غير از محبت خدا و اهل بيت عليهم السلام هر چه هست بايد از دل ها بيرون برود. ملا عبدالله در «مكاتيب» مى گويد: ما قاعده اى كه استثنا نخورده باشد كم داريم. يكى از اين قاعده ها اين است كه جز محبت خدا و دوستان خدا، همه را بايد از دل بيرون كرد. دوستى فقط بايد براى خدا باشد. دوستى براى غير خدا مانع راه انسان است.
كشتى امام حسين عليه السلام يك كشتى استثنايى است، هر عبادتى درى به سوى خداست. اما كشتى امام حسين عليه السلام از همه سريع تر و وسيع تر است. هم زودتر انسان را به مقصد مى رساند و هم گنجايش آن بسيار زياد است.
باب الحسين عليه السلام
امام حسين عليه السلام درى از درهاى بهشت است. «اَلا وَ اِنَّ الْحُسَيْنَ بابٌ مِنْ اَبْوابِ الْجَنَّةِ»؛[1] آگاه باشيد كه البته حسين عليه السلام درى از درهاى بهشت است.
امام صادق عليه السلام فرمودند: در روز قيامت خداوند هزار صف از انسان ها را به بهشت مى برد كه 999 صف آن ها به شفاعت و عنايت امام حسين عليه السلام به بهشت مى روند و يك صف ديگر را ساير ائمه و شهدا و مؤمنين كه اجازه شفاعت دارند، به بهشت مى برند. وقتى پيامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم بفرمايند: «حُسَينٌ مِنّى وَ اَنَا مِنْ حُسَين؛[2] حسين از من است و من هم از حسينم»، يعنى من هم حسينى هستم.
ميثاق خداوند
ملا اسماعيل سبزوارى كتابى به نام «جامع النورين» دارد. در اين كتاب مطالبى درباره انسان آمده است. در آنجا از امام جواد عليه السلام چنين نقل مى كند: وقتى خدا ارواح را خلق كرد، به همه اشباح و ذرات و موجودات خطاب كرد كه من يك ابتلاى سنگينى دارم. يك قربانى مى خواهم. كسى را مى خواهم كه بايد همه چيز را تحمل كند؛ تشنگى، جوان دادن، فرزند خردسال دادن، اسارت اهل بيت و... . خلاصه هر چه سرمايه دارد بايد به ميدان بياورد و نثار كند. آيا كسى حاضر است؟ امام جواد عليه السلام فرمودند: روح امام حسين عليه السلام در برابر خدا پاسخ داد كه من حاضرم. سه مرتبه خداوند پرسيد و كسى جز امام حسين عليه السلام پاسخ نداد. خداوند هم از او پيمان گرفت. هنگامى كه امام حسين عليه السلام پا به عرصه اين دنيا گذارد و بزرگ شد، مجدداً اين پيمان و ميثاق الهى تجديد شد. روز عاشورا جبرئيل آمد و گفت: خداوند اجازه فرموده است كه آن را فسخ كنى و به هم بزنى. فرمود: من روى عهد و پيمانم هستم.[3]
كارهايى كه آن ها كردند با هيچ كارى قابل مقايسه نيست. ما بايد از همه اعمالمان استغفار كنيم و شرمنده باشيم. راهى نيست جز اين كه به ريسمان محكم الهى ولايت چنگ بزنيم و به سرعت بالا برويم.
تمسك به ريسمان الهى
مرحوم حاج آقا دولابى مى فرمود: جوانى در دولاب ما بود. آدم فوق العاده اى بود. خيلى چيزها به او عنايت شده بود. خواب هاى درست مى ديد. مى گفت: در خواب ديدم كه يك طنابى است كه از آسمان به زمين كشيده شده است و به سرعت به طرف بالا مى رود. من دست انداختم و آن را گرفتم و طناب مرا با سرعت زياد بالا مى برد. من هر وقت ذكر خدا مى گفتم، يا صلوات مى فرستادم، دستم را يك متر بالاتر مى بردم. همچون يك كشتى يا هواپيما كه با سرعت حركت مى كند. كسى كه داخل آن است به سرعت همان كشتى يا هواپيما به پيش مى رود. گاهى خود او هم داخل كشتى يا هواپيما حركت مى كند.
اين يك خواب واقعى است. اعمال ما همان حركت ناچيزى است كه داخل كشتى يا هواپيما داريم. اگر زير چتر اهل بيت عليهم السلام برويم و به آن ها متوسل شويم، در حقيقت سوار كشتى آن ها شده ايم.
بايد با زبان و دل و عمل در پناه آن ها به حبّ خداوند چنگ بزنيم. وگرنه خودمان حركتى نداريم. بين حركت ما و حركت آن ها چقدر تفاوت است! فرمودند: «لَضَرْبَةُ عَلِىٍّ يَوْمَ الْخَنْدَقِ اَفْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الثَّقَلَينِ؛[4] ضربت شمشير على عليه السلام در روز جنگ خندق برتر و بالاتر از عبادت جن و انس است.» ما اين حديث را نفهميده ايم. ثقلين يعنى جن و انس، يعنى ميلياردها انسان كه در طول عمرشان عبادت خدا كرده اند. اگر تمام عبارت هاى اين ها را روى هم بريزيد، به پاى يك ضربت على عليه السلام نمى رسد.
كارى كه آن ها كردند، با عقول ما جور درنمى آيد. كارى كه امام حسين عليه السلام انجام داد عقل ها را متحير ساخت. امام حسين عليه السلام از زن و فرزند و همه هستى خود گذشت، اما آدم از يك دانه گندم نگذشت. ارزش يك موى زينب عليها السلام نزد امام حسين عليه السلام با همه عالم برابرى مى كند؛ اما در مقابل خداوند از همه چيزش مى گذرد.
بايد به ريسمان آنان چنگ بزنيم كه خيلى سريع ما را به مقصد مى رسانند. چرا جابر گفت: من در ثواب كارهايشان شريك هستم![5] وقتى به آن طناب بچسبى همين است. وقتى سوار هواپيما شديد با سرعتى معادل 800 -900 كيلومتر در ساعت حركت مى كنيد. فقط بايد وصل شويم. خداوند در قرآن مى فرمايد :
«يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا».[6] رابطو يعنى خود را با ائمه عليهم السلام ربط بدهيد؛ «رابِطُوا عَلَى الاْءَئِمَّةِ.»[7] با يك قطره آب، كارى از پيش نمى رود. نه مى توان كسى را سيراب كرد و نه مى توان چيزى را شستشو داد و پاك كرد. اما اگر كسى به دريا وصل شود همه كار مى توان بكند. ايام محرم و صفر وقت خوبى براى ارتباط و اتصال به اهل بيت و امام حسين عليهم السلام است.
جان پيامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم
آيه مباهله [8] يكى از محكم ترين ادله بر حقانيت اميرالمؤمنين عليه السلام است. داستان مباهله داستانى است كه شيعه و سنى نقل كرده اند. وقتى نصاراى نجران سخن پيامبر را نپذيرفتند، قرار شد مباهله كنند؛ يعنى عليه يكديگر نفرين كنند و استجابت دعاى هر كس، دليل بر حقانيت او باشد. خداوند به پيامبر فرمود:
«فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَكُم ثُمَّ نَبْتَهِلْ»؛[9] به آن ها بگو: «بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را ؛ ما زنان خويش را دعوت كنيم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود؛ آن گاه مباهله كنيم».
چرا خداوند به پيامبر مى گويد: برو جانت و فرزندانت و خانمت و خانواده ات را بياور؟ مگر پيامبر خدا مستجاب الدعوه نيست؟ مى توانست خودش به تنهايى برود و نفرين كند و حتماً مستجاب مى شد. اما خدا
مى خواهد اين ها باشند. «اِنَّهُمْ مِنّى وَ اَنَا مِنْهُمْ؛[10] اين ها از من اند و من از اين ها هستم.» خداوند مى فرمايد: بدون اين ها نمى توانى، بايد با اين ها باشى.
مأمون از امام هشتم پرسيد: مهم ترين آيه در فضيلت اميرالمؤمنين عليه السلام كدام است؟ امام عليه السلام پاسخ داد: مهم ترين آيه، آيه مباهله است. خداوند در آن آيه مى فرمايد: «على، جانِ پيامبر است».[11] اگر جان را از بدن بگيرى چه مى ماند؟ بدنِ بدون جان و روح منشأ آثار نيست، بلكه آن را كفن مى كنند و به قبرستان مى برند.
خداوند مى فرمايد: يا رسول الله، روح و نفس و باطن و حقيقت تو اميرالمؤمنين است. او را هم بايد بياورى. آمدن همه انبيا مقدمه براى آمدن پيامبر بود و آمدن پيامبر مقدمه براى آمدن باطن و روح و جان و حقيقتش، يعنى حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام بود. كار پيامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم بدون اميرالمؤمنين و امام حسين عليهما السلام پيش نمى رود. از اين جهت فرمود: «اَنـَا مِنْ حُسَيْنٍ؛[12] من از حسين هستم.»
بهترين فرصت براى اتصال به اهل بيت عليهم السلام
محرم و صفر فرصت بسيار خوبى براى ارتباط و اتصال به اهل بيت عليهم السلام است. فرصت خوبى براى چنگ زدن به ريسمان محكم الهى است. فرمودند: «كسى كه گريه كند و كسى كه بگرياند و كسى كه تباكى كند، اهل نجات است».[13] مرحوم آيت اللّه گلپايگانى روز عاشورا خانواده خود را جمع مى كرد و براى آن ها روضه مى خواند.
آيت الله امينى مى فرمود: مرحوم آيت الله بروجردى در موقع جان دادن، نگران و ناراحت بود. گفتند: چرا ناراحتى؟ فرمود: در پيشگاه خدا كارى نكرده ام. دستم خالى است! با اين كه اين همه شاگرد تربيت كرده بودند. مراجع بزرگ از شاگردانشان بودند؛ اين همه درس و بحث و كتاب و ساختن مسجد اعظم، باز مى فرمودند: دستم خالى است. چون اخلاصش سخت است. در روايت آمده است كه لقمان در وصاياى خود به فرزندش مى گويد :«اَخْلِصِ الْعَمَلَ فَاِنَّ النّاقِدَ بَصيرٌ»؛[14] عمل خود را خالص كن؛ چون كسى كه آن را بررسى مى كند بيناست.
در اينجا پاى همه مى لرزد. ولى دستگاه امام حسين عليه السلام چيز ديگرى است. مرحوم آيت الله بهاءالدينى مى فرمودند: خلوصش خيلى مهم است. كسى كه خالص باشد، با خود امام حسين عليه السلام محشور مى شود. اگر ناخالص باشد، به او مزد مى دهند. اگر كسى تباكى هم بكند، يعنى خود را به گريه كننده شبيه كند و اداى آن ها را در بياورد، او هم بهره مند است. ببين گريه براى امام حسين عليه السلام چقدر اهميت دارد كه شبيه سازى آن هم ارزش دارد و به آن مزد مى دهند! حتماً سعى كنيد در مجالس عزادارى امام حسين عليه السلام و زيارت عاشورا شركت كنيد.
اگر شما در كار امام حسين عليه السلام باشيد، امام حسين عليه السلام هم در كار شماست. آن ها كه با امام حسين عليه السلام رابطه اى ندارند، مغبون و پشيمان مى شوند. دوستان اهل بيت عليهم السلام با اهل بيت محشور و بر پيامبر خدا وارد خواهند شد.
امام سجاد عليه السلام فرمودند: «مَنْ اَحَبَّنا لِلّهِ وَرَدْنا نَحْنُ وَ هُوَ عَلى نَبِيِّنا صلى الله عليه و آله هكَذا وَ ضَمَّ اِصْبَعَيْهِ»؛[15] كسى كه ما (اهل بيت) را براى خدا دوست بدارد، ما با او بر پيامبرمان صلّی الله علیه و آله و سلّم اين چنين وارد مى شويم و دو انگشت خود را كنار هم قرار دادند.
________________________________________
[1]بحارالانوار، ج 35، ص 405، ح 28 .
[2]كامل الزيارات، ص 115، باب 14، ح 9 ؛ بحارالانوار، ج 43، ص 271.
[3]نگاه كنيد به : جامع النورين، مجلس اول.
[4]اقبال الاعمال، ص 467 .
[5]جابر بن عبدالله انصارى در روز اربعين پس از زيارت قبر حضرت سيدالشهدا عليه السلام خطاب به آن حضرت و اصحابش چنين گفت: «وَالَّذى بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ لَقَدْ شارَكْناكُمْ فيما دَخَلْتُمْ فيه»؛ سوگند به آن كه محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم را به رسالت مبعوث فرمود، البته ما در واقعه اى كه شما وارد شديد (واقعه كربلا) مشاركت داشتيم. عطيه از جابر مى پرسد: چه مى گويى! ما كه كوه و دشتى را طى نكرده ايم و شمشيرى نزده ايم و اين گروه را كه مى بينى بين سرها و بدن هايشان جدايى افتاده است، فرزندانشان يتيم شده اند، زنانشان بيوه شده اند، چگونه ما با آنان مشاركت داشته ايم؟
و جابر پاسخ داد: از حبيبم رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم شنيدم كه مى فرمود: «مَنْ اَحَبَّ قَوْماً حُشِرَ مَعَهُمْ وَ مَنْ اَحَبَّ عَمَلَ قَوْمٍ اُشْرِكَ فى عَمَلِهِمْ؛ كسى كه گروهى را دوست داشته باشد، با آنان محشور مى شود و كسى كه عمل گروهى را دوست داشته باشد، با آنان در عملشان مشاركت دارد.»به خدايى كه محمد صلى الله عليه و آله را به حق به پيامبرى برانگيخت، يقيناً نيت من و نيت اصحاب و دوستان من بر همان چيزى است كه حسين عليه السلام و اصحابش انجام دادند.
و آن گاه كه در مسيرى مى گذشتند به عطيه گفت: اى عطيه، آيا به تو وصيتى بكنم؟ و من گمان نمى كنم بعد از اين سفر ديگر تو را ملاقات كنم: محب آل محمد را كاملاً دوست بدار و با دشمنانشان كاملاً دشمن باش، هر چند اهل روزه و نماز شب باشند و با دوستان آل محمد با مهر و مدارا رفتار كن كه اگر بر اثر زيادى گناه لغزشى هم داشته باشند، به خاطر محبتشان عاقبت به خير خواهند شد؛ كه سرانجامِ دوستانشان بهشت است و سرانجامِ دشمنانشان آتش جهنم. (بشارة المصطفى، ص 74 ؛ بحارالانوار، ج 65، ص 130، ح 62.)
[6]سوره آل عمران، آيه 200.
[7]تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 426، ح 499 .
[8]بنابر مشهور، آيه مباهله در روز بيست و چهارم ذى حجه نازل شده است.
[9]سوره آل عمران، آيه 61 .
[10]العدد القوية، 80 .
[11]قالَ المَأْمُونَ يَوماً لِلرِّضا عليه السلام : اَخْبِرنى بِاَكْبَرِ فَضيلَةٍ لاَِميرالمؤمنين يَدُلُّ عَلَيهَا الْقرآنُ. قالَ: فَقالَ لَهُ الرِّضا عليه السلام : فََضيلَةٌ فِى الْمُباهَلَةِ. قال اللّه جَلَّ جَلالُهُ: «فَمَنْ حاجَّكَ فيه...» فَدَعا رَسُولُ صلى الله عليه و آله الحسن والحسين عليهماالسلام فكانا ابْنَيْهِ وَ دَعا فاطِمَة عليهاالسلام فكانت فى هذَا الْمَوْضِعِ نِساءَهُ وَ دَعا اميرالمُؤمنين عليه السلام فكانَ نَفْسَهُ بِحُكْمِ اللّهِ عَزّوَجَلّ. فَقَدْ ثَبَتَ اَنَّهُ لَيْسَ اَحَدٌ مِنْ خَلْقِ اللّهِ تعالى اَجَلَّ مِنْ رَسُولِ اللّه صلى الله عليه و آله وَ اَفْضَلَ. فَوجَبَ اَنْ لا يَكُونَ اَحَدٌ اَفْضَلَ مِنْ نَفْسِ رَسُولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله بِحُكْمِ اللّهِ تَعالى. (بحارالانوار، ج 10، ص 350، ح 10.)
[12]كامل الزيارات، ص 115، باب 14، ح 9 ؛ بحارالانوار، ج 43، ص 271.
[13]رُويَتْ عَنِ الاْءئِمَّةِ الصّادِقين عليهماالسلام قالُوا: مَنْ بَكى اَوْ اَبْكى غَيْرَهُ وَلَوْ واحِداً ضَمَنّا لَهُ عَلَى اللّهِ الْجَنَّةَ وَ مَنْ لَمْ يَتَأَتَّ لَهُ الْبُكاءُ فَتَباكى فَلَهُ الْجَنَّةَ؛ از پيشوايان صادق عليهم السلام روايت شده است كه فرمودند: هر كس بگريد يا ديگرى را بگرياند، بهشت را براى او ضمانت مى كنيم و كسى كه گريستن برايش ميسر نيست، خود را به شكل گريه كنندگان در بياورد. براى او هم بهشت است. (مثيرالاحزان، ص 14. و نيز نگاه كنيد به: الملهوف، ص 86.)
[14]اختصاص، ص 341 ؛ بحارالانوار، ج 13، ص 432 .
[15]بشارة المصطفى، ص 123 ؛ بحارالانوار، ج 27، ص 84 ، ح 26 .