موضوع: سیره اهل بیت در برخورد با گناه کارها
«قال رسول الله صلی الله... عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ خَيْرُ الْبَشَرِ وَ مَنْ أَبَى فَقَدْ كَفَر» (شیخ صدوق/ أمالي الصدوق/ ص: 76). «قال رسول الله صلی الله... عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ يَدُورُ حَيْثُمَا دَارَ» (مجلسی/بحارالأنوار/ ج10/ ص: 406).
دلا بـسـوز که سـوز تـو کـارها بـکند دعای نیـمه شـبی دفـع صـد بـلا بکند.
در روایت است یک نفر را به عنوان دزد گرفتند. ثابت شد باید انگشتانش بریده شود. دزد شروع کرد جزع فزع کردن که من بار اوّلم بوده، اشتباه کردم، توبه می کنم، دیگر این کارها را نمی کنم. حضرت امیر علیه السلام فرمودند: بعید می دانم بار اوّلت باشد. خدا کسی را به این زودی لو نمی دهد. خلاصه یک مقدار جزع فزع کرد وقتی که دید جداً این حد جاری می شود گفت آقا بار صدم است که دزدی کردم. خدا نود و نه بار پوشانده بود.
گناه کبیره بودن اقرار به گناه، در پیش دیگران
گناهانی که نسبت به دیگران و حقوق اشخاص باشد باید اقرار کنید، به طرف بدهید، حلالیت بطلبید، پاک بشوید. اما گناهانی که بین خودت و خداست اصلا خدا دوست ندارد افشاء کنید. پیامبر و امام دوست ندارند افشاء بکنید. روایت داریم می آمدند پیش پیامبر یا امام اقرار به گناه شخصی می کردند که در خلوت گناهی مرتکب شده ام. حضرت رویش را برمی گرداند، اعراض می کرد. می گفت شاید اشتباه می کنی. شاید خیالاتی شدی. امام دوست نداشت که آبروی گناه کار حتی پیش امامش ریخته شود. دوست نداشت اقرار بکند حد و تازیانه بخورد. تمام تازیانه ها، حدود، تعزیرات و عذاب های آخرتی مربوط به آبرو ریختن است. یعنی مال این است که گناهت را افشاء می کنی. گفتن گناهان جزء گناهان کبیره است. آدم نباید بنشیند سفره دلش را پهن بکند که مثلا ما در جوانی فلان کار را می کردم. گفتن گناه فقط پیش خدا حرام نیست. فقط پیش خدا می توان اقرار کرد.
سیره پیامبرصلی الله علیه وآله وسلّم و ائمه علیهم السلام دربرخورد با گناه کاران
ما برخوردمان با یک آدم مجرم خیلی ناجور است. بعضی جاها بی خودی ترحم می کنیم و بعضی جاها بی خودی طرد می کنیم. یک جایی اگر اثر دارد. باید طرد کنیم تا طرف آدم بشود. یک جایی هم باید بغلش کنیم، با او مدارا کنیم تا از آن گناه بیرون بیاید. هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. یک کسی را باید سفت جلویش بایستی، یک کسی را باید تهدیدش کنی. یک جایی باید شلاق بزنی، یک جایی هم باید زندان ببری. یک جایی باید مدارا کنی، یک جایی باید بپوشانی و ندیده بگیری.
امیرالمومنین علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید: کسی که خلافی می کرد و جرمش ثابت می شد یا می آمد اقرار می کرد حضرت اگر به او حد می زدند دیگر آبرو یش را بیشتر از این نمی بردند. خود رسول الله بر جنازه ی او نماز می خواند. اما الآن اگر کسی را اعدام یا سنگسار بکنند دیگر همه عارشان می شود بر این او نماز بخوانند. می گویند ببرید جنازه اش را در یک جای دور بندازید. آقایی می گفت در شهر ما کسی اعدام شد. روحانی آن شهر خجالت کشید بر او نماز بخواند. در آن شهر هیچ کس رویش نشد بر این اعدامی نماز بخواند. بردیم در یکی از این روستاها یک روحانی پیدا شد گفتیم این از اولیاءالله بود برایش نماز میت بخوان. نماز میت برایش خواند. آوردیم دفنش کردیم. اما پیامبر اگر خطاءکاری سنگسار یا اعدام می شد خودش برایش نماز می خواند. می دانید در نماز میت چه باید بگوییم؟ در نماز میت اول شهادتین است بعد درود بر پیامبر است. در تکبیر دوم سومیش «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ» (شیخ صدوق/ من لا يحضره الفقيه/ ج 1/ ص: 161). می گوییم. در تکبیر چهارمش می گوییم «اللهم اغفر لهذا المیت» خدایا این مجرم را ببخش. «فزد في إحسانه و إن كان مسيئا فتجاوز»(سيد ابن طاوس / فلاح السائل و نجاح المسائل/ ص: 80). خدایا از او بگذر. روحش را در اعلی علییّن پیش خودت ببر.
دعای پیامبرصلی الله ... برای دشمنانش بجای نفرین آن ها
در جنگ احد خیلی جسارت های عظیمی به پیامبر عظیم الشأن کردند. یکی از جسارت هایشان این بود که سنگ زدند دندان مبارک پیامبر را شکستند. پیشانی مبارکش را شکستند و خیلی آزار و اذیت به حضرت رساندند. یک نفر به پیامبر گفت مگر حضرت نوح نفرین نکرد. مگر انبیاء دیگر نفرین نکردند شما هم این ها را نفرین بکنید. بگویید ای خدا این ها را نابود کن. دعا و نفرین پیامبر مستجاب است. پیامبر حتی برای دشمن و کفار و مشرکین دعا می کند. برای آن هایی که پیشانیش را شکستند، دندان مبارکش را شکستند، بالاترین اذیت و آزار را رساندند، جگر حضرت حمزه را شکافتند، بدنش را مثله کردند، این همه آزار و اذیت به خودش و دیگران رساندند پیامبر فرمودند: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِقَوْمِي فَإِنَّهُمْ لَا يَعْلَمُونَ»(ورام ابن ابى فراس / مجموعة ورام(تنبيه الخواطر)/ ج 1/ ص: 183). خدا من را مبعوث نکرده برای این که لعن و نفرین بکنم بلکه خدا من را برای رحمت فرستاده است. ای خدا قوم من را هدایت کن. یعنی خدایا کفار و مشرکین قوم من را ببخش. این ها جاهل هستند نمی دانند. پیامبر حتی عذر و تقصیر آن ها را هم پیش خدا می آورد می گوید خدایا اگر پیشانی من را شکستند نمی فهمند. از روی جهالت و نفهمی این کارها را می کنند.
اگر او بر تو ببندد همه درها و گذرها ره پنهان بگشاید که کس آن راه نداند
حضرت یونس در شکم ماهی استغاثه کرد قرآن می فرماید: «فَلَوْ لَا أَنَّهُ كاَنَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ، لَلَبِثَ فىِ بَطْنِهِ إِلىَ يَوْمِ يُبْعَثُونَ» (سورة الصافات: 143،144). اگر حضرت یونس ناله نمی کرد تا روز قیامت در شکم ماهی نگه اش می داشتیم ولی چون ناله کرد خدا به ماهی گفت لب ساحل ببر و او را به ساحل پرتاب کن. «وَ أَنْبَتْنا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِنْ يَقْطينٍ»(الصافات: 146). و چون دیگر لباسی در تنش نبود آفتاب می تابید و بدنش اذیت می شد درخت کدویی که برگش بزرگ و پهن است برایش سبز کردیم که برایش سایه بیندازد. وقتی حضرت یونس به طرف قومش برگشت همه به استقبالش آمدند. عارفی می گفت خدا آن قدر بنده هایش را دوست دارد که پیامبری را توبیخ می کند که چرا زود نفرین کردی.
شما هم اگر کارد به استخوانت رسید در شکم ماهی گیر افتادی یا در بیابان گیر افتادی، جایی که بی کس شدی خدا می گوید من آن جا هستم، من کس بی کس ها هستم. من همه کار کسی هستم که دست خالی و بی کس هست و هیچی ندارد. من می آیم کمکش می کنم. اگر مضطر شدی مجیب بالای سرت است. انقطاع و بریدگی به سوی خدا دعاها را برآورده می کند.
روایت داریم جبرئیل پیش حضرت نوح آمد گفت: خدای متعال امر می کند که یک مقدار آب و خاک قاطی کن گل درست کن. گفت: چشم، یک موقع به او می گویند کشتی درست کن حالا به او می گوید گل درست کن. گل درست کرد یک مقدار هم قالب کوزه، کاسه، ظرف درست کرد. جبرئیل گفت این گل ها را در این قالب ها بریز. بعد از قالب در بیاور زیر آفتاب بگذار خشک بشود. چند ماه طول کشید. آدم یک صنعتی، هنری را انجام می دهد خیلی دلش می خواهد این هنرش به نتیجه برسد. بعد ازاین که ظروف سفالی درست شد جبرئیل آمد گفت: ای نوح خدا می گوید بزن همه را داغون کن. گفت: جبرئیل، ما شش ماه این همه زحمت کشیدیم. من دلم نمی آید. جبرئیل گفت: خدا می گوید ای نوح چیزی که از آب و گل به دست خودت درست کرده ای دلت نمی آید که بشکنی چه طور دلت آمد بنده های من را که نفرین کنی از بین بروند. ما نمی فهمیم که خدا چقدر مهربان است. برویم جذب رحمت خدا بشویم
اگر ما دشمنان اهل بیت را نفرین می کنیم چون آن ها آمدند در رحمت خدا را بستند. با آزار و اذیت و شکنجه دادن نماینده خدا را اذیت کردند. خدا می داند چه گذشت بر امیرالمومنین، مخصوصاً در دوران بعد از پیامبر، بعد از پیامبر مظلومیت مولا خیلی اوج گرفت. حضرت زهراء خودش خیلی داغ و مصیبت دید. فراغ پدر دید. ولی حضرت زهراء مصیبت های خودش را فراموش می کرد می نشست برای مظلومیت مولا گریه می کرد. با این که حضرت زهراء فرمودند.
آه ای شـوهر مـظلومـم عـلی ای زحـقـت شده محـروم علی
بنشین در برم ای خانه نشین صورت فاطمه را خوب ببین
عرض کرد آقا جان من برای غربت و مظلومیت شما گریه می کنم. نوشته اند ابن عباس می گوید بعد از گذشت چندین سال روزی در خدمت آقا بودم سؤالی در ذهن من بود به مولا امیرالمومنین گفتم علی جان امسال خلیفه از قنفذ مالیات نگرفته، چرا او را معاف کرده است؟ می گوید تا این سؤال را کردم چشمان آقا پر از قطرات اشک شد و شروع کرد به گریه کردن، نگاهی به اطراف انداخت و فرمود: ابن عباس می دانی چرا آن خلیفه آن قدر مراعات قنفذ را کرده، به خاطر این که قنفذ برای کشتن همسرم فاطمه زهراء به امر او کمک کرد. وقتی که دست های مولاء را بستند به طرف مسجد ببرند مولا یاوری جز فاطمه پهلو شکسته نداشت. بی بی آمد دست به کمربند مولا انداخت، دیدند با وجود بی بی نمی توانند مولا را به مسجد ببرند این جا بود که صدا زد قنفذ برو دست زهراء را کوتاه کن. امام صادق علیه السلام می فرماید: علت وفات مادرمان فاطمه بر اثر همان تازیانه هایی بود که قنفذ به بازوهای مادرمان زهراء زد. «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ»، «وَ سَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ»(الشعراء: 227).
خدایا به حق محمد و آل محمد گناهان ما را ببخش. در ظهور آقا امام زمان تعجیل بفرما. همه ما را از شیعیان خالصش قرار بده. در دنیا و آخرت ما را آنی از اهل بیت جدا نگردان. آن به آن بر ایمان و معرفت و اخلاص و خوش اخلاقی ما بیفزای. مقام معظم رهبری، علماء، مراجع و جوان هایمان را در پناه امام زمان حفظ بفرما. به مریض های اسلام لباس عافیت بپوشان. آرزوی مکه و مدینه و کربلا بر این دل ها مگذار. اموات، شهداء، امام راحل را با انبیاء و اولیائت محشور بگردان. و عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان.