بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین وصلّی الله علی جمیع الأنبیاء والمرسلین وصلّ علی محمّد وآله الطاهرین، ولعن علی اعدائهم اجمعین.
وجود مبارک حضرت سیدالشهداء، در شب عاشورا، بعد از نماز مغرب و عشاء، اهل بیت و یاران خود را در خیمهای جمع کردند و پروردگار مهربان را به نیکوترین ستایشها ستودند و حمد حضرت حق را به جا آوردند. حضرت، در این سخنرانی، شش نعمت پروردگار را نیز برشمردند که مهمترین آنها نعمت معرفت به معارف الهیه از طریق قرآن و پیامبر اسلام بود.
ایشان، در آن شب، از مفاهیم و معارفی که در قرآن آمده است در یک کلمه نام بردند (علّمتنا القرآن) و فرمودند که معرفت و آگاهی به قرآن را پروردگار عالم به ما 72 نفر مرحمت فرموده است.
البته، این معارف الهیه را خداوند به هر یک از این 72 نفر به تناسب سعه و ظرفیت وجودیشان عنایت کرده بود. از اینجا، معلوم میشود که این 72 نفر فقیهان شهید، عالمان شهید، عارفان شهید، عابدان شهید، و زاهدان شهید بودند؛ یعنی شهیدانی بودند که هر یک به تناسب سعه وجودیشان همه ارزشها را براثر معرفت به قرآن فهمیده و کسب کرده و به آنها آراسته شده بودند. به همین سبب است که متن زیارت حضرت امام حسین، علیه السلام، و زیارت اهل بیت آن حضرت که در کربلا شهید شدند، و زیارت اصحاب ایشان در بر دارنده بهترین و والاترین معارف الهیه است. در حقیقت، ائمه، علیهم السلام، میخواستند از طریق انشاء این زیارات به مردم بفهمانند که این 72 نفر جامع همه فضایل و مولد همه حقایق بودهاند.
بنیانگذاران مکتب آزادی و آزادگی
این شهدا توانستند زیباترین حقایق را در تاریخ بسازند و فضایی ایجاد کنند که در آن مردم بتوانند آزادی به معنای واقعیاش را درک و لمس کنند. این 72 نفر که از بند هر نوع بت جاندار و بیجان و از بند مال دنیا و همه قیود شیطانی آزاد بودند، از همه تشویقهایی که میخواست آنها را از مدار حقیقت خارج کند، با واژه «لا والله» استقبال کردند. دقت در این نکته زیباست که آنها تنها نگفتهاند ما فرهنگ شما را نمیپذیریم و حکومت شما را قبول نمیکنیم، بلکه بر سر هر« لا» یک «والله» - که قسم جلاله است- آوردهاند؛ گویی به دشمنان خود پیام دادهاند که خود را برای فریفتن ما معطل نکنید، زیرا ما از حق بر نمیگردیم.
اعلامیه از قتلگه کرببلا داد
با زینب و سجاد سوی شام فرستاد
این جمله ز خون بود در آن نشریه مستور
باید بشر از قید اسارت شود آزاد.
فرهنگی که این 72 نفر با خون خود بنا نهادند این بود که آزادی واقعی در عالم این است که انسان بنده کسی یا چیزی نباشد. این مفهوم آزادی واقعی است و اگر کسانی خارج از این محدوده هر گونه انحراف و اسارتی را آزادی نام گذاردهاند اشتباه کردهاند.
آزادیای که آن بزرگواران در عمل معرفی کردند و به فرهنگ آزادی و آزادگی بدل شد از نکات آموزنده و باارزش حماسه آنان است که با این جمله حضرت پیوند خورده است:
«انی لا اری الموت الا سعادة ولا الحیاة مع الظالمین الا برما».
همانا من مرگ را جز سعادت و زندگی با ظالمین را جز بدبختی و نمیبینم.
مرگ خاموشی نیست
اکثر مردم مرگ را خاموشی ابدی میدانند و آن را پایان کار میبینند. مرگ در نظر آنان فرو افتادن در تاریکی گور و آغاز وحدت و تنهایی و وحشت است. در حالی که در فرهنگ حسینی، براساس آن اندیشه و فکر و فرهنگ و یقین به پروردگار، موت سعادت تلقی شده است.
تا آنجا که میدانیم بزرگان هیچ مکتبی مرگ را به سعادت معنا نکردهاند، آن هم در سیاق چنین جملهای که به «الاّ» ختم میشود و معنیاش این است که مرگ هیچ معنایی جز خوشبختی و سعادت ندارد.
از سوی دیگر، در این فرهنگ، سازش با بردگان شیطان، به منظور تمتع بیشتر از متاع دنیا، چیزی جز بدبختی و شرارت و پستی دانسته نشده است. این بدان سبب است که آن بزرگواران از قیودی که فرهنگهای ضد الهی بر مردم حاکم کرده بودند آزاد بودند.
هر که پیمان با هوالموجود بست گردنش از قید هر معبود رست
ماسوی الله را مسلمان بنده نیست نزد طاغوتی سرش افکنده نیست.
این است که راستقامتترین مردمان تاریخ را همین 72 نفر میتوان دانست، زیرا عارفترین مردم تاریخ در آن سرزمین گرد آمده بودند.
***
کربلا حاصل معرفت بود
امام حسین، علیه السلام، در آن شب به نقل امام زین العابدین فرمودند:
«أثني على الله أحسن الثناء، وأحمده على السراء والضراء، اللهم إني أحمدك على أن أكرمتنا بالنبوة وعلمتنا القرآن وفقهتنا في الدين، وجعلت لنا أسماعا وأبصارا وأفئدة، فاجعلنا من الشاكرين».
همچنانکه پیداست حضرت هم خداوند را ثنا گفته، هم حمد او را به جا آورده، و هم برای شش نعمت خدا را سپاس گزارده که یکی از آنها علم و معرفت به قرآن است. در فضای چنین معرفتی بود که او و یارانش همه چیز را در جای خود دیدند، بر همان اساس زندگی کردند، و با حقبینی و بصیرت و بینایی و بیداری آن جنگ نابرابر را عین حق شناختند و به شهادت تن دادند.
معنای معرفت
حال، به سراغ اهل معرفت برویم و پس از فهم معنای معرفت در نزد آنان، دیدگاهشان را نسبت به جهان و انسان به طور مختصر بررسی کنیم.
اهل معرفت کلمه معرفت را مانند حروف مقطعه قرآن – مانند الر، الم، المص، کهیعص و...- مخفف و رمز چند چیز دانستهاند که هر حرفی از آن اشاره به حقیقتی دارد؛ مانند الم که در تاویل آن گفتهاند: الف یعنی الله. لام یعنی جبرئیل، و میم یعنی وجود مبارک رسول خدا.
مفهوم میم
میم اشاره به «مقت نفس» دارد. یعنی اگر کسی میخواهد از دنیا عبور گند و از این عالم بهره نیکو ببرد و لذت ارزشها را بچشد، باید مانند مجاهدان فی سبیل الله در میدان مقت نفس شرکت کند و با نفس خود درگیر باشد؛ زیرا اگر کسی با نفس خود درگیر نباشد و در این راه تنبلی کند، کسل و سست میماند و هرگز پیش نمیرود و سرانجام، نفس بر او مسلط میشود. پس، باید در مقابل آنچه که درون انسان بر خلاف ازشهای الهی از او میطلبد ایستاد و این طلبکاری لجوجانه را سرکوب کرد.
مقت نفس رو در رویی با نفس حیوانی است که میل به هیچ عبادت و انجام هیچ کار خیر و خدمتی ندارد و از علم و معرفت گریزان است. قرآن مجید تصریح میکند که میل این نفس متمرکز در دو برنامه بوده و زلف خواستههایش به دو کیسه گره خورده است: یکی معده و دیگری شهوت.
معرفت به انسان هم قدرت مبارزه با نفس را میدهد و هم راه را به او نشان میدهد. معرفت ارزشها را به انسان مینمایاند تا با دیدن زیبایی ارزشها به جانب آنها سوق پیدا کند. در مقابل این میل به ارزشها، میل به شکم و شهوت قرار دارد که باید در برابر آنها ایستاد و جهاد اکبر را آغاز کرد.
مفهوم عین
عین معرفت اشاره به «عرفان رب» دارد. طالب معرفت باید در پی این باشد که مالک و خالق و معبود خود را بشناسد و هر روز این شناخت را گسترش دهد. به فرموده پیغمبر اکرم، قدمی که برای به دست آوردن این شناخت و مبارزه با هواهای نفسانی برداشته میشود از همه هستی برتر است و همین قدمهاست که انسان را به سوی بهشت میبرد. پس، هر کس در آخرت به بهشت برود یا به منازل معنوی برسد راه را با همین قدمها رفته و به مقصد رسیده است.
ادب از که آموختی؟
روزی در یکی از شهرها فرد پاک و درسخوانده و قریبالاجتهادی را دیدم. به نظرم رسید ایشان با آراسته بودن به این همه ارزش حتما از خاندانی اهل علم و زهد و تقوا بوده است. این بود که از خانواده ایشان سوال کردم. ایشان با اینکه میتوانست جواب مرا ندهد در پاسخ سوال من که پرسیدم: آیا از خانوادهای اهل علم هستید؟ گفت: نه. از خانوادهای قمارباز و مشروبخور و بیدین! گفتم: پس چه شد به این مقامات رسیدید؟ گفت: آنها را نخواستم و اینها را خواستم و در نتیجه، دنبال اینها راه افتادم.
آن روز، یاد این فرمایش پیغمبر اکرم، صلی الله علیه وآله، افتادم که فرمود:
«من طلب و جدّ وجد».
کسی که طالب چیزی باشد و برای رسیدن به آن بکوشد به آن می رسد.
حکایت کشیش مسلمان
آری، کسی که در پی حقیقت باشد آن را پیدا میکند. جناب حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ صادق فجر الاسلام پیش از مسلمان شدن روحانی کلیسایی در ارومیه بود. ایشان میگوید: یک بار به ذهنم رسید که از استادم که حدود 100 سال سن داشت سوالی بپرسم. این بود که یک روز غروب به منزلش رفتم و گفتم: شما به گردن من حق زیادی دارید و باعث شدید من درس بخوانم و کشیش شوم، اما میخواهم یک سوال مرا صادقانه جواب بدهید! گفت: بپرس! گفتم: به نظر شما، واقعا حق با ماست و حق به ما خاتمه پیدا کرده و بعد از ما هر چه دین آمده باطل است؟ به هر حال، شما 100 سال عمر کردهاید و به یقین در این باره رسیدهاید، اما من در تردید هستم و هنوز شک دارم.
توضیح این مطلب در اینجا ضروری است که بعضی شکها بسیار ارزشمند است. کسی که قیامت را قبول ندارد و بعد در عقیده خود شک میکند که بالاخره قیامت وجود دارد یا ندارد، سرانجام مجبور میشود نزد انسان آگاهی برود و از او بخواهد که با دلیل و استدلال پاسخش را بدهد. از این جهت، امید به آگاه شدن در او میرود.
پروردگار متعال هم علاقه دارد انسانها نیستهای اعتقادیشان را تبدیل به هست کنند و نمیدانمها را به میدانم بدل سازند.
***
استاد جوابی نداد. گفتم: جوابی ندارید؟ گفت: دارم، ولی آن را شفاهی نمیگویم. بعد، کلیدی به من داد و گفت: چیزی که میخواهم نشانت بدهم را تا به حال به کسی نشان ندادهام، اما به قلبم افتاده که به تو نشان بدهم. در صندوق پستوی اتاقم کتابی هست متعلق به پیش از ظهور پیغمبر اسلام که روی پوست حیوان نوشته شده. آن را بیاور!
کتاب را آوردم. استاد صفحهای از کتاب را باز کرد و گفت: بخوان! گفتم: این چیست؟ گفت: انجیل نزدیک به زمان خود مسیح است. خدا در این انجیل گفته کار دین به مسیح خاتمه پیدا نمیکند، بلکه پس از مسیح پیامبر دیگری میآید که نامش فارقلیطاست که ترجمه آن به عربی احمد است. در قرآن مسلمانان نیز خداوند از قول مسیح همین مطلب را نقل میکند و میفرماید:
«وإذ قال عيسى ابن مريم يا بني إسرائيل إني رسول الله إليكم مصدقا لما بين يدي من التوراة ومبشرا برسول يأتي من بعدي اسمه أحمد. فلما جاءهم بالبينات قالوا هذا سحر مبين».
و [ياد كن] هنگامى را كه عيسى پسر مريم گفت: اى بنىاسرائيل! به يقين من فرستاده خدا به سوى شمايم، تورات را كه پيش از من بوده تصديق مىكنم و به پيامبرى كه بعد از من مىآيد و نامش «احمد» است مژده مىدهم. پس هنگامى كه [احمد] دلايل روشن براى آنان آورد، گفتند : اين جادويى است آشكار!!
نتیجه میگیریم که حق به ما تمام نشده، بلکه بعد از مسیح حق با پیغمبر اسلام است.
گفتم: پس چرا تا به حال این موضوع را اعلام نکردید؟ گفت: اول اینکه میترسیدم، و دوم اینکه اگر این مطلب را میگفتم نانم را ازدست میدادم و دیگر رئیس نبودم. با این همه، تو کار درست را انجام بده و دنبال این دین برو!
از خانه استاد بیرون آمدم و نیمه شب به خانه حاج میرزا حسن مجتهد ارومیهای رفتم و در زدم. مجتهد پشت در آمد و پرسید: کسیت؟ گفتم: یک نفر مسیحی باسواد! ایشان در را باز کرد و مرا شناخت و مرا به داخل دعوت کرد. بعد پرسید: چه اتفاقی افتاده؟ گفتم: میخواهم لباسهایم را عوض کنم و از دین نصرانیت خارج شوم. مرا مسلمان کن! و بعد از آن شب مسلمان شدم.
این مرد، بعد از اسلام آوردن، به دنبال کسب معارف الهی رفت و درس خواند و از مجتهدان اسلامی شد. او نوشته است که من در معارف الهی به 15 مشکل علمی برخوردم که با هر مجتهدی آنها را در میان میگذاشتم از پاسخشان قانع نمیشدم. سرانجام، روزی اسباب سفر را مهیا کردم و به خانوادهام گفتم: برای حل برخی مشکلات علمی به کربلا میروم! در کربلا به زیارت حضرت ابی عبدالله الحسین، علیه السلام، رفتم و خطاب به ایشان عرض کردم: حسین جان! من میهمان تازه واردم. چهل سال عمرم را مسیحی و با شما غریبه بودم، اما حال آمدهام. همه ابواب معرفت هم نزد شما گشوده است. لطف کرده و مشکلات مرا حل کنید!
آن روز، از حرم که بیرون آمدم خیلی گریه کردم. شب ابی عبدالله الحسین را در خواب دیدم که پاسخ هر 15 مشکل مرا دادند.
این مفهوم واقعی کسب معرفت و در پی حقیقت بودن است.
مفهوم راء
راء معرفت به معنای «راضی به رضای خدا بودن» است.
مفهوم فاء
فاء معرفت به معنای «الفرّ الی الله» است. یعنی انسان از هر چه غیر خداست به سوی خدا فرار کند که قرآن نیز بدان سفارش میکند:
«ففرّوا الی الله».
پس به سوى خدا بگريزيد.
مفهوم تاء
تاء معرفت به معنای «تفویض الامر الی الله» است. یعنی انسان به درجهای از معرفت برسد که خود و همه چیزش را به خدا واگذار کند.
شرایط کسب و نگهداری معرفت
کسی که در پی معرفت است باید بداند که کسب و نگهداری معرفت شرایطی و لوازمی دارد. اول شرط کسب معرفت این است که آن را باید با تلاش و کوشش فراوان به دست آورد و بدون تلاش و جد و جهد معرفتی حاصل نمیشود. قرآن کریم در مقام سرزنش مردم در عدم جستجوی معرفت میفرماید:
«وما كان المؤمنون لينفروا كافة فلولا نفر من كل فرقة منهم طائفة ليتفقهوا في الدين ولينذروا قومهم إذا رجعوا إليهم لعلهم يحذرون».
و مؤمنان را نسزد كه همگى [به سوى جهاد] بيرون روند؛ چرا از هر جميعتى، گروهى [به سوى پيامبر] كوچ نمىكنند تا در دين آگاهى يابند و قوم خود را هنگامى كه به سوى آنان بازگشتند، بيم دهند، باشد كه [از مخالفت با خدا و عذاب او] بپرهيزند.
یعنی برای چه دنبال معرفت نمیروید؟ مگر من شما را به این دنیا آوردهام تا مثل دیگر حیوانات بخورید و بخوابید و اندک لذتی ببرید و بمیرید؟ هدف از به دنیا آوردن شما این بود که معرفت کسب کنید. از این روست که عموم مفسرین درباره این آیه گفتهاند:
«وما خلقت الجن والإنس إلا ليعبدون».
و جن و انس را جز براى اينكه مرا بپرستند نيافريديم.
«لیعبدون» به معنای «لیعرفون» است؛ یعنی خلقت جن و انس به هدف کسب معرفت بوده است. رابطه میان عبادت و معرفت این است که عبادت پروردگار بدون کسب معرفت حاصل نمیشود. گو اینکه پیامبر اکرم نیز، با آنکه در کمال معرفت بودند، خاضعانه میفرمودند:
«ما عبدناک حق عبادتک وما عرفناک حق معرفتک».
ما آن چنان که شایسته تو بود عبادتت نکردیم و چنان که سزاوار تو بود تو را نشناختیم.
پس، باید در پی معرفت بود تا این ظرفیت در انسان پدید آید و علم و بینایی و فهم و دانایی در انسان قرار بگیرد.
شرط دوم: عمل
انسان باید معرفت را با اعضا و جوارح و باطن خود عملی سازد؛ یعنی نباید معرفت علمِ تنها باشد، بلکه باید دانستهها را به اجرا گذاشت.
شرط سوم: اخلاص در عمل
نکته مهم دیگر این است که باید به دقت مواظبت کرد تا عمل همواره با اخلاص همراه باشد. عبادت و خدمت به بندگان خدا باید بر مرکب اخلاص قرار گیرد تا مقبول حضرت حق باشد، زیرا اگر در پرونده 70 ساله زندگی کسی تنها یک عمل مهر قبول خورده باشد، روزنه رحمت خدا به روی او باز شده و با همان عمل مقبول از جهنم نجات یافته است. حال، باید قیاس کرد اگر اعمال همه عمر کسی را قبول کنند، چه سعادتی نصیب او شده است.
تنها عمل مقبول حرّ
مگر کسانی که در کربلا توبه کردند و به امام پیوستند (آنها سه نفر بودند: حر بن یزید ریاحی، ابوالعطوف بن سعد انصاری، و سعد بن حرث انصاری) همه نمازهای قبل از توبهشان نماز بود؟ یا روزههایی که گرفتند روزه مقبول بود؟ مگر دو نفر از آنها در افطار ماه رمضان خود را تقویت نمیکردند که در جنگ صفین علیه علی، علیه السلام، بجنگند؟! پس چه شد که به چنین مرتبه و مقامی رسیدند؟
پاسخ این است که تنها عملی که توانست این سه نفر را به خدا برساند توبه آنان و حمایتشان از حضرت سیدالشهدا، علیه السلام، بود. این سه نفر در روز عاشورا با همین یک عمل از همه انسانهای تاریخ پیشی گرفتند. و این نشانه لطف و کرم خداست که به کمتر بهانهای گناهان آدمی را میبخشد یا آنها را تبدیل به حسنه میکند.
شرط چهارم: اصرار و پافشاری
کسی که معرفت را به عمل مخلصانه تبدیل کرده باید پای خود را در اعتقادات و اعمالش محکم کند و آن را به هیچ وجه از دست ندهد و با سستی یا فریفتگی به هوای نفس از راه باز نماند.
شرط پنجم: ابلاغ
ابلاغ به معنای رساندن پیام به دیگران است. جویای معرفت باید به دیگران هم پیام خدا و پیامبران را برساند. در مرحله اول، به خانواده خود، بعد به دوستان و آشنایان، و بعد به دیگر مردم. او تا زنده است باید برای خدا داد بزند و برای تثبیت پیام خدا قیام نماید. مگر اهل گناه، در خیابانها و خانهها و در روابطشان، با موی و روی آرایش کرده و رفتار غیرخدایی مرامشان را داد نمیزنند و تبلیغ نمیکنند؟ آنجا که هر مفسدی فسادش را شجاعانه و آشکارا نشان میدهد، چرا اهل معرفت نباید برای خدا و پیامبر و ابی عبدالله و قرآن داد بزنند؟
دیدگاه اهل معرفت نسبت به هستی و انسان
آنچه گفتیم مختصری از معنای وسیع معرفت و شرایط آن بود. حال، بدین نکته میپردازیم که وقتی کسی اهل معرفت شد، دیدگاهش نسبت به هستی دگرگون میشود. از این رو، نگاه عارفان واقعی - یعنی آنان که معرفت خود را از قران و اهل بیت گرفتهاند- به مجموعه هستی بسیار ارزشمند است. از آنجا که پرداختن به این موضوع وقت و فرصت کافی میطلبد و این مقال را مجال آن نیست، در پایان این گفتار، تنها به سه آیه از قرآن کریم در این باره اشاره میکنیم.
آیه نخست مربوط به کل نظام هستی است. اهل معرفت هستی را، با توجه به این آیه شریفه، اینگونه میبینند.
«الذی احسن کل شیء خلقه».
همان كسى كه آنچه را آفريد نيكو ساخت.
«الذی» در اینجا به خداوند باز میگردد؛ یعنی خداوند همه نظام هستی را به بهترین و نیکوترین شکل ممکن آفریده است و هر چه در عالم است دلالت بر پروردگار خویش میکند.
اهل معرفت با چنین نگاهی عمری بدون اضطراب و دغدغه و ترس و هیاهو و غوغا زندگی میکنند. با خدا زیست میکنند و با خدا میمیرند. آنها بر اساس آیه دیگری از قرآن مجید خدا را غنی مطلق و خود را فقیر محض میبینند:
«ایها الناس انتم الفقراء الی الله والله هو الغنی الحمید».
اى مردم! شماييد نيازمندان به خدا، و فقط خدا بىنياز و ستوده است.
با چنین نگاهی، آنها همه را گدای خدا میبینند و حاضر نیستند با هیچ گدایی معامله غیر خدایی کنند، زیرا میدانند معامله غیرخدایی با گدایان ضرر محض است.
آنها همچنین با توجه به آیه:
«ان الله علی کل شیء قدیر».
و خدا بر هر چيز تواناست.
قدرت را فقط در دست خدا میبینند و همه را ناتوان و ضعیف و ذلیل و حقیر و مسکین و مستکین میدانند. از این رو، ژستهای قلابی هیچ متکبری را نمیخرند و به هیچ صاحب منصب یا صاحب قدرتی سر تسلیم فرو نمیآورند.