معناي صراط
صراط مستقيم به معناي راه و طريق استوار است. اين کلمه در هيچ جاي قرآن کريم به صورت جمع نيامده، همه جا «صراط» مفرد آمده است، مثل کلمة «نور»، که در هيچ جاي قرآن به صورت جمع نيامده و در همه جا مفرد است. ما حداقل روزي ده بار در نمازهاي واجب از خدا مي خواهيم: «اهدِنَــــا الصِّرَاطَ المُستَقِيم»، که معنايش اين است: «أدِمْ لَنَا تَوْفِيقَکَ الَّذي أطَعْناکَ فِي مَاضي أيّامِنا حَتّي نُطيعَکَ کَذَلِکَ فِي مُسْتَقْبَلِ أعْمَارِنا»[2]؛ يعني خداوندا، توفيقاتي که در گذشته بر ما ارزاني داشتي و به برکت آن تو را اطاعت کرديم همچنان ادامه ده تا در آيندة عمرمان نيز تو را اطاعت کنيم. زماني کسي چيزي ندارد و آن را تقاضا مي کند اما گاهي کسي آن را دارد و از خداوند تقاضاي استمرار و ماندن آن را مي کند. اتفاقاً مي فرمايد: اگر مي خواهيد شيطان را پيدا کنيد بايد آن را کنار صراط مستقيم پيدا کنيد. چون همين جا سراغ مؤمنان مي آيد، کسي که از جاده بيرون رفته ديگر نياز نيست، شيطان بيايد با او چه کند؟ شيطان مي گويد: «لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيم»[3] من در همين صراط مستقيم مي آيم مي نشينم، من در نماز سراغت مي آيم، موقع قرآن خواندن سراغت مي آيم، در عزاداري سراغت مي آيم، من از طريق همين صراط مستقيم سعي مي کنم انسان هاي متدين را به انحراف بکشم.
1. عبادت و اطاعت همراه با معرفت خداوند
يک معناي صراط مستقيم در سورة يس آمده است: «وَأَنْ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيم»[4]؛ خدا مي فرمايد: مرا عبادت کنيد همراه با معرفت و شناخت، اگر اطاعت مرا بکنيد اين صراط مستقيم است. پس يک معناي «راه مستقيم» عبادت و بندگي خداست، يعني اطاعت غير خدا را ننمودن و راه معصيت خدا را نپيمودن. ما از ائمة معصومين اطاعت مي کنيم؛ چون اين همان اطاعت خداست. اما در يک جايي کسي فرماني به انسان مي دهد که اين با فرمان خدا منافات دارد، حتي فرض کنيد پدر به فرزند مي گويد: برو دم در بگو پدرم نيست، يعني دروغ بگو. اين دروغ گفتن امري خلاف فرمان خدا است، دروغ گفتن اطاعتي خلاف اطاعت خدا است.
عالم نماي دين فروش
امام علي ابن الحسين عليه السلام بعد از قضاياي کربلا وقتي اسرا را به شام آورده بودند در مسجد شام نشسته بود، يک خطيب بي دين که دينش را به دنيا فروخته بود، داشت بالاي منبر صحبت مي کرد آن هم به نفع يزيد که: بله، يزيد را خدا پيروز کرد و چنين شد و چنان شد. خيلي شلوغ کرده بود، امام بلند شد، فرمود: «وَيْلَکَ أيُّها الخَطاب»؛ اي آقايي که داري سخنراني مي کني، «اشْتَرَيتَ مَرضاة المَخْلوقين بِسَخَطِ الخالِقِ»[6] تو حاضري خوشحالي و رضايت يزيد را با ناراحتي خدا عوض کني؟ تو حاضري خدا از تو به خاطر خوش آمدن اين حاکمان غضبناک شود؟ و اين بدبختي است که يک کسي حاضر شود اين گونه خودش را به خطر اندازد.
پرهيز از وسواس
عبدالله بن سنان خدمت امام صادق عليه السلام آمد و گفت: آقا، همساية ما وسواس دارد، خيلي آب مي ريزد – خيلي دقت کنيد- حضرت فرمود: «يُطيعُ الشيطان»[7]؛ او مريد شيطان است. نفرمود: انسان خوبي است، آن قدر مي خواهد بندگي خدا را بکند که وسواس به خرج مي دهد، فرمود: انسانس وسواسي بندة خدا نيست، او اطاعت شيطان را مي کند، اين فرهنگ ائمة ماست. از يک طرف وسواس بد است، از طرف ديگر بي مبالاتي هم بد است، اهميت ندادن به طهارت و نجس بودن هم بد است؛ لذا بايد اعتدال را رعايت کرد. اين که فرمود يک معناي صراط مستقيم اعتدال است همين است
اعتدال در مسايل اقتصادي؛ قرآن مي گويد: آن قدر مالت را به ديگران نبخش که خودت فقير شوي، آن قدر هم ممسک نباش که به کسي کمک نکني؛ «وَالَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا»[8] نه اسراف نه اقتار. قرآن مي گويد: بنده هاي خوب خدا کساني هستند که وقتي انفاق مي کنند اسراف نمي کنند. اگر پانصد تومان دارد، چهار صد و نود تومانش را نمي دهد که ده تومان در جيبش بماند و خودش محتاج شود شخصي پيش پيغمبر آمد و گفت: يا رسول الله، پانصد درخت خرماداشتم همه را به فقرا دادم. حضرت فرمود: کار بدي کردي. فکر مي کرد الان حضرت او را تشويق مي کند، اما فرمود: کار بدي کردي. آيه نازل شد: «وَآتُواْ حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ؛ بايد از آن جايي که مي چينيد به اندازة حق فقرا به آنها بدهيد «ولا تُسرِفوا»[9]؛ حتي در انفاق اسراف نکنيد. روايت داريم به پيغمبر خبر دادند شخصي از دنيا رفته هر چه مال داشته، آن را به فقرا داده است، حضرت فرمود: مگر زن و بچه نداشته است؟ گفتند: بله، زن و بچه داشته است. فرمود: اگر با خبر مي شدم نمي گذاشتم او را در قبرستان مسلمان ها دفن کنيد. اگر خودش خانواده داشته، چرا قبل از مرگش همه را بخشيده، بايد براي اين ها باقي مي گذاشت.[10] اين يعني اسراف در انفاق. از آن طرف اقتار هم بد است
شخصي مُرد، انبار خرما داشت. وصيت کرد که رسول خدا اين خرماها را برايش صدقه بدهد. حضرت هم همه را صدقه داد، روز آخر که همة خرماها را صدقه داده بود وارد انبار شد ديد يک عدد خرما روي زمين افتاده، فرمود: اگر اين دانة خرما را با دست خودش صدقه مي داد، بهتر از اين انباري بود که بعد از مرگش من برايش صدقه دادم. تا مي توانيد براي امام حسين عليه السلام خرج کنيد. تا داريد به فقرا برسيد، معلوم نيست بعداً براي ما خرج کنند، معلوم نيست بعداً اين پولها را بدهند. در روايت داريم بعضي ها فرداي قيامت نگاه مي کنند مي بينند رشد فرزندان و خاندانشان از آنها بيشتر است، آنها دارند وارد بهشت مي شوند و مقامشان عالي است، مي پرسند: شما چگونه به اين مقام رسيديد مي گويند با اموالي که شما براي ما گذاشتيد، ما آنها را در مسير درس براي خودمان خرج کرديم، و توانستيم به اين رشد برسيم. اين ها تأسف مي خورند که چرا خود ما نتوانستيم از مالمان در مسير صحيح استفاده کنيم؟
روش ائمه و بزرگان در بيان مفاهيم براي عوام.
3. ائمه
اما معناي ديگر صراط مستقيم، امام معصوم است. اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: «أنا الصّراط المستقيم»[14] در زيارت جامعة کبيره مي خوانيد: «أنتُم الصّراط الاقوم»[15] اگر بخواهيد راه مستقيم را بشناسيد بايد اهل بيت را بشناسيد. وقتي امام حسين عليه السلام به طرف عراق مي رفت، آقايي به نام بشربن غالب اسدي کوفي پيش حضرت آمد. و حضرت از او دربارة مردم عراق پرسيد، گفت:«القلوب معک و السيوف مع بني اميه»؛ دل هايشان با شماست، اما شمشيرهايشان با بني اميه. امام حسين فرمود: «صدَقَ أخُو بَني أسَدٍ أنَّ الله يَفْعَلُ ما يَشاءُ وَ يَحْکُمُ ما يُريد»؛ راست گفتي برادر اسدي که خدا هر چه بخواهد مي کند و به آنچه ارادة او است حکم خواهد نمود.[16] البته امام حرفش را مي زد و نکته را مي گفت اما آنها يا درک نمي کردند يا خودشان را به آن راه مي زدند.
حضور هميشگي امام در عالم.
ضرورت و اهميت وجود رهبر و پيشوا
پيامبر در تفسير اين آيه فرمود: هر گروهي با پيشوايش محشور مي شود، «يُدعي کُلُّ قَومٍ بِإمامِ زَمانِهِمْ وَکِتابِ اللهِ وَسُنَّهِ نبيِّهِمْ»[18] عده اي با امام و پيشوايي که دعوت به هدايت مي کند؛ امام نور محشور مي شوند و عده اي با امام نار. جامعة بي پيشوا نمي شود حتي، جامعه و جبهة کفر، پيشوا مي خواهد. پيغمبر مي فرمايد: اگر سه نفر در يک جا باشند، بايد يکي از آنها مسئول باشد. در يک سفر بايد يک نفر تصميم گيرنده باشد، فرمود: بعضي از پيشوايان، مردم را به هدايت دعوت مي کنند و بعضي ها به گمراهي. يک معناي صراط مستقيم که در روايت داريم هر کس صراط مستقيم را بشناسد از صراط باريک قيامت عبور مي کند و معطل نمي شود، امام معصوم و حجت خداست. امروز در واقع روز شهادت شخصيتي است که مصداق صراط مستقيم الهي بود، يعني آن کساني که مي گفتند: «اهدِنَــــا الصِّرَاطَ المُستَقِيم»، در واقع امروز شاهد شهادت شخصيتي بودند که مصداق اين آية شريفه بود. بنابراين يک معناي صراط مستقيم اين است که انسان امام و حجت خدا را بشناسد، و در مسير او حرکت کند. البته اين عبارت مصداق هاي ديگري هم دارد اما من به همين سه معنايي که «عبادت» و «اعتدال» و «امام معصوم» است اکتفا مي کنم. لذا يکي از عمده ترين درس هاي عاشورا امام شناسي است که يکي از معاني صراط مستقيم است.
[1] .
.
اعراف، 16[4] .
غررالحکم، ح 2221[6] .
الکافي، ج 1، ص 137؛ وسائل الشيعه، ج 1، ص 63[8] .
انعام، 141[10] .
فرقان، 67[12] .
الکافي، ج 4، ص 54؛ وسائل الشيعه، ج 21، ص 559؛ تفسير نمونه، ج 15، ص 151[14] .
من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 613؛ التهذيب، ج 6، ص 97[16] .
اسراء، 71[18] .