فضيلت ذکر صلوات
ترک عمدي صلوات خيلي مذمت شديد شده است. به جفاکارترين امت تعبير شده است. ولي گاهي بعضي از مسائل خيلي مهم است ترک غير عمديش هم گاهي ممکن است مذمت داشته باشد؛ چون اگر کسي غيرعمدي هم يک کاري را ترک مي کند؛از علامت کم توجهي و کم اعتنايي به آن مسئله است. مثلا هيچ کسي يادش نمي رود که حقوق کارمنديش را بگيرد. چون اين مسئله برايش مهم است.
ترک عمدي ذکر صلوات موقع شنيدن نام حضرت$ خيلي مذمت شده است. اما ترک سهوي آن هم قبيح شمرده شده است. در يک روايتي پيغمبر خدا)ص) مي فرمايد: که اگر اسم من در مجلسي برده بشود؛ و کسي سهوا ذکر صلوات را فراموش کند؛ خدا يک کاري مي کند که در قيامت راه بهشت را گم کند.[1] شايد يک مفهوم ديگري از اين کلام نوراني، بشود استفاده کرد. معصومين صراط مستقيم هستند.«اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ»[1] يک روايتي داريم ميفرمايد: «أَنْتُمْ السَّبِيلُ الْأَعْظَمُ وَ الصِّرَاطُ الْأَقْوَمُ »[2] صلوات و درود براي اين ها و ياد اين ها راه بهشت است. اگه کسي اين ها را فراموش کند؛ راه بهشت را گم کرده است.
رضايت مردم و رضایت خداوند
در عالم کسي را نمي توان يافت؛ که بدون ابتلا به بلايي زندگي بکند. و در زندگي خودش هيچ مشکلي نداشته باشد. هيچ کسي نمي تواند بگويد: که مردم پشت سر او حرف نمي زنند. امام صادق عليه السلام ميفرمايد: «إِنَّ رِضَا النَّاسِ لَا يُمْلَكُ وَ أَلْسِنَتَهُمْ لَا تُضْبَطُ »[3] يعني رضايت مردم را نمي شود به دست آورد و دهان مردم را هم نمي شود بست. خدااين کار را براي خودش هم نکرده است. خيلي از مردم از خدا ناراضي هستند. و از خدا گلايه دارند. مي گويند: يک بنده خدايي نان خشک مي خورد. يک هم سفري هم داشت. دو سه رقم، غذا مي خورد ولي اين، نان خشک را که با دندان مي شکست؛ سر بالا مي کرد مي گفت: الهي شکر هي مي خورد و ميگفت: الهي شکر بغل دستيش گفت: من پنج رقم غذا مي خورم اين قدر شکر خدا نمي گويم. گفت: تو که عقلت نمي رسد اين الهي شکر از فحش هم براي خدا بدتر است. خدا خيلي زياد ناراضي دارد.
هيچ کسي هم نمي تواند همه مردم را از خودش راضي کند. چون خواسته هاي ضد ونقيض دارند. جالب است که مردمي که جلب رضايتشان محال است. ما در صدد جلب رضايت آن ها هستيم. ولي خدايي که سريع الرضا هست. به فکر جلب رضايت او نيستيم. اگر خدا راضي بشود همه چيز هست و اگر او راضي نباشد اما همه خلق از ما راضي بشوند چه اثري دارد. گاهي پشت ماشين يا در و ديوار مي نويسند امان از حرف مردم معلوم ميشود حرف مردم خيلي بي چارش کرده است دلش را سوزانده است.
راه گريز از حرف مردم
مي گويند: لقمان حکيم به فرزندش فرمود: فرزندم مردم را نمي تواني راضي کني برو خدا را راضي کن گفت بيا از باب مثال يک چيز عادي برايت نشان بدهم يک الاغ گرفتند با پسرش صبح از ميان جمعيت رد مي شدند دوتايي سوار شدن پدر جلو پسر پشت سرش، گفتند: عجب زمانه اي شده است دونفر سوار الاغ شدند. پدر جلو نشسته پسر هم پشت سرش نشسته. گفتند: بر عکس کنيم شما جلو بشيند و من عقب مي نشينم. بازم حرف زدند. پدر سوار شد پسر هم پياده مي رفتند. گفتند: عجب پدر بي رحمي خودش سوار شده پسرش پياده است بر عکس کردن گفتن عجب پسر بي ادبي؛ سوار بر الاغ و پيرمرد پياده هر دو پياده شدند. چه کار مي شود کرد يعني شما هر طور که به اين الاغ سوار بشويد حرف مي زنند.
شهيد بهشتي به امام (ره) عرض کرد: که من بريده ام، ديگر خيلي اذيت مي شوم امام فرمودند: اين هايي که الان جمع شده اند مي گويند: درود بر امام با مرگ بر امام برمن فرقي ندارد. آن هايي که مردم پرست هستند؛ يک روزي مردم حساب و کتاب آن ها را پس مي دهند.
پيامد دلبستگي به مردم
حضرت يوسف عليه السلام را وقتي به چاه انداختند؛ تبسمي کرد. گفت من يک روزي دست و بازوهاي برادرهايم را نگاه مي کردم. گفتم چه محافظ هاي خوبي دارم قربان اين داداش ها بروم. ولي الان همان برادران دارند من را به چاه مي اندازند.
اين حديث قدسي است که خداي متعال مي فرمايد: «لَأَقْطَعَنَّ أَمَلَ كُلِّ مُؤَمِّلٍ [مِنَ النَّاسِ ] غَيْرِي بِالْيَأْسِ وَ لَأَكْسُوَنَّهُ ثَوْبَ الْمَذَلَّةِ عِنْدَ النَّاسِ »[4] اميد هر کس، که به غير من دل ببندد؛ اميدش را نا اميد مي کنم. و روزي به خاک سياه به ذلت مي کشانم. اميد بستن به غير خدا، يعني اينکه لباس ذلت را برتن کردن.
اين جفاي خلق، با تو در جهان گر بداني، گنج زر باشد در نهان.
حاج آقاي دولابي زياد مي فرمودند: اين قدر بعضي ها سفت دستم را مي بوسند من منتظرهستم که امروز فردا دستم را گاز بگيرند. فرمود: هم اين هاي که تند مي روند من از اين ها بيشتر مي ترسم.
يکي از علما مي گفت: من در يک مدرسه اي آن قدر خدمت کردم. چون به خدا تکيه نکرده بودم. گفتم فردا اين ها مريد مقدس من مي شوند ولي همه آنها بر عليه من شمشيررا از رو بستند.
کسي که به غيرخدا اميد ببندد. خوار مي شود. چون خلق خوارند خلق فقير هستند در مقابل خداوند. آدم به يک ذليل و محتاج ديگر دل ببندد. خودش هم ذليل و محتاج مي شود.
تهمتهاي ناروا به حضرت موسي عليه السلام
روايت داريم پشت سر حضرت موسي عليه السلام بني اسرائيل حرف هاي خيلي تندي مي زدند. آيه قرآن هم داريم «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَكُونُوا كَالَّذينَ آذَوْا مُوسى فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا » [5] تهمت هاي ناروا زدند گفتند موسي عليه السلام برادرش هارون را کشته است. چون هارون در زمان خود ايشان از دنيا رفته است. فرعون به يک زن فاحشه پول داد؛ که در شهر شايعه کند که حضرت موسي عليه السلام با او عمل فحشا انجام داده است. و در شهر هم اين شايعه شد که حضرت موسي با زن فاحشه ارتباط پيدا کرده است. حضرت موسي عليه السلام به خدا عرض داشت: اي خدا يک کاري کن مردم پشت سر من حرف نزنند خدا فرمود: اي موسي (علی نبینا وآله و عليه السلام) من اين دعا را براي خودم مستجاب نکردهام پشت سر من خدا دارند حرف مي زنند.
حکمت بلاهاي الهي
امام يازدهم عليه السلام مي فرمايند: «ما من بلية إلا و لله فيها نعمة تحيط بها »[6] هر بلاي که به بني آدم مي رسد در آن بلا ها يک لطفي حکمتي عنايتي از طرف خدا هست. روايت داريم: «إِنَّ مِنْ عِبَادِيَ الْمُؤْمِنِينَ مَنْ لَا يُصْلِحُهُ إِلَّا الْفَقْرُ وَ لَوْ صَرَفْتُهُ إِلَى غَيْرِ ذَلِكَ لَهَلَكَ »[7] اگر من بي نيازش کنم طغيان مي کند اگه مريضي مي دهد خير و صلاحش هست، اگه حرف ديگران پشت سرش هست، اين خير و صلاحش هست.
پيامد غيبت کردن
به يکي از علما عرض کردند: که آقا فلاني پشت سر شما غيبت کرده است. يک مقداري پول در آورد؛ تو پاکت گذاشت؛ گفت زحمت بکش اين را برايش بدهيد. گفتيم شايد گوش هاي آقا سنگين شده است. گفتيم: آقا او که غيبت شما را کرده است. فرمود: شنيدم گفتيم پس چرا پول برايش ميدهيد. گفت تو روايت داريم کسي که غيبت کسي را بکند ثواب هايش را در پاکت مي گذارد در نامه اعمال او مي گذارد. خدا خيرش بدهد. گفتيم کسي که غيبت شما را مي کند؛ ثواب ندارد فرمود: ما که گناه داريم گناهان ما را تو حسابش مي گذارند.
حکمت ظلم ظالم به انسان مؤمن
امير المومنين عليه السلام در نهج البلاغه در نامه اي به امام حسن مي فرمايد: «مِنَ الْوَالِدِ الْفَانِ الْمُقِرِّ لِلزَّمَانِ الْمُدْبِرِ الْعُمُرِ الْمُسْتَسْلِمِ لِلدُّنْيَا»[8] مسائل اين خطبه همش مسائل فقهي و اخلاقي هست. يک فرازش همين هست که عرض کردم.
حضرت امير عليه السلام به امام حسن عليه السلام مي فرمايد: « وَ لَا يَكْبُرَنَّ عَلَيْكَ ظُلْمُ مَنْ ظَلَمَكَ فَإِنَّهُ يَسْعَى فِي مَضَرَّتِهِ وَ نَفْعِكَ »[9] فرزندم ظلم کسي که برايت ظلم کرده است؛ بزرگ جلوه نکند او به نفع شما کار کرده است و به ضرر خودش کار کرده است گناهان شما را شسته است. مثل يک آتشي که زير ديگ دارد مي سوزد؛ تا غذاي ما پخته بشود. «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمينَ »[10] خدا مي فرمايد ما براي هر نبي هم دشمني قرار داده ايم. اين سنت خداست. «مَا كَانَ وَ لَا يَكُونُ وَ لَيْسَ بِكَائِنٍ مُؤْمِنٌ إِلَّا وَ لَهُ جَارٌ يُؤْذِيهِ »[11] ميفرمايد: هر مومني حتما در زندگيش گير همسايه بد مي افتد دنيا دار امتحان هست.
روايتي داريم، اگر يک مؤمني از اين اجتماع و از بين احمق ها فرار کند؛ خدا مي فرمايد: ما يک شيطاني را مي فرستيم؛ که براي او تلنگر بزند.
بهترين و بدترين مردم
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَميعاً فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ »[12] همه اش ضميرها را به ديگران نزنيم به خودمان بزنيم. امير المومنين عليه السلام فرمود: «وَ خَيْرُ النَّاسِ خَيْرُهُمْ لِنَفْسِهِ وَ شَرُّ النَّاسِ شَرُّهُمْ لِنَفْسِهِ وَ لَيْسَ بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ قَرَابَةٌ وَ كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ» [13] بهترين مردم کساني هستند، که به خودشان خوب هستند. يعني با گناه خودشان را تباه نمي کنند. و بدترين افراد کساني هستند، که به خودشان بد هستند. چون با گناه خودشان را از بهشت و نعمت انس با خدا محروم مي کنند.
ذات نايافته ازهستي بخش کي تواند که بود هستي بخش
در طول تاريخ آن هايي که بيشتر اهل زهد و تقوا و ايمان بودند؛ چه اثرات و برکاتي در مردم گذاشتند. امام صادق عليه السلام ميفرمايد: «كُونُوا دُعَاةً النّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ وَ كُونُوا زَيْناً وَ لَا تَكُونُوا شَيْناً »[14] يعني مردم را با عملتان، نه به زبانتان هدايت کنيد؛ و فرمود: براي ما اهل بيت زينت باشيد؛ نه اينکه مايه سر افکندگي ما باشيد.
فرمود بزرگ جلوه نکند ظلم کسي که به تو ظلم ميکند «وَ لَا يَكْبُرَنَّ عَلَيْكَ ظَلْمُ مَنْ ظَلَمَكَ»[15] چرا. فرمود «فَإِنَّمَا يَسْعَى فِي مَضَرَّتِهِ وَ نَفْعِكَ»[16] فرزندم کسي که شما را آزار ميدهد به نفع شما و به ضررخودش دارد کارمي کند
خير بودن بلاي الهي براي مؤمن
حديث داريم: مومن يک تب که مي کند؛ گناه يک سالش را خدا مي آمرزد. بهره مومن از آتش جهنم، تبي هست که مي کند. بعضي از دکترها هم ميگويند: که آثار تب تا يک سال در بدن مي ماند. شايد اين نظريه پزشکي هم با اين روايت سازگار باشد. مريضي مثل باد پاييزي گناهان مومن را مي ريزد. وقتي تن و قوه انسان ضعيف مي شود روح و جان قوي مي شود به قول مولانا مي گويد:
بلاي دوست، تقدير شماست علم او، بالاي تقدير شماست.
يعني رضايت انسان ها، از بلاها آنها را رشد مي دهد. مي فرمايند: «ما من بلية إلا و لله فيها نعمة تحيط بها»[17] هر بلايي که مي رسد فال نيکو بزنيد. بگوييد: انشاءالله خيرهست. هدهد، به سليمان عليه السلام گفت: من يک چيزي کشف کرده ام؛ که شما کشف نکرده ايد. کشوري را کشف کرده ام؛ که شما از آن کشور بي خبر هستيد. ممکن است که هدهد شانه به سر چيزي پيدا بکند؛ که پيامبر پيدا نکرده است. مورچه حضرت سليمان عليه السلام را موعظه مي کرد. چه قدر تواضع داشت؛ از موعظه يه مورچه استفاده مي کند. از هدهد شانه به سر استفاده ميکند. امام هشتم عليه السلام مي فرمايد: پدرم موسي بن جعفر عليه السلام را خواب ديدم و اين جمله را فرمود: «يَا بُنَيَّ إِذَا كُنْتَ فِي شِدَّةٍ فَأَكْثِرْ مِنْ أَنْ تَقُولَ يَا رَءُوفُ يَا رَحِيمُ»[18] فرزندم هر وقت در شدت و گرفتاري قرار گرفتي ذکر يارئوف و يارحيم را بگو.
ذکر مصيبت امام حسن مجتبیعلیه السلام
امام حسن مجتبي عليه السلام به کريم اهل بيت شهرت دارد. اگرکسي رفت در خانه اش نااميد بر نمي گرده مرد شامي دشمن است آمد خدمت آقا هر چي از دهانش آمد فحاشي؛ سب به خود آقا، به پدر آقاکرد. حضرت سکوت کردند. «الحلم الحسنية و الشجاعة الحسينيه» واقعا آقا حلم عجيبي داشتند. وقتي که مرد شامي تمام فحش ها را داد و تمام شد دلش خالي شد امام به آن مرد شامي سلام کردند و تبسم کردند فرمود که پول ميخواهي بهت بدهم جايي مي خواهي بهت بدهم مرکب مي خواهي، زن مي خواهي، گم شده اي داري غذا مي خواهي من در اختيارت مي گذارم. فکر مي کنم شما مرد غريبي هستيد؛ منزل ما هم جا هست. اينقدر حضرت محبت کردند در روايت داريم «فبکي الشامي» مرد شامي شروع کرد هاي هاي گريه کردن گفت من شهادت ميدهم شما خليفه خدا هستي.
مرحوم علي اکبر تبريزي از منبري هاي تهران بود نقل مي کند اواخر ماه مبارک رمضان خواب ديدم خانم فاطمه زهرا عليها السلام را، به حضرت عرض ادب کردم حضرت توجه نکردند گفتم بي بي جان من نوکر فرزندتان اباعبدالله عليه السلام هستم نوکر بي ادبي هم نيستم ازمن چه گناهي سر زده نسبت به من بي عنايت شده ايد فرمود فلاني مگر امام حسن عليه السلام فرزند من نيست حسن عليه السلام من هم مظلوم هست يک ماه رمضان برا امام حسين عليه السلام روضه خواندي حقش نبود براي امام حسن عليه السلام هم يک عرض ادبي روضه اي مي خواندي من معتقدم روضه به امام حسن عليه السلام دل حضرت زهرا عليها السلام و دل امير المومنين عليه السلام دل حضرت زينب عليها السلام را شاد ميکند همه عالم برا غربت امام حسين عليه السلام اشک ميريزند اما امام حسين عليه السلام براي غربت برادرش امام حسن عليه السلام اشک مي ريزد پيامبر خدا صلی الله عليه و آله و سلم فرمود: چشمي که برای حسنم گريه کند کور وارد صحراي محشر نمي شود اول معصومي که در مدينه رسما تشييع جنازه داشت. چون پيغمبر خدا که تو حجره اش دفن شد حضرت زهرا عليها السلام وامير المومنين عليه السلام هم نيمه هاي شب غريبانه تشييع شد اولين معصومي که در مدينه اعلام کردند تشييع جنازه ميکنند اي کاش بدن امام حسن عليه السلام را هم تشييع نمي کردند اي خدا چه گذشت به دل ابا عبد الله عليه السلام به دل بني هاشم حضرت را به قبرستان بقيع بردند تابوت با تير به جنازه چسبيده بود بدن برادر را به آغوش گرفت با چه حالي در قبر گذاشت فرمود: مصيبت زده آن نيست که اموالش را ببرند غارت زده کسي است که به دستان خودش برادرش را در خاک دفن مي کند نمي دونيم اينجا به ابا عبد الله عليه السلام سخت گذشت يا در کنار نهر علقمه وقتي آمد ببينند برادر دست در بدن ندارد تير به چشم برادر خورده است پيشاني شکافت است صدا بزند الان پشتم شکست اميدم نا اميد شد «لا حول ولا قوه الا بالله العلي العظيم وعلي لعنة الله علي القوم الظالمين وَ سَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ» [19]
________________________________________
[1]. الفاتحة : 6
[2]. بحارالأنوار/مجلسي/99/129/باب 8- الزيارات الجامعة التي يزار به کل امام صلوات الله عليه...ص:126
[3]. وسائل الشيعة /شيخ حر عاملي/ 27/396/41- باب ما يعتبر في الشاهد من العداله...ص:391
[4]. الكافي /شيخ کليني/2/66/ باب التفويض إلى الله و التوكل عليه ...ص:63
[5]. الأحزاب : 69
[6]. تحف العقول/حسن ابن شعبه حراني/ 489/ و روي عنه ع في قصار هذه المعاني ...ص:486
[7].الكافي/شيخ کليني/2/352/ باب من آذى المسلمين و احتقرهم .....ص:350
[8]. نهج البلاغة/امام علي عليه السلام/ 391/31- و من وصية له ع للحسن بن علي ع ...ص:391
[9]. نهج البلاغة/امام علي عليه السلام/ 402/ وصايا شتى ..... ص : 402
[10]. الفرقان : 31
[11]. الكافي/شيخ کليني/2/251/باب ما أخذه الله على المؤمن من الصبر...ص:349
[12]. المائدة : 105
[13]. بحارالأنوار/مجلسي/ 33/390/باب 23- باب قتال الخوارج و احتجاجاته صلوات الله عليه...ص:343
[14]. بحارالأنوار/مجلسي/ 75 /199/ باب 23- مواعظ الصادق جعفر بن محمد ع ...ص:190
[15]. مستدرك الوسائل/محدث نوري/9/10/ 96- باب استحباب العفو عن الظالم و... ص:9
[16].همان
[17]. تحف العقول/حسن ابن شعبه حراني/ 489/ و روي عنه ع في قصار هذه المعاني ...ص:486
[18]. بحارالأنوار/مجلسي/90/272/ باب 13- أسماء الله الحسنى التي اشتمل عليهاالقران الکريم...ص:236
[19]. الشعراء : 227
[1] کافی ج 4 ص 253