نقش سجده در بازسازي معنوي انسان
مقدمه:
در سرزمين وجود انسان دستاندازها و ناهمواريهاي زيادي وجود دارد كه همواره بايد براي هموار كردن آن همت نمود.
آنچه از روح عبادت به دست ميآيد و فلسفه اصلي عبادت را تشكيل ميدهد مبارزه با همين دستاندازها است. دستاندازهاي مانند حسد، كبر، دروغ، حرص و طمع، بيمسؤوليتي، بيتعهدي، شهوتپرستي، مقامپرستي، زرپرستي، و ... چيزي نيست كه بتوان به سادگي با آن دست و پنجه نرم كرد و يا از كنار آن به راحتي گذر نمود و از آن گذشت كرد.
اگر به طور دقيق و عميق، آن هم با مدد جستن از ذات اَقدَسِ اِله، با آن به مبارزه پرداخته نشود، تمام هستي و انسانيت انسان بيچاره واژگون خواهد گشت و چيزي باقي نميماند كه انسان بدان دل خوش كند.
خداوند براي مبارزه با اين گونه بيماريهاي خطرناك و خطرساز، راههاي مبارزه منطقي را باز گذاشت، تا انسان بتواند با دشمنان بيرون و درون، به طور دائم به مبارزه بپردازد.
عبادت يعني هموار كردن اين ناهمواريها و دستاندازها. عبادت داراي شيوههاي مختلف و دقيق است و شاخههاي زيادي را به خود اختصاص داده است. يكي از «شاخههاي طوباي» عبادت، سجده است كه در اين نوشتار ما از آن به عنوان «فرودگاه الهي» نام برديم.
تمام ارزشها و آرمانها، بايد از راه سجدهگاه گذر كند و مُهر و آرم الهي بر آن حك گردد تا ارزش واقعي آن نمايان شود.
اصل اوّل:
آرايش آرامش در سجدهگاه
1ـ1: فرع اول، معناي سجده
سر بر زمين نهادن، پيشاني بر زمين نهادن، فروتني نمودن، خاضع شدن، مطيع شدن، شكر كردن.[1] تذلّل، چانه را بر زمين نهادن، به رو بر زمين افتادن.[2]
تمامي اين معناي، به وحدت مطلوب و معاني واحد باز ميگردد و آن قرار گرفتن بنده بينهايت كوچك در مقابل صاحب و رب بينهايت بزرگ است. سجدهگاه نمايش و تمرين كوچكي نمودن است و تنها جايي كه كوچكي نمودن جايز و حتّي زيبا است، سجدهگاه ميباشد و براي هميشه بايد در مقابل يكتاي بيهمتا، كوچكي نمود و از ناحيه آن كوچكنمايي به عظمتهاي زيبا دست يازيد.
بر خاك افتادن در صورتي جايز و زيبا است كه براي يكتاي بيهمتا باشد. در واقع سجدهگاه منطقه ممنوعهاي است كه هيچ بيگانهاي نبايد در آن حريم قدم نهد و عرض اندام نمايد. سجدهگاه همان فرودگاه الهي است كه موحدان واقعي براي دست يافتن به يكسويي و يكتايي، در آنجا بر خاك، خانهنشين گشتهاند و در انتظار نشستهاند تا به افلاك و ملكوت پرواز كنند.
1ـ2: فرع دوم، آرايش شرعي سجده
1. در هر ركعت از نمازهاي واجب و مستحب دو سجده واجب است.
2. دو سجده با هم ركن نماز محسوب ميگردد. از اين روي هرگاه هر دو را عمداً يا از روي فراموشي ترك كند يا به جاي دو سجده چهار سجده به جا آورد نماز باطل است.
3. صورت سجده:
در سجده بايد هفت موضع بر زمين قرار گيرد:
پيشاني.
كف دستها.
سر دو زانو.
سر دو انگشت بزرگ پا.
4. ذكر سجده:
ذكر سجده واجب است و احتياط آن است كه حدّاقل سه مرتبه «سُبْحانَ الله» يا يك مرتبه «سُبْحانَ رَبِّيَ الْاعْلي وَ بِحمدِهِ» بگويد و هرچه بيشتر بگويد بهتر است.
؛ در اين حالت آرام بودن بدن لازم است.
5. بعد از سجده اول بايد بنشيند تا بدن آرام گيرد و دوباره به سجده رود.
6. بنابر احتياط واجب جاي پيشاني نمازگزار بايد از زانوهايش بيش از چهار انگشت بسته، بالاتر و پايينتر نباشد. (حدود هشت سانتيمتر)
7. چيزهايي كه سجده بر آنها صحيح است عبارت از:
ـ تربت سيد الشهداء (مُهر)
ـ كلوخ.
ـ سنگ. (انواع سنگها) مانند سنگ مرمر، سنگهاي سفيد و سياه، سنگ آهك، سنگ گچ و ...
ـ چوب.
ـ برگ درختان.
ـ علف و كاه.
ـ كاغذ و غيره.
8. سجده كردن براي غير از خداوند متعال حرام است.
9. سجدههاي واجب قرآن:
در چهار سوره از قرآن مجيد آية سجده است؛ عبارتند از:
ـ سورة «الم سجده»، سورة 32، آيه 15.
ـ سورة «حم سجده يا فصلّت»، سورة 41، آيه 38.
ـ سورة «اَلنّجم»، سورة 53، آيه 62.
ـ سورة «علق»، سورة 96، آيه 19.
(هر گاه انسان آيه سجده را بخواند يا گوش كند بايد فوراً به سجده رود).
در سجده واجب قرآن، بايد پيشاني را بر چيزي بگذارد كه سجده نماز بر آن جايز است (بنابر احتياط واجب). و ذكر گفتن واجب نميباشد.
10. سجده سهو:
مواردي كه سجده سهو واجب است:
براي چند چيز بنابر احتياط واجب بايد سجده سهو به جا آورد:
ـ كلام بيجا در نماز.
ـ سلام بيجا.
ـ سجده فراموش شده.
ـ تشهد فراموش شده.
ـ اگر به جاي ايستادن سهواً بنشيند، يا به جاي نشستن برخيزد.
ـ در شك ميان (4 و 5) بعد از سجده دوم واجب است نماز را تمام كند، بعداً دو سجدة سهو به جا آورد.
11. دستور سجده سهو:
بعد از نماز (در حال نشسته)، بلافاصله نيّت سجده سهو كند و بعد به سجده رود و گويد:
«بسْمِ اللهَ وَ باللهِ السّلامُ عليكَ ايّها النّبي و رَحمةُ اللهِ و بَرَكاتُهُ» يا «بِسم اللهِ و بِاللهِ اَللّهُم صََلِّ عَلي محمّد و آل محمّد». سپس سر از سجده بر ميدارد و مينشيند، دوباره به سجده ميرود و همان ذكر را ميگويد و بعد از آنكه سر از سجده برداشت تَشهّد ميخواند و سلام ميدهد.
12. سجدة سهو بايد رو به قبله و با حالت وضو و طهارت باشد و پيشاني را نيز به چيزي گذارد كه سجده نماز بر آن جايز است.
13. قضاي سجده فراموش شده:
هر گاه كسي يك يا چند سجده نماز را فراموش كرد بايد قضاي آن را بعد از نماز به جا آورد. در قضاي سجدة فراموش شده تمام شرايط نماز مانند طهارت و قبله و شرطهاي ديگر لازم است و بايد بلافاصله بعد از نماز انجام دهد.[3]
1ـ3: فرع سوم، آرايش سيرت در سجده
فلسفه و فرياد سجده، استكبارزدايي است. با يك حركت بسيار آرام، بايد به انقلابهاي معنوي و انفجارهاي دروني دست يافت كه دست آورد بزرگ آن، يكتايي در توحيد است.
تنها فرودي كه سر از فراز و فوز عظيم بدر ميآورد، سجدة ساجدان الهي است. اگر سجده را، اوج بندگي بنده بينهايت كوچك، در مقابل بينهايت بزرگ معنا كنيم، به واقعيت و حقيقت نزديكتريم تا معاني ديگر. در واقع، سجدهگاه، آزمايشگاهي است كه تمام تئوريهاي زندگي و ديني، در آن، عيني و كاربردي ميشود.
ساجد الهي در حال سجده، «من حقيقي» خويش را «هسته مركز عبادت» ميبيند و سپس كل جهان هستي را در عين كثرت، غرق در يكتايي مييابد.
به هر صورت، به فرموده آيت الله بهجت:
نماز به منزله كعبه و تكبيرة الاحرام، پشت سر انداختن همه چيز غير خدا و داخل شدن در حرم الهي است و قيام، به منزلة صحبت دو دوست، و ركوع خم شدن عبد در مقابل آقاست، و سجده نهايت خضوع و خاك شدن در مقابل او است، و وقتي كه عبد آخر نماز از پيشگاه مقدس الهي باز ميگردد اولين چيزي را كه سوغات ميآورد سلام از ناحيه او است.
سجده دو قسمت دارد:
1ـ صورت سجده.
2ـ سيرت سجده.
صورت سجده براي آرايش تن است و سيرت سجده براي آرايش سيرت و آرامش جان.
در دل «سيرت سجده» سير و سلوك علمي و عملي خوابيده است. سيرت سجده بر خلاف صورت و برون آن، كه آرايش آرامش است، دروني ناآرام دارد كه همان سير الي الله است و ثمره بزرگ آن، رسيدن به «تطمئن القلوب»، ميباشد.
ثمره بزرگ سجده و سير و سلوك در آن، همان «وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ» ميباشد.
«سجده نما و به خدا تقرب جوي»[4]
اين است آرامش بزرگ، براي انسانهاي بزرگ.
از اين رو است كه امام حسين ـ عليه السّلام ـ «نماز خون» به پا ميدارد و دين جدّش را كاربردي ميكند.
در ميان بارش تير بلا عاشقانه بر سر سجاده شد.[5]
اين است آرايش سيرت سجده و آرامش بزرگ.
حضرت علي ـ عليه السّلام ـ در مورد سيرت سجده ميفرمايند:
سجده نفساني (كه روح سجده است)، رها بودن دل از امور فناپذير و روي آوردن با تمام وجود به امور جاودان و كندن كبر و تعصب بيجا و قطع همه علايق دنيوي و آراسته شدن به اخلاق نبوي است.[6]
1ـ4: فرع چهارم، سجده خلاقيت خداوند
يَا حَبيبَ الْبَاكين. اي محبوب گريهكنندگان.
يَا نَفّاحُ يَا مُرْتاحُ. اي وزانندة نسيم رحمت. اي نشاط بخش.[7]
سوگند به «نماز»، اگر تمام دانشگاههاي جهان، به نام «دانشگاه آرامش»، درس آرامش بياموزند و سوگند به «سجده»، اگر تمام اساتيد دنيا، با مدرك فوق دكتراي رشته روانشناسي، آن هم در تمام عمر، به انسانها آموزش آرامش بدهند، نميتوانند به اندازة آرامشي كه در يك سجده واقعي. به دست ميآيد، ايجاد آرامش بكنند!
سجدهگاه، آرامگاه و دانشگاه بزرگ آرامش است كه تمام ناآراميها و بيقراريهاي روحي، در اين «درمانگاه بزرگِ» هو الشّافي، درمان ميگردد. سجدهگاه، خانهي كوچكي است كه در آن نسيم رحمت شروع به وزيدن ميكند و به دنبال آن آرامش، كه شادي بزرگ زندگي است به دست ميآيد. اگر روانشناسان ميگويند:
«به انديشههاي آرامبخش روي آوريد؛ صحنهيي آرامبخش را تصور كنيد، نوايي آرامبخش را به خاطر آوريد و ببينيد چگونه دگرگون ميشويد.»[8] اين صحنههايي آرام، كجا جاي تصور دارد؟ بهترين و زيباترين صحنه آرامش بخش كجا است؟
خداوند با يك خلاقيت بزرگ، اين آرامش بزرگ زندگي را، به صورت كاربردي وارد زندگي ساخت و سجده تمرين روزانه و تأمينكننده اين آرامش است، زيرا تا انسان از تمام علايق دنيايي دست بر ندارد، آن آرامش بزرگ به دست نميآيد.
[1] . لغتنامه دهخدا، ج 25.
[2] . تفسير الميزان، ج ، ص .
[3] . براي توضيح بيشتر به رساله علميه مراجعه كنيد. در ضمن اين بخش از بحث برگرفته از توضيح المسائل آيت الله مكارم شيرازي است.
[4] . سورة علق: 96 / 19.
[5] . مجله پيوند، شماره 211، ص 33.
[6] . غرر الحكم، ج 2، ص 165، چاپ دانشگاه.
[7] . مفاتيح الجنان، دعاي جوشن كبير.
[8] . پاول ويلسون، همان.
@#@
امام صادق ـ عليه السّلام ـ ميفرمايند:
«نزديكترين حالت بنده، به خداوند بزرگ وقتي است كه در سجده است.»
خداوند فرمود: «سجده كن و تقرب جوي.»[1]
در جاي ديگر فرمودند:
«به خدا قسم كسي كه حق سجود را به جاي آورد و سجده حقيقي كند به هيچ عنوان زبان متوجه او نشود، اگر چه در تمام مدت عمر چنين سجودي را يك بار به جاي آورد.»[2]
1ـ5: فرع پنجم، تعداد سجدههاي شكر براي هر سجده
امام صادق ـ عليه السّلام ـ ميفرمايند:
«فى كلِّ نَفَسٍ مَنْ اَنْفاس شكرٌ لازمٌ لَكَ بَلْ اَلْف وَ اَكْثَر».
براي هر نفس از نفسهاي (شما) شكري بر تو لازم است، بلكه هزار (شكر) يا بيشتر.
از دست و زبان كه برآيد كز عهده شكرش بدر آيد.[3]
«اعملوا آلَ داوود شكراً و قليلٌ من عبادي الشّكور».[4]
بنده همان به كه ز تقصير خويش عذر بدرگاه خداي آورد
ورنه سزاوار خداونديش كس نتواند كه به جاي آورد.[5]
زيباترين نوع تشكر از خداوند در قالب سجده تحقق پيدا ميكند و به صورت كاربردي در ميآيد. وقتي تشكري زيبا، در زيباترين صورت خود، در قالب يك سجده صورت ميگيرد تازه به دنبال آن بينهايت شكر لازم، بر دوش انسان ميآيد.
قرآن مجيد ميفرمايند:
«و اِنْ تَعُدّوا نِعمَةَ اللهِ لَا تُحْصُوها». يعني «و اگر بخواهيد نعمتهاي خداوندي را بشماريد از شماره آنها ناتوان خواهيد گشت.»[6]
مسألة فراتر از رياضي و حساب و كتاب است. شايد توسط وجدان، بهتر بتوان به اين نكات بلند معنوي پي برد تا به حساب و كتاب ظاهري.
وقتي بينهايت كوچك در مقابل بينهايت بزرگ قرار بگيرد، روال كار همين است با همانگونه كه از «روح روايات» به دست ميآيد.
از براي هر نَفَسي هزاران شكر لازم و براي هر سجده، هزاران سجده شكر واجب و براي هر سجده شكر، هزاران سجده شكر ديگر. و به دنبال آن بينهايت سجده شكر، براي بينهايت نعمت مادي و معنوي.
اصل دوم:
رهآورد سجده در آيات و روايات معصومين ـ عليهم السّلام ـ
2ـ 1: فرع اول، آرامش آرماني
سجده، يك نوع مسافرت معنوي است كه دستآورد فراواني را به همراه خواهد آورد. يكي از دستآوردهاي بزرگ اين رهآورد «آرامش آرماني» است كه در سايه اين آرامش بزرگ، انسان به «اِسْري» الهي دست خواهد يافت.
آرامش زيبا و با معنا، همان آرامش شب.
وَ الَّيلِ اِذا سَجي.
سوگند به شب در آن هنگام كه آرام گيرد.[7]
سوگند به آرامش بزرگ و آرامش آرماني. زماني كه گسترة آن، تمام هستي را فرا گرفته است و همانند خورشيد پرتو افشاني ميكند. سجده همسان شب. آرامبخش و آرامشآفرين است و در واقع سجدهگاه، گهوارهاي است كه در آن بندگان الهي به آرامش جان دست مييابند.
«اَلا بِذِكْرِ اللهِ تَطْمَئِنَّ القُلوب.»[8]
اگر اين آرامش بزرگ، در زندگي فردي و اجتماعي به دست آيد؛ جامعه انساني به جامعه ديني، سپس به جامعه آرماني دست خواهد يافت.
اگر تمام انسانها، جلوي فردي زانوي شاگردي به زمين بزنند،
اگر همه بشريت پشت سر فردي اقتدا نمايند،
اگر كل جهان را به فردي، هديه بدهند،
اگر قدرت جهاني را به فردي بسپارند،
اگر در تمام عمر، زندگي شخصي، در «سمور» سپري گردد،
اگر اسمش بر تابلوهاي طلايي نگاشته گردد،
اگر نامش در كتابهاي آسماني ثبت گردد،
اگر تاريخ جهاني، به نام فردي ثبت و ضبط گردد،
اگر جايزة جهاني به وي اختصاص يابد،
اگر او را براي تفريح در شهر به شهرِ جهان بگردانند،
اگر بتواند با دو بال مصنوعي بر تمام كرات، كره ماه و كيهان جهاني گشت زند،
اگر تمام حركات و سكنات زندگي وي حتّي نفس كشيدنهاي وي جهت يادبود به فيلم كشيده شود و عكسبرداري گردد،
و اگر ...، ذرّهاي از آن آرامش آرماني بدست نخواهد آمد و غير از خدا كسي نميتواند تكيهگاه و پناهگاه انسان باشد.
غير از خدا چه كسي ميتواند ستار العيوب باشد؟!
كدام پدر؟ كدام جد؟
كدام مادر؟ كدام فرزند؟
كدام برادر و خواهر؟
كدام معلّم و دوست؟
كدام همسايه و همشهري؟
كدام بيگانه؟!!
چند بار و چه مدّت؟
غير از خدا احدي نميتواند رازدار انسان باشد و در تمام امور زندگي، فرد مطمئني براي انسان محسوب گردد.
«با دلي آرام و قلبي مطمئن و روحي شاد و ضميري اميدوار به فضل خدا ... به سوي جايگاه ابدي سفر»[9] كرد.
اين است آرامش آرماني و اِسري بزرگ.
2ـ2: فرع دوم، تواضع و تقرب:
اوج تواضع را بايد در سجده جستجو كرد.
حضرت علي ـ عليه السّلام ـ ميفرمايند:
«هنگامي كه انسان نماز ميخواند، سابيدن گونهها به خاك نشانة تواضع و گذاردن اعضاي شريف بر زمين، دليل كوچك و حقارت است.»[10]
بنده خدا، بهترين عضو از اعضاي بدن خود را بر خاك مينهد و با اين كار بهترين ارتباط را با خداي خود برقرار ميكند. با بهترين وجه با معبود خود سخن ميگويد و با يكتاي بيهمتا درددل ميكند، ناله مينمايد، گريه ميكند و خود را به خاك ميكشد و سر بر خاك مينهد تا فكر خودش را الهي كند و جان خود را نوراني نمايد.
رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميفرمايند:
مَاليِ لَا اَري عَلَيكُمْ حلاوةَ الْعِبادَةِ؟ وَ مَا حَلاوَةُ الْعِبادَةِ؟ قالَ اَلتّواضُعُ!
«چه ميشود كه شيريني عبادت را در شما نميبينم؟[11] عرض كردند: شيريني عبادت چيست؟ فرمود: تواضع است.»
سجدهگاه، آموزشگاهي است كه بنده خدا، تواضع، تقرّب جستن، تخلّص، تزكيه، تنهايي، تفكر و تكليف را در آن تجربه ميكند و به صورت علمي و كاربردي تمرين مينمايد.
2ـ3: فرع سوم، تشكّر و تذكّر:
جايي كه «شعاع شمس»، براي خداوند سجده ميكند؛ چرا انسان بر خداوند سجده نكند؟ چرا انسان تشكر زيبا به جا نياورد؟
در اعمال مسجد بزرگ كوفه ميخوانيم:
«اَنْتَ الّذي سَجَدَ لكَ شُعاع الشّمس»[12] ؛ تو آن خدايي هستي كه شعاع شمس (خورشيد)، براي تو سجده ميكند.
حضرت علي ـ عليه السّلام ـ ميفرمايند:
آسمان سجدهگاه فرشتگان است.
«در دوران ديگري از آفرينش جهان، خداوند، آسمانهاي فرازين را از درون شكافت و سرشار از فرشتگان ساخت. فرشتگاني گونه گون كه:
ـ بي هيچ ركوعي تنها سر بر سجده دارند.
ـ دو ديگر گروهي كه بي هيچ قيامي در ركوعي مدامند.
ـ سه ديگر گروه، صف به صف، قيام كنندگاني بيتزلزل و لرزشند.
ـ چهارمين گروه تسبيح گويان خستگي ناپذيرند كه نه چشمشان پرده خواب فرو افتد و نه انديشهشان به خطا ميرود و نه خستگي به دژ تنهاشان راه مييابد و نه آگاهيشان به غفلت فراموشي مبدل ميشود.
در تمام طبقات آسمان حتّي چندان پوست تخمي نميتوان يافت كه بر آن، فرشتهاي در سجود يا كوشندهاي در كار و تلاش نباشد.»
اگر آسمان سجدهگاه فرشتگان است؛ چرا دنيا فرودگاه و سجدهگاه عاشقان حق نباشد؟!
مگر شكر نعمت واجب نيست؟ پس از خداوند چگونه ميتوان تشكر كرد؟
خداوند ميفرمايد: «سَبَّحَ لِلّهِ مَا فِي السّموَاتِ وَ الْاَرْضِ و هو العزيزُ الْحكيمُ»[13]
«آنچه در آسمانها و زمين است براي خدا تسبيح ميگويند و او عزيز و حكيم است.»
انسان كه اشرف مخلوقات است چه؟
دنيا، سرزمين تقدير و تشكر است. و در قالب يك قاعدة عقلايي، شكر منعم واجب است و بهترين نوع تشكّر، براي بهترينها است و زيباترين نوع تشكر، در قالب يك سجده ساده انجام ميگيرد كه هم اختصاص دارد براي خداوند منان و هم كاربردي و عملي است، نه صرفاً زباني.
زندگي انسان، همان آواز آسماني است و آوازها هم، آواي الهي ميگويند.[14] همه چيز موسيقي معنوي ميخوانند و تسبيح ميگويند.
در سجدههاي طولاني، بايد از خداوند تشكر كرد، سپس تار وجود خويش را نواخت.[15]
در فرهنگ عرفان هميشه سخن از سحر است و سجده شكر. آسمانيان و زمينيان، همه بايد با آواز بلند، خداوند را بخوانند.
وَ النّجمُ و الشَّجرُ يَسجُدان.[16] گياه و درخت سجده ميكنند.
تشكر زيبا به جا ميآورند. سجده كن صد بار ميگو اي خدا نيست اين غم غير در خورد و سزا.[17]
سجده، شيرينترين سرودي است كه هر موجودي، توسط آن خودش را به توحيد ناب و حق محض نزديك ميسازد.
سوختن عاشقانه را در سجدهگاه بايد تمرين كرد و پرواز عارفانه را در سجده بايد تجربه نمود. «پرّ من بگشاي تا پرّان شوم در حديقة ذكر و سيبستان شوم».[18]
2ـ4: فرع چهارم، استكبار زدايي
حضرت علي ـ عليه السّلام ـ ميفرمايند: «فَاللهَ فَاللهَ في عاجِلِ الْبَغْيِ، ...»
«پس خدا را! پس خدا را! بپرهيزيد از سركشي در اين جهان و بترسيد از كيفر ناخوشايند ستم در آن جهان، و پايان زشت خودبيني كه دامي است نهادة شيطان. دامي بزرگ و فريفتني سترگ. بر دل مردان راه يابد، چون زهر كشنده كه در اندامها شتابد. هيچگاه از كار باز نماند، و به خطا كس را از مكر خود نرهاند. نه دانشمندي را به خاطر دانش و نه مستمندي را در فرسودگي پوشش؛ و خدا بندگان با ايمان خود را از اين آسيب بر كنار ميدارد، با نمازها و زكاتها و روزه گرفتنهاي دشوار، در روزهايي كه واجب است تا اندامهاشان بيارمد با اين كار، و ديدههاشان خاشع شود و جانهاشان خوار و سبك ساختن دلهاي آنان، و بردن خودبيني از ايشان، به فروتني كه در عبادتها است: از چهرههاي شاداب را به تواضع برخاك سودن، و با چسبانيدن اندامهاي پاكيزه بر زمين خويش را نمودن، و رسيدنِ شكمها به پشت به فروتني و خواري به خاطر روزهداري و آنچه در زكات است از دادن بهرههاي زمين و جز آن، به مستمندان و بيچارگان.
[1] . روضُ المتقين، ج2، ص 38.
[2] . بحار الانوار، ج 85، ص 136.
[3] . گلستان سعدي.
[4] . سورة سباء، 34 / 3.
[5] . گلستان سعدي.
[6] . سورة نحل، 16 / 12.
[7] . سورة الضحي، 93 / 2.
[8] . سورة رعد، 13 / 28.
[9] . وصيتنامه الهي سياسي امام خميني ـ رحمة الله عليه ـ .
[10] . نهج البلاغه، خ 192.
[11] . ميزان الحكمة، ج 4، ص 21825.
[12] . مفاتيح الجنان، اعمال مسجد كوفه.
[13] . سورة حديد، 57 / 1.
[14] . مفاتيح الجنان، نماز امام هفتم ـ عليه السّلام ـ .
[15] . اشاره به داستان حكيم جهانگيرخان قشقايي.
[16] . سورة الرحمن، 55 / 5 و 6.
[17] . مثنوي معنوي، دفتر پنجم، 3990.
[18] . همان.
@#@ بدانچه در اين كارها است بنگريد:
اولين جنگ در تاريخ، جنگ كبر و خودپسندي بود با سجده در مقابل آدم.
شيطان كه رانده گشت بجز يك خطا نكرد
او خـود را بـراي سـجده آدم رضـا نكـرد
شــيطان هــزار مــرتبه بــهتر ز بــينماز
او ســجده را بـر آدم و آن بـر خـدا نكـرد[1]
2ـ5: فرع پنجم، آمادگي و آوازه آرماني.
قاعده بزرگ و آرم الهي
امام خميني ـ رحمة الله عليه ـ در وصيتنامه الهي سياسي فرمودند:
«با دلي آرام و قلبي مطمئن و روحي شاد و ضميري اميدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص و به سوي جايگاه ابدي سفر ميكنم.»[2]
اين سخن، قاعده بزرگ زندگي عارفان واقعي است و براي رسيدن به قلّه بلند انسانيت، اين سخن آشنايي امام خميني ـ رحمة الله عليه ـ ، معيار و محك زيبايي است كه انسانهاي موحد عموماً و شيعيان خصوصاً، خود را در معرض امتحان الهي ببينند و اعمال خود را مورد سنجش قرار دهند.
بهترين راه آزمايش و امتحان اين است كه: هر كس، پيش وجدان خويش، ببيند به اين آرامش و اطمينان قلبي رسيده است يا خير؟! اگر نرسيده است چه بايد بكند؟
سجدهگاه، نردبان صعود است به سوي انسانيت. براي دست يازيدن به اين آمادگي و آوازه بلند، بايد از قرارگاه و بندرگاه «سجدهگاه» گذر كرد.
تا زماني كه در سجدهگاه، به تمرين آرامش الهي دست نزند، آمادگي و به دنبال آن آوازه آرماني به دست نخواهد آمد.
راه تمام آرمانها و ارزشها، از سجدهگاه ميگذرد.
2ـ6: فرع ششم، راه رسيدن به بهشت
مردي خدمت پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ رسيد، حضرت از او پرسيد چه ميخواهي؟ در جواب گفت: بهشت! حضرت تأملي كردند و سپس فرمودند:
«يا عَبْدَ الله اَعِنّا بِطولِ السّجُود»[3]
يعني: «اي بنده خدا ياري ده ما را (در رساندن به اين خواسته) از طريق سجدههاي طولاني.»[4]
حضرت علي ـ عليه السّلام ـ ميفرمايند: اَقْرَبُ ما يَكونُ العَبْدُ مِنَ الله اِذَا سَجَدَ؛[5]
نزديكترين چيزي كه بنده را به خدا نزديك ميكند سجده است.
در روايات داريم كه سجدة طولاني، دشمنشكن است.
امام صادق ـ عليه السّلام ـ ميفرمايند:
اِنَّ الْعَبْدَ اِذَا اَحالَ السُجوُدَ حيثُ لَا يَراهُ اَحَدٌ، قالَ الشّيطانُ واوَيْلاهُ اَطَاعُوا و عَصَيْتُ و سَجَدوُا وَ اَبَيْتُ؛[6]
«به درستي انسان هنگامي كه سجده را طولاني كرد فرياد شيطان بلند ميشود كه واي بر من! آنها اطاعت خدا كردند و من عصيان كردم، آنان سجده كردند و من نافرماني كردم.»
به هر تقدير بهشت كانون انگيزههاي الهي است و راه آن از سجدهگاه ميگذرد.
«بدانيد كه امروز رياضت است و فردا مسابقت، و خط پايان، دروازة بهشت برين است، و آنكه بدان نرسد در دوزخ جايگزين.»[7]
همچنين فرمودند:
«اَلَا وَ اِنَّ اليَوْمَ الْمِضْمَارُ وَ غَداً السِّباقُ. وَ السَّبَقَةُ الجَنَّةُ وَ الْغايَةُ النّارُ.»[8]
«امروز مضمار (رياضت) است و فردا مسابقت، سبقه بهشت است، و دوزخ غايت.»
بنابراين بهشت چيزي نيست كه بتوان از آن صرف نظر كرد و چشمپوشي نمود. براي رسيدن به اين همه عظمتها، بايد در سجدهگاه به تمرين مداوم دست زد و با آمادگي كامل به استقبال بهشت شتافت.
اگر در آيات و روايات دقيق شويم، رهآورد سجده فراوان است، ولي به علت اختصار از تفصيل آن صرف نظر مينمائيم.
اميد است روح سجدههاي واقعي در ما دميده شود و بتوانيم با سجدههاي طولاني و معنادار، به زندگي خود طراوت و شادابي ببخشيم.
نتيجه:
زندگي بشريت بايد به آسايشگاه بزرگي از آرامش تبديل شود تا بشر بتواند در آن آسايشگاه به «ميدان تمريني» دسترسي پيدا كند و به دنبال آن دينداري را از حالت تئوري و نظري، كاربردي سازد.
سجدهگاه در واقع فرودگاه الهي است كه موحد حقيقي در آنجا چشم به راه پرواز ملكوتي مانده است. مقدمه اين پرواز، آن است كه سجدهگاه را ميدان بزرگي قرار دهيم براي تمرين «چگونه كوچكي نمودن» و در «مقابل چه كسي كوچكي كردن».
سجدهگاه، آسايشگاه و آرامگاه جان است كه براي رسيدن به آسمان و افلاك بايد بتوان دستاندازهاي پنهان و باطني را هموار ساخت و با خاك يكسان گشتن و خاكمالي كردن جان را، تمرين كرد و كاربردي نمود. سر بر خاك گذاشتن به معناي خاكمال كردن افكار است از وسوسهها و شبهات شيطاني و به دنبال آن متصل ساختن جان به آبِ كر و شستشوي آن از آلودگيها است.
خاكي زيستن، خاكي ماندن، خاكي مردن و خاكمال كردن همه، براي آن است كه جان انسان از آلودگيها پاك گردد و سجدهگاه، ميدان تمرين است براي چنين كاري.
[1] . بابا طاهر.
[2] . قسمتي از وصيتنامه الهي سياسي امام خميني ـ رحمة الله عليه ـ .
[3] . فروع كافي، 1 / 73.
[4] . رضوان طلب، محمد رضا، پرستش آگاهانه، دوم، 1375، ص 136.
[5] . بحار الانوار، ج 82، ص 233.
[6] . بحار الانوار، ج 85، ص 163.
[7] . نهج البلاغه، خ 28.
[8] . همان.
اصغر بابايي - نماز و دانشگاه( با تلخيص) ، ج 1، ص 105