بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین وصلّی الله علی جمیع الأنبیاء والمرسلین وصلّ علی محمّد وآله الطاهرین، ولعن علی اعدائهم اجمعین.
مسئله معرفت، در لسان رسول خدا و ائمه طاهرين، علیهم السلام، با فضیلتترین حقیقتی است که انسان در طول عمر خویش با آن مواجه است. جستجوی معرفت و به دست آوردن آن به قدری مهم است که با آنکه همه انبياء خدا اهل معرفت بودند، از پروردگار عالم درخواست معرفت بيشتر میکردند. خداوند در قرآن مجيد به پيامبر اسلام که معرفت اولين و آخرين را با خود داشت این چنین سفارش میکند:
«وقل رب زدني علما».
بگو: پروردگارا! بر دانش من بيفزاى.
نتیجهای که از این آیه شریفه میتوان گرفت در حقیقت پاسخ این سوال نیز هست که آيا ظرف وجود انسان برای پذیرش معرفت محدود است و به ظرف آبی مانند است که وقتي پر شد دیگر گنجایش پذیرش آب بیشتر را ندارد؟ یا اینکه ظرف وجود آدمی برای پذیرش علم و آگاهي و معرفت همواره گنجایش دارد؟
حقیقت این است که وجود انسان هرگز از معرفت پر نمیشود و اگر عمری صدها برابر حضرت نوح، علیه السلام، هم داشته باشد و همه روزهای حیاتش را بیدار بماند و جز کسب معرفت به کار دیگری مشغول نباشد باز برای کسب معرفت آماده است. به عبارت دیگر، ظرفيتي که پروردگار عالم براي کسب معرفت به انسان عطا کرده نامحدود است و گستره آن قابل درک نيست.
محورهای کسب معرفت در قرآن
آیات قرآن مجید انسان را به کسب معرفت در سه محور فرا خواندهاند: معرفت به خدا، معرفت به وجود خویشتن، و معرفت به هستی. کمترین صفاتي که از وجود پروردگار عالم در اختيار انسان قرار داده شده شامل هزار صفت است که مجموع آنها در دعاي جوشن کبير گرد آمده است. فهم همین صفات هزارگانه دريايي از معارف الهی را پیش چشم مینهد که کسی به کنه آن نمیرسد.
مطلب دیگر اینکه پروردگار در حدود هفتصد آيه قرآن از حقايق موجود در عالم هستي سخن به میان آورده است که آدمی ميتواند از طريق آنها به هستي و عناصر آن معرفت پيدا کند.
سومین دعوت قرآن معرفت به وجود خویشتن است. در این باره نیز کافی است بدانیم که تا چند سال پيش – طبق آمار- در رابطه با انسان هفت ميليون مسئله در علم مطرح شده است که خود رشته معرفتی جداگانه است.
از دیگر دعوتهای پروردگار در قرآن، معرفت به عالم ملکوت و ملکوتیان يعني معرفت به اسرار پشت پرده عالم است. حقیقت این است که اگر انسان بخواهد، میتواند حقايق ماوراء عالم را نیز بفهمد. البته، باید نگاه عقل خویش را در این راه به کار گیرد؛ یعنی همان نگاهی که ابراهیم از دریچه آن به ملکوت آسمانها و زمين مینگریست:
«وكذلك نري إبراهيم ملكوت السماوات والأرض وليكون من الموقنين».
و اين گونه فرمانروايى و مالكيّت و ربوبيّت خود را بر آسمانها و زمين به ابراهيم نشان مىدهيم تا از يقينكنندگان شود.
گستردگي وجود انسان براي کسب معرفت از توجه به گستردگی معارفی که او میتواند کسب کند به دست میآید، زیرا او ميتواند عارف بالله، عارف به طبيعت، عارف به خود، و عارف به ماوراء آسمانها و زمين شود و ميتواند از فهم ارتباطات عناصر عالم رشتههاي بسيار عظيم علمي به وجود آورد که تاکنون نیز به وجود آورده است. مگر جز این است که این همه کتاب و رساله و اختراع و اکتشاف را در دنیا، از هزاران سال پیش تاکنون، جنس بشر به وجود آورده است؟
این همه در حالی است که آگاهیهای ما از هستی و خودمان به قدر سر سوزنی است و در پس پردههای ضخیمی از جهل و نادانی و بدفهمی و خطا و اشتباه زندگی میکنیم، زیرا قرآن مجید تصریح میکند که در لحظه مرگ پردههای واقعیت کنار ميرود و نگاه بشر به حقايق نگاهی دقيق ميشود. قرآن میگوید:
«لقد كنت في غفلة من هذا فكشفنا عنك غطاءك فبصرك اليوم حديد ».
[به او مىگويند:] تو از اين روز بزرگ در بىخبرى و غفلت بودى، پس ما پرده بىخبرى را از ديده [بصيرت]ات كنار زديم. در نتيجه، ديدهات امروز بسيار تيزبين است.
لحظه مرگ لحظهاي است که پروردگار عالم ميخواهد حقايق را تا حدود زیادی در آن براي انسان روشن کند. در عالم برزخ، درک این حقایق در سطحی گستردهتر روی میدهد و در عالم قيامت پرده از همه حقايق برداشته ميشود؛ یعنی کسی در قیامت جاهل نمی ماند، لیکن اين علم تنها براي مومنان مفيد است، زیرا براي غيرمومنان تنها مايه حسرت بیشتر است و در آن روز فهم حقايق ديگر به دادشان نميرسد.
بدین ترتیب، معلوم میشود که در قيامت هیچ کس جاهل نیست و همه انسانها از حقايق آگاه ميشوند. از این میان، عالمان مومن اهل بهشت و عالمان غيرمومن اهل دوزخاند.
خداوند بنا ندارد هیچ جاهلی را در جهنم جای دهد. اگر کسی در دنيا جاهل ماند، بدین معنا نیست که در قيامت هم جاهل میماند و ميتواند جهنم را با جهل خویش نجس کند. بر عکس، جاهلان دنیا عالم وارد قيامت و دوزخ میشوند. از این رو، در قرآن کريم سخنان دوزخیان را با پروردگار و با خود بسیار عالمانه مییابیم. کسی که در دنيا جاهل بوده بايد در قیامت دانا شود تا بيشتر عذاب بکشد و کسی که اهل بهشت بوده بايد داناتر باشد تا بيشتر از آن لذت ببرد.
راستی، کسی که در دنیا قدر و منزلت خویش را نمیشناسد و به دست خویش بر خود ستم میکند و نعمت فهم و ادراک را معطل میگذارد و هیچ تلاشی برای بیرون کردن سر خویش از لاک حیوانیت نمیکند، چه کسی را میتواند بر محرومیت خویش از نعمتهای اخروی ملامت کند؟ به قول حافظ:
شاه خوبانی و منظور گدایان شدهای قدر این مرتبه نشناختهای یعنی چه؟
دعوت به علم آموختن در قرآن
خداوند در آیه 12 از سوره مبارکه طلاق می فرماید:
«الله الذي خلق سبع سموات ومن الأرض مثلهن يتنزل الأمر بينهن لتعلموا أن الله على كل شيء قدير وأن الله قد أحاط بكل شيء علما».
خداست كه هفت آسمان و نيز مثل آنها هفت زمين را آفريد. همواره فرمان او در ميان آنها نازل مىشود تا بدانيد كه خدا بر هر كارى تواناست و اينكه يقيناً علم خدا به همه چيز احاطه دارد.
«الله» وجود مقدسي است که مستجمع جميع صفات کمال است و حضرت او کمترين نقصي در هيچ ناحيهاي ندارد، اما به تعبیر قرآن در این آیه، او کسی است که هفت آسمان و هفت زمین را آفريده است و ميان اين هفت آسمان و هفت زمين فرمان او به طور دائم در جريان است.
نمونهای از شگفتی و عظمت آسمان
شبهاي تاريک در آسمان دو خط موازي شيري رنگ به چشم میآید که دانشمندان بزرگ از قديم نام آن را کهکشان راه شيري گذاشتهاند. در اين کهکشان حدود سيصد ميليون ستاره رصد شده است که منظومه شمسي در آن قرار گرفته و جزء بسیار کوچکی از آن است. نکته جالب توجه این است که دانشمندان نجوم در آسمان 30 میلیون کهکشان دیگر مانند را ه شیری کشف کردهاند که فاصله هر کهکشان با کهکشان ديگر دو ميليون سال نوري است و تازه همه اینها در آسمان اول قرار دارد. حال، اين سبع سماوات چه مقدار کهکشان دارند و چه اندازه بزرگاند را تنها خدا ميداند که فرمانش در آنها در جريان است.
انسان محصول و ثمره همه کائنات است
مجموعه بزرگ هستی با ميلياردها جريانی که در طی سالیان دور در آن روی داده سبب پیدایش زمين شده است. پس از آن، خاک بدل به نطفه شده و آن نطفه به انسان بدل گشته است. بدین ترتیب، عجیب نیست اگر بگوییم انسان محصول همه عالم و حاصل همه جريانهاي خلقت است. قرآن کریم خلقت انسان را در «احسن تقويم» میداند؛ یعنی انسان گرانترين جنس عالم است، اما بدبختانه او خود را به ارزانترين قيمت ممکن به دشمن خدا میفروشد که قرآن مجيد از اين فروختهشدگان تعبير به «حزب شيطان» ميکند.
هدف از خلقت انسان
يکی از اهداف آفرینش انسان، بر اساس آیه شریفه پیش، دانستن و فهمیدن یا به تعبیر آیه «لتعملوا» است. لامی که بر سر فعل تعلموا آمده لام سبب و علت است؛ يعني خداوند انسان را بعد از خلقت هفت آسمان و هفت زمين آفرید تا بداند که: «أن الله على كل شيء قدير وأن الله قد أحاط بكل شيء علما»؛ براي اينکه او ظرف معرفت باشد و خدا را با قدرت بينهايت و با احاطه علمياش بر تمام هستي بشناسد.
اگر ظرف وجود انسان از معرفت به خدا نور بگيرد، ارزش پيدا ميکند، ولی اگر جاهل بماند، وزنش با حيوانات يکي است؛ زیرا مطالبی که در قرآن آمده یا حقایقی که در کتب علمي موجود است حقايقي است که هيچ حيواني از آنها آگاه نیست.
آری، انسان بيخبر با حيوان بيخبر هموزن و همقيمت و همارزش است و حتی ارزشش از آن نیز کمتر است.
علم در چهار موضوع خلاصه شده است
در روايتي از امام صادق، علیه السلام، آمده است:
«وجدت علم الناس كله في أربع: أولها أن تعرف ربك والثاني أن تعرف ما صنع بك والثالث أن تعرف ما أراد منك والرابع أن تعرف ما يخرجك من دينك».
جمیع علم آدمی در چهار چیز خلاصه شده است:
- اول اینکه انسان باید به پروردگار خود معرفت پیدا کند و او را بشناسد؛ زیرا کسي که از معرفت خدا پر است امواج و جريانات مخالف زندگي او را نميشکنند و غرق نميکنند.
- دوم اینکه انسان باید خودش را بشناسد و بداند که او موجودي است که به آسمان و زمين پیوند خورده است.
- سوم اینکه انسان باید بداند خداوند براي چه او را خلق کرده است.
- وچهارم اینکه او باید خطرهاي مربوط به دين خویش را بشناسد.
در حقیقت، با توجه به این روایت، علم آدمی در چهار موضوع خداشناسي، خودشناسي، مسئوليت شناسي، و خطرشناسي خلاصه شده است.