«قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم : علی خیر البشر من أبی فقد کفر»[1]. «علی مع الحق و الحق مع العلی یدور معه حیث ما دار»[2].
تا صـورت پیوند جهـان بود علی بود تا نقش زمین بودو زمان بودعلی بود
شاهـی که ولی و وصی بود علی بود سلطان سخـا و کـرم و جـود علی بود
آن قلعه گشائی که در قلعه خیبربرکند بـه یـک حـمـله و بگـشـود علی بود
آن شـیر دلاورکه زبهـر طـمع نفـس در خان جهـان پنـچـه نیالـود علی بود
آن کاشف قرآن که خدا درهمه قرآن کردش صفت عصمت وبستودعلی بود
چنان که درآفاق نظـر کردم و دیـدم از روی یقین در همه موجودعلی بود
این کفرنباشد سخـن کفرنه این است تا هسـت علی باشد و تا بود علی بود
سـرّ دو جهـان جمله زپیدا و زپنهان شمس الحق تبریز که بنمود علی بود
رومی نشد از سـرّ علـی کـس آگاه زیرا که نشـد کـس آگـه از ســرّ اله
یک ممکن واین همه صفات واجب «لاحـول ولا قـوة الا بالله».
برکات ذکر صلوات
امام صادق علیه السلام فرمودند: «من صلی علی رسول الله صلاة واحد صلی الله علیه وآله وسلّم الف صلاة فی الف صف من الملائکة»[3]. هر کس یک بار به پیامبر صلوات بفرستد خدای متعال با هزار صف از ملائکه هزار صلوات و رحمت و برکت برایش نازل می کند «و لم یبق شیء من ما خلف الله»[4]. در عالم مخلوقی باقی نمی ماند الا این که آن ها هم به تبعیت از خدا و ملائکه صلوات فرستنده را دعا می کنند. بعد فرمودند: آن هایی که به صلوات کم اهمیتاند و می گویند صلوات چیز مهمی نیست خداوند و رسولش از چین کسانی بیزارند.
یکی از سربازان امیرالمومنین در جنگ صفین دستش قطع شد آمد به حضرت علی علیه السلام استغاثه کرد عرض کرد آقا دست من قطع شده التماس کرد که دست من را وصل کن. حضرت یک چیزی تلاوت کردند دستش بهتر از اول وصل شد. به حضرت گفت که چه خواندی که دست من وصل شد؟ حضرت فرمودند: سوره مبارکه حمد را خواندم. آن شخص گفت: همین حمد، تا گفت همین حمد دستش جدا شد. حمد و صلوات را دست کم نگیرد «من لم یرغب فی الصلوات فهو جاهل مغرور قد بری الله منه و رسوله و اهل بیته»[5]. کسی که رغبت در صلوات نکند و پشت کار نداشته باشد این آدم جاهل و مغرور است و خدا و پیامبر و اهل بیتش از او بیزارند.
مقام نیکی کنندگان به والدین
روایت داریم اگر ماه رمضان بیاید و بگذرد و انسانی باشد که آمرزیده نشود ملعون است. یک ماه کنار دریای نور باشیم ولی یک چراغ در دلمان روشن نکنیم ملعون خواهیم بود. خدا می فرماید: کسی که با کسی قهر بوده آشتی می کند و کسی که به پدرو مادرش محبت می کند و می رسد می آمرزمشان اگر چه خطاهایی هم داشته باشند. «يُقَالُ لِلْبَارِّ اعْمَلْ مَا شِئْتَ فَإِنِّي سَأَغْفِرُ لَكَ»[6]. حدیث قدسی است خدا می فرماید: ای پیامبر به کسی که نیکی به پدر ومادرش می کند بگو اگر هم گناهانی هم داری من تو را به بهشت می برم.
هر کسی با هر موقیعیتی می تواند از اولیاء الله بشود. (شیخ رجب علی خیاط بود، رسول ترک لات بود، کربلایی احمد کفاش بود اما جزء اولیاءالله شدند.). موسی کلیم الله به خدا می گوید خدایا هم درجه من در بهشت کیست؟ شاید موسی فکر می کرد که هم درجه اش پیامبر و اولیاء الهی باشد اما خطاب رسید ای موسی هم درجه شما قصابی است در فلان محله، حضرت موسی تعجب کرد آدرس گرفت در مغازه قصاب رفت دید یک آدم معمولی است وزن می کند و گوشت می فروشد. معمولی است نه سجاده آب می کشد، نه ذکر می گوید. حضرت موسی مهمانش شد و به خانه اش رفت. دید که قصاب یک زنبیلی به سقف آویزان کرده، حضرت موسی را که نمی شناخت فکر می کرد که یک مهمان معمولی است، گفت: من از شما عذرخواهی می کنم من یک کار واجبی دارم انجام بدهم و خدمت شما بیایم. قصاب زنبیل را پایین آورد حضرت موسی دید که یک پیر زن ضعیف الحال و ضعیف الجسم در سبد است. قصاب گفت: این مادر من است غیر از من کسی را ندارد برای این که حیوانی به او حمله نکند این جا می گذارمش. غذا برایش آماده می کنم، تر و خشکش می کنم. وقتی غذای مادرش را داد و شکم این مادر سیر شد مادرش دست های لرزانش را بلند کرد و گفت: خدایا پسر من را هم درجه پیامبر عزیزت موسی کلیم الله قرار بده. حضرت دید خدمت کردن این پسر و دعای این مادر است که این کار را کرده است. ( ائمه:فرمودند: پدر و مادرتان بهشت و جهنم شما هستند).
خداوند رحمان و رحیم
آقای حاج محمد الطافی در همدان لحاف دوز است من به ایشان گفتم آقا حالتان چطور است گفت: الحمدلله حالم خیلی خوب است ولی یک مشکلی دارم اگر شما بتوانی مشکل من را حل کن. من تعجب کردم گفتم آقا چه مشکلی داری؟ گفت: این قدر خدا به من نعمت داده و لطف کرده مشکل بزرگم این است که نمی توانم شکر نعمت های خدا را به جا بیاورم، از خجالت دارم دق می کنم شما بلدی یک کار بکنی من از خجالت خدا در بیایم. می گفت: سحر بلند شده بودم و به سجده افتاده بودم گریه می کردم و ذکرم این بود خدایا شرمنده ام، شرمنده ام، شرمنده ام تکرار می کردم یک دفعه صدایی شنیدم که گفت بخشنده ام بخشنده ام بخشنده ام.
سلطانی غلام زرنگی داشت یکی از رفقای سلطان دید این غلام دارد لاغر و ضعیف می شود حالش دارد روز به روز بدتر می شود تعجب کرد. یک روز در خلوت این غلام را خواست و گفت حالت بده با این که سلطان به تو خیلی محبت می کند؟ گفت: من نقشه ای کشیده بودم که حالا که پیش سلطان عزیزم یک غذای مسموم بدهم بکشمش جایش بنشینم. غذایی را مسموم کردم و جلوش گذاشتم ولی لو رفتیم سلطان فهمید و از آن غذا نخورد. تحقیق کرد و فهمید که کار من بود. هر روز انتظار می کشم که من را اعدام بکند ولی من را بخشیده، از خجالت دارم آب می شوم. («شرنا علیک صائد»[7]. یعنی هی گناه و معصیت های ما زیاد می شود و هی خدا میآمرزد).
دو پناه گاه امن الهی
«کلمة لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی»[8]. خداوند می فرماید کلمه لااله الاالله دژمحکم من هست هر که وارد این دژ بشود از عذابم در امان خواهد بود. و کسی که با اخلاص لا اله الا الله بگوید حتما به بهشت می رود. پیامبرخدا صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید: «دخل الجنة بشرطها و شروطها قال لا اله الا الله مخلصا»[9]. کسی که آخرین کلامش لا اله الا الله باشد داخل بهشت می شود. سئوال کردند آقا خالصاً بگوید یعنی چی؟ فرمودند: یعنی این لا اله الا الله در وجودش اثر کند او را از گناه حفظ کند. حرف خدا را در حد توان گوش بدهد که اگر حرف خدا را گوش دادی قطعا بدان که از عذاب خدا در امان خواهی بود.
همان خدایی که فرمود لا اله الا الله قلعه محکم من است همان خدا می فرماید: «ولایة علی بن ابی طالب حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی»[10]. ولایت ولیّ أمم قلعه محکم من است هر کسی پناهنده به امیر المومنین بشود از عذاب من در امان است. روایت داریم که در معراج اکثر صحبت پیامبر ما با خدا درباره حضرت علی بود. معراج پیامبر سفر ولایت بوده، خدای متعال می خواست باطن امیرالمومنین که سر عالم است به پیامبر نشان بدهد.
این کفر نباشد سخن کفر نه این است تا هـسـت علی باشـد و تا بود علی بود
چندان که در آفاق نظر کردم و دیدم از روی یقین در همه موجود علی بود
(حضرت آدم و تمام انبیاء در مشکلاتشان توسل به پنج تن می کردند).
داستان معراج
پیامبر در شب معراج به جایی رسیدند که جبرئیل گفت من دیگر از اینجا جلوتر نمی توانم بیایم اگر بیایم پرهایم می سوزند.«عند سدرة المنتهی»(نجم/14). پیامبر به تنهایی بالا رفت. قرآن میفرماید: «ثم دنی فتدلی فکان قاب قوسین او ادنی»(نجم/8و9). آن گاه نزديك آمد و بر او (به وحى حق) نازل گرديد. (بدان نزديكى كه) با او به قدر دو كمان يا نزديك تر از آن شد. (کمان را که می کشید دو طرفش چطور نزدیک می شوند. این درمقام تمثیل است.) بین خدا و پیامبرش صحبت هایی شد. خدای متعال به حبیبش پیامبر فرمود: تو در عالم چه کسی را از همه بیشتر دوست داری؟ عرض کرد بار پروردگارا هر کسی که تو بیشتر دوست داری؟ ( پیامبر می داند مطلب چیست ولی عرض می کند که خدایا هر چه که تو بگویی.) خدا فرمود: پیامبر من، من در میان خلایق عالم علی ابن ابی طالب را از همه بیشتر دوست دارم. پیامبر هم عرض کرد خدایا من هم حضرت علی را بیشتر از همه دوست دارم. محدث قمی نقل کرده که امام صادق علیه السلام می فرماید: معراج تشریفاتی پیامبر یک بار بوده ولی به معراج غیر رسمی صد و بیست بار معراج رفتند. مثلا مقام معظم رهبری غیر رسمی گاهی آخر شب به حرم حضرت معصومه می آیند زمانی که حرم بسته شده است و بعد هم به جمکران می روند اما در پنج سال و ده سال یک بار رسما اعلام می کنند که آقا می خواهند به قم بیایند. امام صادق علیه السلام می فرماید: در این صد و بیست باری که پیامبر به معراج رفتند «مَا مِنْ مَرَّةٍ إِلَّا وَ قَدْ أَوْصَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهَا إِلَى النَّبِيِّ بِالْوَلَايَةِ لِعَلِيٍّ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ ع أَكْثَرَ مِمَّا أَوْصَاهُ بِالْفَرَائِضِ»[11]. در هر باری خدای متعال می فرمود: ای حبیب من، ولایت علی و یازده امام بعدش را مواظب باش. این اصل مطلب است مردم را به این گوش زد کن.
خدای متعال می فرماید: ولایت علی قلعه محکم من است هر کس که وارد این قلعه بشود از عذاب من در امان است. ابن عباس می گوید سلمان فارسی را خواب دیدم. دیدم که جایش خیلی خوب و عالیست. گفتم: جناب سلمان چه چیز تو را نجات داد؟ فرمود: ابن عباس «حُبِّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع وَ الِاقْتِدَاءِ بِهِ»[12]. محبت امیرالمومنین و پیرویش مرا نجات داد.
چند نفر خدمت آیه الله اراکی رسیده بودند به ایشان گفتند آقا نصیحتی به ما بکنید. عملی که از همه مهمتر است و بیشتر به درد می خورد و دلمان خوش باشد که این حتمی دستمان را می گیرد چیست؟ آقا فرمود: «ولایة علی بن ابی طالب حصنی»[13]. ما را به ولایت علی بخشیدند. خدا می فرماید که ولایت علی بن ابی طالب پناه گاه محکم من است شما هم پشت سرشان باشید. این ور و آن ور آتش است. فرمود من امیدم به ولایت و عشق امیر المومنین است. آقای اراکی به گریه افتاد و این اشعار حافظ را خواند
آن را که دوستی علی نیست کافر است گـو زاهـد زمانه و گو شیخ راه باش
امـروز زنـده ام به ولای تـو یا عـلـی فردا به روح پاک امامان گواه باش
بزرگی می گفت: یک یا علی گفتن برابر با یک ختم قرآن است. تنها امامی که اسمش اسم خداست نام حضرت علی علیه السلام است. خداوند می فرماید: نام علی را از نام خودم جدا کردم. علی یعنی بزرگ و بلند مرتبه، بوی خدایی می دهد. در خانه ای کعبه باید به دنیا بیاید و باید در محراب نماز ضربه بخورد. از خانه خدا آمده از خانه خدا هم باید به سوی خدا پرواز بکند.
________________________________________
[1] مستدرک الوسایل /محدث نوری / 18/183/8- باب جمله مما یثبت به الکفر و الاتداد ... ص: 173
[2] بحار الانوار /علامه مجلسی / 28 /368/ تنبیه ...ص: 360
[3] وسائل الشیعه / شیخ حر عاملی /7/ 193 / باب استجاب الاکثار من الصلاه علی محمد و آله و...ص:192
[4] همان
[5] همان
[6] بحارالانوار /علامه مجلسی /71/80/باب 2-بر الوالدین والاولاد و حقوق بعضهم علی بعض و المنع من العقوق ... ص:22
[7] الاقبال / سید ابن طاووس /70 / فصل فیما تذکره من ادعیه تتکرره (متکرره )کل لیاه منه وقف السحر ... ص:67
[8] بحار الانوار / علامه مجلسی /3/13/باب 1- ثواب الموحدین و العارفین و بیان وجوب المعرفته و علته و بیان ما هو حق معرفته تعالی ... ص: 1
[9] الکافی /ثقه الاسلام کلینی/ 2 /520/ باب من قال یا رب یا رب ... ص:520
[10] بحار الانوار / علامه مجلسی /39 / 246 / باب 87-حبه و بغضه صلوات الله علیه وان حبه ایمان وبغضه کفر ونفاق وان ولایته ولایه الله و رسوله وان عداوته عداوه الله و رسوله و ان ولایته ع حصن من عذاب الجبار و انه لو اجتمع1...ص:246
[11] بحارالانوار/ علامه مجلسی/23/69/باب 3-ان الامامه لاتکون الا بالنص ویجب علی الامام النص علی من بعده ...ص:66
[12] بحارالانوار/ علامه مجلسی /22/341/باب 10-فضائل سلمان وابی ذرو ومقداد وعمار رضی الله عنهم اجمعین وفیه فضائل بعض اکابر الصحابه ...ص:315
[13] بحار الانوار / علامه مجلسی /39 /246 / باب 87-حبه وبغضه صلوات الله علیه وان حبه ایمان وبغضه کفر ونفاق وان ولایته ولایه الله ورسوله و ان عداوته عداوه الله ورسوله وان ولایته ع حصن من عذاب الجبار و انه لو اجتمع 1...ص:246