نماز و اعتدال جوانان
بسم الله الرحمن الرحیم
منبع: آينه ها در کوير
تهیه کننده: مرکز تخصصی نماز
نماز و اعتدال جوانان
اگر ديده ميشود احاديث و روايات شديد و سديدي درباره ي جوان وارد شده است، به خاطر آن است که اين قشر از جامعه، اهميت خاصي در سازندگي و بالندگي و فرزانگي جامعه دارند.
جوان کانون شهوات و اميال خاصي است و از اين جهت نيز در نوک پيکان توجهات است. رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند:
ان اللّه تعالي يباهي بالشاب العابد علي الملائکه. يقول: انظروا الي عبدي! ترک شهوته من أجلي.[1]
خداوند تعالي بر ملائکه به جوان عابد مباهات ميکند و به ايشان ميگويد: نگاه کنيد به بندهام که به خاطر من ترک شهوت کرده است.
و از اين رو است که حضرت ابراهيم عليه السلام آن هنگامي که موي سفيد در محاسنش ديد چنين شکر کرد:
الحمد للّه رب العالمين الذي بلغني هذا المبلغ و لم أعص اللّه طرفة عين.[2]
پروردگار جهانيان را حمد و سپاس که مرا به اين مرحله رساند و چشم بر هم زدني معصيت خداوند را نکردم.
شخصيت سازي و شخصيت دهي براي جوان بهعنوان يک کار فرهنگي مطرح است، چرا که ثمرهاش در سطح فرهنگ يک امت و مملکت ظاهر ميشود.
پس اگر مشاهده ميشود که به تعليم و تعلم جوانان در ايام جواني سفارش شده، از همين رو است. رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند:
من تعلّم في شبابه کان بمنزلة الرسم في الحجر و من تعلّم و هو کبير کان بمنزلة الکتاب علي وجهالماء[3]
کسي که در جواني تعلم کند، مانند اين است که بر روي سنگ، نقش ترسيم کند. و کسي که در کهنسالي تعلّم کند مانند اين است که بر روي آب کتابت کند.
با ذکر اين مقدمه ميرسيم به اين بحث که نماز چه تأثيري در اعتدال جوانان و شخصيتدهي آنان ميتواند داشته باشد؟
نخست بايد به اين نکته توجه کرد که شارع مقدس، چه زماني نماز را براي مکلف واجب کرده است؟ اگر دقت شود، معلوم ميشود که همزمان با اوج گرفتن غرايز و اميال، نماز نيز واجب ميگردد.
هر چند که حکمت کلي عبادات مشخص نيست، ولي چه بسا عبادات، عموماً، و نماز، خصوصاً، در اين مرحله از سن وظيفه دارند جلوي سرکشي غرايز را بگيرند و مانند مسکّني عمل کنند.
کودک همگام با آغاز بلوغ و وارد شدن به مرحلهاي جديد از زندگي، حجم وسيعي از افکار و آرا و عقايد در ذهنش پديدار ميشود. اين جا وظيفه ي والدين است که سؤالات آنان را در قالبي نو و ساده پاسخگو باشند و اين مهم ميتواند در قالب نماز و تشريح بخشي از احکام و فلسفه ي نماز باشد، اجزا و شرايط نماز هر کدام تأويل و تفسيري دارد که ميتواند سازنده باشد.
در روايات آمده است که کودکانتان را به نماز تمرين دهيد تا هنگام بلوغ و واجب شدن نماز بر آنها دشوار ننمايد، چرا که در اين سن، مداومت بر نماز پيدا نکنند، در آينده بسيار سخت است.
امام خميني (ره) در اين زمينه ميفرمايد:
«قلب جوان لطيف و ملکوتي است و انگيزههاي فساد در آن ضعيف ميباشد. ليکن هر چه سن بالا ميرود، ريشه ي گناه در قلب قويتر و محکمتر ميگردد تا جايي که کندن آن از دل ممکن نيست.»[4] .
حضرت امير عليه السلام نيز ميفرمايد:
انّما قلب الحدث کالارض الخالية ما ألقي فيها من شيء الا قبلته.[5] .
قلب جوان نورس مانند زمين خالي است که هر چه در آن القا شود قبول ميکند.
شمار فراواني از مشکلات و بزهکاريها ثمره ي بينمازي و کماعتنايي و بياعتنايي به نماز است. حضرت امام خميني- قدس سرّه- چنين ميفرمايد:
بعضي از اين جوانهاي ما نسبت به اين احکام ظاهري اسلام مثل نماز که بسيار در اسلام اهميت دارد، اين ها خيلي آن چنان تمام و تام عمل نميکنند و اين مسأله، مسألهاي است که اسباب تأسف ما است که شما جوانهاي مسلم به نسخههايي که اطبّاي روح دادهاند عمل، خداي نکرده نکنيد و بعد در عاقبت يک وقت پشيماني براي شما پيدا بشود که آن وقت دستتان ديگر کوتاه باشد.[6]
نماز در سينه ي جوان- که به واسطه ي کمتجربگي و ناآگاهي در نوسان و لرزش است- اگر بنشيند، کششي وجود او را سنگين ميکند و اجازه نميدهد در طوفان شديد حوادث غرق شود، والا در ايام جواني، پشت جوان خم خواهد شد.
به فريادم برس اي پير خرابات
به يک جرعه جوانم کن که پيرم
حافظ
جوان اگر آن طور که بايد و شايد از لحاظ معنوي تغذيه نشود، به خلاء دروني و پوچي ميرسد.
يکي از دانشمندان غربي چنين اعتراف ميکند: ما بايستي اعتراف کنيم که در مورد پرورش ايمان و عقيده در جوانان خود، سخت کوتاهي نمودهايم. يک روز يکي از دوستان من با اندوهي فراوان و دلي شکسته به من مراجعه نموده و ماجراي اندوه خود را با من چنين در ميان گذاشت:
پسرم به طور ناگهاني نزد من آمده و گفت که ميل ندارد به مدرسه برود. گفتم: چرا؟ جواب داد: پدر، حقيقت اين است که من از تو نفرت دارم. من که از اين حرف يکه خورده و مغزم تير ميکشيد، گفتم: چرا پسرم؟! من که به تو همه چيز دادهام. جواب داد: بلي تو به من همه چيز دادهاي، همه چيز، به جز آن که بتوانم به آن ايمان داشته باشم، يعني خدا.[7]
بله، اعتقادات ديني و مذهبي مانند لنگري عمل ميکند که کشتي وجود آدمي را ثابت و پابرجا و بدون رنگ گرفتن از رنگهاي غيرخدايي نگه ميدارد.رهبر استقلال هند، گاندي درباره ي اعتقاد به نماز و دعا ميگويد:
من در تجارب زندگي عمومي و خصوصي خود تلخ کاميهاي بسيار سخت داشتهام که مرا دستخوش نااميدي ميساخت. اگر توانستهام بر اين نااميديها چيره شوم به خاطر دعا و نمازهايم بوده است... هرچه زمان ميگذشت، اعتقاد من به خداوند افزايش مييافت و نياز من به دعا و نماز بيشتر ميگشت و صورتي مقاومت ناپذير به خود ميگرفت و بدون آن، زندگي برايم سرد و تهي بود.[8].
بازگو کردن چنين اعترافاتي مايه ي اعتقاد بيشتر در جوان درباره ي نماز ميشود و بايد آنها را نقل کرد.
[1] ميزان الحکمة / ج 3 / ح 9092.
[2] همان / ح 9098.
[3] همان / ح 9083.
[4] جهاد اکبر يا مبارزه با نفس / امام خميني (ره) / ص 68.
[5] ميزانالحکمة / ج 3 / ح 9081.
[6] از بيانات امام خميني (ره) 6 / 8 / 57.
[7] علل پيشرفت اسلام و انحطاط مسلمين / زينالعابدين قرباني / ص 53.
[8] همان / ص 55.
نماز و واقعبيني
گاهي از اوقات برنامهريزيهاي نادرستي انجام ميشود و طبق آن تصميماتي اخذ ميگردد که بعداً در مقام عمل با شکست و ناکامي مواجه ميشود. در نظر بگيريم که کودکي قدرت بلند کردن 30 کيلوگرم بار را دارد. او را به گمان اين که وزنه برداري ايدهآل است با خرج هزينه ي بسيار، عازم مسابقات بينالمللي ميکنيم. آن گاه ميبينيم که از عهده ي چنين کاري بر نميآيد. تنها چيزي که در اين صورت براي ما باقي ميماند خرجهاي هنگفتي است که متحمل شدهايم.
بسياري از مشکلات جامعه ي ما نيز از اين قبيل است. مثلاً ما سد بتوني ميسازيم، در جايي که رودخانه ي فصلي دارد، قيمت پايه ي فروش بشکههاي نفت را مافوق عادت محاسبه ميکنيم، محصل براي ادامه تحصيل به خارج کشور ميفرستيم در رشتهاي که در کشور زمينه ي بهرهبرداري از آن را نداريم و...
در فرهنگ نماز، نمازگزار فرا ميگيرد که واقعبين باشد. از لفظ بگذرد و به معنا برسد. پوسته را وانهد و به هسته برسد. در روايات بر حثّ و تحريض نماز با حضور قلب و توجه داشتن بسيار، تکيه شده است. رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم ميفرمايند: لا يقبل اللّه صلاة عبدٍ لا يحضر قلبه مع بدنه.[1] .
خداوند متعال نماز بندهاي را که قلبش با بدنش حاضرنيست قبول نميکند.(يعني قلبش توجه بهمعانياي که زبانش ارائه ميکند ندارد)
هم چنين در روايت وارد شده است که امام سجاد عليه السلام در حين نماز ردايشان از روي يکي از دوشهايشان افتاد و حضرت آن را برنگرداند. هنگامي که از حضرت راجع به اين کار سؤال کردند، در جواب فرمودند:
و يحک أتدري بين يدي من کنت؟ ان العبد لا يقبل من صلاته الا ما أقبل عليه منها بقلبه.[2] .
واي بر تو آيا ميداني که در مقابل چه کسي بودم؟ بنده نمازش قبول نميشود مگر آن چه را که با حضور قلب بخواند.
خداوند متعال در قرآن کريم ميفرمايد:
يا أيها الذين آمنوا لا تقربوا الصلاة و أنتم سکري حتّي تعلموا ما تقولون.[3] .
اي کساني که ايمان آوردهايد! در حال مستي به نماز نزديک نشويد تا بدانيد چه ميگوييد.
از اين کريمه چنين ميتوان نتيجه گرفت: «در نماز، تنها الفاظ و حرکات کافي نيست، توجه و شعور لازم است.»[4]
حضرت امام خميني- قدس سره- در کتاب شريف «آداب الصلوة» چنين مينويسند:
پس اي عزيز! اگر ايمان به آن چه ذکر شده که گفته ي انبيا عليهم السلام است آوردي و خود را براي تحصيل سعادت و سفر آخرت مهيا نمودي و لازم دانستي حضور قلب را که کليد گنج سعادت است تحصيل کني، راه تحصيل آن، آن است که اولاً رفع موانع حضور قلب را نمايي و خارهاي طريق را از سر راه سلوک ريشهکن کني...[5] .
اين بيانات حضرت امام خميني- قدس سره- درباره ي حضور قلب بود که گذشت و آن هم احاديث و روايات از خيل بسيار بود و از سوي ديگر آن هم آيه ي شريفه بود که نقل شد؛ لکن ما در اين مجال در پي تحصيل حضور قلب و اسباب آن نيستيم، بلکه در صدد اين هستيم که بگوييم فقط نمازِ با حضور قلب، اعتبار و قيمت دارد و اين مطلب ما را به اين نکته دلالت ميکند که واقعبيني ارزش دارد، و الا اگر نماز چنين نباشد، در واقع خودپرستي است نه خداپرستي. آخر اين چه نمازي است که ذهن دائماً از اين شاخه به آن شاخه پر ميکشد؟
به ميپرستي از آن نقش خود بر آب زدم
که تا خراب کنم نقش خود پرستيدن
حافظ
نماز واقعي با حضور و توجه است. الهام گرفتن از آن در زندگي بسيار راهگشا است. کارها را آن طور که هستند، ببينيم و همان طور معرفي کنيم: «آن چنان که هست بايد نمود» به دور از هر گونه دغل و غشّ.
[1] ميزانالحکمة / ج 4 / ح 10635.
[2] همان / ح 10636.
[3] نساء / 43.
[4] تفسير نور / ج 2 / ص 338.
[5] آداب الصلوة / ص 42.
نماز و تعجيل در کار خير
امام صادق عليه السلام ميفرمايد: «من همّ بخير فليعجلّه و لا يؤخرّه فان العبد ربّما عمل العمل فيقول اللّه تبارک و تعالي: قد غفرت لک و لا أکتب عليک شيئاً ابداً و من همّ بسيئة فلا يعملها. فانّه ربّما عمل العبد السيئة فيراه اللّه سبحانه فيقول: لا و عزتي و جلالي لا أغفر لک بعدها أبداً»[1]
هر که آهنگ خيري کند بايد عجله کند و تأخيرش نيندازد، زيرا بنده گاهي عملي انجام ميدهد که خداي تبارک و تعالي ميفرمايد:
«تو را آمرزيدم و ديگر چيزي عليه تو نمينويسم.»
و هر که آهنگ گناهي ميکند، آن را انجام ندهد، زيرا گاهي بنده گناهي ميکند و خداي سبحان او را ميبيند و ميفرمايد: «به عزت و جلالم سوگند که تو را پس از اين هرگز نيامرزم.»
شارح اصول کافي در ذيل حديث مشابهي مرقوم ميدارد:
مقصود از اين روايت اين است که عبادتي که موجب آرامش بنده و تقرب کاملش به جناب حق تعالي ميشود، از او مستور و پوشيده است و نميداند چگونه عملي است. از اين رو بايد نسبت به هر کار خير و عمل نيکي که تصميم گرفت، فوري اقدام کند و تأخير نيندازد که مبادا آن عمل موجب آمرزشش باشد و از او فوت شود؛ چنان که پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم ميفرمايد:
انّ لرّبکم في أيّام دهرکم نفحات الا فتعرّضوا لها
براي پروردگار شما در دوران عمرتان، نسيمهاي رحمتي است. به هوش باشيد و خود را در معرض آنها درآوريد.[2]
و احاديث مشابه ديگري وجود دارد که جملگي دلالت دارند بر اين که بايد در کار خير عجله کرد.
بسياري از معضلات فرهنگي جامعه در نتيجه ي اهتمام فوري نداشتن به وجود ميآيد. کاري را که امروز با صرف اندکي هزينه و وقت ميتوان انجام داد، در نتيجه به تأخير انداختن، حادّ و دشوار ميشود و همان کار را بايد با صرف هزينههاي هنگفت و اوقات بسيار انجام داد. اگر کار، کار خير است، بايد در آن مبادرت و عجله کرد و کُندي و تأخير در آن جايز نيست.
تمرين عملي اين نظريه در مکتب نماز، بر شاگردان آن مکتب ميسور است؛ چرا که در بحث نماز، به نماز اول وقت اهميت به سزايي داده شده است. مصلي در اذان و اقامه نمازش ندا در ميدهد: «حيّ علي الصلاة» و همين تعجيل و شتاب يکي از مصاديق آيه ي شريفه است که خداوند- عزّ و جلّ- فرمود:
فاستبقوا الخيرات.[3]
به خيرات و نيکيها سبقت و پيشي بگيريد.
امام صادق عليه السلام ميفرمايد: لکل صلاة وقتان: اول و آخر: فأول الوقت أفضله و ليس لأحدٍ أن يتّخذ آخر الوقتين وقتاً الاّ من علّةٍ و انّما جعل آخر الوقت للمريض و المعتل و لمن عذر و اول الوقت رضوان اللّه و آخر الوقت عفو اللّه.[4] .
هر نمازي دو وقت اول و آخر دارد. اول وقت أفضل است و کسي نبايد آخر وقت نماز بخواند، مگر به خاطر علتي. خداوند متعال آخر وقت را براي مريض و عليل و آن که عذري دارد قرار داده است. اول وقت، رضوان و خشنودي خداوند است و آخر وقت عفو و مغفرت الهي است.
اگر هيچ روايت و حديث ديگري درباره ي لزوم نماز اول وقت خواندن نبود، به غير از همين حديث، کفايت ميکرد که همگان نمازشان را در اول وقت به جاي آورند.
شاهين بلنداي آسمان عرفان، استاد سير و سلوک و استاد صاحب تفسير گران قدر الميزان، آقا سيدعلي قاضي- قدس سره- ميفرمايد: «اگر کسي نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عاليه نرسد، مرا لعن کند و يا فرمودند به صورت من تُف بيندازد.»[5] .
نماز با آن نظم پنجگانهاش و با آن تعجيل در ادايش، روح عجله کردن در خيرات را در جامعه رواج ميدهد. هم چنان که اشاره شد، پارهاي از مشکلات و مبهمات جامعه، مولود سريع اقدام نکردن است. نماز در اين معضل نيز بر اساس تعاليمش، فرد- و نهايتاً جامعه ي فرهنگي- را مجبور ميکند که تعجيل در خيرات کند و کارها را به روزهاي بعد محول نکند، چرا که هر روز و هر فرصت جديد، خود مقتضي افعال و امور جديد است و فرصتي براي گذشته باقي نميگذارد.
حديث عشق نداند کسي که در همه عمر
به سر نکوفته باشد در سرايي را
سعدي
[1] اصول کافي / ثقةالاسلام کليني (ره) / ج3 / کتاب الايمان و الکفر / ح 6.
[2] همان / ذيل حديث 1 / حاج سيد جواد مصطفوي.
[3] بقره / 148.
[4] ميزانالحکمة / ج 4 / ح 10690.
[5] فريادگر توحيد / مؤسسه ي تحقيقاتي، فرهنگي اهل بيت عليهمالسلام / ص 106.
[1] اصول کافي / ثقةالاسلام کليني (ره) / ج3 / کتاب الايمان و الکفر / ح 6.
[2] همان / ذيل حديث 1 / حاج سيد جواد مصطفوي.
[3] بقره / 148.
[4] ميزانالحکمة / ج 4 / ح 10690.
[5] فريادگر توحيد / مؤسسه ي تحقيقاتي، فرهنگي اهل بيت عليهمالسلام / ص 106.