شنبه 31 شهريور 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

بسم الله الرّحمن الرحیم
الحمدلله ربّ العالمین بارئ الخلائق اَجمعین و الصّلاةُ والسّلامُ علی سیدالاَنبیاء و خاتم النبیین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابالقاسم مصطفی محمّد صلّی الله علیه وآله الطّیبین الطّاهرین والّعن الدّائم علی اَعدائهم اجمعین مِن الآن علی یومِ الدّین.

درجلسه گذشته عرض شد که چرا ائمه معصوم(ع) بعد از ابا عبدالله(ع) قیام عاشورایی به پا نکردند؛ احتمالاتی دارد. یکی از آن احتمالات این است که شاید نیازی به عاشورایی دیگر نبود و همین یک عاشورا تا آخر تاریخ برای هدایت انسان ها و نهایت قرب به پروردگار کافی است فقط باید آن را از تحریف و انحراف مصون نگه داشت که امامان بعد از ابا عبدالله(ع) هم همین کار را انجام دادند.

وعرض کردیم جریان عاشورا یک مدرسۀ کامل و با عظمتی است که برای شیعه به عنوان شب قدر ثانی محسوب می شود و هر سال شب عاشورا بهره وری جدیدی برای ما دارد. مهم این است ما از آن جوشش تازه –و استفاده های جدیدی که هر سال در آن وجود دارد - بهره ببریم. در این راستا صحبتی عرض کردم که چه طور شب عاشورا، شب دوم قدر شیعه است. قرآن در مورد شب قدر ماه مبارک رمضان می فرماید: شب قدر یک پدیدۀ مستمری است و اتّفاقی نیست که در زمان پیامبر(ص) بوده وتمام شده به تعبیر قرآن:
" تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيهَا" نزول ملائکه در شب های قدر مستمراً است.
در روایت هم داریم پیامبر و یارانشان نشسته بودند. پیامبر می پرسند: طبق این آیۀ شریفه ملائکه بر چه کسانی نازل می شوند؟ گفتند: بر شما. حضرت فرمود: بعد از من بر چه کسانی؟ گفتند:نمی دانیم. حضرت اشاره کردند به امیر المؤمنین و فرمودند: "هُوَ هذا" یعنی برامام نازل می شود.

تا وقتی که امام در عالم حضور داشته باشد؛ این نزولِ ملائکه ادامه دارد بنابراین شب قدر در ماه مبارک رمضان استمرار دارد و دوّم این که شب قدر هر سال بهرۀ جدیدی دارد. واقعاً هرکسی بتواند آن را درک کند یک چیز فوق العاده ای به دست می آورد. به فرمودۀ قرآن: "لیلة القدر خیرٌ مِن اَلف شهر" یعنی اگر شما بتوانید شب قدر ماه رمضان را درک کنید، کلاسِتان به اندازۀ یک عمر بندگی کردن بالا می رود و تا سال آینده در همین کلاس هستید. به تعبیر ساده تر اگر کسی بتواند 20 شب قدر را در زندگی اش درک کند؛ به اندازه ای که 20 تا عمر را به دنیا آمده باشد؛ و همه را به بندگی خدا گذرانده باشد؛ رشد می کند.

این از عجایب امداد ها وتفضّلاتی که خداوند متعال به پیغمبر و اهلش و کسانی که در محیط ولایت هستند، عنایت کرده است. نکتۀ سوّم که در جلسۀ قبل عرض نکردم و تقاضا می کنم خوب عنایت بفرمایید چون از همین جا برایتان روشن می شود شب قدر را درک کردن یعنی چه؟ درک شب قدر فقط بیدار ماندن نیست. ممکن است در آن زمان افراد زیادی بیدار باشند امّا بهره ای نبرند.

شب قدر در هر زمانی، شب ولی الله معصوم است. شبی است که خداوند متعال ضیافت خاصی برای او (ولی) ترتیب می دهد. روایت شده که سورۀ قدر را در نماز هایتان بیشتر بخوانید. این سوره، سورة ولایت است. و فرمودند اگر می خواهید با مخالفین ما اهل بیت(ع) بحث کنید؛ با این سوره بحث کنید.

کلمۀ "ولی" در سورۀ قدر نیامده است. پس کجای آن مربوط به ولایت است؟ امام باقر(ع) فرمودند: اینجا که می گویید: تنزّل الملائکه و الرّوح... تمام ملائکه و روح که اعظم ملائکه است پایین می آیند. مَلَک موجود مجرد است که فرود گاهش زمین نیست. ملائکه بر روح وارد می شوند. چه روحی تحمّلِ همۀ ملائکه که تعداد شان بی نهایت است؛را دارد؟ مگر هر فاسق و فاجری این قابلیت را دارد؟ نشان می دهد یک ولی و معصوم است که ملائکه براو وارد می شوند.

لذا امام باقر(ع) فرمود: با این سوره با مخالفین ما بحث کنید.
اینکه با این فرود چه اتّفاقی می افتد فقط ولی الله می داند و خدا؛ فقط از این ترشحات روحانی و نازله ای از آن به ما می رسد که اعمالمان در آن شب، مارا به اندارۀ یک عمر و هزار شب، رشد می دهد. در واقع مهمانی اصلی برای ولی خدا است وما ریزه خوار این مهمانی هستیم:
از رهگذر خاک سرِ کوی شما بود هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد

عنایت بفرمایید آن نازلة مهمانی معصوم به چه کسی می رسد؟ به کسی که در آن شب متوسل شود. دست به دامن معصوم شود. گمان نکنیم راه خدا را به تنهایی می توانیم برویم. راه خدا فقط یک راه است. این چنین نیست که فکر کنیم هر راهی که برویم راه خدا است، یک راه بیشتر نیست.پیغمبر اکرم با چوب چند خطّ کج کشیدند ویک خط صاف و گفتند صراط، این یک راه است. اینطور نیست که راه های دیگر وجود داشته به ما نگفتند.

و آن یک راه چیست؟ " الصراط هوَ علی بنِ اَبیطالب" یک باب بیشتر وجود ندارد که باید از آن وارد شویم. " اَینَ بابُ الله الذی مِنه یُؤتی " هیچ راه دیگری وجود ندارد. بنابراین اگر کسی در آن شب ها به آن باب (معصوم) نزدیک شود توانسته شب قدر را درک کند. بیدار بودن شرط لازم است ولی کافی نیست. ممکن است کسی بیدار باشد و بهره ای نبرد. بیدار باید باشد و به معصوم متوسّل شود و از باب الله وارد شود. مَن ارادَ الله بَدَا بکُم.

حالا می دانید چرا قرآن به سر می گیرند؟ " بمحمدٍ...بعَلیٍ... بفاطِمهٍ... و متوسل می شوند. باید دست به دامن قرآن و عترت شویم تا راه بدهند. در نتیجه قرب به خداوند تابع قرب به معصوم است و نشانۀ آن این است که فردای آن روز تغییری کرده باشیم در غیر این صورت آیا امکان دارد این فرد به اندازه هزار ماه بالا رفته باشد؟! فردای آن روز باید نسبت به ولی خدا توجّه و قرب بیشتر و غفلت کمتر پیدا کرده باشیم.

همین مسئله در رابطه با محرّم هم هست. عزا دار اصلی در محرم چه کسی است؟ قلب چه کسی مجروح تر است؟ همان طور که در شب قدر مهمان اصلی امام معصوم بود؛ معصومِ هرزمان و در زمان ما، حجّة بن الحسن(ع). درست است قلوب شیعیان هم در عزای ابا عبد الله عزاخانه است امّا عزاخانة اصلی قلب مطهر امام زمان است. در روایت شنیدید، مرحوم محدث قمی هم در مفاتیح آورده که امام رضا(ع) فرمود:"وقتی محرّم می رسید، کسی لبخند بر لب پدرم موسی بن جعفر(ع) نمی دید و این حزن تا روز عاشورا هر روز بیشتر می شد؛ در آن روز بسیار دگرگون بود.
عزاداری معصوم این طور است. معصومی که عاشورا را به او نشان دادند. من وشما چیزی شنیدیم

ولی او تمام آن را می بیند. بعضی از اولیاء خدا بودند که گوشه ای از بلای سیّد الشّهداء به آن ها نشان داده شد بیچاره و بی طاقت شدند. مرحوم آیت الله آقای قوچانی کسی که سیاحت غرب را نوشته، کتاب دیگری دارد به نام سیاحت شرق. در سیاحت غرب زندگی آخرتی و در سیاحت شرق ، زندگی دنیایی خودش را نوشته است. نوشته:« روز عاشورا بود. من از نجف پیاده به سمت کربلا می رفتم. با خودم آب برنداشتم تا بارم سنگین نشود. گفتم حتماً در منازل بین راه آب هست

به منزل اوّل رسیدم دیدم آب نیست. به منزل دوّم رسیدم؛ دیدم بسته بود. ازچند مسافر پرسیدم. یا آب نداشتند یا به اندازۀ خوردن خودشان داشتند. بر سرعت قدم هایم افزودم تا زود تر به کربلا برسم. از دور، برق طلایی گنبد اباعبد الله پیدا شد. راه رفتنم به هروله تبدیل شده بود. تشنگی به عطش تبدیل می شد. هوا بسیار گرم بود و عرق بسیار می ریختم. جگرم می سوخت. تا اینکه حس کردم واقعاً می سوزم.»

عطشی که سیّد الشهداء چشید، چگونه است؟ که در روایت گفته شده:"حتّی یَحولَ العَطَشُ بَینَه و بَینَ السَّماءِ کَالدُّخانِ " بین خودش و آسمان را دود می دید، سیاه می دید. آقای نجفی قوچانی ادامه می دهد:« همین جور که می رفتم و واقعاٌ تشنه بودم و جگرم می سوخت ناگهان به یاد بچّه های امام حسین(ع) افتادم که آن ها چه کشیده اند؟ (در کربلا23 تا بچّه بود در سنین مختلف 3 ساله، 6 ماهه، 4 ساله، 7 ساله ... )

همین که به یاد بچّه ها افتادم، حالم عوض شد و اشک هایم سرازیر شدند. صحنة روز عاشورا را به من نشان دادند. دیدم که هرکدام از بچه ها به سمتی می دوند-عمّه شان فرموده بود در بیابان پخش شوید- بعضی دامنهایشان آتش گرفته بود. اشک می ریختم، می دیدم، می سوختم و کاری نمی توانستم بکنم. تشنگی خود را فراموش کردم. پاهایم روی تیغ و سنگ می رفت، خون می آمد ولی من نمی فهمیدم. ناظر صحنه بودم که ناگهان خود را در کوچه های کربلا دیدم (خواستم این را بگویم که یک صحنه از واقعة کربلا را دید، عطش خود را فراموش کرد.ادامة آن مورد بحث ما نیست ولی خوب است بگویم) خلاصه خود را میان کوچه های کربلا یافتم؛ صورتم پر از اشک بود و پاهایم خون آلود و مردم با تعجب نگاهم می کردند.

خود را کنار نهری شستم و وارد صحن امام شدم. همینکه نشستم صدای زنگ ساعت حرم به صدا در آمد امّا من به جای صدای زنگ این صدا را می شنیدم: هل مِن ناصر... هل مِن ناصر... هل مِن ناصر... یک دفعه دلم ریخت واشکم جاری شد. بلند شدم گفتم: یا ابا عبد الله! هنوز بعد از این همه سال صدای هل مِن ناصر شما بلند است. خدایا! چه کسی است که اورا یاری کند؟ ناگهان دیدم صدای ساعت بزرگ حرم حضرت ابوالفضل(ع) به صدا در آمد، من این صدا را می شنیدم: لبیک... لبیک... لبیک... رو کردم به حرم حضرت ابوالفضل(ع) و گفتم: جانم فدای تو، هنوز بعد از سال ها صدای هل مِن ناصر برادرت را تو لبیک می گویی!»

این مطلب را بار ها عرض کردم حضرت آیت الله وحید خراسانی در درس می فرمود: دستور العملی است که یکی از اهل معرفت گفته است و کاملًا مطابق با معارف اهل بیت است. اگر کسی این دستور العمل را انجام دهد تمام عاشورا را به او نشان می دهند. -البته دستور العمل را نفرمودند چیست- همه را نشان می دهند جز سه ساعتش را که احدی تاب و تحمّلش را ندارد. آن 3 ساعت از آن هنگامی است که اباعبدالله(ع) از اسب افتادند تا زمانی که شمر روی سینة مطهرشان نشست. ایشان می فرمود این3 ساعت هم جلوی چشم امام زمان(ارواحنافداه) است.

حالا ببینید امام زمان در زیارت ناحیه می فرمایند: جدّ غریبم! اگر اشک چشمم خشک شد، خون گریه می کنم. برخی این را نفهمیده اند و می گویند از باب مجاز گویی است. مجاز چیست عزیز من؟! تو اشکت نمی آید و درک نمی کنی چرا حمل بر مجاز می کنی؟ چون ندیدند حقیقت، رهِ افسانه زدند... نخیر، کاملًا حقیقت است. فرمود: "لاَبکینّ علیک بدل الدّموعِ دماً" پس محزون ترین قلب، قلب معصوم است و در این ایّام دگرگون ترین ایشان هستند. درست است در تمام طول سال دگر گون هستند "لاَندُبَنَّک صباحاً و مساءً صبح و شام برای تو گریه می کنم.

امّا در این دهه جورِ دیگری است و هر چه به عاشورا نزدیک می شود بیشتر می شود و در روز عاشورا که انقلاب خاصی در قلب معصوم اتّفاق می افتد.

اگر این قلب معصوم پاک چنین حزنی داشته باشد چه اتّفاقی می افتد؟ در قرآن فرمود: "الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ أُولَٰئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ."


آن هایی که مصیبتی می بینند و راضی هستند. خداوندسه چیز به آن ها می دهد:

"صلواتٌ من ربّهم": صلواتی از ناحیۀ پروردگار. بین صلواتی که ما می فرستیم و صلوات خداوند فرق بسیاری است.

و"رحمةٌ": رحمت خاص

و "اولئک هم المُهتدون": هدایت خاص.

درروایت هست ملائکه برای داشتن فقط یکی از این سه چیز غبطه می خورند.

اوّل کسی که در روز عاشورا صلوات و رحمت و هدایتِ خدا نصیبش می شود ولی خداست و نازله ای از این برکات نصیب کسانی می شود که با ولی خدا سنخیت دارند "یحزنون لحزننا "

از این جهت بود که عرض کردم عاشورای هر سال بهرۀ جدیدی دارد. چون خداوند در هر سال صلوات و رحمت و هدایتِ خاص دارند (مانند شب قدر) ان شاءالله بتوانیم از این ایّام استفاده کنیم. هم آداب ظاهری محرم و عاشورا را حفظ کنیم و هم آداب باطنی آن را. آداب ظاهری سیاه پوشیدن، سیاه زدن- چقدر خوب است بعضی پرچم سیاه جلوی در خانۀ شان می زنند وقتی وارد کوچه ای می شویم می بینیم تمام خانه ها پرچم مشکی زده اند لذت می بریم– شرکت در مجالس و محافل،زیارت عاشورا خواندن که مدّت زیادی هم نمی خواهد.

این کار ها را انجام دهیم تا نسل و اولاد ما ببینند درخانه، در شهر اتّفاقی افتاده ، همه چیز تغییر کرده است. با وضو در مجالس حاضر شویم؛ این مجالس صاحب دارد ادب آن را حفظ کنیم. امام صادق(ع) می فرمایند: من این مجالس را دوست دارم.

علاوه بر آداب ظاهری، آداب باطنی هم مهم است و آن این است که انسان با عاشورای اباعبدالله(ع) سالک شود و با این مکتب رشد کند. عاشورای اباعبدالله یک دوره سلوک کامل است نه مثل عرفان های کاذب و منزوی امروزه، عرفان های هندی و عرفان های بدون معنویت وبدون خدا که آورده اند؛ تا انسان حقیقت را گم کند. عرفانی که امام حسین(ع) جلودارَت باشد و با شفاعت او رشد می کنی.

عاشورای اباعبدالله سلوک کامل است و زیارت عاشورا درسنامۀ آن سلوک است. زیارت عاشورا را کم نگیرید. تنها زیارتی است که حدیث قدسی است . سندش را ببینید: امام باقر(ع) از پدرش، از پدرش..... از پیامبر از جبرئیل از الله تبارک تعالی؛ از خودِ خداوند به ما رسیده است. یک واو آن روی حساب است و بیهوده نیست. بعد از سلام هایی که در ابتدای زیارت عاشورا می دهید به اول منزل سلوک اشاره شده است. "لقد عَظمت الرزیّه و جلّت و عظُمت المصیبه بک علینا و علی جمیع اهل الاِسلام و جلّت وعَظُمت مصیبتُک فی السماوات علی جمیع اهل السّماوات"

اوّلین قدم را اباعبدالله است بر می دارند. الله اکبر! حاج آقا این چه تربیت و سلوکی است که اوّلین قدمش با ما نیست؟! بله اوّل قدم را او برمی دارد، ما با قدم ایشان راه می افتیم و عجیب اینجاست که این اوّل قدم با بلاست. لذا اوّل زیارت عاشورا به مصیبت امام حسین اشاره می کند"مصیبه ما اَعظمها"بزرگترین عبادت سیداشهداء و همة معصومین بلا هایشان بوده، بلاهایی که منحصر به خودشان بود. "افضل الاعمال أحمزها"

بالا ترین عمل امام علی(ع) آن نمازی نیست که تیر از پایشان کشیدند؛ لیلة المبیت هم نیست با اینکه احدی غیر از ایشان هم نمی تواند مثل ایشان باشد ولی بالاتر از این اعمال هم دارند. حتی آن ضربۀ شمشیر ایشان در جنگ خندق هم نیست که پیغمبر فرمود: ضربة علیٍ یوم الخندق افضَل مِن عبادَة الثَقلین: یعنی اگر تمام عبادات جن و انسِ طول تاریخ را در یک کفۀ ترازو و یک ضربۀ علی روز خندق در کفۀ دیگر بگذارند، آن یک ضربه بالاتر است.

امّا با این وجود بالاترین عبادت علی(ع) این بود که ریسمان به گردنشان بیاندازند و مقابل چشمانش همسرش را بزنند. مگر کسی می تواند چنین تحملّی داشته باشد؟! برای حفظ دین خدا گفتند: "چشم" و برای خدا این کار را کردند.

بالاترین عبادت امام حسن(ع) صلحشان بود که طعنه و کنایه ونیش زبان می شنیدند. بالاترین عبادت امام حسین(ع) هم روز عاشورا است. بالاترین عبادت معصومین بلا است که احدی غیر از این14 نور تابِ تحمل آن را نداشتند حتی انبیاء اولوالعزم.

فریاد های بلند مولا علی در جنگ نه تنها دل دشمنان بلکه دل دوستان را هم می لرزاند، مولا علی کسی بود که پهلوانان را به خاک کشیده بود ولی وقتی زهرایش را روی خاک کشیدند هیچ نگفت: چرا؟! برای امیرالمؤمنین کشته شدن بسیار راحت تر بود. خودش می فرمود: "والله، إبن ابیطالب آنَسَ بالموت مِن الطّفل بِثَدیِ اُمِّه، به خدا قسم انسِ و علاقة پسر ابیطالب به مرگ در راه حق، از انس طفل به سینۀ مادر بیشتر است.

علی جان امتحان شهادت طلبی را از تو گرفتیم و می دانیم به خوبی انجام می دهی امّا یک امتحان سخت تر بگیریم و آن اینکه بببینی زهرایت را جلوی چشمانت می زنند و تحمّل میکنی.

راوی می گوید: وقتی بعد از آن قضایا علی(ع) را دیدم یک موی سیاه روی سرو صورتش نداشت، پیر شد علی...
البته بلاهایی که ما ظاهرش را می بینیم ولی برای ولی خدا ضیافت است. لذا زینب کبری(س) در مقابل طعنۀ ابن زیاد: دیدی خدا با حسین چه کرد؟ گفت: "ما رأیت الا جمیلا" تو کور هستی و باطن این مهمانی را نمی بینی که مارا رشد می دهد و بالا می برد.

بگذارید بحث را همین جا تمام کنیم و ادامة منازل سیروسلوک با اباعبدالله که در درسنامة زیارت عاشورا است؛ برای شب های بعد بماند. خداوند از امیرالمؤمنین یک امتحان گرفت، امتحان نمردن! از زهرا(س) هم امتحان گرفت.زهرا جان! ما می دانیم که تو هیچ تعلّقی به دنیا نداشتی، در بی تعلقی بیست شدی اما الان می خواهیم برای فدک تلاش کنی که عده ای نفهم طعنه بزنند: زهرا چرا اینقدر به دنبال دنیایی؟زهرا جان اینها نمی دانند تو اهل دنیا نیستی.

سلمان وقتی چادر وصله خوردة زهرا را دید، کاری که توانست بکند این بود که صورتش را برگرداند و دهانش را گرفت تا صدای هق هق گریه اش بلند نشود.دخترِ اول شخص عالم وجود و چادر وصله دار؟! من چرا از زهرا گفتم چون امشب شبِ سوم محرّم است. زهرای کوچکی در کربلاست که خواستم از طریق مادرش وارد شوم. مرحوم محدث قمی در نفس المهموم و بعضی بزرگان گفتند دختر4ـ3ساله ای در کربلا بوده که بیشتر به نام فاطمة صغیره نام برده شده است.

من گاهی به دوستان می گویم اگر به کربلا مشرّف شدید؛إذن دخول حسین(ع) اشک است.به قول مرحوم علامه مجلسی در بحار،إذن دخول همة حرمها اشک است یعنی اگر می خواهی وارد حرم امام رضا(ع) شوی فوری وارد نشو. مدتی بنشین، گدایی کن، دلت بشکند، راهت بدهند بعد داخل شو.إذن دخولهایی که به دیوار زدند مقدمة اشک است.

به دوستان گفتم اگر اشکتان نمی آمد و دیدید دلتان سنگین است، سریع وارد نشوید گوشه ای بنشینید... کاری به شما یاد می دهم که امام حسین زود تحویلتان بگیرد و آن اینکه هرچقدر بلدید روضة حضرت رقیه(س) بخوانید. این دختر وقتی چشم باز کرد مادرش اُمّ اسحاق را از دست داد. امام حسین برای او هم پدر بود و هم مادر، خیلی به یکدیگر وابسته بودند. آنهایی که حرم بی بی مشرف شدند می دانند خیلی به آنجا رسیدند ولی هنوز بوی خرابه می آید. هنوز سوز خرابه در حرم رقیه هست. یکی از اهل علم می گفت: کاروانی از تبریز به حرم حضرت رقیه آمده بود.

برادران آذری زبان سوزِ خاصی در روضه دارند. آنها ترکی می خواندند و من متوجه نمی شدم ولی از گریه و ضجّة آنها گریه ام گرفته بود و حال عجیبی در حرم بوجود آمده بود. پیرمردی بلندبلند چیزی می گفت و همه فریاد می زدند. از یک نفر پرسیدم : این پیرمرد چه می گوید که همه ضجه می زنند؟ گفت: می گوید رقیه جان خیلی وقت بود ثبت نام کرده بودم به پابوست بیایم و الان قسمتم شد بیایم. رقیه جان حاجت زیاد دارم ولی برای حاجت خواستن نیامدم؛ آمدم بگویم: رقیه جان! دامنت آتش گرفته بود، بدنت سوخته بود، وقتی تو را در بیابان دواندند پاهایت مجروح شده بود؛ خوب شدی؟ زخمهایت التیام پیدا کرده؟ به زبان ساده ترکی می گفت آمدم تو را با خودم به تبریز ببرم و تا آخر عمر دورت بگردم و خادمت باشم.

یااباعبدالله! مثل امشبی توسل ما به نازدانة شما این عمة کوچک امام زمان است. خداکند این چیزهایی که در تواریخ گفتن؛ راست نباشد. این طفل معصوم گرسنه و تشنه و خسته بود. همه خسته بودند. در اسارت که از آنها پذیرایی نمی کردند. خیلی از اوقات بالای مرکب چُرت می زدند.خواب درستی نداشتند. غذای درستی نداشتند. امام زین العابدین فرمودند: عمه ام سه شبانه روز غذای خود را به بچه ها داده بود و توان در بدن نداشت و نمازهای مستحبی را نشسته می خواند.

نقل می کنند این طفل معصوم در یکی از منازل بین راه که روی مرکب خوابش برده بود از روی شتر پایین پرت شد. خدا کند راست نباشد... اگر کسی از کاروان عقب می ماند با سیلی اورا به کاروان می رساندند. روضة خرابه را همه می دانید وقتی خواب پدر را دید و از خواب پرید، شروع کرد به گریه کردن. عمة مهربانش گفت چرا اینقدر گریه می کنی؟ جواب داد: الان پدرم را دیدم. پدرم کو؟؟ زینب کبری فرمود: پدرت به سفر رفته ـ کنایه از سفر آخرت ـ نه عمه جان من الان توی بغلش بودم. همه گریه کردند. در این سر و صداها سرِ مبارک را آوردند. تصور کنید این کودک4ـ3 ساله سر را توی دامنش گذاشتند.

شروع کرد به درد دل کردن" یا أبتا مَن الذّی قطع وریدک؟" بابا جان چه کسی رگهای گردنت را اینگونه کرد؟" یا أبتا مَن الذّی أیتمَنی علی صِغَر سنّی" بابا جان چه کسی مرا یتیم کرد؟ ناگهان دیدند سرِمطهر از دستهای کوچکش غلطید و خودش افتاد. همان شب دفنش کردند. زینب کبری همه را تسلی می داد و آرام می کرد فقط یک نفر را نتوانست آرام کند. اُم کلثوم روی قبر افتاده بود و بلند گریه می کرد. زینب گفت: خواهرم می دانم مصیبت سنگین است اما باید صبر کنیم.

گفت: زینبم! چیزی دیدم که مرا آتش می زند. ختم روضة من همین باشد، زینب جان وقتی وارد کاروانسرای شام شدیم این نازدانه در آغوش من بود و بچه های شامی را می دید که در کنار پدرومادرشان لقمه نانی می خورند. سرش را کنار گوش من کرد . گفت: عمه جان لقمه ای نان داری به من بدهی؟ زینب! گرسنه از دنیا رفت و من نتوانستم با لقمه نانی سیرش کنم.
خوابید در خرابه که تا کاخ ظلم را با نالة یتیمی خود زیر و رو کند
لاحول ولاقوّه إلا بالله العلی العظیم. خدایا تورا قسم می دهیم به نازدانة اباعبدالله و تمام ستمهایی که آل الله کشیدند فرج مولایمان تعجیل بفرما... خدایا این اشکها، توسلهای همة ما قبول بفرما وذخیرة آخرت ما قرار بده...به محمد و آل محمد شرّ دشمنان اسلام بالأخص آمریکا و اسرائیل را به خودشان برگردان...خدایا به محمد و آل محمد مردم ستمدیدة غزه و فلسطین را در همین ماه السّاعه رها بفرما...به محمد و آل محمد رهبر عزیزمان و خادمین اسلام را بر توفیقاتشان بیافزا...
امام راحل، شهداء، ذوالحقوق با سیدالشهداء محشور بگردان...فرج مولا تعجیل بفرما...عاقبت همه را ختم به سعادت و خیر بگردان...صلواتی عنایت کنید...

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group