الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السّلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا، ابیالقاسم، محمد، صلّي الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المُکّرمین.
چهار نعمت برجستة معنوي
ما چهار نعمت برجستة معنوی داريم: عقل، قرآن کریم، وجود مبارک رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم و ائمه طاهرین عليهم السلام . برای روشن كردن هر كدام از این چهار نعمت، لازم است آیه یا روایتی را ذكر کنم.
نعمت عقل
اما دربارة نعمت عقل، از وجود مبارک حضرت صادق عليه السلام در جلد اول اصول کافی صفحة ده نقل شده که پروردگار عالم وقتی عقل را آفرید، به عقل خطاب کرد، موجودی را محبوبتر از تو نیافریدم؛ يعني احبّ خلق خدا در وجود تک تک ما قرار داده شده، و اگر بتوانيم این سرمایة عظیم معنوی را به طرز صحیح کار بگیریم، به طور یقین، احبّ عباد خدا میشویم. اگر ما همة عالم خلقت را به یک درخت تشبیه کنیم، پرقیمتترین و باارزشترین شاخة این درخت، شاخة وجود انسان است. چرا چنين است؟ چون پرمنفعتترین میوة آفرینش را خدا در این شاخه قرار داد، و با قرار دادن عقل در وجود ما، پروردگار عالم ما را گرامی داشت و احترام کرد و به ما ارزش داد. اهل دل وقتی آیة وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ (اسري:70) را ميخواهند تفسيرکنند، در برابر اين پرسش که بنیآدم به چه چيزي کرامت پیدا کرده است، میگويند، به عقل. چون این عقل، واسطة بین ما و بین همة حقایق عالم هست. بزنطي وقتی از حضرت رضا عليه السلام پرسید، ما حقیقت را به چه وسیلهاي درک کنیم و به سراغ چه كسي برویم؟ فرمودند: اَلْعَقْلُ؛ با عقل است که میتوانید خدا را بشناسید؛ با عقل است که میتوانید نبوت را بفهمید؛ با عقل است که ولایت اولیاي خدا را درک میکنید. امام صادق عليه السلام میفرماید: با عقل است که خدا عبادت میشود؛ با عقل است که بهشت به دست میآید. تعطیل کردن عقل، به معنای قطع رابطة با خدا، قیامت، انبیا، ائمه و قرآن مجید است. شما سورة مبارکة تبارک را بخوانید، در آن خداوند از اهل جهنم خبر ميدهد که روز قیامت از دوزخیان سؤال میکنند، علت دوزخی شدن خودتان را بگوييد. آنها جواب میدهند: لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ (ملك:10). اگر ما ابزار شناخت را که يكي از آنها گوش است، درست به کار گرفته بودیم و اگر عقل را به میدان زندگی کشیده بودیم، الان اهل این آتش برافروخته نبودیم.
نعمت قرآن
امّا دربارة قرآن مجيد، از خود قرآن دربارة قرآن بشنوید. این آیه در سورة مبارکه یونس است و چه آیه فوقالعادهایی ميباشد. اين آيه شريفه، اهداف قرآن را بیان میکند. اگر کسی تا حالا به این اهداف نرسیده، ضرر سنگینی کرده است. اگر کسی به این اهداف نرسیده، به معناي آن اين است كه او هنوز دارد کنار شکم و شهوت درجا میزند. کسی که کنار شکم و شهوت درجا بزند، نظر قرآن دربارة او اين است: وَ الَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ وَ النَّارُ مَثْوىً لَهُمْ (محمّد:12): شکمیها و شهوتیها چون چهارپایانند؛ یعنی هیچ ترقیاي ندارند و دوزخ هم جایگاة آنهاست.
يَا أيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُم مَوْعِظَةٌ مِن رَبِّكُمْ وَ شِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ (يونس:57) قرآن مجید کتاب نصیحت و کتاب موعظه است. واعظ این موعظه کیست؟ خداوند. دلسوزتر از این واعظ در عالم کیست؟ هیچ کس. این یك هدف قرآن است. من اگر اهل شنیدن موعظه نباشم، چه كسي هستم؟ حکمای الهی میگويند، موجودی به علاوه صفر. آيا من در اين صورت، در صفر ميمانم و يا پايينتر هم ميروم؟ حکما میگويند، نه. پایینتر هم تا بینهایت صفر میروي تا جایی که انسانی که فراری از موعظه است، این قدر پوچ میشود که پروردگار میگويد، در قیامت برای سنجش اعمال او، هیچ ترازویی برپا نمیکنم؛ چون او هیچ چيزی نیست.
وَ شِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُور: قرآن داروخانة پروردگار است و داروهای خوبي هم دارد. جايي دیگر، داروهايي سالمتر و مؤثرتري مانند این داروخانه را ندارد. به خدا قسم، کسی که با قرآن در ارتباط باشد، چون قرآن داروست، حسود نیست؛ کسی که با قرآن در ارتباط باشد،
حریص نیست؛ بخیل نیست؛ مغرور نیست، سینه به عنوان من سپر نمیکند؛ ریاکار نیست؛ فاسد نیست؛ ظالم نیست. مگر میشود آدمي آیات قرآن مجید را در کشور وجودش وارد کند و در این کشور این همه حیوان درنده مثل: حرص، حسد، بخل و کینه، باز هم آن جا بمانند و جا خوش کنند.
پس وقتی آدم با قرآن معالجه بشود؛ در عمرش به کسی شری نمیرساند و از سود رساندن هم دریغ نمیورزد: الْخَيْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ ( ديلمي، إرشاد القلوب إلى الصواب، ج1، ص198) اگر این گونه باشد: وَ شِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ، قرآن حق دارد كه دربارة خود چنين بگويد كه دارو است.
وَ هُدىً : و قرآن کریم راه خداست؛ یعنی غیر قرآن و معلمین واقعی قرآن که پیغمبر و اهلبیتند، کجراهه است؛ ضلالت، گمراهی و انحراف است . پس وقتی من موعظة قرآن را گوش دادم، مَوْعِظَةٌ مِن رَبِّكُمْ وَ شِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ وَ هُدىً ، و وقتی که با داروی قرآن کریم معالجه شدم و وقتی در راه خدا افتادم، قرآن چنين میشود: وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ ، و من غرق رحمت الله میشوم.
نعمت پیغمبر اسلام صلّي الله عليه و آله و سلّم
اما دربارة نعمت پیغمبر اسلام صلّي الله عليه و آله و سلّم بايد بگويم، اگر در دانمارک، هلند و مراکز دیگر وجود افرادی که به پیمغبر اسلام صلّي الله عليه و آله و سلّم توهین میکنند، به نجاستهای معنوی نجس نبود، اين چنين به آن حضرت توهین نمیکردند. برای این که عظمت پیغمبر صلّي الله عليه و آله و سلّم را بدانید، من فقط یک آیه را ميخوانم. قرآن درست گفته است كه اگر این آیات را بر کوه نازل میکرديم، تحمّل آن را نداشت: لَوْ أَنزَلْنَا هذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ (حشر:21)
برادران و خواهران! در قرآن مجید دربارة شخصیت انسان آیهای سنگینتر و پروزنتر از آیه: مَن يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ (نساء:80) هست؟ کسی که در همة امور زندگیاش از پیغمبر من اطاعت کند، از من اطاعت کرده است. آيا از اين آیه، آيه سنگینتري هم هست. این وزن شخصیتی پیغمبر است: مَن يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ ، و اين وزن، وزن خیلی بزرگي هست؟ با پیغمبر توحید واقعی پخش شد؛ با پیغمبر دیانت واقعی شناسانده شد؛ با پیغمبر هست كه مردم به عمق حقایق راه پیدا کردند.
در اين سخنراني براي من چندان فرصتي نیست تا ثابت كنم که تمدن فعلی جهان، در تمام رشتههای علمی و عملياش، مدیون وجود محمد بن عبدالله صلّي الله عليه و آله و سلّم است، حتی با سخنان خود دانشمندان اروپا. ای نمک به حرامهای دانمارکی و هلندی! ای نمک به حرامهای کلیسیایی و کنیسایی! ای نمک به حرامهای دانشگاههای دنیا! ای نمک به حرامهای کتمانکنندة حقیقت که كتمانش از گناهان کبیره بوده و باعث عذاب قیامت است؛ چون حقيقت براي شما روشن است و منكر آن هستيد؛ آن را میدانید و پنهان میکنید؛ شما اهالي بخشي از مردم اروپا، قبل از پیغمبر اکرم صلّي الله عليه و آله و سلّم در منطقة آتن، محلّ نشو و نمای فلسفه، دختر كه شوهر میدادید، اگر او در زايمان خود دختر میزايید، او را در دادگاه محکوم به جریمه میکردید، و اگر در سال دوم ازدواجش، آن زن باز دختر میزایید، دو برابر از او جریمه میگرفتید، و در سال سوم اگر چنين ميشد، او را در میدان شهر اعدام میکردید. شما اروپايیها! شما رومیان! همان ایتالیايیهاي امروز، قبل از بعثت پیغمبر صلّي الله عليه و آله و سلّم ، اگر زن درخانه مورد غضب شوهر قرار میگرفت، به کمک بچهها آن زن را در دیگ روغن زیتون داغ میسوزاندید تا آب بشود. شما آلمانیها، انگلیسیها و فرانسویها! ششصد سال پیش، هنوز نه شما دستشویی داشتید، و نه حمام. کتابهای ما كه به آن طرف آمد، شما را آدم کرد. شما نمک به حرامها! دولتهای این طرف را با فتنه و با ترساندن غلام خودتان کردید و ما را از حرکت به وسیلة دولتهايمان بازداشتید. در اين عالم، نمک به حرامتر از شما نیست.
شما وکیلتان در سخنرانياش در مجلس عوام انگلستان، گفته است، اگر خدا، در مقابل جنایاتی که ما کردیم، هر چقدر كه عذاب دارد، بر سر ما انگلیسیها فرو بریزد، باز هم کم است. این اسرائیل فرزند انگلیس و زاییدهشدة آن است. شما ایرانیها! قبل از بعثت پیغمبر صلّي الله عليه و آله و سلّم ، مقدسترین عنصر عالم پیش شما، آتش بود. هنوز منقل آتش آتشپرستهای استان یزد، بالای هزار سال روشن نگه داشته شده است. شما ایرانیها! چیزی را مقدسترین مقدسات میدانستید که با دستشویی یك بچه يك ماهه خاموش میشد. شما میدانید پیغمبر چه حقی بر شما دارد؟ به گفتة قرآن: مَن يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ، وزن معنوی پیغمبر است. شما ایرانیها! آنهایی که تعصّب به ایران دارند! آنهایی که تعصّب به فرهنگ ایرانی دارند! در شاهنامة فردوسی قصهاي دارد كه مربوط است به آن زماني كه هنوز پیغمبر صلّي الله عليه و آله و سلّم مبعوث به رسالت نشده بود. اين افراد بايد بروند شاهنامه را بخرند. من خودم قسمتي از شاهنامه را خواندهام. اين قصه چنين است: انوشیروان با روم شرقی جنگ داشت و بودجه کم آورد. همین آدمی که به دروغ میگويند كه عادل بود. کدام عادل؟ مگر قرآن مجید نميگويد: لاَتُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ (لقمان:13). چطور ما با شرکش او را عادل هم بدانیم؟ مگر چنين چيزي امكان دارد؟ قبل از طلوع آفتاب رسالت، دولت ایران با روم شرقی درگير جنگ شد. بينابين جنگ، دولت بودجه کم آورد. انوشیروان به نخست وزیرش گفت، چکار کنیم؟ وزير گفت، خزانه خالی است. انوشیروان گفت، به شکست هم که نمیشود تن داد. فردوسي دارد اين قصه را ميگويد؛ یعنی سه قرن بعد از انوشیروان؛ يعني کتاب شاهنامه، نزدیک به زمان انوشیروان سروده شد. فردوسی میگويد، در چنين زماني پینهدوزي پیش نخستوزیر انوشیروان آمد و گفت، من حاضرم کمبود بودجة جنگ را بدهم. نكتة مهم اين جاست، پنيهدوز گفت، حاضرم کمبود بودجة جنگ را تأمين كنم، البته، در برابر اين كه انوشیروان اجازه دهد بچة من به مدرسه برود و درس بخواند. انوشیروان پشنهاد پنيهدوز را رد كرد و گفت، در ایران تنها فرزندان چهار طایفه حقّ درس خواندن دارند: شاهزادگان، امیران، موبدان و دبیران. من حاضرم در اين جنگ شکست بخورم و ننگ اجازة رفتن بچة پینهدوز به مدرسه را با خود به گور نبرم؛ يعني در کشور شما تحصیل علم ممنوع بود. اين رسولخداصلّي الله عليه و آله و سلّم بود كه آمد اعلام کرد: طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ (ديلمي، إرشاد القلوب إلى الصواب، ج1، ص165)؛ آمد اعلام کرد: در قیامت به اعمالتان بر اساس معرفت مزد میدهند، نه بر اساس عمل صرف. پیغمبر صلّي الله عليه و آله و سلّم چه خدمت بزرگي به جهان کرد. شما اروپايیها قبل از بعثت پیغمبر صلّي الله عليه و آله و سلّم در اتاقهايتان آخور داشتید؛ خودتان چنين نوشتيد، و کنار همان آخور میآمدید و این قدر غذا میخوردید تا به استفراغ بیفتید. پیغمبر صلّي الله عليه و آله و سلّم آمد و اين آيه را از قرآن بر شما خواند: وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَلاَتُسْرِفُوا (اعراف:31)؛ طب را پیغمبر برای شما آورد؛ علم را پیغمبر برای شما آورد؛ تمدّن را پیغمبر برای شما آورد. شما آدم نبودید. شما دستشویی نداشتید و در تمام اروپا آن روز میآمدید در بیرون خانههايتان دستشویی میکردید. غرق در کثافت بودید. حالا حقّ نمک را داريد به جا میآورید.
این وزن معنوی این نعمت بود، مَن يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ. البته، اين وزن معنوي پيامبر در همين دنياست و در آخرت از اين هم خيلي بالاتر هست. طبق یکی از آیات سورة هود و یکی از آیات سورة فرقان که روایت مهمي در جلد دوم اصول کافی در باب فضل قرآن هر دو آیه را معنا میکند، پیغمبر میفرماید: در روز قیامت خدا اجازة سخن گفتن را به اولین و آخرین نمیدهد. براي همين، ابتداي قیامت در سکوت سنگیني است: يَوْمَ يَأْتِ لاَتَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ (هود: 105). در قیامت به اولین کسی که خدا اجازه میدهد كه سخن بگويد، من هستم. من از جايم بلند میشوم و اولین سخني كه میگويم نه با همة مردم هست و نه با امتم؛ بلكه تنها با خداست. اولین سخنم چنين هست. من به اجازة پروردگار، با او سخن ميگويم، در حالي كه با یک دستم قرآن مجید را بلند میکنم و با یک دستم دست علی، زهرا، حسن و حسین عليهم السلام را میگیرم و به پروردگار میگويم از امت من بپرس كه بعد از مردن من، با این دو چکار کردند؟ ميايستم تا خدا جوابم را بدهد؛ تا خدا از تک تک امتم بپرسد كه با قرآن و با اهلبیت من چه کردند. شماها که خوش به حالتان هست! اگر خدا به شما بگويد كه چکار کردید، شما در دو و سه دقیقه جواب میدهید: خدایا! ما به اندازة استعدادمان آیات مربوط به عبادات را عمل کردیم؛ آیات مربوط به مال را عمل کردیم و به اندازة استعدادمان، به امیرمؤمنان، به ائمة طاهرین، به حضرت رضا عليه السلام ، به حضرت حسین عليهم السلام اقتدا کردیم. شما وقتی چنين جواب بدهيد و خدا هم آن را امضا کند، پیغمبر به فاطمة زهرا عليها السلام فرموده: دست همة آنها را در دستم میگذارم و هر جا كه خدا من را ببرد، من هم آنها را با خودم به آن جا میبرم. اما زنان بیحجاب و بدحجاب چه میخواهند بکنند؟ و همينطور رباخوارها، عرقخورها، ظالمها، مالمردمخورها، اختلاسکنندگان، دزدان و آدمکشها، آدمرباها، معتادها، فروشندگان مواد مخدر و جاسوسان رابطهدار با کثیفترین دشمنان چه میخواهند بکنند ؟ آنها در قیامت جواب خدا را نسبت به قرآن و اهلبیت عليهم السلام چه ميخواهند بدهند؟
نعمت اهلبيت عليهم السلام
و اما دربارة نعمت اهلبیت عليهم السلام، من تنها روایتي را كه ميخواهم براي شما نقل كنم، روايتي است كه همة بزرگان شيعه آن را نقل کردند و مشهورترین علمای اهلسنت هم آن را نقل کردند و چه روایتی است اين روايت. إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي كَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِق (طبرسي، احتجاج، ج2، ص380 ـ متقي هندي، كنزالعمال، ج12، ص98): تا قیامت در دنیای شما طوفان است و از بالا و پایین علیة شما بلا میبارد. الان ميبينيد بیش از چند هزار ماهواره دارد بلا نازل میکند و آن هم بدترین بلا را. هدف آنان از آنچه این ماهوارهها به پایین میفرستند، والله نابود کردن دین است و هیچ هدفی دیگري را هم ندارند. هدفشان این نیست که شما را در لذت غرق کنند؛ بلكه میخواهند ریشة دین را بکَنَند؛ ميخواهند قرآن را از ما بگیرند. این توطئه را که ديگر امثال ما خبر شدیم، اگر شما هنوز خبر نشدهايد. در این چند ساله اخیر، امریکا و اسرائیل گفتهاند، ما برای ملت ایران به صورت ویژه، اگر سه برنامه را پیاده کنیم، آنها نابودند، نه نابود بدنی و نه نابود شهوانی، بلكه نابود شخصیتی، و ديگر با اجراي اين برنامهها، به طور حتمي اين ملت از بين ميرود:
برنامة اول اين است كه رابطة آنها را با حسین بن علی عليه السلام قطع کنند؛ ولی این یکی را خیلی کور خواندید؛ چرا؟ چون از امام صادق عليه السلام نقل شده كه: مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ الْخَيْرَ قَذَفَ فِي قَلْبِهِ حُبَّ الْحُسَيْنِ وَ حُبَّ زِيَارَتِه (ابنقولويه، كاملالزيارات، ص142): خدا اگر خیر کسی را بخواهد، دلش را از محبت ابیعبدالله عليه السلام پر میکند. شما فکر میکنید ما در معاملة با شما حسین بن علی عليه السلام را رها میکنیم؟ قیمت حسین عليه السلام برای ما از همة عالم بیشتر است؟ چقدر میخواهید به ما بدهید و ابیعبدالله عليه السلام را از ما بگیرید؟
برنامة دوم اين است كه باید حرارت امید مردم ایران را نسبت به آینده با محوريت امام دوازدهم، چنان سرد کنیم كه به دنبال ظهور او نباشند.
برنامة سوم اين است كه رابطة مردم را با عالمان ربانی قطع کنیم. شما ببینید چقدر علیة حوزهها، مرجعیت و رهبری یاوهگویی میشود. چقدر اين طوفان سنگین است، سنگینتر از طوفان زمان نوح عليه السلام . در زمان نوح عليه السلام تنها آبي از زمین و آسمان جوشید و همة را نابود کرد. الان هزاران آب لجن از بالا و پایین میجوشد. نجات از آن، کشتیاي میخواهد كه ما بتوانيم با تمسّک به آن، نجات پیدا کنیم: إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي كَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ. هر کسی با اهلبیت من زندگی کند، نجات پيدا ميكند، و هر کسی تنهای از اهل بیت من بماند، غرق ميشود، نه در آب: وَ لاَتَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِيلِهِ (انعام:153)؛ بلكه در هزاران آب لجن متعفّن که تنها یك بارش از آن، برای خفه کردن مردم دنیا بس است. خداوند چه لطفی به شما ملت ایران کرد. با این توطئه، آیا در این روزگار، برپاکردن این مجالس واجب شرعی نیست؟ آیا هر کسی بتواند براي ياری اين مجالس هزینه کند، هزینه کردن براي او واجب نیست؟ آیا هر کسی بتواند تا نفس آخر برای این مردم فرهنگ قرآن و اهلبیت را بگويد، واجب نیست كه برود و آن را بگويد . امروز واقعاً منبر و ذکر مصيبت مستحب است؟
کشتی ایمان ز طوفان ایمن است
تا حسینش ناخدایی میکند
بارك الله! سال بعد، آمدن به حریم حضرت رضا را قویتر کنید. بارک الله! دست و رویتان را ميبوسم، ای بچهکوچکها! بچهشیرخوارهها! پیرمردها! قدخمیدهها! عصا به دستها! جوانهايي که در سرما پیاده از صد کیلومتر و صد و پنجاه کیلومتر راه افتادید و بعد از چندين روز به مشهد رسیدید؛ بياييد و پیاده هم بیایيد تا آمریکا و اسرائیل ارادت ما را به اهلبیت ببيند. بیشتر گریه کنید تا دشمن ارادت ما را به اهلبیت ببيند. من برای خودم نمیگويم، از من ديگر گذشته است. گذرنامة من الان روی ميز عزرائیل است. پیغمبر فرمود، امت من بین شصت و هفتاد میميرند. حالا از سنّ من تا رسيدن به هفتاد سال، دیگر چهار و پنج سال بيشتر نمانده است. هفتاد سالگي به بعد، دیگر امثال ما قاچاقی زندهایم. ولی شما این گریهها را حفظ کنید و با صدای بلند برای اهلبیت گریه کنید. پیغمبر شما را میديده که به خاطر آن به زهرا گفت، غصة حسینت را نخور. بساط حسینت تا قیامت برپاست، قرن به قرن. فاطمة من! مردان و زنانی میآيند که مانند كسي كه جوانش مرده برای حسین گریه میکنند.
کشتی ایمان ز طوفان ایمن است
تا حسینش ناخدایی میکند
خدا رحمت کند مرحوم آیت الله العظمی حاجسید احمد خوانساری صاحب جامعالمدارک را و درجاتش را عالی نمايد. آنهایی که ایشان را میشناسند، ميدانند كه او در ردة علمای اعلم شیعه بودند. آن مرحوم در مدت بيست و پنج سالي كه در مسجد سید عزيزالله تهران اقامة نماز ميكردد، هر وقت در محراب دستشان را بلند ميکرد كه تکبیرهالاحرام بگويد، دستش را کنار گوشش ميبرد و اول میگفت: السلام علیک یا اباعبدالله! بعد هم الله اکبر میگفت. یکی از دوستان من كه كمي از من رويش بیشتر بود، روزي آمد و کنار محراب به ايشان گفت، آقا! قبل از تکبیرهالاحرام، سلام بر ابیعبدالله عليه السلام وارد شده است؟ ایشان در فرمود: این عمامة من، این محراب، این منبر، این مسجد، اين قم و این مرجعیت، همه و همه، با حسین است كه سرپا شده، پس ديگر وارد شده، یعنی چه؟
من برای خودم نمیگويم؛ چون از من گذشته است. من سي سال است كه چشمم از جمعیت پر ميباشد، ولی شما را به خدا این مجالس ارزشمند را تنها نگذارید؛ عالم ربانی را تنها نگذارید. مواظب باشید كه چشمة چشمتان از گریه بر اهلبیت کم نیاورد و خشک نشود. گریه خیلی مهم است و به وسوسة وسوسهگران توجّه نکنید. قرآن بخوانید: تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ (مائده:83). قرآن میگويد كه چشم بندگان حقشناس من، پر از اشک است. آنهایی که میگويند، گریه برای چيست، خودشان حیوان هستند؛ آنها چشم ندارند؛ آنها دل ندارند؛ آنها قرآن را نمیفهمند.
گریه بر هر درد بیدرمان دواست
چشم گریان چشمة فیض خداست
تا نگرید ابر، کی روید چمن
تا نگرید طفل، کی نوشد لبن
گر نگرید طفلك حلوا فروش
دیگ بخشایش کجا آید به جوش
باباي پسري مرده بود و او یتیم شده بود. شب مادرش به او گفت، بچة من! براي ما تنها چهار و پنج کیلو آرد، كمي روغن و كمي شکر مانده و بابايت چيز دیگري را براي ما نگذاشته است. من با اینها حلوا درست میکنم و تو آن را به بازار ببر و بفروش تا از اين راه خرجی ما دربيايد.صبح، آن پسر دیگ حلوا را براي فروش به بازار برد. نُه صبح بود، کسی آن حلوا را نخريد. ده صبح شد، باز کسی حلوايش را نخرید. دوازده ظهر هم شد، باز آن را کسی نخرید. یک بعدازظهر هم اوضاع چنين بود. پسرك كه ديگ طاقتش طاق شده بود، زارزار شروع به گریه کردن کرد. مرد بازاري كه آمد از كنار او رد شود، وقتي او را در چنان حالي ديد، دلش سوخت و گفت: عزیز دلم! چرا گریه میکنی؟ پسر گفت: یتیمم و تمام سرمایة ما همین ديگ حلوا است. مادرم گفته است كه آن را به بازار بياورم و بفروشم تا با پولش بتوانيم زندگیمان را اداره کنیم. الان هم كه آن را براي فروش به بازار آوردهام، هیچ کس آن را از من نمیخرد. آن بازاري گفت: من همة آن حلوا میخرم و فردا هم باز حلوا درست كن و به بازار بياور كه من آن را میخرم:
تا نگرید طفلک حلوافروش
دیگ بخشایش کجا آید به جوش
فهرست:
چهار نعمت برجستة معنوي ــــــــــــــــــــــــــــــ 5
نعمت عقل ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 6
نعمت قرآن ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 8
نعمت پیغمبر اسلام صلّي الله عليه و آله و سلّم ـــــــــــــــــــــــ 12
نعمت اهلبيت عليهم السلام ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ 21