آمادگی سفر آخرت
يـاد تـو در ضـمـيـرم، مـهـر تـو در دلمبا شير به اندرون شد و باجان به در رود
گـر بـرکـنـم ز تـو مهر و بردارم ز تو دلآن مـهر بـر که افـکنـم آن دل کجا برم
نامـم ز کـارخـانـه عــشـاق مـحـو بـادگر جز مـحبـت تو بود شـغل ديـگرم
اي عـاشـقـان کـوي تـو از ذره بـيـشترمن کي رسـم وصـل تو کز ذره کمترم
شاها من اگر به عرش رسانم سريرفضلمـملـوک آن جـنـابم و مسکين آن درم
فضيلت ذکر صلوات
ذکر صلوات، همه وقت خيلي خوب است. بهترين هديه براي اموات است. ما ذکري به جامعيت صلوات نداريم. هم ياد خداست، هم ياد پيامبر(ص)، هم ياد آل پيامبر(ص)، هم دعا به پيامبر(ص)، و آل پيامبر(ص) است. به برکت اين ذکر، رواياتي داريم که دعا مستجاب مي شود. بلکه شيعه و سني اين حديث را نقل کرده اند؛ پيامبرخدا(ص) فرمود: «الدعاء محجوب حتى يصلى على محمد و أهل بيته، اللهم صلى على محمد و آله»[1] يعني دعاهايي که ميکنيد در پرده و حجاب است و مستجاب نمي شود. مگر اين که در ضمن دعا اين ذکرصلوات گفته بشود. در خصوص شب و روز جمعه بيشتر سفارش شده است. صلوات بهترين وسيله براي پاک کردن گناهان است.
آماده شدن براي سفر آخرت
ديگران به فکر ما نيستند؛ بياييم يک مقداري به فکر خودمان باشيم. اگر من به فکر خودم نباشم؛ بعد از مردنم چگونه به فکر من باشند. اميرالمومنين(ع) مي فرمايد: خودت وصي خودت باش. خيلي ها اميدشان اين است، بعد از آنها برايشان خيرات بدهند. نماز بخوانند و روزه بگيرند. بابا اگر من دلم براي خودم نسوزد؛ ديگران دلشان براي من نميسوزد. واقعا اين ساده لوحي است؛ فکر کنيم بعد از مردن ما، براي ما، با اخلاص، هديه اي بفرستند.
نزديکي مرگ به انسان
اميرالمومنين(ع) مي فرمايد: اموالي که براي خودت مي گذاري؛ فقط حق داري يک کفن برداري. اگر وصيت به ثلث نکني، حتي براي خريد قبرش هم بايد ورثه اجازه بدهند؛ که از مالش بردارند. بين ما و آخرت خيلي فاصله کم است. گفت:
چشم باز و گوش باز و اين اماحيرتم از چشم بندي خدا
مرگ از سايه به ما نزديک تر است. يک نفس، بند بيايد تمام مي شود. بعد از مردن، زن شما، ديگر زن شما نيست. بعد از اين که عده اش تمام شد؛ مي تواند با يکي ديگر ازدواج کند. بچه شما ديگر بچه شما نيست. اين حسب و نسب تو دنياست. اين رابطه منقطع مي شود. حيف است که انسان دلش را به خدا و ائمه و آخرت ندهد. به چيزهاي بدهد، که با رفتن نفس، از آنها جدا بشود.
پرهيز از دلبستگي به ماديات
اميرالمومنين(ع) مي فرمايد: چيزهاي که در دنيا به ما وابستگي دارد؛ سه چيز است. اول: اموال و عنوان هاي دنياي هستند. مالي خوب است که انسان به وسيله آن مال گره باز کند. حضرت امير(ع) يک درهم گرفتن تو دستشان؛ فرمودند: تا زماني که تو دست من است، هيچ فايده اي ندارد. ولي اگر از دست من برود بيرون و گرهي را باز کند، آن موقع ارزش دارد. «المال للإنفاق لا للإمساك»[2] مال براي انفاق کردن است نه براي جمع کردن. اي بي چاره اي که مال را جمع کرده و موقع مردن هم هيچ استفاده اي نمي تواند بکند. بياييم از اين مال دنيا دل بکنيم. چقدر قشنگ است؛ انسان زمين خورده دنيا نباشد. تعلق به مال دنيا نداشته باشد. نوکر دنيا نباشد. بلکه خدا دنيا را آفريده که نوکر ما باشد. خدا در قرآن مي فرمايد: هر چي که روي زمين خلق کرده ام؛ براي انسان خلق کرده ام. نه اين که انسان را به خاطر مال دنيا خلق کرده ام
غلام همت آنم که زير چرخ کبودزه هر چه تعلق پذيرد آزاد است
مسئوليت ثروتمندان
يکي از بزرگان فرموده بود: که مردم گول دنيا را مي خورند و دنيا بازيشان مي دهد. من دنيا را بازي مي دهم. پرسيدند آقا شما چطور دنيا را بازي مي دهيد؟ گفت: از همه داراييم، کارهاي خير انجام مي دهم. از پول و مقام و داريي و آبرويم، براي گره گشايي از بنده هاي خدا استفاده مي کنم. دل ها را شاد مي کنم.
يکي از آقايان مي گفت: در تهران در يک مجلسي شرکت کرديم. آقا رو منبر مي گفت: يک دختر خانمي به خاطر اين که چند مدتي عقد بسته بوده و نتوانسته است جهاز تهيه کنند، هي خانواده داماد فشار مي آورده است. يک روز باباي دختر مي گويد: خدايا اين دختر من را از دستم بگير و من راحت بشم. من ندارم که براي اين جهاز تهيه کنم. اين دختر هم اين حرف هاي پدر را مي شوند. تو حمام مي رود، به خودش نفت مي ريزد و خودش را آتش مي زند. و يک نامه هم مي نويسد: بابا من نمي خواستم، که سر بار تو بشوم و تو را ناراحت کنم. من خودم را مي کشم تو راحت باش. مسئول مرگ اين دختر چه کسي است؟ آنهايي که فقير هستند، در امان خدا هستند. آن هاي که پول دارند مسئول هستند. بايد فرداي قيامت جواب بدهند. يک بزرگي مي فرمايد: ما قدر فقر را نمي دانيم. اگر به اندازه داريد، کم داريد، بگو خدايا تو را صد ميليون مرتبه شکر. چون مسئوليت هم نداري.
رضايت اهل بيت علهيم السلام
يک آقايي آمد پيش من گفت: حاج آقا عندالله من و خانمم براي زيارت کربلا پر مي زنيم. چند سال پول جمع کرديم زيارت آقا ابا عبدالله برويم. يکي از بستگان نزديک ما عقد بسته است. و پدرش هم نمي تواند براي اين دختر جهاز تهيه کند. يک شب خانم من به من گفت: من دلم خيلي براي زيارت امام حسين(ع) پر مي کشد؛ ولي فکر مي کنم امام حسين(ع) دوست داشته باشد؛ که ما اين پول را بدهيم به خانواده اي که اين دختر دم بخت مانده است. بيا يک جهاز براي اين دختر تهيه کنيم. زيارت کربلا هم انشا الله بعدا امام حسين(ع) براي ما نصيب مي کند. آقا هم مي گويد: اتفاقا از دل من هم گذشته بود. مي ترسيدم بگوييم شما ناراحت بشويد. رفتيم اون پولي که سال ها براي کربلا جمع کرده بوديم از بانک گرفتيم. دادم به خانمم که وسايل جهاز براي اين دختر خانم تهيه کنند. مي گفت: بعدا امام حسين(ع) نصيب کرد که به زيارتش رفتيم و در حرم امام حسين(ع) هم مکاشفه اي براي من شد و من صحنه کربلا را ديدم. بابا رضايت اهل بيت عليهم السلام، مهمتر از زيارت آنها است.
فرمود: دل مومني را شاد مي کني دل امام ها را شاد کردي؛ خدا را شاد کردي. کار خير خيلي ريخته؛ کسي نيست که جمع کند. ولي ما عادت پرستيم نفس پرستيم. ما اصلا آخرت را بازي گرفتيم. دنيا را هم خيلي جدي گرفتيم. بعد از مردن آن مالي که گذاشتي رفتي به تو لعنت مي کند. مي گويد: چرا من را انفاق نکردي. به امام حسين(ع) مي گوييم: آقا جان من دور ضريحت هر چي بگي مي چرخم و زيارتت مي آيم. ولي به حرفايت گوش نمي دهم. خيلي از ما اين طوري هستيم. هيئتي است، نماز خوان است، مي گوييد خمس مي دهي؟ مي گويد: نه بابا. نمازت اشکال دارد. غسل و وضويت اشکال دارد. همه اعمالت اشکال دارد. يک مال حرام، مثلا چند تا سکه در خيابان بندازند، عندالله چند نفر بر نمي دارند؟ يک زمين غصبي در مرکز شهر مي خواهند تقسيم کنند، کي نمي رود که نگيرد؟ من کسي را مي شناسم که مغازه اش به راه افتاد. شهرداي گفت: که بيا پولت را بگير. گفت: من پول شهرداري را نمي گيرم. گفتند چرا گفت: مال شهرداري که مردم با رضايت پولشان را نمي دهند. حتي از فقها استفتا کرد. گفتند: شکال ندارد. ولي گفت اين مال شبهه ناک است و نگرفت. بابا پول حلالش را نگرفت.
تعلقات انسان ها
اميرالمومنين(ع) مي فرمايد: که تعلقات شما اول: مال و عنوان هاي دنياست. به محض اين که نفس بند آمد فقط يک کفن مي تواني برداري. خدا نکند که حرص دنيا ما را بگيرد. امام صادق(ع) فرمود: که حرص دنيا مثل آب درياي شور است؛ هر چي مي خوري تشنه تر مي شوي. از خدا بخواهيم حب دنيا از دل ما بيرون ببرود. امام زمان(عج) به عبد الکريم کفاش فرمود: فلاني مي داني چرا چند وقت است، که من را زيارت مي کني؟ بخاطر اين که حب دنيا تو دلت نيست. اگر ذره اي حب دنيا در دلت بود، من را نمي ديدي. عبد الکريم در تهران يک کفاشي بود؛ که هفته اي يک بار امام زمان(عج) را زيارت مي کرد. علماي بزرگي مي رفتند مي نشستند از نور ايشان استفاده مي کردند. يه زماني امام زمان(عج) به اين عبدالکريم فرموده بود: فلاني اگر يک هفته من را نبيني چه مي کني؟ عرض کرده بود: از دوري شما ميميرم. حضرت فرموده بود: به خاطر اين من خودم را ملزم مي دانم که خودم را به شما نشان بدهم. اين عبد الکريم، مستضعف بود. اجاره نشين هم بود.
دوم تعلقات شما همسر و اولاد و فاميل و دوستان و همسايه ها، حضرت فرمود: بعد از مردن اين ها هم تا چاله قبر با شما هستند. شما را تو چاله قبر مي گذارند و برمي گردند.
سوم: اعمال شما و صفات و کردار شما است. هر کجا که بروي با شما هست «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ، وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ»[3] اعمال شما که از شما جدا نمي شوند. همين الان هم همراهمان هستند.
وسيله سنگيني ميزان حسنات
اميرالمومنين(ع) فرمود: اموالي که بعد از مردنت مي گذاري اگر ورثه با آن اموال ثواب انجام دادند براي خودشان انجام دادند چون شما دل نکندي و خيرات نکردي آنها دل کندند و خيرات کردند. ولي اگر گناهي انجام دادند در گناه آنها شريکي چون وسيله گناه را براي اين ها آماده کردي. پيامبرخدا(ص) فرمود: يکي از چيزهاي که ميزان حسنات را خيلي سنگين مي کند زياد صلوات فرستادن است. و يکي از چيزهاي که ميزان حسنات ما را زياد سنگين مي کند محبت و عشق و ولايت اهل بيت علهيم السلام است.
عظمت حضرت زهرا سلام الله عليها
ابن عباس مي گويد: من سلمان را بعد از مردنش خواب ديدم. سلماني که بهترين يار پيامبر(ص) و اميرالمومنين(ع) و حضرت زهرا(س) بوده است. اميرالمومنين(ع) در کوچه هاي مدينه عبور مي کردند به سلمان رسيدند فرمودند: اي سلمان به فاطمه همسرم سر بزن که مشتاق تو است. ما اين روايت را نمي فهميم. چون حضرت زهرا(س) رانمي شناسيم. حضرت زهرا(س) شخصيتي هستند که تمام انبيا علهيم السلام در مقابلش احترام مي کنند. گفت:
تمام آفرينش پاي بستتپيامبر خم شدو بوسيد دستت
پيامبر اول شخصيت عالم خم مي شود دست دخترش را مي بوسد. امام حسن عسگري(ع) فرمود: ما حجت بر مردم هستيم و مادرمان حجت بر ماست. پيامبر(ص)ما روزهاي آخر رحلت فرمود: يا علي(ع) آنچه که فاطمه(س) به شما امر مي کند؛ بايد اطاعت کني. اين خيلي عجيب است. ما نداريم شخصيتي که بتواند بر پيامبر و امام فرمان بدهد. اندازه درجه انبيا به اندازه معرف حضرت زهرا(س) بود. يعني هر کسي بيشتر معرفت داشت درجه شان بالاتر بود. حالا حضرت زهرا(س) با اين مقام، حضرت امير به سلمان گفت: سلمان چرا نمي ري به همسرم زهرا سر بزني برو منزل ما به فاطمه زهرا(س) سر بزن. اي سلمان فاطمه زهرا(س) مشتاق ديدن تو است. بعد از يک هفته سلمان رفت سر بزند؛ حضرت زهرا(س) فرمود: سلمان به من جفا کردي چرا دير آمدي. عرض کرد: بي بي جان غم فراق پيامبر(ص) آن قدر بر دل من سخت بود، که نمي توانستم از خانه بيرون بياييم. و جاي خالي پيامبر را ببينم. عاشق و دلباخته اهل بيت بود. ابن عباس مي گويد: من سلمان را بعد از مردن در خواب ديدم از سلمان پرسيدم سلمان چه چيز درآن دنيا بيش از همه به درد مي خورد. فرمود: محبت اميرالمومنين(ع) و پيروي اميرالمومنين(ع) بيشتر در اين دنيا به درد مي خورد. اصلا محبت بدون عمل و اطاعت نمي تواند باشد.
ارتباط با اهل بيت عليهم السلام
مقدس اردبيلي در زهد و تقوي در ميان علماي شيعه خيلي برجسته بود. در حالات ايشون نوشته اند ايشآن را بعد از مردن در خواب ديدند. به ايشان عرض کردند: جناب آقاي مقدس اردبيلي چه خبر گفت: محبت آقا اميرالمومنين(ع) من را نجات داد. مرحوم آقاي قاضي به شاگردانش فرموده بود: روزي يک بار به اهل بيت خودتان را حاضر باش بزنيد. بريد نشون بديد. حالا توسل، زيارتي، يک ارتباطي، هر چند کوچک
گفت پيغمبر که اجزاء منيجزء را از کل چرا برمي کني
جزء از کل قطع شد بي کار شد دست از تو قطع شد مردار شد
اين دست چه وقت قيمت دارد؟ وقتي که به بدن وصل باشد. اما وقتي که از بدن قطع بشود؛ بايد ببري دفنش کني. مردار مي شود. شيعتنا جزء منا شيعه ما جزئي از ماست جزء بايد وصل به کل باشد. قطره اگر وصل به دريا نباشد به چه دردي مي خورد زود از بين مي رود. بايد وصل به دريا باشي. هر جور که مي توانيم اتصال به اهل بيت عليهم السلام را قطع نکنيم. گفت: در دل دوست به هر حيله رهي بايد کرد.
برکات زيارت امام رضا(ع)
برويم در خانه آقا علي بن موسي الرضا(ع) چه قدر ما بايد اين شکر را به جا بياويم که زير سايه امام رئوف(ع) هستيم. خيلي ها مي خواهند عمره و کربلا بروند. به جاي اين که چند ميليون خرج کني؛ برو به مشهد بقيه اش را انفاق کن. امام هشتم(ع) زيارتش از کربلا و عمره بالاتر است. امام هفتم(ع) فرمود: هر کسي فرزندم امام رضا را زيارت کند؛ هفتاد هزار حج قبول شده، در نامه اعمالش مي نويسند. کسي که يک شب در حرم فرزندم بيتوته کند، مثل اين که خدا را در عرش زيارت کرده است. قيامت درجه زائرين علي بن موسي الرضا(ع) از همه بالاتر است. عطا و بخشش خداهم از همه بيشتر به زائر امام رضا(ع) هست.
يکي از ويژه گي هاي امام رضا(ع) اين است که کسي نا اميد از درخانه اش برنمي گردد. خيلي نمونه هايي داشتيم، به زيارت امام رضا رفتند، گره شان باز شده است. مرحوم آقاي حائري هر وقت فرصت پيدا مي کردند، فوري به زيارت امام رضا(ع) مي رفتند. آيت الله مرعشي نجفي مي فرمودند: ايشان را بعد از فوتشان خواب ديدم، جاي ايشون خيلي خوب است. فرمود: وقتي من در عالم برزخ قرار گرفتم؛ تک و تنها بودم. پرده کنار رفت، ديدم علي بن موسي الرضا(ع) است. فرمودند: که فلاني تو هفتاد مرتبه از قم به زيارت من آمدي، من به تعداد زيارت هايت به باز ديد تو خواهم آمد. و اين بار اول است. آقاي مرعشي فرموده بودند: آقاي حائري يادتون هست که امام رضا(ع) فرموده اند: هر کسي در غربت به زيارت من بياد من هم در غربت به زيارتش مي روم. اون موقع مي فهميم که چقدر کارساز است.
ذکر مصيبت علي بن موسي الرضا(ع)
در يک روايت ديگر امام صادق(ع) فرمود: که هر کسي به زيارت امام هشتم برود من دستش را مي گيرم و وارد بهشت مي کنم. دعبل اشعاري تا امام هفتم سروده بود. آمد در خدمت امام هشتم(ع) شعرهايش را خواند. تا امام هفتم خواند. ديگر شعرش تمام شد. شايد تنها امامي بود، که خودش درزمان حياتش براي غربتش روضه خوانده است. فرمود: دعبل اجازه مي دهي من هم دو بيت به قصيده تو اضافه کنم. عرض کرد: آقا افتخار مي کنم فرمود:
وَ قَبْرٌ بِطُوسَ يَا لَهَا مِنْ مُصِيبَةٍأَلَحَّتْ عَلَى الْأَحْشَاءِ بِالزَّفَرَاتِ [4]
يعني يک قبر ديگر هم در طوس است؛ مصيبت صاحب اون قبر سنگين است. با سم و زهر بدن او را مي سوزانند. در يکي از زيارات است سلام ما بر اون آقاي که اين سم بدن اورا تکه تکه کرد در گوشه حجره افتاده
دم رفتن به هرجانب نظرداشتاميد ديـدن روي پـسر داشت
کـجـايـي اي تـقـي آرام جـانـمسرور قلب و نور ديده گانم
مرا زهر جفا خونين جـگـرکردتو را اندر مدينه بي پدرکرد
اباصلت ميگه ديدم آقا مثل مارگزيده به خود مي پيچيد. يک آقا زاده اي وارد شد. آقا شما کي هستي؟ فرمود: من فرزند علي بن موسي الرضا(ع) از مدينه آمده ام. آقا چشماش را باز کرد. ديد که يوسفش به بالينش آمده است. يعقوب وار امام جواد(ع) را در آغوشش گرفت. وداع کرد. وامانت ها را به امام جواد(ع) سپرد. اما «لكن لايوم كيومك يا أبا عبداللّه»![5] هيچ وقت انشا الله داغ جوان نبيني آقا وقتي آمد ببيند بدن علي قطعه قطعه. صورت به صورت علي. «على الدنيا بعدك العفا»[6] .
[1] . فضائل الخمسة من الصحاح الستة/سيدمرتضي فيروزآبادي/ج 1/206/باب في أن الدعاء محجوب حتى يصلى على محمد و آل محمد عليهم السلام ..... ص : 206
[2] . تحرير المواعظ العددية/علي مشکيني/333/الفصل الثاني مما روته العامة عن النبي صلى الله عليه و اله ..... ص : 329
[3] . الزلزلة : 7،8
[4] . بحارالأنوار/مجلسي/49/248/باب 17- مداحيه و ما قالوا فيه صلوات الله عليه....ص:234
[5] . مع الركب الحسينى (ج 4) /عزت الله مولايي/224/ إشارة ..... ص : 223
[6] . مع الركب الحسينى (ج 4)/عزت الله مولايي/361/ مقتل علي الأكبر عليه السلام ..... ص : 355