سلیمان (علیه السلام) و نماز
۱. سلیمان(ع) ، از نمازگزاران
ووهَبنا لِداوودَ سُلَیمـنَ نِعمَ العَبدُ اِنَّهُ اَوّاب * اِذ عُرِضَ عَلَیهِ بِالعَشىِّ الصّـفِنـتُ الجیاد * فَقالَ اِنّى اَحبَبتُ حُبَّ الخَیرِ عَن ذِكرِ رَبّى حَتّى تَوارَت بِالحِجاب. [۱] ص (۳۸) ۳۰ – ۳۲
ترجمه: ما سلیمان را به داوود بخشیدیم؛ چه بنده خوبى! زیرا همواره به سوى خدا بازگشت مىكرد (و به یاد او بود)!
به خاطر بیاور هنگامى را كه عصرگاهان اسبان چابك تندرو را بر او عرضه داشتند.
گفت: «من این اسبان را بخاطر پروردگارم دوست دارم (و مىخواهم از آنها در جهاد استفاده كنم»، او همچنان به آنها نگاه مىكرد) تا از دیدگانش پنهان شدند.
۲. سان دیدن طولانى سلیمان (ع) از اسبان سپاه خویش، سبب غفلت وى از اداى نماز در اوّل وقت
ووهَبنا لِداوودَ سُلَیمـنَ نِعمَ العَبدُ اِنَّهُ اَوّاب * اِذ عُرِضَ عَلَیهِ بِالعَشىِّ الصّـفِنـتُ الجیاد * فَقالَ اِنّى اَحبَبتُ حُبَّ الخَیرِ عَن ذِكرِ رَبّى حَتّى تَوارَت بِالحِجاب. [۲] ص (۳۸) ۳۰ – ۳۲
پی نوشت ها
_______________________
[۱] - گفته شده: مقصود از «ذكر ربى» نماز عصر است. (الكشاف، ج ۴، ص ۹۲ ؛ مجمع البیان، ج ۷ ـ ۸، ص ۷۴۰)
[۲] - گفته شده: سان دیدن سلیمان(ع) از اسبان خویش، سبب ترك نماز در اول وقت از وى شد. (التبیان، ج ۸، ص ۵۶۰)
در مورد این آیات، دو تفسیر كاملاً متفاوت بیان شده است كه مطابق آنچه ما گفتیم:
روزى حضرت سلیمان به هنگام عصر از اسبان تیزرو كه براى جهاد آماده كرده بود سان مىدید، نظیر سان دیدنى كه در آیه ۱۷ سورهى نمل مىخوانیم: «و حشر لسلیمان جنوده من الجنّ و الانس» علاقهى سلیمان به اسبان، جهت اهداف رزمى و براى خدا بود و لذا فرمود: سرچشمهى علاقه من یاد خداست. «احببت حب الخیر عن ذكر ربّى» نگاه سلیمان هم چنان ادامه داشت تا اسبها از دیدگان سلیمان پنهان شدند. او دستور داد بار دیگر اسبان را برگردانید و رژه را تكرار كنید. در سان دوم، سلیمان دستى بر گردن و ساق اسبان كشید و بدین وسیله از مربیان نیز قدردانى كرد.
این تفسیر، هم با ظاهر آیه سازگار است و هم فخر رازى و سید مرتضى آن را نقل كردهاند و از بیان مرحوم علامه مجلسى در بحار (ج ۱۴، ص ۱۰۴) نیز استفاده مىشود. بر اساس این تفسیر مراد از جمله «توارت بالحجاب» دور شدن اسبان از محل سان و دیدگان حضرت سلیمان و مراد از جملهى «ردّوها علىّ» تقاضاى تكرار سان است.
امّا در بعضى تفاسیر مىخوانیم: سلیمان آن چنان در تماشاى اسبان غرق شد كه خورشید غروب كرد و نماز عصرش از دست رفت. لذا ناراحت شد و دستور داد خورشید برگردد و مشغول وضو شد و سر و گردن و پاهایش را مسح كرد.
در این معنا اشكالاتى است، از جمله:
۱. نامى از خورشید در آیه نیست تا مراد از «توارت بالحجاب» غروب آن و مراد از «ردّوها علىّ» بازگشت آن باشد.
۲. پیامبرى كه خداوند او را در آیهى قبل با جملهى «نعم العبد» و «اوّاب» ستایش مىكند، چگونه در آیهى بعد فردى غافل از نماز معرّفى مىنماید!؟
۳. دستور برگشتن خورشید با لحنى آمرانه «ردّوها علىّ» چه توجیهى دارد؟ اگر نمازى كه ترك شده واجب بوده كه با شأن پیامبر سازگار نیست و اگر نماز نافله و مستحبى بوده، برگشت خورشید براى نماز نافله چه توجیهى دارد؟
این تفسیر در برخى روایات نیز آمده است، امّا روایات یاد شده سند صحیحى ندارند و با اصول عقلى كه مىگوید: باید انبیا معصوم باشند سازگار نیست، لذا بهتر است فهم این روایات را به اهلش واگذاریم.( تفسیر نمونه)