بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین وصلّی الله علی جمیع الأنبیاء والمرسلین وصلّ علی محمّد وآله الطاهرین، ولعن علی اعدائهم اجمعین.
وجود مبارک حضرت حق براي آفرينش انسان در قرآن کريم چهار هدف حکيمانه را بيان ميکند که هر کس اين چهار هدف را درک کند، از آفرينش خویش احساس رضايت و افتخار ميکند و در نتیجه، با تحقق بخشیدن به اين اهداف، با نشاط و شوق مسير زندگي را طي ميکند و با آبرومندي و ارزش از دنيا به عالم آخرت سفر ميکند. چنین کسی در آن دنیا با چهرهای نوراني بر حضرت حق وارد ميشود و در قيامت، به فرموده قرآن کريم، در «عيشة راضية» قرار ميگيرد.
نخستین هدفی که در قرآن براي آفرينش انسان بيان شده کسب معرفت است که به فرموده ائمه طاهرین، علیهم السلام، در رأس همه ارزشها قرار دارد. بی تردید، انسان بدین منظور خلق شده است که اين گوهر تابناک در ظرف وجود او قرار گیرد و به اندازه توان و استعدادش همرنگ خدا شود و خداگونه گردد.
همچنانکه در مقال پیش بیان شد، در آيه 12 سوره طلاق آمده است:
«الله الذي خلق سبع سموات ومن الأرض مثلهن يتنزل الأمر بينهن لتعلموا أن الله على كل شيء قدير وأن الله قد أحاط بكل شيء علما».
خداست كه هفت آسمان و نيز مثل آنها هفت زمين را آفريد. همواره فرمان او در ميان آنها نازل مىشود تا بدانيد كه خدا بر هر كارى تواناست و اينكه يقيناً علم خدا به همه چيز احاطه دارد.
واژه «لتعلموا» در این آیه حاوی نکته بسیار مهمی است و آن اینکه انسان باید بداند که تنها خداست که بر همه چیز احاطه و علم دارد. درست است که انسان با کسب معرفت همرنگ حق میشود، ولی میان دانایی انسان و علم پروردگار فرق بسیار است که ریشه آن به بینهایت بودن ذات حق و محدود بودن انسان باز میگردد. علم بينهايت ذات بينهايت ميخواهد، در حالی که وجود انسان محدود است و حتی اگر ميليونها سال زنده باشد و تحصيل علم کند، باز دانشش نسبت به علم پروردگار هیچ است.
همین نکته که انسان متوجه باشد که محدود است و به تبع علم محدودی نیز دارد، سبب میشود که او دچار کبر و غرور نشود. در حقیقت، خود اين دانايي سبب پاکسازي و طهارت است.
معرفت سبب فروتنی است
وقتي کسی اين حقيقت را یافت که در احاطه ذات بينهايت پروردگار قرار دارد که داراي علم بينهايت است و علم او به نسبت علم الهی نقطه هم محسوب نميشود، هميشه حالت خاکساري و فروتني دارد. از این روست که حضرت سيدالشهداء، علیه السلام، در دعاي عرفه عرضه ميدارد:
«الهي انا الجاهل في علمي فكيف لا أكون جهولا في جهلي».
یعنی من در عالم بودن خود جاهلم. واي به حال اينکه جاهل باشم!
ابزار به دست آوردن معرفت
حال که موضوع معرفت این اندازه اهمیت دارد این پرسش به ذهن میرسد که راه دست یافتن به معرفت چیست و ابزار رسیدن بدان کدام است؟ قرآن کریم در این باره آیات قابل توجهی دارد که سه آيه از آن در سوره مبارکه مائده و آيه دیگر در سوره مبارکه نحل است.
در سوره نحل، پروردگار عالم ابزار به دست آوردن معرفت را نشان ميدهد؛ یعنی معلوم میسازد که ما براي اينکه ظرف وجود خویش را با معرفت نوراني کنيم به چه ابزاري نیاز داریم. آيه شريفه چنين است:
«والله أخرجكم من بطون أمهاتكم لا تعلمون شيئا وجعل لكم السمع والأبصار والأفئدة لعلكم تشكرون».
و خدا شما را از شكم مادرانتان بيرون آورد در حالى كه چيزى نمىدانستيد، و براى شما گوش و چشم و قلب قرار داد تا سپاسگزارى كنيد.
گوش و چشم و قلب: ابزار کسب معرفت
به تصریح آیه شریفه، وقتی خداوند انسان را از رحم مادر وارد دنيا کرد، موجودی کاملاً نادان بود و هيچ نميدانست: «لا تعلمون شیئا». اما ابزاری را در او برای کسب معرفت و دانایی قرار داد: «جعل».
انسان وقتی متوجه این نکته میشود که فاعل فعل «جعل» خداوند است، ارزش ابزارهایی را که خداوند به او داده بهتر درک میکند. ساخت این ابزارها کار هیچ آهنگر یا صنعتگری - چه از جنس انس، چه از جنس جن، و چه از ملائکه- نبوده است، زیرا خداوند در قرآن تصریح میکند که اگر همه عالميان جمع شوند، نمیتوانند حتی پشهای بیافرینند.
اصولاً، خلقت پروردگار از نوع ابداع است؛ يعني به وجود آوردن هستی از نيستي؛ در حالی که کار بشر ابداع نيست، بلکه با حساب منظمی آفريدههای پروردگار را در کنار هم چیدن است. روزي که خداوند ميخواست جهان را به وجود بياورد نه مصالحي وجود داشت، نه طرح و نقشهاي تهیه شده و نه ابزاری خلق شده بود. فقط خدا بود و جز او هیچ نبود:
«کان الله ولم يکن معه شيء».
آری، او اين نظام شگفت انگيز را بدون اينکه مايه قبلي در اختيارش باشد یا ابزاري در دستش باشد و بدون نقشه و طرح قبلی و بدون اينکه به خودش حرکتي بدهد به وجود آورد. به قول امیرمومنان:
«أنشأ الخلق إنشاء وابتدأه ابتداء بلا روية أجالها ولا تجربة استفادها ولا حركة أحدثها ولا همامة نفس اضطرب فيها».
فهم این نکته برای کسانی که میخواهند اهل معرفت باشند بسیار مهم است. به راستی، کاري که خداوند در آفرینش خویش انجام داده و صنعت و هنري که در آن به کار برده چه اندازه ارزش دارد؟ اين مسئلهای است که بايد به دقت ارزيابي شود تا ارزش حقیقی خلقت برای انسان معلوم شود تا او قدر نعمتهای الهی را بهتر بداند.
جعل لکم السمع والابصار والافئده
یکی از ابزارهای کسب معرفت گوش است، زیرا انسان علم را به وسیله گوش از عالمان ميشنود و نادانياش برطرف ميگردد. دومين ابزار کسب علم و معرفت چشم است و سومین ابزار قلب است که منظور از آن نيروي درک و فهم است. حال، باید دید کسی که عمري در دنيا زندگي کرده و این سه نعمت پروردگار را معطل گذارده است و به جای گوش سپردن به علوم پر منفعت آن را وسیله شنیدن انواع لغویات و سخنان بیهوده و حرام و علوم غیر سودمند قرار داده و چشم وقلب خویش را جایگاه انواع جلوههای نامشروع و حرام کرده است، چه بر سر سعادت خویش آورده و چه اندازه از دایره رستگاری فاصله گرفته است. مگر نه این است که ابن سينا و زکریای رازی و ... در روز تولدشان نادان محض بودند، ولي به قول اميرالمومنين مدتی گوش خود را وقف شنيدن دانشهای مفيد کردند (وقفوا أسماعهم علي العلم النافع لهم) و چنین شخصیتهای بزرگی شدند؟
به همین قیاس، باید گفت اگر نعمت گوش و چشم و قلب در راهی که خداوند برای آن مقرر کرده قرار نگیرند، صاحبان آنها در قيامت پاسخی برای کوتاهیشان در کسب معرفت نخواهند داشت. برای همین است که وقتی کارگردانان دوزخ از دوزخيان ميپرسند: چرا اهل دوزخ شدید؟ پاسخ میدهند: به سبب اینکه از گوش و عقلمان درست استفاده نکردیم:
«لوکنا نسمع أو نعقل ما کنا في أصحاب السعير».
اگر ما [دعوت سعادتبخش آنان را] شنيده بوديم، يا [در حقايقى كه براى ما آوردند] تعقّل كرده بوديم، در ميان [آتش] اهل آتش سوزان نبوديم.
مسئله تاسفآور اینجاست که مردم بسیاری به دوزخ میروند، در حالی که خداوند چنین سرنوشتی را برای هیچ یک از بندگانش نخواسته و هیچ کس را براي رفتن به جهنم نيافريده است. مگر نخستین سخنان خداوند با آدم و حوا این نیست:
«وقلنا يا آدم اسكن أنت وزوجك الجنة وكلا منها رغدا حيث شئتما ...».
و گفتيم: اى آدم! تو و همسرت در اين بهشت سكونت گيريد و از هر جاى آنكه خواستيد فراوان و گوارا بخوريد.
افسوس! که عمري گوش و چشم و عقل خویش را معطل کرديم و به اسارت هوای نفس دادیم و ندانستیم که چه نعمت عظيمي را بر باد دادهایم؛ حال آنکه هشیاران با استفاده از همین نعمتها خود را به مقام قرب رساندند و رضايت و جنت پروردگار را به دست آوردند!
سه آیه از سوره مبارکه مائده
اين سه آيه درباره کساني است که نعمت گوش را به درستي به کار گرفتند و با شناخت ارزش آن، اين نعمت را در جاي خویش هزينه کردند. آیه نخست این است:
«وإذا سمعوا ما أنزل إلى الرسول ترى أعينهم تفيض من الدمع مما عرفوا من الحق يقولون ربنا آمنا فاكتبنا مع الشاهدين».
و چون آنچه را كه بر پيامبر اسلام نازل شده بشنوند، ديدگانشان را مىبينى به سبب آنچه از حق شناختهاند، لبريز از اشك مىشود، مىگويند: پروردگارا! ايمان آورديم، پس ما را در زمره گواهان [به حقّانيّت پيامبر و قرآن] بنويس.
قرآن میفرماید کساني که به قرآن نازل شده بر پیامبر گوش ميدهند، چشمانشان بعد از شنيدن قرآن لبريز از اشک ميشود: «تري أعينهم تفيض من الدمع». چرا و به چه دلیل ایشان تحت تاثير قرآن قرار ميگيرند؟ زیرا بعد از شنيدن قرآن اهل معرفت ميشوند و حق را ميفهمند و حقشناس ميشوند: «مما عرفوا من الحق». برای همین است که بعد از شنيدن و معرفت پيدا کردن ميگويند خدايا، برنامههاي تو را باور کرديم و به تو ايمان آورديم: «يقولون ربنا آمنا». پس، ما را در زمره کسانی محسوب کن که در دنيا و آخرت با همه وجود به وحدانيت تو و به آيات تو گواهي ميدهند: «فاکتبنا مع الشاهدين».
فرشتگان نیز شاهدند
همانگونه که قرآن بیان میدارد گروهی از این گواهيدهندگان فرشتگان هستند:
«شهد الله أنه لا إله إلا هو والملائكة وأولو العلم قائما بالقسط لا إله إلا هو العزيز الحكيم».
خدا در حالى كه برپا دارنده عدل است [با منطق وحى، با نظام مُتقن آفرينش و با زبان همه موجودات] گواهى مىدهد كه هيچ معبودى جز او نيست؛ و فرشتگان و صاحبان دانش نيز گواهى مىدهند كه هيچ معبودى جز او نيست؛ معبودى كه تواناى شكستناپذير و حكيم است.
در حقیقت، این عده با شنيدن و یافتن معرفت، از نظر ارزش، همپايه فرشتگان الهی میشوند. یعنی موجودی زميني با هزینه کردن درست گوش خویش و کسب معرفت همشأن آسمانيان میشود و با بال معرفت با ملائک همراه میشود.
آيه دوم:
«وما لنا لا نؤمن بالله وما جاءنا من الحق ونطمع أن يدخلنا ربنا مع القوم الصالحين».
و با چه عذر و بهانهاى به خدا و آنچه از حق براى ما آمده ايمان نياوريم و حال آنكه اميد داريم كه پروردگارمان ما را در زمره شايستگان درآورد؟
اين گروه از معرفت پیشگان به بيخبران و ايرادکنندگان ميگويند: چرا به خدا دل نبندیم و قرآن مجيد را باور نکنيم؟ براي چه به پروردگار اميد نداشته باشیم تا ما را جزو صالحان عالم قرار دهد؟ به چه دليل دنبال خدا نرويم و به جاي خدا دنبال چه کسي برويم؟ اگر خدا را کنار بگذاريم، چه کس را در زندگی جايگزين او کنيم؟ «وما لنا لا نؤمن بالله». براي چه ما دل به کسي که کليدهاي آفرينش در دست اوست ندهیم و قرآن مجيد را باور نکنيم؟ «وما جاءنا من الحق». چرا به پروردگار اميد نبنديم و به وعده او دلخوش نباشيم تا ما را در زمره صالحین قرار دهد؟ «أن يدخلنا ربنا مع القوم الصالحين».
آیه سوم:
«فأثابهم الله بما قالوا جنات تجري من تحتها الأنهار خالدين فيها وذلك جزاء المحسنين».
پس خدا به پاس اين سخنان [و عقايد صادقانه] به آنان بهشتهايى پاداش داد كه از زيرِ [درختانِ] آن نهرها جارى است، در آن جاودانهاند؛ و اين است پاداش نيكوكاران.
پروردگار پاداش اين گوش دادن و معرفت پيدا کردن و دل سپردن به حق را در آيه سوم بيان ميکند که همانا ورود به بهشت است. بر اساس آيات قرآن، خداوند هشت بهشت برای بندگان خویش آفریده است که عرض آنها به اندازه تمام آسمانهاست. نکته جالب توجه این آیه این است که صاحبان معرفت صاحبان هر هشت بهشت اند (جنات)، نه فقط یک بهشت (جنت). در حقیقت، خداوند در این آیه ميفرمايد همه بهشتها را در اختيار ايشان ميگذارم نه فقط يک بهشت را، زیرا جنات جمع است و دلالت بر هر هشت بهشت میکند.
اين ارزش گوش و حاصل تجارت گوش است، زیرا خداوند میفرماید: «وذلک جزاء المحسنين»؛ یعنی اين پاداش نيکوکاران است. نيکي اين انسانها چه بوده جز این که گوش خود را در راه درست هزينه کردند؟
وقتی انسان به این آیات قرآن توجه میکند و اهمیت گوش را در کسب معرفت درک میکند، تازه به این نکته پی میبرد که چرا امام زين العابدين، علیه السلام، زمانی که از کربلا بازگشت به خود سستي راه نداد و داغ 72 شهید کربلا را مستمسکی برای دوری و بیعلاقگی به مردم قرار نداد، بلکه در عرض 40 سال که بعد از حادثه کربلا زیست برای گوش مردم و باقی گذاردن معارف الهیه برای جویندگانش به ادعیه روی آورد و سفرهاي مملو از معنویت برای دلها و گوشهای مردم گسترد. حاصل این حرکت امام ادعیه صحيفه سجاديه است که شامل 54 دعاست و نابترین گوهرهای معرفت را در خود جای داده است. اين دعاها سفرهاي است که امام زين العابدين، علیه السلام، براي تغذيه گوشها و دلهای مومنان پهن کرده است.