پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

 

بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین وصلّی الله علی جمیع الأنبیاء والمرسلین وصلّ علی محمّد وآله الطاهرین، ولعن علی اعدائهم اجمعین.
از برنامه‌های بسیار مهم قرآن مجید معرفی دشمنان انسان به اوست که پروردگار عالم آنان را دشمن خویش نیز می‌داند:
«عدوّی وعدوّکم».
قرآن در معرفی این دشمنان اهداف آن‌ها را بیان کرده و راه مبارزه با آن‌ها را نیز تعلیم می‌دهد. هدف اصلی این دشمنان آن است که رابطه انسان با خدا قطع شود و انسان از همه قیدهای مثبت انسانی و ملکوتی بیرون بیاید و به جایی برسد که دیگر انسان نباشد و این عنوان بر او صدق نکند.
پروردگار عالم از آنان که در طول تاریخ تسلیم دشمنان خود شده‌ و از مدار انسانیت خارج شده‌اند با تعبیرهای عجیبی یاد کرده است:
«اولئک کالانعام بل هم اضل»،  «شرالدواب»،  «کمثل الحمار»،  «کمثل الکلب» ، «اولئک هم الغافلون»، «اولئک هم الفاسقون»  و... .
همه این تعابیر که در کتاب خدا آمده دیدگاه حق را درباره این گروه از انسان‌ها نشان می‌دهد و حال آنان را – چنان ‌که هستند- بیان می‌کند، زیرا خداوند «عالم الغیب و الشهاده» است  و هیچ چیز از او مخفی نیست.
البته، باید توجه داشت که خداوند در این تعبیرات کاری به صورت و شكل ظاهري ندارد، چون افرادی که به اسارت این گروه از دشمنان در می‌آیند شکل و صورتشان عوض نمی‌شود، بلکه باطنشان تغییر هویت می‌دهد. امیرالمؤمنین در این باره می‌فرماید:
«الصورة صورة انسان والقلب قلب حیوان».
یعنی ظاهر آنان بسان انسان است، اما باطن آنان شکل فطری و وجدانی و چهره ملکوتی خویش را از دست داده است.
خداوند آدمی را بر صورت خویش خلق کرد
در روایتی از پیامبر اکرم، صلی‌الله‌علیه‌وآله، که بیش از سی کتاب شیعه و سنی آن را ثبت کرده‌اند آمده است:
«ان الله خلق آدم علی صورته».
خداوند متعال انسان را به شکل خویش آفرید.
از آنجا که پروردگار شکل کمّیتی ندارد، انسان را به شکل کیفیتی خودش آفریده و او را جایگاه ظهور همه ارزش‌ها قرار داده است. بدین ترتیب، تنها مقامی که انسان نمی‌تواند به آن برسد مقام الوهیت است، وگرنه او به مقام نبوت، اولوالعزمی، ولایت کلیه، و مقام جمع الجمعی می‌تواند برسد و می‌تواند قلب عالم باشد.
با این همه، موجودی که به شکل کیفی پروردگار آفریده شده ممکن است اسیر دشمنان خویش شود. البته، دشمنانی که هیچ اسلحه‌ای ندارند و این اسلحه را از خود آدمی می‌گیرند و علیه وی و اولاد او به کار می‌برند. برای مثال، انسان را برمی‌انگیزند از زیبایی و دلنشینی‌اش در راه‌های سوء بهره گیرد یا پول و ثروتش را دستمایه شهوترانی و خوش‌گذرانی قرار دهد. بدین طریق، آن‌ها آدمی را به اسارت در می‌آورند و از حقیقت الهی‌اش دور می‌سازند و روح الهی او را می‌کشند. در سوره مبارکه بقره در همین باره می‌خوانیم:
«بلی من کسب سیئة فاحاطت به خطیئته فاولئک اصحاب النار».
نه چنين است كه مى‏گوييد، بلكه كسانى كه مرتكب گناه شدند وآثار گناه سراسر وجودشان را فرا گرفت، آنان اهل آتشند و در آن جاودانه‏اند.
«بلی» به معنی آری، و «کسب» به معنای ارتکاب است. یعنی کسی که مرتکب کارهای زشت شود، زشتی‌ها تمام ظاهر و باطن او را احاطه می‌کنند و تمام درهای وجود او را به روی خدا می‌بندند و هیچ روزنه‌ای در آن باقی نمی‌گذارند.
مردگان سخن نمی‌شنوند
در توضیح این معنا، آیه‌ای در قرآن خطاب به پیغمبر آمده است که می‌فرماید:
«وما يستوي الاحياء ولا الاموات إن الله يسمع من يشاء وما أنت بمسمع من في القبور».
و زندگان و مردگان يكسان نيستند. بى‏ترديد خدا [دعوت حق را] به هر كس بخواهد مى‏شنواند و تو نمى‏توانى [دعوت حق را] به كسانى كه در قبرهايند بشنوانى.
ای پیامبر، تو نمی‌توانی صدای خدا را به مردگان بشنوانی. اگر می‌توانستی که ابوجهل و ابولهب کافر از دنیا نمی‌رفتند. آنان در حقیقت مرده بودند و انسان‌های مرده صدا و کلام حق را نمی‌شنوند، لذا وقتی در گوششان حرفی می‌زنی، هیچ عکس العملی نشان نمی‌دهند.
پروردگار در تعبیر دیگری نیز به پیامبر اسلام می‌فرماید که قرآن مرا به این مردمان نمی‌توانی بشنوانی؛  همان‌گونه که اگر آیات کتابم را با زبان پاک و الهی خود در گوش حیوانات بخوانی، معنای آنچه می‌خوانی را نمی‌فهمند.
آیه دیگری که دل آدمی را به واقع می‌لرزاند این است:
«ثم کان عاقبة الذين أساءوا السوء أن كذبوا بآيات الله وكانوا بها يستهزئون».
آن‌گاه، بدترين سرانجام سرانجام كسانى بود كه مرتكب زشتى شدند به سبب اين‌كه آيات خدا را تكذيب كردند و همواره آن‌ها را به مسخره مى‏گرفتند.
نتیجه تکذیب برنامه‌های خداوند و دروغ پنداشتن قرآن و دیگر نشانه‌های الهی غوطه خوردن در زشتی‌ها و بدی‌ها و اسیر شدن به دست دشمنان است.
نمونه‌ای از سوء عاقبت
یکی از کسانی که در زمان ما از تکذیب کنندگان قرار گرفت مردی بود که حضوری پرشور در جلسه‌های دینی داشت. روزی یکی از دوستان او که مدیر یکی از جلسه‌ها نیز بود به من گفت: این مرد بی‌دین شده و دختران و همسرش بی‌حجاب شده‌اند! گفتم: رفتن من نزد او اثری دارد؟ گفت: نمی‌دانم اثر بکند یا نه، اما اگر احساس وظیفه می‌کنید به مغازه‌اش سری بزنید!
وقتی به مغازه ‌او رفتم، دیدم محاسن را تراشیده و کراوات زیبایی به گردن بسته است. احوالپرسی کردم و گفتم: آن مسجد و آن شب‌های احیا و آن جلسه‌ها چه شد؟ گفت: تازه فهمیده‌ام پنجاه سال است که کلاه سرم رفته!
دیدم چراغ معرفتش طوری خاموش شده که بودن با خدا و شب احیا و یاد حضرت سیدالشهداء را به زیان خویش می‌داند! لذا، هر چه گفتم سخن و کلامم در او اثر نکرد. بعد از مدتی، شنیدم به سرطان مبتلا شده است. همان دوست آمد و گفت: احتمال دارد بمیرد، اگر سری به او بزنیم بد نیست. شاید توبه کند و از گذشته طلب بخشش نماید! با هم به بیمارستان رفتیم، ولی وقتی می‌خواستیم وارد اتاقش شویم، دیدیم خانم و دخترانش نیمه عریان‌‌اند. بی هیچ سخنی برگشتیم و با هم گفتیم اگر در میان این‌ها بمیرد، معلوم است به چه ظلمتی خواهد افتاد.
آری، دشمنان انسان را با اسلحه‌ای که از خود او می‌گیرند هدف قرار می‌دهند. پیغمبر اکرم، صلی‌الله‌علیه‌وآله، یازده اسلحه دشمنان را بر می‌شمرد که همه‌اش نزد آدمی است. البته، پروردگار راه مبارزه را هم نشان می‌دهد و می‌گوید شما بندگان با دو اسلحه می‌توانید در مقابل این دشمنان بایستید که یکی از آن‌ها زیستن با ارزش‌هاست.
اسلحه اول: ارزش‌ها
گفتیم که تا وقتی انسان متصل به ارزش‌هایی مثل نماز باشد، همین ارزش‌ها او را از فحشا و منکر دور نگه می‌دارند. خداوند درباره نماز می‌فرماید:
«ان الصلوة تنهی عن الفحشاء والمنکر».
حال، این آیه را با آیه زیر مقایسه کنید تا معلوم شود نماز چگونه می‌تواند با شیطان مبارزه کند.
به فرموده قرآن، شیطان آدمی را به فحشا و منکر می‌خواند:
«انه یامرکم بالسوء والفحشاء».
پس، وقتی آدمی نماز می‌گزارد، نقشه‌های شیطان نقش بر آب می‌شود. در غیر این صورت، او به همة فواحش و زشتی‌ها - از جمله پول حرام که آسان و راحت جمع می‌شود- بی‌توجه می‌شود.  کسی که به نماز واقعی وصل است، پول حرام را چگونه وارد زندگی‌اش می‌کند؟ او می‌داند اگر یک لقمه حرام بخورد، خداوند به نماز او نظر نخواهد کرد؛ اگر یک دکمه از لباسش غصبی باشد نمازش باطل است؛ اگر یک نخ از لباس احرامش حرام باشد، کل حجش باطل است. این است که وقتی کسی متصل به نماز واقعی باشد، دشمن در مقابلش لنگ می‌شود.
گفتنی است که دشمن هم چندان دشمن قوی‌ای نیست. خداوند در قرآن مجید این دشمن را تحقیر کرده و به او اعلام کرده که هیچ سلطه‌ای بر بندگانش ندارد.  یعنی چنین نیست که شیطان قدرت این را داشته باشد که بندگان خدا را به جهنم بکشاند، مگر این‌که خود بندگان دعوتش را اجابت کنند.
مگر ابن زیاد یا رضا شاه چقدر قدرت داشتند؟
آن‌ها که به کربلا رفتند حدود 30 هزار نفر بودند.  آن‌ها می‌توانستند دعوت ابن زیاد را نپذیرند و اگر او می‌خواست علیه‌شان موضعی بگیرد، به راحتی بر او غلبه کنند و شیطان را بکشند، اما این کار را نکردند.
در سوره ابراهیم آمده است که شیطان در قیامت به تمام کسانی که جهنمی شده‌اند می‌گوید: من که شما را به زور وادار به کاری نکردم، فقط شما را به گناه دعوت کردم.
رضا شاه فردی بیسواد و درس نخوانده بود که از قزاقی به میرپنجی رسیده بود. اهل ده آلاشت در سوادکوه نیز بود. وقتی که او به ساطنت رسید، ایران 14 میلیون نفر جمعیت داشت که 7 میلیون آن‌ها زن بودند. کافی بود وقتی او به کشف حجاب دستور داد پنج هزار نفر به کاخ او حمله ‌کنند. گیریم 200 نفر نیز از این میان شهید می‌شدند، ولی بقیه می‌توانستند بر او غلبه کنند. اما آن‌ها این کار را نکردند. این است که در روز قیامت شیطان به مریدانش می‌گوید:
«وقال الشيطان لما قضي الامر إن الله وعدكم وعد الحق ووعدتكم فأخلفتكم وما كان لي عليكم من سلطان إلا أن دعوتكم فاستجبتم لي فلا تلوموني ولوموا أنفسكم ما أنا بمصرخكم وما أنتم بمصرخي إني كفرت بما أشركتمون من قبل إن الظالمين لهم عذاب أليم».
شيطان [در قيامت] هنگامى كه كار [محاسبه بندگان] پايان يافته [به پيروانش] مى‏گويد: يقيناً خدا [نسبت به برپايى قيامت، حساب بندگان، پاداش و عذاب] به شما وعده حق داد، و من به شما وعده دادم [كه آنچه خدا وعده داده دروغ است، ولى مى‏بينيد كه وعده خدا تحقّق يافت] و [من] در وعده‏ام نسبت به شما وفا نكردم، مرا بر شما هيچ غلبه و تسلّطى نبود، فقط شما را دعوت كردم [به دعوتى دروغ و بى‏پايه] و شما هم [بدون انديشه و دقت دعوتم را] پذيرفتيد، پس سرزنشم نكنيد، بلكه خود را سرزنش كنيد، نه من فريادرس شمايم و نه شما فريادرس من. بى‏ترديد من نسبت به شرك‏ورزى شما كه در دنيا درباره من داشتيد [كه اطاعت از من را هم‏چون اطاعت خدا قرار داديد] بيزار و منكرم؛ يقيناً براى ستمكاران عذابى دردناك است.
مرا سرزنش نکنید خودتان را سرزنش کنید. خداوند می‌خواهد شما را به جهنم ببرد و من قدرت نجات شما را ندارم، چنان‌که شما نمی‌توانید مرا نجات دهید. هر دو ضعیف، محکوم، بیچاره، و بدبختیم و تمام درها به رویمان بسته است.
ارزش‌ها چونان سد و خندقی است که راه دشمن را می‌بندد و جلوی او را می‌گیرد و نمی‌گذارد به این طرف بیایند. ارزش‌ها حدود پروردگارند و دشمن از این محدوده نمی‌تواند رد شود.
بهترین زمانی که شیطان می‌توانست از این حریم عبور کند، روزهای اول محرم سال 61ق در کربلا بود. او وقتی یاران امام در محاصره اسلحه و دچار تشنگی و گرسنگی و در آستانه مرگ بودند می‌توانست وارد شود و بگوید: برای چه می‌خواهید خود را به کشتن بدهید؟ برای چه این قدر دارید زجر می‌کشید؟ برای چه ایستاده‌اید زنان و دختران و پسران شما یتیم شوند؟... اگر شیطان امکان این کار را داشت، لااقل یک نفر را باید فریب می‌داد، اما آن‌ها چنان در حریم خدا راه یافته بودند که دشمن نمی‌توانست وارد آن‌جا شود.
از این رو، حتی وقتی امام در شب عاشورا فرمود: من بیعتم را از شما برداشتم، راه باز است و بیابان آزاد، بلند شوید و بروید! حتی یک نفر هم اؤ جاي خويش تکان نخورد. این نخستین بار بود که عاشقان حرف پیامبر یا امامی را گوش نمی‌دادند. امام رو به قمر بنی هاشم کردند. حضرت اباالفضل در آن زمان 33 سال بیشتر نداشت و در اوج جوانی و زیبایی بود. وضع مالی حضرت هم خوب بود و در مدینه زن و فرزندانش چشم به راهش بودند. به یقین، قمر بنی هاشم هم دلتنگ زن و فرزندانش بود، ولی با صدای بلند گریه کرد و عرض کرد: یابن رسول الله، آیا می‌پسندی که ما شما را در میان دشمن تنها بگذاریم؟
دشمن چگونه می‌خواهد چنین مردانی را از پا دربیاورد؟ دشمن با کسانی که قلبشان از توحید و محبت و ارزش‌ها آکنده است، چه می‌تواند بکند؟ دشمن در برابر چنین انسان‌هایی حقیر است و به فرموده پیامبر اسلام، دست بر کمر نهاده و فریاد می‌کشد که این جنس دوپا کمر مرا شکست!
اسلحه دوم: نصرت خداوند
اسلحه دیگر «نصرالله» است. به فرموده قرآن، انسان وقتی در سایه‌سار ولایت خدا قرار بگیرد، خداوند او را به سوی هدایت رهنمون می‌شود:
«الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور».
خدا سرپرست و يار كسانى است كه ايمان آورده‏اند؛ آنان را از تاريكى‏هاى جهل و شرك به سوى نورِ ايمان، اخلاق حسنه و تقوا بيرون مى‏برد.
هم‌چنین، خداوند یاری خود را به کمک او می‌فرستد:
«ان تنصر الله ینصرکم ویثبت اقدامکم».
اگر خدا را يارى كنيد، خدا هم شما را يارى مى‏كند و گام‌هايتان را محكم و استوار مى‏سازد.
خداوند در پناه خود، دین او را حفظ می‌کند و نمی‌گذارد گزندی از سوی مخلوقات به او برسد:
«قل اعوذ برب الناس. ملک الناس. اله الناس. من شر الوسواس الخناس. الذی یوسوس فی صدور الناس. من الجنة والناس».
بگو: پناه مى‏برم به پروردگار مردم. به پادشاه مردم. به معبود مردم. از زيان وسوسه‏گر كمين گرفته و پنهان. آنكه همواره در سينه‏هاى مردم وسوسه مى‏كند. از جنّيان و آدميان.
او با ربوبیت، الوهیت، سلطنت و پادشاهی‌اش به کمک بندگانش می‌آید. بدین ترتیب، شیاطین انس و جن نمی‌توانند در برابر قدرت ربوبیت، الوهیت و ملک و فرمانروایی خداوند کاری از پیش ببرند، زیرا بندگان در پناه حق هستند.
بازگشت به سبب توبه
اگر دشمن با حیله‌گری و نیرنگ وارد زندگی مردم مومن شود و زخمی بر پیکره حیات آنان وارد کند، پروردگار به فضل خود نمی‌گذارد این زخم به بیماری کشنده‌ای تبدیل شود. در دعای جوشن کبیر یکی از نام‌های خدا «طبیب» دانسته شده است. مگر زخم دشمن چقدر کاری است که چنین طبیبی نتواند مداوایش کند؟ بنده چنین خدایی چنان غرق ارزش و ایمان و عبادت و محبت است که این زخم ناچیز در برابر این همه ارزش گزشی بیش نخواهد بود. در وصف محبت به امیرالمومنین آمده است:
«حب علی حسنة لایضرّ معها سیئة».
دوست داشتن علی نیکی‌ای است که هیچ بدی‌ای با آن همراه نشده و زیان نمی‌رساند.
حال، می‌توان آثار محبت به خدا را با این روایت درک کرد. خداوند متعال از سر محبت و لطف و احسان در برابر شیطنت دشمنان دری زیبا به نام توبه به روی بندگانش باز کرده است و بنا ندارد آن را تا قیامت بر ایشان ببندد.
توبه بهلول نبّاش
داستان بهلول نبّاش را همه شنیده‌اند. وقتی او به امید توبه نزد پیغمبر آمد و گفت: گناه بزرگی انجام داده‌ام که از آسمان و زمین بزرگ‌تر است و...، پیغمبر اکرم به قدری ناراحت شدند که فرمودند: برخیز و از مسجد بیرون رو که اگر آتش غضب بیاید ما را هم می‌سوزاند! او هم با گردن کج از مسجد بیرون رفت و سر به بیابان گذاشت. در این هنگام، جبرئیل نازل شد و به پیامبر گفت: خداوند می‌گوید: چرا بیرونش کردی؟ او را به بازگشت بشارت ده که من خود طبیب او هستم.
 
 
 

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group