ثمره هدايت در زندگى
لطايف، اشارهها، نكتههاى بسيار باارزش و مؤثرى از سوره مبارك يوسف، با نگاهى كلى بيان شد و به اين نكته رسيديم كه در اين سوره مباركه، خداوند دو نوع عمر را مطرح مىفرمايد : يكى به علت بينايى و بصيرت، با امكاناتى كه در اختيار او بود، به كارهاى بزرگى دست زد و به بيان خود قرآن، در سوره فاطر «تِجَارَةً لَّن تَبُورَ »1، تجارتى بود كه تا ابد ضرر و خسارت و كسادى ندارد، بلكه منفعتى جاويد و ابدى براى صاحب عمر به دنبال دارد. در خود سوره مبارك يوسف، به يك قطعه از عمر او توجه كرديد كه چگونگى خرج كردن عمر، شگفتآور بود. كارى كه او كرد، حدود هفت سال از عمر او را در بر گرفت. قرآن كريم حج و عمره را نام برده است. اعمال عمره محدود است، طواف، نماز، سعى صفا و مروه، تقصير و طواف و دو ركعت نماز است. عمره مستحب هم هست. اگر انسان زرنگى وارد عمره شود، از آغاز تا پايان آن، بيش از يك ساعت و نيم نمىشود.
ثواب عمره در ماه رجب
راوى به امام ششم عليه السلام مىفرمايد : مىخواهم در ماه رجب به عمره بروم. حضرت فرمود : آيا ثواب آن را هم مىدانى؟ گفت : نه . امام فرمود: اگر سطح زمين را طلا بچينى و در راه خدا صدقه بدهى، ثواب آن، مطابق با اين است. خزانه او بىنهايت است و تمام نمىشود. براى او مهم نيست كه به كسى كه عمره رفته است، چنين پاداشى بدهد. راوى مىگويد: من برخاستم كه بروم، حضرت فرمود : مىخواهى به عملى ديگر هم راهنمايىات كنم كه ثوابش ده برابر عمره باشد؟ عرض كردم: بله. فرمود: اگر مشكل كسى را حل كنى ثوابش ده برابر از عمره بيشتر است.
تلاش بىوقفه يوسف براى مردم
يوسف براى مقابله با قحطى هفت ساله مصر، ده سال وقت گذاشت و در آن سال ها مشكل همه مردم را حل كرد كه در آن هفت سال، يك صبحانه از مردم، كم نشود. اين لطف وجود مقدس حق است. او امكاناتى را در اختيار ما گذاشته است، عقل، فطرت، قرآن، انبيا، ائمه و عارفان را در اختيار ما گذاشته است. غير از عمر كه بايد اين سرمايه و امكانات را درست خرج كرد، راه آن را هم ترسيم كرده است، پيش از اسلام، در كتابهاى آسمانى گذشته و پس از آن، در سخنان ائمه و قرآن.
به وجود مبارك رسول خدا صلي الله عليه و آله گفت: اگر شما بخواهيد كلمه «سعادت» را معنا كنيد، چگونه معنا مىكنيد؟ فرمود: «طُولُ العمر فى طاعة اللّه»2 ؛ اين كه در دنيا بسيار بمانى و اين بسيار ماندن را در طاعت خداوند عالم خرج كنى. همه سخنان خدا را گوش دهيد.
خداوند در قرآن مجيد، براى يك زندگى سالم، مطلب دارد. طاعت خدا فقط نماز و روزه نيست. گوش دادن به همه سخنان او در همه زمينهها لازم است.
همسر فداكار آيتالله بروجردى
آيت اللّه بروجردى در احوالات خود گفته است من در اصفهان تحصيل مىكردم. اساتيد آن روز اصفهان، كمنظير بودند ؛ مانند آيت اللّه العظمى كلباسى، مرحوم آقا سيد محمد باقر درچهاى، حكيم بزرگ قشقايى و حكيم كمنظير ملاّ محمّد كاشانى.
ايشان مىفرمود: من گرم تحصيل در محضر ايشان و عاشق اين اساتيد بودم. داشت مايههاى علمى من بالا مىرفت كه نامهاى از پدر دريافت كردم.
پدر ايشان در بروجرد، معاش زندگى را از كشاورزى تأمين مىكرد. چون زبان ايشان مىگرفت، كسى ايشان را براى منبر و سخنرانى دعوت نمىكرد. در نامه آمده بود: حسين عزيزم! به بروجرد بيا، من وسايل عروسى تو را فراهم كردهام.
من نامهاى به ايشان نوشتم كه مرا از ازدواج معاف كنيد و اجازه دهيد درس بخوانم. پدرم در جواب نوشت: فكر نمىكنى اگر به سخن پدر گوش ندهى، اين مانع تو باشد؟ خدا در قرآن فرموده است :
«وَبِالْوَ لِدَيْنِ إِحْسَاناً»3 .
و به پدر و مادر نيكى كنيد.
ايشان بلافاصله به بروجرد رفت. عروسى كه تمام شد، گفت: حالا مىخواهى بروى، برو. ايشان مىفرمود: بروجردى شدن من مرهون اين خانمى بود كه پدرم براى من گرفت.
يك عروس جوان، چگونه عمر را صرف مىكند كه محصول عمر او آيتاللّه بروجردى مىشود؟ يك خانم چگونه عمرش را خرج مىكند كه محصول همان عمر نه ساله، امام مجتبى، امام حسين، زينب كبرى و حضرت كلثوم مىشود؟ در قيامت خيلى از مردها به خاطر خانمهايشان بايد به جهنم بروند و بسيارى نيز در اعلى عليين قرار مىگيرند.
يوسف عزيز هفت سال عمرش را اين گونه براى يك ملت خرج كرد و نگفت كه در ميان اين ملت، ممكن است بىدين، بىنماز و كافر هم باشد. اگر خدا مىخواست، ريشه ايشان را مىزد. عمر خود را در چه مسيرى بپردازم؟ در برابر اين هزينه كردن، دريافتى ابدى دارد. وقت مردن اين افراد، خدا خطاب مى كند :
«يَاأَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِى إِلَى رَبِّكِ»4.اى جان آرام گرفته و اطمينان يافته ! به سوى پروردگارت، در حالى كه از او خشنودى و او هم از تو خشنود است ، باز گرد .
سرانجام گمراهان
شصت ـ هفتاد سال، در دنيا به تو عمر دادم، خوب كاشتى، خوب عمل كردى و خوب عمرت را خرج كردى. اكنون خود من به انتظار تو هستم، ربى كه از تو كمال رضايت را دارد. اين «ارجعى» را يادمان باشد كه كلام شخص خداوند است. عدهاى هم هستند كه قرآن مىفرمايد: به لحظه مرگ كه مىرسند، اوضاع تاريك بسيارى را مىبينند و به خدا مىگويند :
«رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّى أَعْمَلُ صَالِحاً فِيَما تَرَكْتُ»5 .
پروردگارا ! مرا [ براى جبران گناهان و تقصيرهايى كه از من سر زده، به دنيا ]بازگردان .
تا اين عمر به لجن كشيده را جبران كنم.
«إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَ مِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ »6 .
[ به او مىگويند : ]اين چنين نيست [ كه مىگويى ]بدون ترديد، اين سخنى بىفايده است كه او گوينده آن است ، و پيش رويشان برزخى است تا روزى كه برانگيخته مىشوند .
اكنون به تو مى گويم كه عمر را صرف دشمنان من كردن، چه تاوانى دارد. عمرى كه مانند عمر يوسف خرج مىشود، مركبى براى صاحب آن است. عمرى كه مانند عمر زليخا خرج مىشود، امير المؤمنين عليه السلام مىفرمايد: مانند قاطرى است كه مهار گسيخته، صاحبش را تحويل جهنم مىدهد. جلال الدين رومى در يك شعر مفصل، اين دو نوع انسان را ترسيم كرده است. انسان نقشه بكشد كه چگونه سر مردم كلاه بگذارم.
آن يكى خورشيد عليين بود
وين دگر خفاش كالسجين بود7
يكى از عيبها خشم و انتقامجويى است. يوسف ده سال داشت كه او را از پدر جدا كردند و در چاه انداختند. اكنون در سفر سوم، به مصر آمدهاند. گفتند : اى عزيز! تكليف ما چيست؟ تو همانى كه به تو ظلم كرديم. مىخواهى با ما چه كنى؟ قرآن مىگويد: اين انسان بىعيب، به برادران گفت :
«لاَ تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ»8.امروز هيچ ملامت و سرزنشى بر شما نيست .
آن يكى نورى ز هر عيبى برى
وين يكى كورى گداى هر درى
آن يكى ماهى كه بر پروين زند
وين يكى كرمى كه بر سرگين زند
آن يكى يوسف رخى عيسى نفس
وين يكى گرگى و يا خر با جرس
وآن يكى پران شده در لا مكان
وين يكى در كاهدان هم چون سگان
آن يكى سلطان عالى مرتبت
وين يكى در گلخنى در تعزيت
اين يكى خلقى ز اكرامش خجل
وين يكى از بى نوايى منفعل
آن يكى سرور شده ز اهل زمان
وين يكى در خاك خوارى بس نهان9
1 . فاطر ( 35 ) : 29.
2 . كنز العمّال: 15/666 ، حديث 42646.
3 . نساء (5) : 36.
4 . فجر (89) : 27 ـ 28.
5 . مؤمنون (23) : 99.
6 . مؤمنون (23) : 100.
7 . مثنوى معنوى ، مولوى.
8 . يوسف (12) : 92.
9 . مثنوى معنوى ، مولوى