ديگر کاري را که مي خواهند انجام دهند، به خوبي از عهده آن بر نمي آيند و گاهي همه چيز را به هم مي ريزند و مشکل آفرين مي شوند.
«آنافرويد» مي گويد: «بسياري از شکست هايي که اغلب با نتايج غم انگيزي در اين رابطه همراه است، آن چنان که تصور مي شود به دليل بي استعدادي فرد نيست.»[1] .
پس کارهاي درست و يا نادرست مربوط به استعداد نيست بلکه مربوط به نوع شکل گيري شخصيتي فرد و نوع تربيتي است که او آموخته است؛ هم چنين اين موضوع به نوع آرمان گرايي و ارزش هايي که در او شکل گرفته است بستگي دارد.
[1] شرفي، محمدرضا؛ دنياي نوجواني، ص 54.
بهترين دوره براي تربيت و هدايت انسان
«با توجه به تعريف هايي که در روان شناسي انجام گرفته، ثابت شده است که بهترين زمان براي ايجاد شخصيت واقعي انسان، دوره نوجواني است.»[1] .
پس اگر مراحل تربيتي در سنين کودکي از طرف والدين و يا مربيان تربيتي با منش درست پي ريزي شده باشد، کودک در دوره نوجواني با مشکل کمتري مواجه مي شود.
البته نبايد از نظر دور داشت که اين دوره ي بحراني بي حاصل نيست؛ بلکه دوره اي است که همه اين سختي ها و نا همواري ها براي ساختمان شخصيت نهايي و براي پيشرفت سريع و قطعي نوجوان لازم است.[2] .
[1] بالايان مسروب، روان شناسي بلوغ، ص 68.
[2] بالايان مسروب، روان شناسي بلوغ، ص 68.
دوره ي هويت جويي
سؤالات متعدّدي به ذهن جوانان خطور مي کند؛ «اريکسون» در اين زمينه مي نويسد:
«هويتي که نوجوان در صدد است تا به طوري روشن با آن مواجه شود اين است که او کيست؟ نقشي که بايد در جامعه ايفا نمايد چيست؟ آيا او يک کودک است يا بزرگسال؟ آيا او مي تواند روزي به عنوان يک همسر يا پدر باشد؟ با وجود نژاد و مذهب و زمينه هاي ملي که او را در نظر مردم کم ارزش جلوه مي دهد، آيا او احساس اعتماد به نفس دارد؟»[1] .
«نوجوانان تلاش مي کنند نقش هاي متعدّدي را آزمايش کنند تا به نقش اصلي خود پي ببرند و اين جاست که نياز به راه نما دارند آن ها نبايد احساس کنند که کسي دارد فکرش را به آن ها ديکته و تحميل مي نمايد. در دوران نوجواني، مسأله هويت يابي به صورت يک گره کور براي فرد در مي آيد. نوجوان در اين دوره پرتلاطم ما روزبه روز دچار تغييرات عمده دروني و بيروني گرديده با مجموعه اي از تغييرات رواني، فيزيولوژيکي، جنيني، شناختي و نيز تقاضاي مختلف شغلي و اجتماعي روبه رو مي شود[2] .»
به همين دليل به نظر ديگران در مورد خودش، اهميت داده و آن را با تصوّري که از خود دارد مقايسه مي کند.
[1] شرفي، محمد رضا؛ دنياي نوجواني، ص 55.
[2] نجاتي، حسين؛ روان شناسي کودک، ص 209.
دوره ي علاقه مندي به مذهب
نوجوان در دوران نوجواني، تمايل بيش تري به مذهب پيدا مي کند به ويژه اگر در خانواده اي متديّن پرورش يافته باشد، اين احساس در او شديدتر است.
در اين دوره، براي او سؤالات گوناگوني به وجود مي آيد و اگر خانواده بتواند خوب از عهده سؤالات او بر آيد، علاقه ي او به مذهب دو چندان مي شود و حتي مطالب براي او تازگي پيدا مي کند و جذّاب مي شود. چنين نوجواني مي تواند در اين زمينه بسيار موفق تر باشد و در زندگي از ساير هم سالان خود آرامش بيش تري داشته باشد.
در اين زمينه، تحقيقاتي که کولن و آرلوند انجام داده اند نشان مي دهد که نوجوانان در سنين 12 تا 15 سالگي داراي اعتقادات مذهبي بيش تري هستند و اين اعتقادات از سن 18 سال به بعد کاهش مي يابد.
به گفته مورس دبس، در اين دوره حتي در افرادي که مذهبي نبوده اند، چنين بيداري مذهبي ديده مي شود و حتي اين بيداري را مي توان بخشي از رشد نوجوانان دانست.[1] .
[1] بيابان گرد، اسماعيل؛ روان شناسي نوجوانان، ص 99.
اثرپذيري
اثرپذيري يکي از خصايص ديگر اين دوره است. امام علي(ع) در سفارش به امام حسن(ع) مي فرمايد: «دل نوجوان مانند زميني خالي و مستعد است که هر بذري در آن افشانده شود مي پذيرد. از اين رو در آغاز جواني بيش از آن که قلبت سخت شود، به تربيت تو اقدام کردم»[1] .
بنابراين نوجوان آمادگي هر گونه آموزش را دارد البته اين آمادگي مادام العمر نيست و اين از اثر پذيري اين دوره است که امام براي فرزندش به آن اهتمام مي ورزد و غفلت از آن با خسارت جبران ناپذيري همراه است.
اگر بخواهيم در رده بندي ويژگي هاي نوجواني، اثرپذيري را انتخاب کنيم، جايگاه اول را به خود اختصاص خواهد داد.
[1] نهج البلاغه، نامه 31.
عوامل مؤثر بر شخصيت جوان
پيش از اين از عوامل مؤثر بر شخصيت سخن گفتيم. آن عوامل بر شخصيت جوان نيز تأثير گذارند ولي به سبب اهميت برخي عوامل، بحث را با توضيحات بيش تري ادامه مي دهيم.
خانواده (پدر و مادر)
خانواده، اصلي ترين عامل مؤثّر بر شخصيت جوانان مي باشد، چون اولين کانوني که انسان پاي در آن مي نهد و زندگي خود را از آن جا شروع مي کند و وقت زيادي را آن جا مي گذارند، خانواده است.
خانواده از دو حيث در تربيت فرزندان نقش بسيار مهمي دارد: يکي به عنوان عامل محيطي و دوم به عنوان عامل ارثي.
پدر
در خانواده هم مادر و هم پدر نقش به سزايي در شخصيت و تربيت فرزندان دارند. با اين وجود، اگر پدر وقت کافي براي هم نشيني در کنار فرزندان يا حضور کافي در خانواده نداشته باشد، نقش مؤثّر پدر بر فرزند حاصل نمي شود.
لذا به خاطر آن که نقش پدر بسيار مهم است، فرزندان بالأخص پسران، از وي به عنوان الگو در شکل گيري شخصيت ها و روحيات خود، اثرپذير هستند.
اگر پدر نقش فعّال و قويِ در مديريّت خانواده نداشته باشد و از اداره خانواده کنار باشد، پسر، فاقد روحيّه مردانه خواهد شد و اين امر، در رفتار اجتماعي بعدي او اثرات بسيار سوء باقي خواهد گذاشت. چنين
افرادي، قاعدتاً از استقلال، قدرت و مديريت کافي برخوردار نيستند.
اگر پدر در مسايل مذهبي و انجام تکاليف الهي انساني خود، سست اراده باشد، قطعاً عمل او آثار سوء فراواني خواهد داشت و اگر آگاهي کامل از مسايل مذهبي داشته باشد و خودش به آن ها عامل باشد، قطعاً اثرات به سزايي بر شخصيت فرزندان خواهد گذاشت.
مادر
اولين توقّف گاه تربيتي فرزند در محيط خانواده، دامن مادر است و به طور طبيعي همه انسان ها بر اساس قانون خلقت و طبيعت، در شکم مادر با زندگي اوليه اي که متعلّق به آن دوره است، انس گرفته و بعد از تولد، در دامن پر مهر مادر رشد مي نمايند.
به دليل علاقه فرزند به مادر، همه اعمال و حرکات و سکنات مادر به فرزند منتقل مي شود. پس مادر، در رشد شخصيت و اثرگذاري بر فرزند نقش به سزايي دارد.
امام خميني(ره) در يکي از بيانات خويش خطاب به مادران چنين فرموده اند:
«مسئوليت بچه را در دامن خودتان داريد... مادر خوب، بچه خوب تربيت مي کند و خداي ناخواسته، اگر مادر منحرف باشد بچه از همان دامن منحرف بيرون مي آيد. چون بچه هرچه در اين دوره از مادر مي بيند، اگر مادر مهذّب بود بچه خوب رشد مي کند از همان اول و چون کردار بچه از روي تقليد است و تقليد مادر از همه تقليدها مؤثرتر است[1] ، بچه آن گونه مي شود.
[1] موسوي خمين، روح الله، صحيفه نورج 6، ص 157.
مربيان و معلمان
نوجوان و جوان بخش مهمي از عمر خويش را در مدارس، دبيرستان ها و دانشگاه ها سپري مي کند و با معلمان و مربيان در ارتباط است.
در روايتي که از سفارشات مولا علي(ع) به «کميل» است، مولا چنين بيان مي نمايند: «اي کميل! همانا خداوند رسول الله را تربيت کرد و پيامبر نيز به تربيت من پرداخت و من هم مؤمنان را تربيت مي کنم و آداب (زندگي) را براي مردم گرامي به ارث مي گذارم.[1] ».
بر اين مبنا، مربّي از اهمّيت و ويژگي خاصّي برخوردار مي باشد.
در درجه اوّل کارهاي يک مربّي بايد براي ديگران سرمشق باشد. تنها، گفتن کافي نيست و مربي بايد خود واقعاً تربيت يافته باشد. امير مؤمنان علي(ع) مي فرمايد: «اگر خواستي ديگران را اصلاح کني ابتدا خودت را اصلاح کن»[2] .
اگر يک مربي بتواند ويژگي هاي زير را کسب کند مي توان گفت مربي موفقي است:
1 - مهرباني و محبّت
2 - مزاح و خوشرويي
3 - شجاعت
4 - اشتياق به کارهاي جمعي و گروهي
5 - علم و دانش
[1] حرّاني، ابو محمد؛ تحف العقول، ترجمه ي صادق حسن زاده، ص 283.
[2] غررالحکم، ص 278.
نقش دوستان
جوانان، بيش تر دنبال هم نشيني با دوستان هستند و تا حدّي از خانواده فاصله مي گيرند و روي به دوست مي آورند.
پدران و مادران نمي توانند جاي دوستان را بگيرند بلکه فقط مي توانند براي فرزند در اين دوره سني، مشاور خوبي باشند. آن ها حتي اگر خيلي هم با فرزند خويش دوست باشند بازهم نمي توانند براي او جاي همبازي و هم سخن را پرکنند.
از نظر اسلام، دوستي و معاشرت نفي نشده است. در اصول کافي در مورد دوستي و معاشرت، به دو گروه انسان اشاره شده است: «اول، کساني که نبايد با آن ها دوستي و معاشرت کرد. دوم، کساني که واجب است دوست و هم نشين انسان باشند.[1] ».
«نقش دوست و هم نشين در سرنوشت انسان به حدي است که رسول اکرم (صلي الله عليه وآله وسلم) مي فرمايند: «المرء علي دين خليله و قرينه»[2] .
مولا علي(ع) نيز در مورد دوستان مي فرمايد: «لاتسئل عن المرء و سئل عن قرينه»[3] براي شناخت شخصيت افراد احتياج به بررسي و مطالعه آنان نيست؛ با بررسي دوستان آن ها مي توان به خلقيات آن ها پي برد زيرا هرکس بر اساس روحيات خود، دوست خود را گزينش مي کند.
در قرآن کريم نيز راجع به دوستان فاسد آمده است: «يَا وَيْلَتَي لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاَناً خَلِيلاً»[4] «واي بر من! کاش با فلاني دوستي نکرده بودم.»
با توجه به اين که جوانان در انتخاب دوست و رفيق براساس نياز فطري عمل مي کنند، دو ويژگي عمده در آنان ديده مي شود:
1 - دوستان غالباً شناخت کافي و کامل از هم ندارند و به راحتي يا از محيط درس و يا از محيط زندگي و يا کار طرح دوستي ريخته مي شود.
2 - دوستان به آساني از همديگر اثر مي پذيرند.
امام علي(ع) مي فرمايد: «هرکس بدون سنجش با کسي دوستي کند، به ناچار با فاسدان هم نشين مي شود»[5] .
حديثي جامع و کامل از امام صادق(ع) راجع به اين که چه کسي را براي خويش دوست قرار دهيم وجود دارد. ايشان مي فرمايد: «دوستي، داراي مشخصاتي است که هرکس آن مشخّصات را به طور کامل نداشته باشد، او را دوست کامل محسوب نکن و هرکس هيچ يک از اين مشخصات را ندارد، هيچ گونه دوستي با او نداشته باش:
1 - در نهان و آشکار با تو يک گونه باشد
2 - خوبي تو را خوبي خودش و بدي تو را بدي خوش بداند
3 - مال و منال، در دوستي اش با تو اثر نگذارد
4 - از توان خود براي تو مضايقه نکند
5 - در سختي ها، تو را تنها نگذارد[6] .
[1] مرحوم کليني، اصول کافي، ج 6، ص 491 با ترجمه ي آيت الله محمدباقر کمره اي.
[2] حرّ عاملي، وسائل الشيعه، ج 8، ص 430.
[3] نهج البلاغه، ماده قرين، پاينده ابوالقاسم، نهج الفصاحه، ح 3077.
[4] سوره ي فرقان، آيه ي 28؛ ترجمه آيت اللّه مکارم شيرازي.
[5] غررالحکم، ص 416، ح 9496.
[6] امالي، شيخ صدوق، ص 397.
محيط اجتماعي
يکي از عوامل مؤثّر در شخصيت جوانان، محيط اجتماعي است. تأثيرگذاري محيط به حدي است که نه فقط در مسايل ظاهري، بلکه حتي در مسايلي مانند اعتقادات و جريانات مذهبي هم اثرگذار است. جوانان، صفات اجتماعي خود را از کساني کسب مي نمايند که بيش ترين ارتباط را با آن ها دارند. اين فراگيري از کودکي آغاز مي شود و در دوران نوجواني و جواني به بالاترين حدّ خود مي رسد.
پس در اصل اثرگذاري محيط اجتماعي، شکّي نيست و نوع برنامه ريزي از طرف مسئولان براي جامعه در اين زمينه اهميت دارد. امام علي(ع) در اين زمينه مي فرمايد:
«اَلنَّاسُ بِأُمرائِهِمْ اَشْبَهُ بِآبائِهِمْ»[1] .
مردم در روش هاي اخلاقي و صفات اجتماعي، به حکومت هاي خود بيش تر شباهت دارند تا به پدران خويش.
[1] مجلسي، محمدباقر؛ بحارالانوار، ج 75، ص 46.