نقش نماز در شخصيت جوانان
روح و حقيقت نماز
براي پرداختن به اين موضوع كه نماز در ساختار شخصيت جوان، موجد چه آثاري بوده و نقش و تأثير آن تا چه حدي است به نظر ميرسد كه تبيين وتوضيح چند مطلب در اين باب لازم و ضروري باشد. نخست حقيقت و روح نماز است و ديگري اهميت دوران نوجواني و جواني و نيز روحية انفعالي و تأثير پذيري اين نسل (نسل جوان) در مقابل عوامل خارجي است.
به نظر ميرسد تا وقتي كه مطالب و مسائل مزبور روشن نشود و جايگاه خود را پيدا نكنند فوايد و آثار اين امر عبادي يعني نماز در زندگي جوانان درپردهاي از ابهام خواهد ماند و قطعاً موضوع مورد بحث، موضع و جايگاه حقيقي خود را پيدا نكند. لذا به همين خاطر ابتدا به مطالب مزبور پرداخته،سپس ارتباط نماز با تعديل و تكامل شخصيتي و ايفاي نقش آن در زندگي فردي و اجتماعي جوانان را بيان خواهيم كرد.
نماز لفظ و واژهاي است كه در متون ديني ما به عنوان «صلاة» از آن ياد شده و داراي معاني متعدّدي بوده كه يكي از آن معاني، همين عمل مخصوصي است كه به نام «نماز» در دين اسلام تشريع شده است. اين لفظ در برخي از آيات به معناي سلام و تحيت آمده است آن جا كه خداوند در قرآن ميفرمايند:
إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليما؛ «همانا خداوند و فرشتگان بر پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ درود ميفرستند شما هم اي اهل ايمان بر او صلوات و درود بفرستيد و با تعظيم بر او سلام گوئيد».[1]
و در آيه ديگر با اشاره به همين معني ميفرمايند:
هُوَ الَّذي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ ؛ «اوست خدايي كه هم او و هم فرشتگانش بر شما تحيت و رحمت ميفرستند».[2]
و به معناي دعا هم در برخي از آيات آمده است. آن جا كه به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ دستور گرفتن زكات داده ميشود خداوند ميفرمايد بعد از گرفتن زكات براي آنها و در حقشان دعا كن.
خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ ؛
«اي رسول ما، تو از مؤمنان صدقات را بگير تا بدان واسطه نفوس آنان را پاكيزه سازي و آنها را به دعاي خير ياد كن همانا دعاي تو در حق آنان، موجب تسلي خاطر آنهاست».[3]
«صلاة» به هر دو معناي مزبور كه در حقيقت به معناي واحد بر ميگردند كه همان دعا باشد مورد بحث ما نيست بلكه مراد از «صلاة» همان معنايي است
كه با طريق مشخص و با اركان مخصوص و جزئيات معين از طرف شارع مقدس، حقيقت پيدا كرده است و پيامبر خاتم ـ صلّي الله عليه و آله ـ آن حقيقت نازله را در عمل تشريع و خود، آن را تحقق عملي بخشيد. نه تنها شخص پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در طول عمرش به عمل بدان پاي بند بود بلكه همه مسلمين
موظف بودند كه آن را شبانه روز پنج بار بجاي آورند.
أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلى غَسَقِ اللَّيْلِ ؛ «نماز را از زوال خورشيد تا نهايت تاريكي شب برپا دار».[4]
كه اين آيه اشاره اجمالي به نمازهاي پنج گانه دارد. نماز با اين شيوة مرسوم كه مصداق آن براي همة مسلمين روشن و آشكار است چيزي نيست كه مورد فهم و درك نباشد چون آنچه كه از سنّت رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ و اهل بيتش استفاده ميشود پر واضح است كه اين تلقي از نماز يعني اعمال مخصوصهاي كه با تكبيرة الاحرام شروع و به سلام ختم ميگردد.
و اين است معناي ديگري كه از آيات استفاده ميشود. آنچه كه مسلّم است اين است كه اين عمل ظاهري كه اصطلاحاً بدان نماز گفته ميشود تمام حقيقت نماز نيست
بلكه اين صورت و چهرة ظاهري آن است. نماز امري است الهي كه تحقق آن همانند ساير امور داراي ظاهر و باطن است كه در متون ديني به هر دو جهت آن اشارات رفته است.
تصوير ظاهري نماز همان است كه با اعمال مخصوصه انجام گيرد و حفظ آن نيز فرض و واجب است اما روح و باطن نماز عبارتست از:
اخلاص، حضور قلب، ذكر خداوند و تعظيم در مقابل او، اميد و دلبستگي به ذات ربوبي، اعتماد و ركون به وجود سرمدي و محو شدن در مقابل ذات يكتايي كه در مقابل عظمت و جلالت او قيام نموده است.
حقيقت نماز اعم از معناي ظاهر و باطن است و محدود و محصور نمودن آن به ظاهر، چون محدود نمودن حقيقت انسان و انسانيت او به جسم مادي است.
همان طور كه حقيقت انسان در اين جسم خاكي و هيكل مادي قالب گيري شده و به اطوار مختلف و گوناگون در آمده و به اين شكل ظاهري وجود يافته است چنانچه خداوند فرمايد:
وَ قَدْ خَلَقَكُمْ أَطْوارا؛ «و به تحقيق شما را به صورت گوناگون آفريد».[5]
حقيقت نماز هم چون ساير امور در باطن و روح او نهفته شده كه اين قالب و صورت را پذيرا شده است هرگاه آن حقيقت بخواهد در عالم خارج تحقق يابد قطعاً بايد
در همين طور و قالب خاص باشد و در غير اين صورت نماز نبوده بلكه پديدة ديگري است.
هرگاه اين قالب خاص و صورت ظاهري نماز با روح و باطن آن آميخته و قرين گردد نماز حقيقت خود را يافته و تأثير خود را ميگذارد.
در چنين صورتي است كه اين امر الهي، ستون دين[6]، معراج مؤمنين[7]، روشنگر چهرة مسلمين[8]، مقرِّب متقين[9]، مكمّل اخلاص مخلصين، مبعِّد خصائص ملحدين[10]،مسوِّد چهرة شياطين[11]، و مميّز مؤمنين از كافرين[12]، قرار ميگيرد.
پس نمازي كه فقط ظاهر داشته باشد و فاقد روح باشد مُعطي شي نخواهد بود. بنابر اين قيام به ظاهر آن، تحركي در نمازگزار ايجاد نخواهد كرد و از سوي ذات
باري به اين نماز اقبال و توجهي نيست چنآنچه از رسول گرامي اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ روايت شده كه فرمودند:
«خداوند متعال نظر نميافكند به نمازي كه آدمي دل خود را با بدن خود به نماز حاضر نكند».[13]
پس حقيقت نماز اعم از صورت ظاهري و معناي باطني است و تمسك به هر يك از اين دو بدون ديگري نماز نيست در نتيجه هم كساني كه به ظاهر آن تشبث جسته
و از روح آن بيخبرند از حقيقت نماز غافلند و هم آنان كه نماز نميخوانند و ادعا دارند كه ما به معنا و حقيقت آن رسيدهايم معرفتي از نماز ندارند چون نماز در هر دو صورت فاقد حقيقت است.
[1] . سوره مباركه احزاب، آيه 56.
[2] . سوره مباركه احزاب، آيه 43.
[3] . سوره مباركه توبه، آيه 103.
[4] . سوره مباركه اسراء، آيه 78.
[5] . سوره مباركه جن، آيه 14.
[6] . تهذيب، ج 1، ص 173، روايت 68؛كافي، ج 7، ص 25، روايت 7.
[7] . بحار الانوار، ج 82، ص 303، روايت 2، باب 4.
[8] . نهج الفصاحه، حديث 1874.
[9] . اصول كافي، ج 3، ص 265، روايت 6؛ نهج الفصاحه، حديث 1878.
[10] . مجمع البيان، ج 7، ص 447، ذيل آيه 45 عنكبوت.
[11] . نهج الفصاحه، حديث 1877.
[12] . نهج الفصاحه، حديث 1098.
[13] . معراج السعاده، ص 668.