تحلیل خصوصیات فردی عاشورا
تکرار ماه محرم زمینه ی تاملات جدید و به دنبال آن رشد و تهذیب را برای دوستان اهل بیت علیهم السلام فراهم می کند. ایام محرم برای عزاداران امام حسین علیه السلام به منزله ی شب های قدر است و اگر انسان نسبت به سیدالشهدا و عاشورا تأمل کافی داشته باشد می تواند راه های طولانی را در این شب های کوتاه بپیماید. نگاه تطبیقی به حادثه ی عاشورا به دو شکل صورت می گیرد. نگاه اول تحلیل خصوصیات فردی است که در دوستان و دشمنان امام حسین علیه السلام بوده است. باید دید که آیا نقاط قوتی که در دوستان حضرت بود در ما به وجود آمده است و توانسته ایم در این راه گامی به جلو برداریم؟ آیا نقاط ضعف دشمنان امام در وجود ما از بین رفته یا باقی است؟ در رویارویی با سیدالشهدا انسان های مختلف برخوردهای متفاوتی داشتند. عده ای سرعت، دقت و وفاداری را به دست آورده بودند و این ویژگی ها را در صحنه ی عاشورا به زیبایی به نمایش گذاشتند «بذلوا مهجهم دون الحسین علیه السلام» آنان از قبل آماده شده بودند و توانستند از این فرصت بهره ببرند. یکی از صحابی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم از مدت ها قبل در کربلا ساکن شده بود. وقتی از او سوال کردند که چرا در اینجا زندگی می کنی پاسخ داد که من از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که یکی از فرزندان من در این سرزمین به شهادت می رسد و من می خواهم یکی از لشکریان او باشم. قبیله ی بنی اسد که چند روز پس از عاشورا برای دفن اجساد آمده بودند بدن مطهر او را در بین کشته شدگان یافتند. در سوی دیگر دشمنان امام هستند که ایشان را شهید نمودند و به گمان خود با این کار به خداوند متعال نزدیک شدند و در هتاکی نسبت به حضرت نیز کوتاهی ننمودند.
خوارج در مقابل امام حسین علیه السلام
کسانی که در عاشورا نسبت به امام حسین علیه السلام بی حرمتی نمودند معمولا از خوارج بودند؛ مثل شمر که در تاریخ نقل شده به حضرت بد زبانی داشته. در تاریخ آمده که با دستور امام در پشت خیمه ها خندقی حفر شد و آن را پر از هیزم کردند و تنها یک راه به طرف خیمه ها باقی گذاشتند و آن نیز از مقابل و پیش رو بود. هنگام صبح و آغاز جنگ این هیزم ها را آتش زدند و خندق ها پر از آتش شد، لذا شمر وقتی با لشکر حمله ی عمومی کرد و می خواست از پشت به خیمه ها حمله کند دید که حضرت از قبل تدارک دیده اند و راه را به سوی او بسته اند. وقتی با شعله های بر افروخته ی آتش مواجه شد به حضرت عرض کرد که حسین، عجله نمودی، پیش از آتش جهنم برای خودت در دنیا آتش درست کردی؟! عده ای بدن مطهر سیدالشهداء را زیر سم اسب ها لگدکوب کردند وبا این کار به خدای متعال تقرب می جستند.
بی تفاوتی مسلمانان به قیام امام حسین علیه السلام
گروهی نسبت به دعوت حق بی تفاوت بودند و اعتقاد داشتند که لزومی ندارد انسان خودش را درگیر کند. امام حسین علیه السلام مخفیانه قیام نکرده بودند. از سال ها قبل مردم در انتظار این حادثه بودند و رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم مکررا این حادثه را گوشزد کرده بودند. علت اینکه افرادی مانند ابن عباس و ابن زبیر به حضرت توصیه می کردند به سمت عراق نروید این بود که می دانستند و شنیده بودند که سیدالشهدا در سرزمین عراق به شهادت خواهد رسید. «فی کل موطن و موقف وقف فیه رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم». «اللعین بن اللعین فی لسان رسولک صلی الله علیه و آله». پیامبر در جایگاه های متعدد و در منظر عموم یزید را لعن می کردند. علاوه بر این، بیعت نکردن سیدالشهدا با یزید و خارج شدن ایشان از مکه بر کسی پوشیده نبود. امام نامه های فراوانی به نقاط مختلف دنیای اسلام نوشتند، اما کسانی که با امام همراه شدند قطعا به دویست نفر نرسیده اند که مشهور آن همان هفتاد و دو نفر است.
همراه شدن با امام حسین علیه السلام کار آسانی نبود
زمانی که سیدالشهدا از مکه بیرون آمد فرمود: «فمن کان باذلاً فینا مهجته موطناً علی لقاء الله نفسه فلیرحل معنا» کسی که مشتاق لقای خدای متعال است و خود را آماده نموده با من همراه شود. همراهی با امام کار آسانی نیست. عده ای تازه به مکه آمده بودند و مسافت زیادی را پیموده بودند و رها کردن خانه ی خدا و پیوستن به امام برایشان آسان نبود. عده ای از بصره و نقاط دیگر دعوت حضرت را اجابت کردند، ولی زمانی رسیدند که دیگر ماجرای عاشورا تمام شده بود و نتوانستند به فضیلت عاشورا دست یابند. هر وقت انسان از امام حسین علیه السلام و اصحابش یاد می کند باید بگوید: «یا لیتنی کنت معکم فافوز فوزا عظیما». ای کاش من نیز با شما بودم و به فوز عظیم همراهی شما می رسیدم.
تفاوت امید و هوس
اگر نقاط قوتی که در اصحاب امام وجود داشت در ما ایجاد نشود آرزوی همراهی با امام یک خیال خام است؛ این یک هوس است نه یک خواسته و امید. هوسِ بهشت را همه دارند. چه کسی است که نخواهد به بهشت برود؟! هوس قرب خدا را همه دارند، اما هوس غیر از امید است. « من کان یرجوا لقاء الله فلیعمل عملا صالحا ولا یشرک بعبادة ربه احدا». رجاء و امید سبب عمل و اخلاص می گردد. به حضرت عرض شد که عده ای می گویند ما به رحمت خدای متعال امید داریم و گناه می کنند و می گویند ما امیدواریم. حضرت فرمودند دروغ می گویند، امید موجب عمل می شود و با امید به خدا انسان گناه نمی کند. امید به خدا موجب تقوا می گردد و کسی که به چیزی امید دارد برای رسیدن به آن تلاش می کند. کسانی در برابر حضرت ایستادند که قبلا به امام نامه نوشته بودند که بیایید، باغ های ما آباد است، نهر های ما جاری است، خودمان شمشیرزن هستیم و .... .
زهیر، سربلند در آزمایش الهی
باید دنیای انسان در گرو آزمایش ها قرار بگیرد تا معلوم شود انسان می تواند پیروز شود یا جزو همان هایی است که «ارتد الناس بعد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم الا ثلاث او اربع» بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سه یا چهار نفر برای امیرالمومنین باقی ماندند. زهیر از عثمانی ها بود و دیر به سیدالشهداء ملحق شد. زهیر با کاروانی به طرف مکه رفته بود و در راه بازگشت تلاش می کرد در راه سیدالشهدا واقع نشود تا مبادا حضرت او را دعوت کند. در منزلی حضرت او را غافل گیر کردند. در این منزل آبی بود و تا فاصله های دور آبی وجود نداشت وکاروان ها مجبور بودند پیاده شوند و آب بردارند. حضرت منتظر بودند. زمانی که زهیر پیاده شد و مشغول غذا خوردن بود قاصد سیدالشهدا آمد. زهیر تامل و تردید کرد، اما همسر او گفت برخیز و برو؛ پسر پیامبر خدا کسی را به دنبال تو فرستاده است. زهیر آمد و با سیدالشهدا ملاقات کرد. زمانی که بازگشت خیمه را جمع نمود و به همسرش گفت به سوی خانواده ات برو، نمی خواهم به خاطر من بنی امیه تو را اذیت کنند. برخی گفته اند همسرش را طلاق داد و گفت تو آزادی و او را با یکی از دوستان مورد اعتمادش به سوی خانواده اش فرستاد و خود به طرف سیدالشهدا آمد و فرمانده ی جناح راست لشکر سیدالشهدا گشت. وقتی حر راه را بر امام حسین علیه السلام بست و امام حسین علیه السلام فرمود هرکس می خواهد می تواند برود زهیر برخاست و از طرف اصحاب به سیدالشهدا گفت: اگرعمر دنیا همیشگی بود و در دنیا جزخوشی نبود، نه بیماری وجود داشت و نه فقر، ما شهادت در رکاب شما را بر عیش دائمی دنیا ترجیح می دادیم.
تحلیل حوادث اجتماعی عاشورا
باید دید چه تحولات اجتماعی در دنیای اسلام اتفاق افتاده است که با گذشت پنجاه سال از رحلت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، انسان های به ظاهر مسلمان عاشورا را به پا کردند. این انسان ها سر مبارک فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را به عنوان سوغات برای جوانی شراب خوار و فاسد فرستادند. چگونه یزید بدون هیچ گونه مقاومت جدی از طرف کسی جرات کرده این کار را در دنیای اسلام انجام دهد؟ توجه به وسعت و عظمت عاشورا و کار سیدالشهدا موجب می شود که انسان بتواند در صف سیدالشهدا قرار گیرد. کسانی که روز عاشورا را محدود و محصور در سال شصت ویک هجری می دانند و حوادث عاشورا را درگیری سیدالشهدا با ابن زیاد و شمر بر سر حکومت کوفه می دانند نمی توانند در عاشورا حاضر باشند. عاشورا نه تنها عالم ملک، بلکه ملکوت را پر کرده و غوغای عاشورا قبل از وقوعِ آن، قرن ها در ملکوت عالم بوده و قلب اولیای خدا برای این روز می تپیده است. کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا. کسی که عظمت و باطن عاشورا را درک نمی کند و نمی داند عاشورا چیست نمی تواند در صف عاشوراییان باشد. درک این عظمت به انسان توفیق همراهی با سیدالشهدا را عطا می کند. عاشورا صف آرایی همه ی لشکریان ابلیس در برابر رسول الله و لشکر ایشان است. در یک سو همه ی انبیا و اولیا و در سوی دیگر ابلیس با تمام توان خودش ایستاده اند. عاشورا مظهر همه ی عبادات حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم است و شاید هیچ عبادتی به عظمت عبادت عاشورا در تاریخ اتفاق نیفتاده باشد.
سیدالشهدا، محصول دامان پیامبر و عامل عبودیت است
این عبادت بزرگ را سیدالشهدا علیه السلام انجام داده است؛ کسی که دامان او مهد عبودیت است و سرپرستی همه ی عبادت کنندگان به دست او پس از عاشورا اتفاق افتاده است، شفاعت او همه ی تاریخ را پر کرده و حتی انبیای پیشین (ابراهیم، عیسی، نوح وآدم) را در بر گرفته و آنان درجه ای از تقرب به خدا را به واسطه ی شفاعت آن حضرت به دست آورده اند. امام حسین علیه السلام محصول پرورش و تربیت رسول الله، فاطمه ی زهرا و امیرالمومنین است و پیامبر عنایت خاصی به تربیت این بزرگوار داشتند. از صفیه عمه ی پیامبر نقل شده که من در روز تولد حضرت سیدالشهدا بودم و همین که ایشان به دنیا آمد پیامبر فرمودند فرزند مرا بیاورید. عرض کردم هنوز اورا پاک نکرده ایم. پیامبر فرمود: تو می خواهی او را پاک کنی؟ خدا او را پاک کرده است.
عظمت عاشورا
حادثهی عاشورا (و باسمائک التی ملأت ارکان کل شی) ارکان همهی عالم را پر کرده است. اشهد انک دمک سکن الخلد واقشعرت له اضلت العرش مع اضلت الخلق شهادت میدهم که خون تو ساکن مقام خلد و جاودان شد و همهی ستون های نظام خلقت به واسطهی آن به لرزه درآمد واقشعرت له اضله العرش مع اضلت الخلق.
همراهی با اولیای خدا
انسان باید با اولیای خدا همراه شود. همراهی دوتاست و در زیارت جامعه ی کبیره می خوانیم معکم معکم یعنی دو همراهی. یک معنای این جمله این است که هم جسم من با اوست و هم روح من و معنای دیگر این که من در دوره ی غربت و پیروزی شما با شما همراه هستم. اگر کسی عظمت کار سیدالشهدا را درک نکند نمی تواند دوره ی پیروزی اسلام و دوره ی رجعت و ظهور را تحمل کند. نقل شده است که وقتی حضرت انتقام می گیرند عده ای تردید می کنند و می گویند او پسر نبی رحمت نیست.
ظهور امام زمان علیه السلام
امام زمان علیه السلام مظهر رحمت خداو تجلیِ رحمتِ نبیِ رحمت است. وقتی امام ظهور می کند بر دیوار خانه ی خدا تکیه می دهد و می فرماید: هر کس می خواهد پیامبر خدا را ببیند بیاید و مرا ببیند. امام زمان علیه السلام تجلی تام خداست، با وجود اینکه معصومین در مقام نورانیت واحد هستند ان نورکم و طینتکم واحد اما در مقام تجلی، ایشان تجلی اعظم خلافت الهی است. دوره ی کوتاه آمدن حضرت در مقابل باطل به پایان رسیده است و ایشان قهر و غضب الهی را بر مخالفان می باراند، به گونه ای که در حقانیت ایشان تردید می کنند. نقل شده که حضرت جلوه هایی از مصیبت سیدالشهدا علیه السلام را نشان می دهند و همه می گویند هر چه بکشد به حق کشته است. کسی که عظمت عاشورا را درک نکند، حتی اگر برای مصیبت امام اشک بریزد معلوم نیست بتواند در دوره ی قیام امام را یاری کند.
درک عظمت عاشورا، مقدمه ی همراهی اولیای خدا
انسان باید به مقامات والا دست یابد. در فرازی از زیارت جامعه ی کبیره آمده است: بابی انت و امی و مالی و عسرتی که با تفدیه شروع می شود اشهدالله و اشهدکم. اگر مراحل قبلی زیارت انجام نشده باشد انسان نمی تواند بگوید (بابی انت و امی). مقدمه ی ورود صد تکبیر است. کسی که عظمت خدا در جان او تجلی نکرده نمی تواند به فهم عمیق و جامع برسد و کسی که فهم عمیق نداشته باشد به مقام فدا کردن و همراهی و مقامات بعدی نخواهد رسید. اگر انسان می خواهد مراحل را طی نموده و در روز عاشورا در صف سیدالشهدا و جزو کسانی باشد که به استقبال تیر و نیزه برود تا اهل بیت سیدالشهدا زنده بمانند باید عظمت عاشورا را درک نماید. اگر انسان نتواند به باطن این حادثه راه پیدا کند و نتواند ملکوت این حادثه را دریابد و وسعت این حادثه را به اندازه ی ظرفیت خود تلقی کند طبیعی است که این تلقی های محدود از عاشورا انسان را به همراهی نمی رساند. نمود بزرگ ترین عبادات رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و نمود بزرگ ترین عصیان ابلیس و همه ی لشکریان او علیه ولایت خدا در روز عاشوراست و اگر انسان این حادثه را درک کند امید است که از طریق درک این حادثه به همراهی برسد. « فاسئل الله الذی اکرمنی بمعرفتکم و و معرفت اولیائکم ورزقنی البرائه من اعداکم ان یجعلنی معکم فی الدنیا و الاخره. »
ذکر مصیبت
محرم، ماه خون
محرم ماه حزن واندوه اولیای خداست. امام رضا علیه السلام فرمود: وقتی محرم وارد می شد دیگر کسی لبخند بر لب پدر من نمی دید. به یاد تشنه لبان نهر فرات کنار چشم من رود کارون شد. محرم، ای یاد آور خاطره های سنگین و باور نکردنی، آیا به راستی سیدالشهدا در تو تنها شده؟ آیا در تو اهل بیت سیدالشهدا به اسارت رفتند؟ آیا در تو خیمه هایشان را به آتش کشیدند؟ حقیقت دارد که اسب بر بدن عریان او تاختند؟ آیا درست است که در کنار دریای آب، سرور رسول خدا را لب تشنه هدف تیر قرار دادند؟ به قدری بدن امام در زیر سم اسبان لگدکوب شده بود که وقتی خواهرش در روز یازدهم این بدن را در گودی قتلگاه مشاهده کرد با ناباوری فرمود: انت اخی ، انت ابن والدتی ای مصحف ورق ورق، آیا تویی برادرم؟ زنده نگاهدار محرم که هست عالمی از نشئه ی این باده مست.
هست محرم حرم اهل دل باعث اندوه و غم اهل دل
سال، اگر ماه محرم نداشت خلقت حق حضرت آدم نداشت
سر خدا بود که شد برملا با قلم خون به صف نینوا
هر که بر این دایره پا می نهد دست به دامان بلا می دهد
قصه فقط اشک و غم آه نیست درد دل و گوش کر چاه نیست
گریه ی ما سیل سپاه افکن است گریه نگو محکمی جوشن است
دست عزیز است بلا می خریم نیزه بریزید، بلا می خریم
تشنه لبانِ میِ مینای دوست دشمن دوست را نظر انداختند
با نظری شعله ور از شوق وصل معرکه را در شرر انداختند
کرب وبلا حلقه ی ذکر خداست حق عشاق بس و بس بلاست
این قافله از مدینه حرکت کرده و شاید مردم به ظاهر، زنان و فرزندان خرد و دختران و اصحابی که هستند را می بینند، اما پیامبر به دنبال این قافله است. امام در مدینه فرمود پیامبر به من فرمود: حسینم اخرج الی العراق به سوی عراق حرکت کن. همه ی مردم امنیت دارند، اما پسر پیامبر امنیت ندارد و در امن ترین نقطه ی عالم یعنی کعبه پسر فاطمه امنیت ندارد. دخترش روز عاشورا به او گفت: بابا اگر می خواهی بروی ما را به مدینه برگردان.
صاحب حرم هستم از حرم شدم بیرون کعبه ام بُوَد اینجا حج من میان خون
من یوسف زهرایم سرگشته به صحرایم برمشام جان آید بوی غم و تنهایی
خیمه ی من و یاران گردیده تماشایی می دهم در این وادی، از دست همه هستم
خنده می زند این جا شش ماهه روی دستم می شود در این صحرا پرپر همه گل هایم
می زند لب زینب بوسه ای به رگ هایم من یوسف زهرایم سرگشته به صحرایم
کاروان مدینه دیگر بازنگشت و دیگر مدینه هر چه منتظر ماند آن ها را ندید. روزی در مدینه فریاد برآمد: یا اهل یثرب لا مقام لکم بها. دیگر در خانه هایتان نمانید. خبری داشت که همه را از خانه ها بیرون کشید. او درکنار قبر پیامبر و در مسجد نبوی بر بالای منبر رفت و گفت مردم، حسین را کشتند و سرش را بالای نیزه بردند و بدنش را زیر سم اسبان قرار دادند.