امتيازهاي عبادت در اسلام
امتيازهاي كلي عبادات
هرگاه عبادات را بطور كلي بررسي كنيم و آنها را با هم مقايسه نماييم، امتيازهايي براي عبادات بطور عموم بدست ميآوريم كه به پارهاي از آنها اشاره ميكنيم:
1ـ خصوصيات غير مادي در عبادات
هرگاه خصوصيات يك يك عبادات را به دقت مورد بررسي و تحليل قرار دهيم در بسياري از موارد ميتوانيم در پرتو پيشرفت علوم جديد اسرار و حكمتهايي از تشريع و قانونگذاري اسلام را در يابيم. و با كمك علوم جديد پرده از روي پارهاي از اسرار آنها برداريم.
اين هماهنگي پر جاذبهاي كه بين دين و علم موجود است و بسياري از خصوصيات و مقررات ديني و احكام و آداب اسلامي، مورد تأييد علوم جديد واقع شده است. تأكيد بسزايي روي پايگاه دين و اصالت الهي بودن آن ميباشد. ولي با وجود اين امر، در بسياري از موارد به نكات غير مادي در عبادات بر ميخوريم و خصوصياتي از آنها بدست ميآيد كه با اسرار و حكمتهاي مادي نميتوان توجيه و تفسير كرد براي نمونه:
چرا نماز مغرب سه ركعت و نماز ظهر چهار ركعت است؟
چرا در هر ركعت نماز بايد يك ركوع بجا آورد نه دو ركوع. ولي دو سجده بايد انجام داد نه يك سجده؟
و بسياري چراهاي قابل طرح ديگر...
ما اين جنبه از عبادات را كه قابل تفسير و توجيه مادي نيست، جنبهي غير مادي آنها ميخوانيم. اين جنبه را ما در بسياري از عبادات اسلامي به صورتها و اشكال مختلف ملاحظه ميكنيم. از اين رو ميتوان عنوان غير مادي بودن عبادات را به معنايي كه ياد كرديم، يكي از امتيازهاي عمومي و مشترك همهي عبادات دانست.
اين غير مادي بودن، به روح عبادت مربوط ميشود و در حقيقت جزء عبادت است، زيرا عبادات در استحكام ايمان، و در ارتباط با خدا و ظهور بندگي در عمل نقش دارند.
هر چقدر خصوصيت تسليم و انقياد در عبادت بيشتر باشد، اثرش در ارتباط عابد با خدا نيرومندتر و بيشتر خواهد بود. بنابراين چنين عملي را كه عابد تكرار ميكند، اثرش در همهي ابعاد وجودي اش آشكار ميگردد، ولي هر گاه تمام جزئيات منافع و مصالح عبادت را شخص بداند، خصوصيت تسليم و انقيادش نسبت به آن عبادت كمتر خواهد شد و انگيزهي مصلحتطلبي و منفعتجويي در او غلبه پيدا ميكند و ديگر به جاي عبادت خدا ميخواهد عمل سود مندي به خاطر جلب منافعش انجام دهد تا سودي عايدش گردد و از آن بهرهمند گردد.
پس همانطور كه با عمليات نظامي، روح سربازي و اطاعت در جان و دل سرباز، تقويت ميشود و بي هيچ چون و چرا اطاعت اوامر فرمانده براي سرباز عادت ميگردد، همين طور احساس انسان عبادت كننده با توجه به ارتباط پي گير در عباداتي كه جنبهي غير مادي دارد تقويت ميشود و روح تسليم و انقياد در برابر خدا در انسان رشد ميكند و نيرو ميگيرد.
بنابراين براي پديد آمدن روح تسليم و انقياد در انسان، عبادات بايد جنبهي غير مادي داشته باشد. به همين دليل كوششي كه برخي از مردم در پرستش از جنبهي غير مادي عبادات به عمل ميآورند و تفسيري كه از آن ميطلبند تا مصلحت آن را بدانند، در حقيقت خالي كردن عبادات از روح و حقيقت آن است همان گونه كه بخواهيم نتايج عملي تسليم و انقياد را بدانيم و يا ارزش تسليم و انقياد در برابر خدا را، با ارزش مصلحتطلبي و نفع شخصي خواهي، مانند هر عمل ديگر، بسنجيم.
مطلب قابل ملاحظه اين است كه در هر عبادتي كه مصلحت اجتماعيش با مصالح شخصي انسان عابد، در تعارض باشد، تقريباً اثري از جنبهي غير مادي در آن ديده نميشود.
مانند جهاد كه مصلحت اجتماعيش با حرصي كه انسان مجاهد براي حفظ حياتش دارد و ميخواهد خونش محفوظ بماند، معارض است.
و مانند زكات كه داراي مصلحت اجتماعي مهمي است كه با حرص مال دوستي زكات دهنده متعارض ميباشد. زيرا عمل جهاد براي مجاهد كاملاً قابل فهم است و جنبهي غير مادي ندارد چنانكه عمل زكات را، زكات دهنده، عملي با مفهوم ميداند. در عمل جهاد و زكات به هيچ وجه خصوصيت تسليم و انقياد آنها با قابل فهم بودنشان منافات ندارد، زيرا تحمل مشكل فداكاري با جان و مال به اندازهي زيادي خود نوعي تسليم و انقياد است مخصوصاً كه عبادتهايي مانند جهاد و زكات تنها متكفل تربيت فرد نيست، بلكه اين عبادتها ضامن تحقق مصالح اجتماعي نيز ميباشند. بنابراين جنبهي غير مادي بودن عبادت بيشتر متوجه عباداتي است كه ارزش تربيت فردي بيشتري دارد مانند نماز و روزه.
و بدين ترتيب نتيجه ميگيريم كه جنبهي عيني و غير مادي داشتن عبادات، ارتباط محكمي با نقش تربيتي آنها دارد. عباداتي كه جنبهي مادي ندارند در ايجاد وابستگي فرد به خدا و نفوذ پيوند او با مطلق نقش بسيار مؤثري دارد.
2ـ گسترش در پرستش
با بررسي عبادات مختلف در اسلام به اين حقيقت ميرسيم كه گسترش عبادات در جوانب مختلف زندگي يكي ديگر از ويژگيهاي آن است. عبادات، مخصوص به شكل معيني از شعائر اسلامي نيست و منحصر به اعمالي كه فقط نشان دهنده تعظيم و خضوع در برابر خدا باشد مانند ركوع و سجود و دعا نميباشد، بلكه به همهي جوانب فعاليتهاي انساني كشيده ميشود. بنابراين جهاد يك عبادت است، و در عين حال يك فعاليت اجتماعي. زكات نيز عبادت است و يك عمل اجتماعي و مالي. خمس يك عبادت است و يك فعاليت اجتماعي، مالي، و روزه يك عبادت است و يك سيستم غذايي. و وضو و غسل عبادتند و تنظيف و طهارت بدن.
اين گستردگي پرستش در شؤون زندگي، معرف جنبهي وسعت تربيت اسلامي است كه ميكوشد تا انسان را در همهي كارها و فعاليتهايش به خدا مربوط ميسازد، و هر گونه كوشش مناسبي را در هر زمينه و نوعي از آن به خدا باز گرداند و به خاطر ايجاد بنياد پايداري براي اين گونه برخورد با امور، عبادات پايدار تشريح گرديده تا به زمينههاي مختلف و فعاليتهاي انساني، تقسيم گردد تا روح عبادت به همهي فعاليتهاي شايسته انسان آمادگي و شادابي بخشد. و به محل انجام كارش چه در مزرعه باشد يا كارگاه و يا بازار و حجره تجارت باشد يا مغازه و دفتر تا وقتي عملش صالح و براي خدا است روح مسجد دهد. كه مسجد نه فقط محل سجده است بلكه هر جايي است كه در آن عبادت و اطاعت شود.
در اينجا دين مقدس اسلام با روش و بينش دو آئين ديگر فرق اساسي دارد. اين دو آئين يكي نتيجهاش گرايش به جدا ساختن عبادت از زندگي است، و ديگري گرايش به انحصار زندگي در چار چوب تنگ عبادات همان گونه كه راهبان و متصوفان انجام ميدهند.
اما گرايش اول يعني جدا ساختن عبادت از زندگي و در نتيجه محدود كردن عبادت به مكانهاي معيني عبادتش را فقط در آن مكانها انجام دهد، و خدا را در حصار دير و كليسا و كنشت عبادت كند و چون از آنجاها بيرون شد و به ديگر زمينههاي زندگي پرداخت از عبادات دست برداشته به امور دنيا بپردازد تا وقتي كه دوباره با ماسك شريف عبادت باز گردد، اين دو گانگي بين عبادت و فعاليتهاي مختلف زندگي، عبادت و نقش تربيتي و سازندگي آن را در بالا بردن انگيزههاي زندگي متوقف ميسازد و از اصالت بخشيدن به آن كه به شخص اجازه ميداد در ميدان زندگي از خود و مصالح محدود و تنگش بيرون آمده در فكر مصالح جامعه باشد، جلوگيري ميكند و او را از حركت متعالي در زندگي عملشاش باز ميدارد.
خداوند مهربان از كسي نخواسته است عبادتش را فقط به خاطر تشريفاتي كه او از آنها و از همهي بندگانش بي نياز است انجام دهد. تا به چنين عبادتي بي محتوا اكتفا شود. او هيچگاه خود را هدف و مقصود سير تكامل انسان قرار نداده تا بگويد انسانها، تنها در فرصت عبادت او كه خضوع و كرنش كرده سر را به عنوان تواضع فرو افكنند، كمال مييابند، بلكه مقصود از اين عبادت ساختن انسان صالح و كاملي است كه بتواند از خود گذشتگي كند و با گذشت از خود، نقش بزرگتري در راه تكاملش ايفاء نمايد و اين مقصود حاصل نميشود مگر زماني كه روح عبادت تدريجاً به همهي شؤون زندگي كشيده شود و همهي زندگي انسان از فروغ عبادتش واحدي را تشكيل دهد. زيرا گسترش روح عبادت، گسترش حسن نيت و احساس مسئوليت دروني در همهي كارها است، گسترش قدرت بر گذشت از منافع شخصي، و هم آهنگي با قالب جهان وسيعي است كه پوشش آن همهي جهان هستي را از ازل تا ابد گرفته است.
از اينجاست كه آئين پاك اسلام، عبادات را در تمام شؤون زندگي پخش ميكند و در هر حركت شايستهاي ترغيب به فعاليت عبادي مينمايد. و به انسان ميفهماند فرق بين مسجدي كه خانه خدا است، و بين قرارگاهي كه خانه انسان است در شكل معماري و آثار و علائم آن نيست. مسجد براي اين خانهي خدا شده كه ميداني است براي تمرين انجام اعمالي كه بتوان در انجام آنها از منافع شخصي گذشت و به قصد خدا و مردم انجام داد. چنين مكاني هر جا كه باشد روح مسجد را در بر دارد.
اما در مورد گرايش دوم كه زندگي را در چار چوب تنگ عبادت محدود ميسازد اين بينش ميخواهد انسان را در مسجد حبس كند نه اينكه مفهوم مسجد را گسترش داده شامل هر ميدان عمل شايستهاي گرداند.
اين بينش معتقد است بين روح و بدن انسان يك نوع تناقض دروني وجود دارد. هيچ گاه ممكن نيست يكي از اين دو طرف به تكامل خود برسد مگر وقتي كه طرف ديگر كوبيده شود. بنابراين براي اينكه انسان به رشد و تربيت لازم خود دست يابد، بايد بدن از طيبات و تنعّم زندگي محروم گردد، و در ميدان زندگي بايد خود را از آنها به كلي بر حذر دارد تا در نبردي دائم در مقابل اميال جسمي و تمايلات و علائق ماديش در زمينههاي مختلف زندگي پيروز گردد.@#@ بايد بتواند از راه خويشتن داري مستمر در مقابل اميال و تحمّل محروميت پايدار از شهوات، و تكرار عبادتهاي محدود، روان خود را در اين نبرد بر دشمن تن چيره سازد.
آئين مقدس اسلام اين طرز تفكر را نيز مردود ميشمارد زيرا اسلام عبادت را براي زندگي ميخواهد و نبايد زندگي به خاطر عبادت محدود گردد. در عين حال اسلام ميكوشد تا در تمام فعاليتها و حركتهاي انسان صالح روح عبادت بيفشاند، ولي نه به معناي باز داشتن از فعاليتهاي مختلف نشاط بخش زندگي و محدود كردن عبادت بين ديوارهاي معبد، بلكه به معناي بازگرداندن همهي نشاطهاي حياتي به عبادت مسجد پايگاهي براي انسان صالح است تا رفتار روزانهاش را از آنجا تنظيم و كنترل كند نه اينكه حركت و بسيج او را محدود سازد.
پيغمبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به ابوذر فرمود:
«اگر تواني نخوري و نياشامي مگر براي خدا، اين كار را بكن.»[1]
بدين ترتيب عبادت براي زندگي ميگردد و ميزان پيروزي تربيتي و ديني اش به اندازهاي است كه پر و بال محتواي روح عبادت، به ميدانهاي مختلف زندگي كشيده شود.
3ـ جنبه حسي عبادت
چنانكه ميدانيم ادراك حسي، تنها احساس نيست، و تنها انديشهي عقلي مجرد هم نميباشد، بلكه ادراك حسي مخلوطي است از تعقل و احساس تجريد شده، وقتي ميخواهيم عبادت، نقش خود را در ما ايفاء كند و با شخصيت ما كه از عقل و حس تركيب شده، به خوبي منسجم گردد شايسته است كه عبادت هم جنبهي حسي و هم جنبهي عقلي تجريدي داشته باشد تا با شخصيت عابد قابل انطباق گردد و عابد بيشتر بتواند در عبادت خود، با تمام وجودش با مطلق مربوط گشته، پيوسته با خدا زندگي كند.
از اينجا است كه نيت و محتواي رواني عبادت هميشه متوجه جنبهي عقلي تجريدي آن است، زيرا در اين قسمت است كه عابد بسوي حق ميگرايد و به مطلق ميپيوندد. و خصوصيات ديگر عبادت ناظر به جنبهي حسي آن است.
براي مثال يكي از واجباتي كه در حين نماز بايد رعايت شود توجه به قبله است يعني رو سوي قبله كردن، همين قبله نيز مقصود حاجيان در عبادت حج است، و بايد دور آن طواف كنند، و بايد بين صفا و مروه مسافت مشخص و معيني، به عمل سعي بپردازند، همچنين بايد به جمرهي عقبه سنگ اندازي كنند.
براي عبادت «اعتكاف»[2] بايد به مسجد بروند. اينها همه نمونههايي از مظاهر حسي عبادت است. نماز تا به سوي قبله نباشد پذيرفته نيست، طواف تا دور خانه نباشد، طواف نيست و همين طور. و اينها به خاطر ارضاي جنبهي حسي عبادتگر است تا سهم حسي عبادت نيز مراعات شده باشد.
نماز گزاري كه در نمازش نيت ميكند، عبادت فكري اش را انجام داده و از همان آغاز كه نمازش را با «الله اكبر» افتتاح كرد خداي خود را از حدود و موازين مادي و تشبيهات ظاهري منزه گردانيده است، ولي او در عين حال خانه كعبه را براي عبادتش شعار قرار ميدهد تا بدين وسيله پرستشش را در فكر و حس خود، در منطق و عاطفهي خود و در تجريد عقلي و وجدان حسي خود زنده كرده باشد.
4ـ جنبه اجتماعي پرستش
بنياد پرستش را، ارتباط انسان با خدا تجسم ميبخشد. با اينكه مواد اين رابطه از عناصري پايدار و استوار تشكيل شده، با اين حال در آئين اسلام عبادت بايد به روشي برگزار گردد كه در بسياري از اوقات، وسيلهاي براي برقراري رابطهي برادري بين انسانها باشد و مقصود ما از جنبهي اجتماعي پرستش، همين است.
برخي از عبادات در عنوانش، تجمع و گردهمايي، و ايجاد روابط اجتماعي بين برگزار كنندگان، منظور شده مانند «جهاد» كه در آن از جنگجويان خدا پرست خواسته شده، براي جنگ با دشمن، صفوف خود را از واحدهاي جنگي سازمان داده شده، تشكيل دهند.
در برخي از عبادات هر چند خود عبادت، گردهمايي نيست، ولي از عبادت كنندگان به صورتهاي مختلف خواسته شده كه آن را با گردهمايي برگزار كنند تا رابطهي انسان با خدا و رابطهي انسان با انسان برادر، در يك عمل انقلابي يك جا صورت گيرد.
در نمازهاي واجب به همين منظور «جماعت» تشريع شده تا عبادت فردي در آنها به عبادت جمعي تغيير شكل دهد، و رشتهي مردمي در آن مستحكم گردد، و نماز كه عبادتي رواني است در ميان وحدتي كه نتيجهي عمل دسته جمعي است، برگزار شود.
وظيفهي حج در زمان و مكاني معين بايد انجام شود تا همهي كساني كه آن را برگزار ميكنند در يك زمان و يك مكان همديگر را درك كنند و عمل آنها به شكل عمل گروهي پياده شود.
حتي وظيفهي روزه كه طبعش يك عمل فردي است به مراسم عيد فطر مربوط ميشود تا اين فريضهي فردي را در يك چهرهي اجتماعي جلوه دهد. و بين روزهداران به وسيلهي نشاط حاصل از پيروزي بر شهوات و تمايلات، روز عيد پيوند اجتماعي برقرار گردد.
وظيفهي زكات نيز به صورتي برگزار ميگردد كه رابطهي انسان با خدا را در قالب اجتماعي در آورد. زيرا رابط با ولي امر (مجتهد فقيه) كه زكات را به او ميسپارند يا با فقير كه مستقيماً دريافت ميدارد يا با مؤسسهي خيريهاي كه به حسابش ميريزند، زكات را قالب اجتماعي جلوه ميدهد.
همين طور ملاحظه ميكنيم روابط اجتماعي به اشكال مختلف در كنار روابط عبادي بين انسانهاي برگزار كننده، كه عمل خود را براي خداوند انجام ميدهند. برقرار ميشود و اين نيست مگر به خاطر تأكيد بر اين مطلب كه روابط پرستش در زندگي انسان، نقش اجتماعي دارد و تنها هنگامي موفق خواهد بود كه در رهبري روابط اجتماعي، نيروي سازندهاي به وجود آورد و به نحو شايستهاي بين صفوف خلق هم آهنگي ايجاد كند.
جنبهي اجتماعي عبادت، وقتي به اوج خود ميرسد كه شعائر پرستش در پايگاههاي اجتماعي، رمز وحدت باشد و صفوف امت اسلام را به وحدت رهبري كند.
«قبله» يا بيت الله الحرام شعار وحدت است كه آئين اسلام از ميان قوانين عبادت و نماز آن را مطرح كرده است. اين شعائر تنها بعد ديني ندارد، بلكه بعد اجتماعياش رمز وحدت و اصالت اين امت است.
از اين رو وقتي قبلهي جديد توجه به مسجد الحرام تشريع شد مسلمانان مواجه با شرارتهاي جديدي از ناحيهي سفيهان و نابخردان قوم شدند كه قرآن از آنها پرده برداشته است. اين نابخردان مفهوم اجتماعي قانون را فهميده بودند كه شرارت ميكردند، اينان متوجه شدند كه قبله يكي از مظاهر شخصيت اين امت است كه خداوند عنوان امت وسط به آنها داده و شاخص وحدت آنان است.
در اينجا گذشته از آنچه درباره نظام كلي عبادات و خصوصيات كليه آنها به طور عموم در زندگي انسان برشمرديم، بايد متذكر شد هر عبادتي امتياز ويژهاي دارد و اثر خاصي در روح عبادت كننده به جاي ميگذارد و هر كدام به شيوه خاصي راه تمدن را به سوي انسان ميگشايد.
[1] . ان استطعت ان لاتأكل إلاّ لله فافعل.
[2] . اعتكاف، به معني گوشهگيري از خلق و به عبادت پرداختن در مسجد است حداقل اين انزوا سه روز است كه روزها را بايد روزه گرفت و جز براي ضرورتي از مسجد خارج نشد. اعتكاف را احكامي است كه در كتب فقه مستعرضاند.
شهيد سيد محمد باقر صدر ـ كلياتي پيرامون عبادات اسلامي، ص 27