بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین وصلّی الله علی جمیع الأنبیاء والمرسلین وصلّ علی محمّد وآله الطاهرین، ولعن علی اعدائهم اجمعین.
جهل مبنا و اساس همه خسارتهای مادی و معنوی انسان و دشمنی است که خطرش به مراتب از سایر دشمنان بیشتر است. اسلحهای که این دشمن را از میدان حیات به در میکند نیز به فرمایش امام رضا، علیه السلام، معرفت و علم است.
معرفت و علمی که در این روایت مطرح است آن معرفت و علمی است که حصولش واجب عینی است؛ یعنی بر همه واجب است در صدد آموختن و فرا گرفتن آن باشند. البته، در حدی که خطرات جهل به وسیله آن از آدمی دور شود.
در این گفتار، قطعه ارزشمند و مهمی از امیرالمومنین، علیه السلام، را بررسی خواهیم کرد و به اندازه طاقت و وسعت وقت، دیدگاهی که حضرت در این مسئله دارند و نظری که بعد از تحقق این معرفت برای انسان پیدا میشود را نیز بیان خواهیم کرد.
امام، علیه السلام،معتقد است معرفت نگاهی به انسان میدهد که با آن همه چیز را بر جای خویش میبیند و براساس آن زندگیاش را نظام میبخش؛. زندگیای که خود حضرت آن را معنا کردهاند و در قرآن کریم از آن به «حیات طیبه» یاد شده است.
حضرت در جمله کوتاهی درباره ویژگی و کارکرد علم و معرفت میفرمایند:
«فالعلم يرفع الوضيع، وتركه يضع الرفيع».
یعنی معرفت انسان حقیر و پست و محدود را رفعت میدهد و ارجمند میسازد و او را از چارچوبهایی که میدان دید محدودی دارند در میآورد و در فضای با عظمت الهی قرار میدهد.
خداوند متعال در قرآن میفرماید:
«يرفع الله الذين آمنوا منكم والذين أوتوا العلم درجات».
خدا مؤمنان از شما را به درجهاى و دانشمندانتان را به درجاتى [ عظيم و باارزش ] بلند گرداند.
این سخن پروردگار نشان میدهد کساني که اهل دانش و معرفت و علماند، دارای مرتبهها و منزلتها و درجات ملکوتي نیز هستند.
مقام شهیدان کربلا از علم آنان است
چرا شهدا- به ویژه شهدای کربلا- برترین انسانهای عالم و مرگ ایشان بهترین مرگهاست؟ پاسخ این است که شهداي کربلا سه ويژگي مهم دارند که در دیگران بدین شکل وجود ندارد: ويژگي اول ایشان اين است که همه آنها عالم بودند. ويژگي دومشان اين بوده که بهترين مايه خلوص را داشتند. و ویژگی سومشان اين است که در راه خدا ثابت قدم بودند و در مواجهه با سختترين طوفانها سربلند بیرون آمدند. ويژگي دیگرشان نیز شهادت در راه خدا و در رکاب حجت خداست. پس، آنان را باید عالمان خالص و ثابتقدم و شهيد دانست. از این روست که امام حسين، علیه السلام، ميفرماید: در میان گذشتگان و آيندگان، نمونه اين افراد وجود ندارد.
نکته مهمی که درباره این شهیدان باید دانست علم ایشان است، زیرا تا کسی علم نداشته باشد نه میتواند عمل خویش را برای خدا خالص کند، نه میتواند حجت خدا را بشناسد و وظیفه خود را در برابر او بداند، و نه میتواند ارزش شهادت را درک کند و به استقبال آن برود. آری، آگاهي و بينش و بصيرت انسان پست و فرومایه را بالا ميبرد و ارجمند میکند و جهل انسانهای بزرگ را به زمين ميزند و پست ميسازد:
«العلم يرفع الوضيع وترکه يضع الرفيع».
حضرت در ادامه روایت دانش را در وجود انسان به انسانی تشبیه میکنند که تواضع سر آن، دوری از حسد چشم آن، راستگویی زبان آن، فهم گوش آن، نیت پاک قلب آن، و شناخت اسباب امور عقل آن است:
«ورأس العلم التواضع، وبصره البراءة من الحسد وسمعه الفهم، ولسانه الصدق، وقلبه حسن النية، وعقله معرفة أسباب الأمور».
انسان متکبر و حسود و دروغگو که نه نیت خالص و پاکی دارد و نه فهمی در وجودش موج می زند عالم نیست. اين ویژگیهای علم و معرفتی است که هر انسانی باید در صدد کسب آن باشد و دین اسلام آن را واجب میشمارد. در غیر این صورت، کسب دانش جز حجابی بزرگتر و تیرهتر نخواهد بود و از این روست که در روایات آمده است:
«العلم حجاب اکبر».
امام خمینی، رحمه الله، در بیت زبیایی میگوید:
هر چه فرا گرفتم و هر چه ورق زدم
چیزی نبود غیر حجابی پس از حجاب
از درس و بحث و مدرسهام حاصلی نشد کی میتوان رسید بهدریا از این سراب؟
منابع به دست آوردن معرفت
حال، سوال مهم این است که علم و معرفت موجود در این فرمایش امام را از کدام منبع باید به دست آورد؟ پاسخ این است که بی تردید، مهمترین و نابترین منابع معرفت ابتدا قرآن و سپس فرمایشات اهل بیت، علیهم السلام، است. گاه، لطف این فرمایشات به حدی است که در طول تاریخ معجزاتی بدین کیفیت کم رخ داده است.
تذکر این مطلب لازم است که معجزه گاه تصرف در جریانی بیرونی است و گاه حاصل فعالیت عقل امام است. برای تبیین بهتر مطلب، نمونههایی از هر دو نوع معجزه ذکر میشود که نخستین آنها مربوط به تصرف در طبیعت و جریانی است که در خارج از وجود امام اتفاق افتاده است.
امام حسین، علیه السلام، و اعمال ولایت
روايت جالبي درباره مسأله ولایت و تصرف در كتب اهل سنت نقل شده كه از قضا در کتابهای شیعیان نیست. آوردهاند كه جوان شهوتران و بیادبي در هنگام طواف خانه خدا، زن جوان و زیبایی را دید كه مشغول طواف بود و توجهی هم به او نداشت. جوان كه اعضاي بدنش را به جای آنکه در راه طاعت حق قرار دهد در خدمت هواي نفس قرار داده بود، براي آنكه در آن شلوغي لذتي برده باشد با دست خود دست این زن را لمس كرد و ناگهان، دستش به پشت دست آن زن چسبيد و دیگر جدا نشد.
مردم با دیدن این واقعه آنان را پیش حاکم مکه بردند. علمای اهل سنت نیز جمع شدند تا حكم مساله را مشخص كنند، ولي هر کدام نظری داشتند. يكي ميگفت دست زن نبايد آسیب ببیند، ولی دست جوان اگر آسیب ببيند اشكالي ندارد. در حقيقت، نظرشان اين بود که دست جوان را باید با خنجر تیزي از مچ قطع كنند تا دست زن را رها کند؛ ولی عدهاي نظرشان اين بود كه چنین حکمی در فقه وجود ندارد و قطع انگشت مربوط به سرقت است و شامل اين موضوع نميشود.
در نهايت، علمای اهل سنت گفتند: جناب حاکم، اگر حسین بن علی در مكه است حکم مساله را از ايشان بپرسيد، زیرا عقل ما به جایی نمیرسد! از قضا، وجود مبارک ابیعبدالله، علیه السلام، آن سال به حج مشرف شده بودند و به محكمه آمدند. وقتی از ايشان سوال كردند: در این باره چه کار باید کرد و آیا این دست را باید قطع کرد؟ فرمودند: خیر! گفتند: پس حکمتان چیست؟ حضرت فقط نگاهی به این دستها کرد و آنها را از هم جدا كرد. سپس فرمود: این حکم من است! بعد رو به جوان کردند و فرمودند: از كاري كه كردي توبه کن! و درباره او حكم كردند كه کسی كاري به او نداشته باشد.
امام حسین، علیه السلام، و دعای عرفه
یکی دیگر از معجزات ابی عبدالله، علیه السلام، دعای عرفه است، زیرا اگر کسی دو صفحه اول دعای عرفه را که متعلق به 1500 سال پیش است به کسی بدهد که معنای آن را میفهمد و بگوید این اثر از کیست؟ میگوید نوشته یک استاد بزرگ دانشگاه علوم پزشکی است که بدن انسان را تشریح کرده و اجزای مختلف جمجمه و چشم و گوش و... را ثبت کرده است.
آری، منبع نخست کسب معرفت قرآن است. خاسه اگر انس با قرآن با وضو و با گریه همراه باشد و از تفسیرهای معتبر نیز برای فهم آن استفاده شود، بهتر و موثرتر است. قرآن نور است و همواره حرف نو و تازه دارد. از این رو، حتی متخصصین قرآن نیز وقتی به آیهای میرسند که سی سال است با آن سر و کار دارند و آن را بارها تحلیل علمی کردهاند، باز احساس میکنند آن آیه تازه نازل شده و سخن تازهای در خود دارد.
منبع دوم کسب معرفت روایات معصومین و ادعیه مأثوره است که تا کسی در آنها دقت نکند ارزششان را نمیفهمد. بیهوده نیست که مرحوم آیت الله العظمی بروجردی از اول طلبگی تا روزی که در نود سالگی از دنیا رفتند یک بار هم در جایی که یک کتاب روایی بود نخوابیدند و دراز نکشیدند، زیرا میفرمودند در این اتاق کتابی هست که در آن قال الصادق و قال الباقر نوشته شده و خوابیدن در این اتاق بیادبی است!
تازه معلوم میشود که چرا بعضی فقها بیوضو دست روی جلد این کتابها نمیگذاشتند و چرا بعضی از بزرگان در بیماریهای سخت کتاب اصول کافی را به بدن خود میمالیدند و خوب میشدند!
حکایتی از مرحوم شیخ عباس قمی
فرزند مرحوم شیخ عباس قمی برای خود من نقل کرد که در بغداد وقتی پدرم بیمار شد و دکترها نتوانستند ایشان را معالجه کنند، از مادرم خواستند تا مقداری آب و یک کاسه برایشان بیاورند. سپس، دست راستشان را روی کاسه گرفتند و مادرم روی دست ایشان آب ریختند. ایشان این آب را خوردند و شفا یافتند. وقتی سر مطلب را از ایشان پرسیدیم گفتند:
این انگشتها 50 سال است قال الصادق و قال الباقر نوشته، اگر کاری نتوانند بکنند، باید به قصاب محل گفت با ساطور آنها را قطع کند.
وقتی انگشتی که عمری قال الصادق نوشته چنین خاصیتی دارد، عمل به روایات و فرمایشات معصومین چه بیماریهایی را شفا میدهند و چه احترامی نزد پروردگار برای انسان ایجاد میکنند؟ در قرآن در این باره میخوانیم:
«ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیرالبریه جزائهم عند ربهم جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها رضی الله عنهم...».
مسلماً كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند، اينانند كه بهترين مخلوقاتند. پاداششان نزد پروردگارشان بهشتهاى پايندهاى است كه از زيرِ [درختانِ] آن نهرها جارى است، در آنها جاودانهاند، خدا از آنان خشنود است... .
خداوند با ایمان و عمل صالح از بندگانش راضی میشود. در دعای کمیل خواندهایم که خداوند «سریع الرضا»ست؛ یعنی زود میشود خدا را از خود راضی کرد. حر بن یزید ریاحی چند دقیقه هم بیشتر طول نکشید که خدا را از خود راضی کرد و شقاوت ابدی را به سعادت ابدی تبدیل کرد.
این دو منبع معرفت است که لازم است جویندگان معرفت با آنها مانوس باشند؛ معرفتی که به فرموده امیرمومنان انسان پست و پوک را که خدا هیچ ارزشی برایش قائل نیست عزیز میکند و تبدیل به موجودی میکند که خدا برای او ارزش قائل است و این مقام و سرمایه کمی نیست که انسان در نزد پروردگار محترم و عزیز باشد.
احترام پیامبر به مومنین
از نکات عجیب دیگر قرآن این است که خداوند به پیامبر خود که عظیم ترین عظما و برتر از همه فرشتگان و صاحب مقام جمعالجمعی است چنین امر میکند:
«واخفض جناحک لمن اتبعک من المومنین».
و پر و بال [فروتنى و تواضع] خود را براى مؤمنانى كه از تو پيروى مىكنند بگستر!
یعنی هر مومنی نزد تو آمد نهایت تواضع و فروتنی را نسبت به او داشته باش. و این تنها مربوط به دنیا نیست؛ زیرا در روز قیامت نیز پیامبر به مومنین احترام میکند. این ارزش محصول کسب معرفت است که ویژگی «یرفع الوضیع» دارد. همچنانکه گذشت در قرآن آمده است که درجات اهل معرفت به مراتب از دیگران بالاتر است:
«یرفع الله الذین آمنوا منکم والذین اوتوا العلم درجات».
خدا مؤمنان از شما را به درجهاى و دانشمندانتان را به درجاتى [عظيم و باارزش] بلند گرداند.
ارزش و احترام عالم و متعلم در نزد خدا به حدی است که اگر از کنار قبرستانی عبور کنند، عذاب از اهل آن قبرستان برداشته میشود.
«إن العالم والمتعلم إذا مرا على قرية فإن الله تعالى يرفع العذاب عن مقبرة تلك القرية أربعين يوما».
این ارزش ویژه اهل معرفت برای کسانی است که حتی در این دنیا زندگی نمیکنند. آری، معرفت انسان پست را ارزشمند میکند، به همین قیاس، به فرموده امیر مومنان، هر آبرومندی اگر بدون معرفت زندگی کند، سرآخر ذلیل و پست میشود. در قرآن میخوانیم:
«بسم الله الرحمان الرحیم. اذا وقعت الواقعة لیست لوقعتها کاذبة. خافضة رافعة».
هنگامى كه واقعه [بسيار عظيم قيامت] واقع شود كه در واقع شدنش دروغى [در كار] نيست، پست كننده [كافران] و رفعت دهنده [مؤمنان] است.
«خفض» به معنی به زمین زدن و «رفع» به معنی بالا بردن است. یعنی هر کس بیمعرفت زیست کند، اگرچه در دنیا برای خودش رفعت و منزلتی داشته باشد، در قیامت پست میشود؛ و هر بامعرفتی در قیامت منزلت مییابد و خداوند او را رفعت و بزرگی میبخشد.
اهل معرفت شفیعان قیامتاند
مطابق قرآن و روایات، شفیعان قیامت چند گروهاند: توبه، قرآن، پیغمبران الهی، و امامان شفیعان آن روز هستند. در کنار آنان، اهل معرفت نیز از شفیعان قیامتاند. رسول گرامی اسلام در روایتی می فرمایند:
«إني أشفع يوم القيمة فأشفع فيشفع علي عليه السلام فيشفع، وإن أدنى المؤمنين شفاعة يشفع في أربعين من إخوانه».
من و علی در قیامت مردم را شفاعت خواهیم کرد و شاعتمان پذیرفته خواهد شد. و به تحقیق، کمترین مقداری که مومنین میتوانند دیگران را شفاعت کنند چهل نفر است.
ارزش اهل معرفت در قیامت به حدی است که مرحوم فیض کاشانی، این بزرگ انسانِ کمنظیر شیعه، نقل می کند که در قیامت، خداوند به ملائکه می گوید از کسی که اهل جهنم شده بپرسند که هیچ عمل دیگری برای ارائه ندارد که از دوزخ نجاتش دهد. میگوید: ندارم! خطاب میرسد به او بگویید: در دنیا با فرد بامعرفتی آشنا بوده یا خیر؟ زیرا اگر سلام و علیکی هم با فرد بامعرفتی کرده باشد نجاتش میدهم. میگوید: ندارم! در نهایت، خطاب میرسد که اگر اسمش با اسم عالمی یکسان باشد او را میبخشم. ملائک میگویند در دنیا با اهل معرفت سر و کاری نداشته و همنام آنان نیز نیست، ولی یکبار برای مومنی که میخواسته وضو بگیرد آب برده است. خطاب میرسد برای اینکه مومنی را در عبادت کمک کرده نجاتش بدهید.
معرفت پایه عمل است
مسئله مهمی که همه باید به آن توجه داشته باشند این است که قبل از هر عملی باید معرفت لازم برای آن عمل را پیدا کرد. برای مثال، مردم نباید «شعر محور» بار بیایند و وقتی در جلسات عزا شرکت میکنند غیر از سینه زدن و زنجیر زدن کار دیگری بلد نباشند. در حالی که نخست باید معرفت خود را نسبت به مسئله امامت و ولایت کامل کرد و در حد توان از قرآن و اهل بیت کسب معرفت نمود، زیرا پیغمبر و اهل بیت، علیهم السلام، از انسانهای جاهل به شدت نفرت دارند.
عزاداری بدون معرفت سوگواری مقبول و توصیه شده از ناحیه معصومین نیست، زیرا کسی که کارگردان وجودش دشمنترین دشمنانش یعنی جهل است، همه کارهایش از روی نفهمی و نادانی است و تولی و تبری و دوستی و دشمنی او ارزش واقعی ندارد.