حـلال جميع مشـكلات است حسـين شوينده لــــوح سيئـات است حسين
اي شيعه تو را چه غم ز طوفان بلا جايـي كه سفينة النجاة اسـت حسـين
عالم همه قطرهاند و درياست حسين مردم همه بنـدهاند و مولاست حسين
ترسم كه شفاعت كـند از قاتـل خـود از بس كه كرم دارد و آقاست حسين
برکات ذکر صلوات
امام هشتم سلام الله عليه فرمود: «مَنْ لَمْ يقْدِرْ عَلَى مَا يكَفِّرُ بِهِ ذُنُوبَهُ فَلْيكْثِرْ مِنَ الصَّلَوَاتِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فَإِنَّهَا تَهْدِمُ الذُّنُوبَ هَدْماً»[1]. كسي كه گناه زياد دارد وسيلهاي براي كفاره گناهانش ندارد، «فَلْيكْثِرْ» يعني زياد صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد. كثرت صلوات گناهان را منهدم ميكند. نور كه آمد، تاريكي و ظلمت ميرود. اگر ميخواهيم عاقبت به خير شويم و گناهان از بين برود، زياد صلوات بفرستيم.
نشانه هاي ياران امام زمان عليه السلام
امام صادق سلام الله عليه ميفرمايد: «مَنْ سُرَّ أَنْ يكُونَ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ فَلْينْتَظِرْ وَ لْيعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَ مَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ»[2]، كسي كه دوست دارد از ياران و اصحاب امام زمان بشود، سه تا كار را بايد انجام بدهد. يك: «فَلْينْتَظِرْ»، انتظار آن مصلح كل، همه كاره عالم، كه همه موجودات، همه انبياء منتظر آمدن آن شخصيت بودند، باشد.
«اللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ»[3]. خدايا همه اهل قبرستان را شاد كن، خدايا همه برهنهها را بپوشان. همه فقيرها را بينياز كن، همه اسيرها را آزاد كن، نميگويد مريض مسلمان، اسير مسلمان، غير مسلمان، هركسي گرفتاري دارد، هر گرفتاري را گرفتاريش را برطرف كن. «اللَّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ كُلِّ مَكْرُوبٍ ... أَصْلِحْ كُلَّ فَاسِدٍ مِنْ أُمُورِ الْمُسْلِمِينَ»[4]. دعاي به اين عمومي ما كم داريم. كه دعا آنقدر فراگير باشد. بعضيهايش قيد دارد. مرحوم آيت الله بهاءالديني(خدا رحمتش كند) استاد بزرگوارمان، فرمودند: اين دعا غير مستقيم، همه اش براي ظهور امام زمان است. چون اين دعاها فقط در زمان امام زمان مستجاب ميشود. يعني زمان ظهور امام زمان است كه يك گدا پيدا نميشود، يك فقير پيدا نميشود، يك گرسنه، يك زنداني پيدا نميشود. آدم از ديدن حق لذت ميبرد. ديگر در دادگاهها نميخواهد مردم صف ببندند. ديگر در ماليات گرفتن و دادن و شهرداري و عوارض و گرفتاريهايي كه روي همديگر سوار شده، قانونهايي كه دست و پاي مردم را بسته، فشارهايي كه هست. اصلاً از ديدن عدالت آدم لذت ميبرد. در زمان ظهور آقا امنيت آنقدر بالاست، كه يك خانم چند كيلو طلا همراهش، از اينطرف دنيا به آنطرف دنيا برود كسي بهش نگاه نميكند. آنجا گرگ كنار گوسفند كاري به گوسفند ندارد! خدا واقعاً قسمت كند، زمان ظهور امام زمان ديدني است. آدم از ديدن حق لذت ميبرد. ديگر بيحجابي نيست. ديگر ناامني نيست. كثافتكاري نيست. عدالت حتي درحيوانات هم برقرار ميشود. ديگر هيچ کسي حق کسي ديگر را پايمال نميکند. ديگر در ادارهها به جاي هشت ساعت کار مفيد يک ساعت کار مفيد نميشود.
لطيفه
دو نفر دزد بودند، هميشه كارشان دزدي بود. يك روز چيزي گيرشان نيامد. دو نفري آخر غروب ميرفتند. يكي گفت: رفيق امروز چيزي گيرمان نيامد چه كار بكنيم؟ رفيقش گفت: ببين اين آقا الاغاش را افسار زده دارد ميرود. خودش جلو ميرود الاغاش پشت سرش است. گفت من ميروم الاغاش را ميدزدم. گفت الاغي كه دهنه دارد، افسار دارد چطوري ميدزدي؟ گفت من ميروم يواشكي دهنه الاغ را باز ميكنم و به گردن خودم ميبندم. دولا دولا پشت سرش راه ميروم شما الاغ را بگير و برو. تو برو الاغ را بفروش و يك نان و كباب و شرابي تهيه كن تا من بيايم. من هم از گير اين در ميروم خلاصه. دهنه الاغ را باز كرد و به گردنش بست، دولا دولا ميرفت، آن آقا هم بيچاره داشت ميرفت، سر پيچ پيچيد ديد كه الاغاش نيست و يك آدم دارد ميآيد.گفت: الاغ من كو؟ گفت: من الاغات هستم ديگر! گفت: آقا استغفرالله شما آدميد. گفت نه من همان الاغ شما هستم. گفت الاغ من كه درازگوش بوده، چهاردست و پا راه ميرفته. گفت من همانم. من قبلاً آدم بودم مثل الآن جوان بودم، مادرم را اذيت كردم و كتكش زدم. مادرم نفرينم كرد گفت: الهي الاغ شوي. من الاغ شدم، ما را در ميدان الاغ فروشها فروختند و شما خريديد. بارم كرديد. حالا معلوم شد مادرم دلش رحم آمده، گفته خدايا بچه مرا آدم كن، من آدم شدم. آن بيچاره هم گفت: آقا ببخشيد من معذرت ميخواهم، بار روي دوشت گذاشتم، خلاصه سوارت شدم، حلالم كن. گفت: فقط اين دهنه را به من بده كه افسار را من ببرم وقتي يك الاغ ديگر ميخرم ببندم به گردنش. خلاصه عذرخواهي كرد و اين هم آزادش كرد رفت. اين بيچاره بيالاغ ماند. فردايش آمد ميدان الاغ فروشها كه الاغ بخرد، ديد الاغاش را آوردهاند، دارند ميفروشند. آمد گوشش را محكم كشيد گفت: پدرفلاني! يك شب هم با مادرت نتوانستي بسازي! باز دوباره اذيتش كردي نفرينت كرده، الاغ شدي! ديگر الاغ بودنت اعتبار ندارد. من تو يكي را نميخرم!
رفتار امام زمان با خلاف کارها
امام زمان جان همه ما به قربانش، دست دزد را قطع نميكند، دست دزدي را قطع ميكند. يعني يك كاري ميكند كه دست سالم باشد اما دزدي نكند. امام زمان ميآيد ريشهيابي ميكند و ريشه را قطع ميکند. اگر دين ندارد به آن دين ميدهد. اگر عقل ندارد، به آن عقل ميدهد. ما حديث داريم، امام زمان دست ميكشد، عقلشان كامل ميشود. مشكلات كلي فقط به دست امام زمان حل ميشود.
تمام انبيا و ائمه خواستند عدالت را برگزار کنند ولي نتوانستند. ولي در زمان امام زمان، آسمان، زمين، ابر، باد، فرشتهها، همه عالم كمك امام زمان هستند. اين تو بميري غير آن تو بميري است. يا بايد همه زير بار عدالت بروند يا بايد بركنار بشوند. طاغوتها، ظالمها، مفسدها يا بايد هدايت شوند و به راه راست بيايند. اگر بخواهند مقاومت كنند بايد كنار بروند. غده سرطاني بايد از سر راه برداشته شود. تمام انبياء تمام اولياي خدا منتظرند، آقا بيايد. دعا براي امام زمان دعا براي همه عالم است. دعا براي امام زمان دعا به همه بشريت است. دعا براي امام زمان، دعا براي همه مظلومان و همه گرفتاران عالم است. «أَكْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِيلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِكَ فَرَجُكُمْ»[5]. امام زمان دلش از اين گناهان و معصيتها، ظلم و فسادي كه ميشود خون است.
مذمت ظلم
در زمان حكومت اميرالمؤمنين سلام الله عليه، لشكر معاويه به شهر انباء از شهرهاي عراق حمله كردند، از يك زن يهودي كه در پناه مسلمانان و حكومت اميرالمؤمنين بود، يك طلا، يك خلخال سرقت كردند. وقتي به اميرالمؤمنين سلام الله عليه خبر دادند كه يك زن يهودي تحت حكومت شما به آن اجحاف شده، ظلم شده، طلايش را بردهاند. اميرالمؤمنين خيلي ناراحت شد، فرمود: اگر يك مسلماني از اين ظلمي كه به اين زن يهودي شده دق بكند جا دارد. حالا اگر به يك مؤمني ظلم بشود، به يك شيعهاي ظلم بشود که جاي خود دارد.
سرعت ارتباطات
خدا رحمت كند امام راحل رحمت الله عليه، يك موقع در يكي از سخنرانيها فرمودند: ما اميدمان و آرزويمان اين است كه انقلاب و اين پرچم را به دست امام زمان بدهيم. عيسي روح الله ميآيد پشت سر آقا اقتدا ميكند. مسيحيها وقتي ميبينند پيامبرشان آمده سرباز امام زمان شده اكثر مسيحيها شيعه ميشوند. الآن زمينه هم خيلي فراهم شده. من معتقدم اين بحث جهان سازي است. سابق اگر در روستا يك نفر فوت ميكرد چند ساعت وقت ميبرد تا يك روستاي مثلاً 50 خانوار100 خانوار با خبر شوند كه فلاني به رحمت خدا رفت. ولي الآن دنيا از يك دهكده و روستا هم به هم نزديكتر شده. يك گوشه دنيا يك بمب منفجر ميشود، دو ثانيه بعد، يك ثانيه بعد همه دنيا ميفهمند. خيلي ارتباطات تنگاتنگ و نزديك شده است. آنطرف دنيا يك اتفاق جزئي، يك تصادف ميشود، يك حرفي رئيس جمهور ميزند. يك اختراع ميشود، يك فوتبال يك ورزش اتفاق ميافتد، تمام دنيا دو ثانيه بعدش خبردار ميشوند. هم عكسش و هم فيلمش را ميبينند و هم صدايش را ميشنوند. مکه رفتن يک سال طول ميکشيد ولي حالا سه ساعت سوار هواپيما ميشوي آنجا پياده ميشوي.
در خارج هم متوجه شدهاند که امام زمان در خاورميانه ظهور ميكند. بعضي از علماي عراق را آمريكاييها دستگير كردهاند گفتهاند: خانه امام زمان سلام الله عليه كجاست؟ جايش كجاست؟ چون امام زمان سلام الله عليه در مكه ظهور ميكند و در عراق ساكن ميشود. شهر كوفه پايتخت امام زمان سلام الله عليه ميشود. آمريكا، ابرقدرتها همهاش دنبال اين هستند كه اين مصلح كه ميخواهد بيايد كجاست. ميآيد ريشه ما را ميكند از الآن جلوگيري بكنيم. چون آنها روايات ما را بيش از ما مطالعه ميكنند. در اسرائيل كرسي شيعه شناسي گذاشتهاند.
الآن خارجيها هم هول عجيبي گرفته كه امام زمان كه شيعهها ميگويند، چون خبرها درست درآمده. گفته بودند يك زماني قم مركز علم ميشود و به همه دنيا صادر ميشود، شده. علم از نجف جمع ميشود. حوزه نجف برچيده ميشود. در قم حوزه جهاني ميشود، شده. در قم اطلاعات به كل دنيا منعكس ميشود. الآن شبكههاي اينترنتي در هر كجاي دنيا، هركس سؤال ميخواهد از هر مرجع تقليدي بپرسد با يك تلفن، با اينترنت سؤالش را ميپرسد. سؤالات اعتقادي، فقهي، اصولي، علمي...اصلاً دنيا خيلي فرق كرده. دنيا دارد به سمت و سويي ميرود كه يك حكومت باشد و آن حكومت هم به دست مهدي فاطمه زهرا عليها السلام كه رهبري كل عالم به دست او خواهد بود. رحمت واسعه خداست. بعضيها امام زمان را خشن و آدم كش و اينها معرفي ميكنند. او رحمت واسعه خداست. فقط كساني كه معاندند، مثل صدام، كه دنبال حق نميرود. چارهاي جز اين نيست كه او را از سر راه بردارند. ولي كساني كه ميآيند در آغوش دين، مكتب، خدا، احسان، انسانيت، آنها را با آغوش باز ميپذيرند.
ذکر مصيبت: حضرت زينب سلام الله عليها
يكي از كارهاي مهم امام زمان عليه السلام عزاداري براي جد غريب و مظلومش اباعبدالله الحسين عليه السلام است. امام زمان ميداند كه به جدّش اباعبدالله عليه السلام در كربلا چه گذشت. ما واقعاً مصيبت هاي امام حسين عليه السلام را درك نميكنيم. زيارت عاشورا ميخوانيم: «مُصِيبَه مَا أَعْظَمَهَا وَ أَعْظَمَ رَزِيتَهَا فِي الْإِسْلامِ»[6]. خيلي مصيبت بزرگ بوده. چه كردند؟ از زمان حضرت آدم ما روايت داريم جبرئيل براي حضرت آدم روضه خوانده، حضرت آدم گريه كرده. انبياء گريه ميكردند. خدا براي حضرت موسي جريان عاشورا را نقل كرده، حضرت موسي گريه كرده. در روايات ما هست. مصيبت عظيمي است مصيبت كربلا. بيخود نيست امام زمان عليه السلام ميفرمايد: «فَلَأُنْدِبَنَّكَ صَباحاً وَ مَساءً، وَ لَابْكينَّ لَكَ بَدلَ الدُّموعِ دَماً .... [7]. اي جد بزرگوار من! هر صبح و شام براي غربت شما ندبه ميكنم و عزاداري ميكنم.«وَ لَابْكينَّ لَكَ بَدلَ الدُّموعِ دَماً ... ». اي جد بزرگوار عوض اشك خون گريه ميكنم. چون امام زمان خبر دارد.
عالمي خدمت آقا امام زمان عليه السلام شرفياب شد. از حضرت اين سؤال را كرد. عرض كرد آقاجان من شنيدهام شما براي مصائب كربلا خيلي گريه ميكنيد، خيلي اشك ميريزيد، خيلي نالانيد. ولي سؤال من اين است كه امام زمان كدام مصيبت خيلي دل شما را رنج ميدهد و بيش از همه دل شما را داغ كرده؟ آيا مصائب عمويتان حضرت ابوالفضل عليه السلام. آقا فرمودهاند: اگر عمويم ابوالفضل هم باشد براي آن مصيبت گريه ميكند. آيا مصائب عموي ديگرتان حضرت علي اكبر عليه السلام؟ فرموده باشند: اگر عمويم علي اكبر عليه السلام هم باشد براي آن مصيبت گريه ميكند. براي مصائب جد غريبتان خود آقا اباعبدالله عليه السلام؟ فرمودند: اين مصيبت آنقدر سنگين است كه خود جدم اباعبدالله عليه السلام هم براي اين مصيبت گريه ميكند. گفتند: آقا كدام مصيبت است كه خيلي دل شما را به درد آورده؟ ميگويد ديدم آقا منقلب شدند، اشك مباركشان جاري شد. فرمودند: براي مصائب عمهام زينب كبري.
امان از دل زينب كه خون شد دل زينب.
ما نميفهميم به حضرت زينب چه گذشته. يك رفيقي داريم پيرمردي است. ميگفت: در محله ما يك نفر بود تعزيهخواني ميكرد. در موقع تعزيهخواني نقش شمر را بازي ميكرد. شمر ميشد. ميآمد رجز ميخواند، لباس قرمز ميپوشيد، داد و فرياد و اينها. ايشان يك سفر به زيارت امام حسين عليه السلام رفت. گفت: اين داستان را اين آقا نقل ميكرد. گفت: من در كربلا كه بودم يك شب امام حسين عليه السلام را خواب ديدم. آقا يك قيافه نوراني و جذاب داشت. رفتم خدمت آقا عرض ادب و سلام كردم. آقا اباعبدالله عليه السلام به من فرمودند: فلاني من دوست دارم آن رجزي كه روز عاشورا ميخواني و نقش شمر را بازي ميكني جلوي من انجام بدهي. گفتم: آقا من خجالت ميكشم. فرمودند: من بهت ميگويم اينكار را بكن. من هم شروع كردم اشعار شمر را حفظ بودم، قيافه شمري گرفتم چون امر خود آقا بود. آمدم جلوي آقا رجز ميخواندم. من كسي هستم كه اصغر شما را ميكشم. آقا منقلب ميشدند. من كسي هستم كه فرزند شما را شهيد ميكنم. چه كار ميكنم، همينطور ميخواندم و آقا منقلب ميشدند. اما يكجا يك رجزي خواندم، آقا منقلب شد فرمودند: ديگر بس است. اين را نخوان. آن چه بود؟ گفتم: من شمر كسي هستم كه خواهرت زينب را اسير ميكنم. گفت: تا اين جمله را گفتم آقا فرمودند: ديگر اين را نگو. اين را من طاقت ندارم. چه گذشته به دل اباعبدالله عليه السلام.
زينبي كه طاقت نداشت آفتاب بر بدن حسيناش بتابد. زينبي كه طاقت نداشت ناله حسيناش را بشنود. زينبي كه وقتي دنيا آمد، همهاش گريه و بيتابي ميكرد. هركس بغلش ميكرد آرام نميشد. اما وقتي قنداقه اش را دست اباعبدالله الحسين عليه السلام دادند آرام گرفت. اين زينب چه دلي داشت وقتي كنار گودي قتلگاه آمد. يك شهيدي را در قم براي تشيع جنازه آوردند. خواهر اين شهيد آمد گفت: من با بدن برادرم ميخواهم خداحافظي كنم. گفتند: صلاح نيست. گفتند: آقا اين خواهر است، گريه ميكند، داد ميزد، گريه ميكرد، من ميخواهم با بدن برادرم خداحافظي كنم. صورتش را ببوسم، يك بار ديگر او را ببينم، هرچه ميكرد مسئول اجساد شهدا اجازه نميداد. يكي از مسئولين واسطه شد. گفت: خوب خواهر شهيد است، دلش ميخواهد برادرش را يك بار ديگر ببوسد، زيارت بكند. دست اين آقا را گرفتند بردند كنار گفتند: صلاح نيست شما هم واسطه نشو. گفت چرا؟ گفتند: به خاطر اينكه اين شهيد سر در بدن ندارد. كدام خواهر طاقت دارد اين منظره را ببيند؟
امان از دل زينب كه خون شد دل زينب
راوي ميگويد: وقتي بي بي كنار گودي قتلگاه آمد، چنان ناله جانسوزي از دل بي بي زينب بلند شد، به خدا قسم، دوست و دشمن به غربت زينب گريه كردند. صدا زد خدايا اين قرباني را از آل پيامبر قبول فرما. از روي تعجب يك نگاهي به بدن قطعه قطعه برادر، صدا ميزند اي كشته آيا تو برادر زينبي؟ آيا فرزند مادرم فاطمهاي؟ لا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم.
[1]. أمالي الصدوق/ 73 المجلس السابع عشر... ص:73
[2]. بحارالأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار/ مجلسي/ ج 52/140 باب 22 فضل انتظار الفرج و مدح الشيعه في زمان الغيبه و ما ينبغي فعله في ذلك الزمان .... ص:122
[3]. مفاتيح الجنان/شيخ عباس قمي/1/ 177 دعاى اللهم أدخل على أهل القبور السرور ... ص:177
[4]. همان
[5]. الإحتجاج على أهل اللجاج/ احمد بن على طبرسى/ ج 2/471 احتجاج الحجه القائم المنتظر المهدي صاحب الزمان صلوات الله عليه و على آبائه الطاهرين ... ص:461
[6]. مفاتيح الجنان/ شيخ عباس قمي/ 1/ 457 أول زيارت عاشوراء معروفه است... ص:457
[7]. پژوهشى در مقتلهاى فارسى/ جمعي از نويسندگان/ 33 5 - 3. روايات منقول از امامان معصوم عليهم السلام درباره شهادت امام حسين(ع) ... ص:31