پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

 

بسم الله الرحمن الرحیم
 
 الحمد لله رب العالمین وصلّی الله علی جمیع الأنبیاء والمرسلین وصلّ علی محمّد وآله الطاهرین، ولعن علی اعدائهم اجمعین.
هنگام قرائت قرآن برادرانی که در حدی آشنایی با کتاب خدا دارند برای اینکه بدانند نظر قرآن مجید نسبت به گناهان کبیره چیست و به عبارت دیگر در فرهنگ کتاب خدا گناهان کبیره چه گناهانی هستند آیات را که قرائت می کنیم هر آیه ای که در سی جزء قرآن گناهی را مطرح کرده یا گناهانی را مطرح کرده که برای همه مان شناخته شده است چون لغات مشکلی نیست که نیاز به مراجعه به ترجمه یا تفسیر داشته باش. به هر گناهی که در آیه ای که ذکر می کند پروردگار گناه یا گناهان را وعدۀ عذاب داده است و این وعدۀ عذاب نشانۀ این است که گناه کبیره است. اما اگر گناهی را در آیۀ شریفه مطرح کند و اسمی از عذاب نبرد، اسمی از جریحه نبرد، اسمی از عقاب نبرد، این دلیل بر این است که گناه ذکر شده کبیره نیست. قرآن مجید وقتی وعدۀ آمرزش می دهد ببینید به چه صورت وعدۀ آمرزش می دهد (إن تَجتَنِبُوا کَبائِرَ ماتُنهَونَ عَنه یُکَفِّر عَنکُم سَیِّئاتِکُم) ببینید در آیه دو چیز مطرح است. یکی کبائر یکی سیئات. کبائر همان گناهانی است که وعدۀ آتش به مرتکبش داده شده. سیئات هم گناهانی است که قرآن از بیان عذاب و جریحه نسبت به آن ساکت است. آن وقت می فرماید شما اگر بخواهید در معرض آموزش پروردگار قرار بگیرید راهش این است که از همۀ گناهان کبیره اجتناب کنید. حالا اگر در دورۀ عمرتان اتفاقا، به سببی، به لغزش دچار شدید که غیر گناه کبیره بود، همان اجتنابتان را از گناه کبیره وسیلۀ آمرزشتان نسبت به گناهان غیر کبیره قرار می دهند. یعنی شما که ترک کنندۀ کبائر هستید گرچه دچار لغزش شوید و مرتکب غیر کبیره که البته آن را هم نباید انجام دهید. حالا پیش آمد و انجام گرفت. شما مستحق آمرزش خدا هستید. مستحق این هستید که پروردگار عالم صغائر شما را بپوشاند و بگذرد از آن صغایر. خب آیه روشن است. کنار آیۀ شریفه این مطلب هم واقعا قابل دقت است که در خطبۀ متقین امیرالمومنین(ع) در نهج البلاغه آمده که حضرت می فرمایند آن مردمی که از گناهان کبیره خودداری می کنند و امیرالمومنین این گروه را، این جمعیت را به عنوان اهل تقوا نامگذاری کرده و خطبه شان هم به نام اهل تقواست. در یک بخشی از این خطبه می فرماید که اگر اینها که از گناهان کبیره خودداری دارند حافظ خودشان هستند که دامنشان به گناه کبیره آلوده نشود، دچار لغزشی شوند (قلیل زلَلُه) لغزششان خیلی کم است. حالا دو ماه بگذرد چه شود که به عمر نگاهشان را به نامحرم بدوزند. اتفاق نمی افتد اگر هم بیافتد امیرالمومنین می فرماید خیلی کم اتفاق می افتد، که حالی سالی بر آنها بگذرد دچار صغیره بشوند. این مقدارش انگشت شمار است. این طور نیست که دریاوار رو به گناهان غیر کبیره داشته باشند. که در سورۀ ال عمران هم در آیات صد و سی و دو به بعد که نزدیک به آخر سوره است پروردگار عالم می فرماید (وَ لَم یُصروا عَلی مافَعَلُوا) پافشاری به گناهان صغیره ندارند. این طور نیست که در گناهان صغیره حرفه ای باشند. هر روز صبح گناه صغیره، ظهر گناه صغیره، شب گناه صغیره. اصرار ندارند. پافشاری ندارند. اتفاقی ممکن است برایشان پیش بیاید یک غفلت بکنند، فراموشی بهشان دست بدهد و دچار  یک صغیره بشوند. که اگر هم شوند جدا ناراحت می شوند، برایشان سخت است. توبه می کنند، طلب مغفرت می کنند، مدت زمانی خیالشان پریشان است که چرا این گناه هرچند کوچک بوده برای ما اتفاق افتاده. این ناراحتی را هم به خاطر آن نورانیت باطنشان و روشنایی باطنشان و به خاطر وابستگی شان به پروردگار عالم دارند. خب، برایتان روشن شد که گناهان کبیره از نظر قرآن کریم به چه گناهانی گفته می شود. به گناهانی که در هر آیه ای که اسم گناه آمده خدا به گناهکارش وعدۀ عذاب داده. مگر این که این گناه کار تا از دنیا نرفته تمام گناهان کبیره ای که مرتکب شده را جبران کند و راه جبرانش را هم یاد داده. هم قرآن و هم روایات. که حالا یک گناه کبیره اتفاق افتاده که پروردگار هم به آن وعدۀ عذاب داده را چه طور از پرونده پاک کرد. از جمله گناهان کبیره که در قرآن مجید ذکر شده و به مرتکبش هم وعدۀ آتش داده شده مگر اینکه در دنیا موفق به توبه شوند، اگر موفق شود آن وعده در بارۀ او دیگر عمل نخواهد شد. از جملۀ گناهان کبیره ای که صریحا قرآن مجید به کننده اش وعدۀ آتش داده خوردن مال حرام است. یعنی خوردن مال حرام جزء گناهان صغیره نیست. آسان نیست. علفاً پروردگار خوردن مال حرام را این خوردنی که من می گویم شاید بعضی ها تصور بکنند معنی این خوردن یعنی غذا را در دیس و بشقاب و کاسه بریزند و بخورند. قرآن این را نمی گوید. این یک اصطلاح است. چون فرض کنید یک نفر که صد میلیون تومان یا چند قطعه زمین یا مغازه یا کارخانه ای را به حرام در تصرف خودش قرار می دهد به اصطلاح می گویند خورد. و الا ده هکتار زمین را که نمی شود به صورت لقمه لقمه خورد. جوید. اشتباه نشود این خوردنی که قرآن می گوید به معنای لقمه در دهان گذاشتن نیست. ممکن است یک نفر پانصد میلیون تومان مال مردم را به حرام ببرد و موفق نشود حتی دو هزار تومان آن را غذا بخرد و بخورد. یعنی قرآن مجید هم این بردن را خوردن می گوید. مال مردم را خورد یعنی به ناحق مال مردم را جزء اموال خودش کرد و ملک خودش کرد و برد و غارت کرد. این را می گویم خوردن. کسی که مال مردم را به حرام بخورد یعنی تصرف کند، یعنی غارت کند، یعنی جزء مال خودش به ناحق در بیاورد، مواردی از مال حرام قرآن کریم بیان می کند. که دو موردش را من برایتان می گویم. یک موردش که هیچ ارتباطی به ما ندارد ولی یک موردش ارتباط با کشور ما، به مردم ما، به مملکت ما به دولت ما، به زن و مرد ما دارد. که خیلی ها هم نقل می کنند که گرفتارش هستند. و پیش خودشان هم بهانه می آورند که چاره ای نداشتیم. راهی نداشتیم. البته پروردگار این حرفها را قبول ندارد. یعنی در قرآن عذر، عذر خواهان را رد کرده و مردود دانسته. زور ما هم که به خدا نمی رسد. صد و بیست و چهار هزار پیغمبر برای هدایت مردم فرستاده و حلال و حرام را برای مردم بیان کرده اند. حتما شدنی بوده که امر به حلال و نهی از حرام کرده. یعنی می شده کل مردم حرام نخورند. می شده کل مردم حلال خور باشند. والا نه امر می کرد و نه نهی. شما در امرهای پروردگار امری که در طاقت بشر نباشد ندارید. کجا دارید. در نهی شده های پروردگار نهی ای که ترکش در قدرت بشر نباشد نداریم. هر چه امر دارد، نهی دارد در قدرت ضعیف ترین فرد هست تا قوی ترین فرد که خود انبیاء و ائمه طاهرین (ع) باشد. آن موردی که ربطی به ما ندارد مربوط به کارگردانان کلیسا و کلیساهای یهودی ها است و آن اینست که کارگردانان کلیسا، کشیش ها به خصوص در عصر پیغمبر اکرم، البته الآن هم هست و کارگردانان کلیساها و باز مخصوصا در عصر پیغمبر، قرآن می گوید پول می گرفتند و احکام الهی را تغییر می دادند. در تورات و انجیل دست می بردند. خب این کار نسبت به قرآن مجید شدنی نیست ولی آنها این کار را کردند. لذا شما تورات و انجیل را می بینید. من تورات و انجیل را به چند زبان از قبل تهیه کردم. به یک جلسه ای هم دهد اربعین چند سال پیش من را دعوت کردند که چهار نوع مستمع داشت. شیعه بود، سنی بود، یهودی بود، مسیحی هم بود و فکر کنم زرتشتی هم بود. پنج نوع مستمع داشت. حالا محل منبر جایی بود که برپا کنندۀ آن منبر هم با یهودی ها و هم با مسیحی ها و هم با زردشتی ها از نظر شغلی سر و کار داشت. خیلی آنها را هم تشویق می کرد. آن ها هم به خاطر آن بزرگوار در آن جلسه شرکت می کردند. برای من خیلی جلسۀ پرقیمتی بود چون من هم روزها منبرم را تقسیم کرده بودم. یک روز مخصوص مسیحی ها بود که انجیل را می آوردم و به منبر می بردم و آیاتش را می خواندم و می گفتم این آیات کتاب خودتان است و می بینید که این حرفها نه با عقل سازگار است نه با فطرت انسان هماهنگ است و نه با حقیقت زندگی و این تهمت هایی است که به مریم و به فرزندش مسیح در این کتاب است و معلوم می شود این انجیلی که شما الان می گوئید کتاب آسمانی است این زمینی است. آسمانی اش از بین رفته. به دست کی؟ قرآن می گوید به دست همین کشیش ها و پاپ ها. یه روز هم تورات را می بردم که حالا من آن آیاتش را هنوز یادم است. اگر بخواهم برایتان بگویم فکر می کنم اینجا وقت کشی بشود و سودی هم ندارد بیانش. از زرتشتی ها هم مسائل اوستا را می آوردم، زند و پازند را می آوردم و سروده های مذهبی. با اهل تسنن هم کتابهای خودشان را می آوردم. خودمان هم که گوینده و بعضی از شنونده ها شیعه بودیم حرف خودمان را می زدیم. بارها اتفاق می افتاد بعد از منبر مسیحی ها و یهودی ها پیش من می آمدند و می گفتند این مطالب را که ما خیلی تورات و انجیل را مطالعه نمی کنیم خبر نداشتیم و بعضی از احکام را هم باید برویم از پاپ یا کشیش بپرسیم. می گفتم من هستم در هر صورت بپرسید اگر جواب قانع کننده ای دارید بدهید به ما اگر بر مبنای دلیل است، حکمت است، استوار است چون قرآن ما به ما گفته هر حرفی مخالف می زند دلیل دارد که دلیل ثابت می کند حرف حق است، قبول کنید. گفتم ما هیچ تعصبی در دینمان نداریم. اهل سوال و جواب هستیم. اهل گفت و گو هستیم. و می رفتند و دیگه جوابی هم برای ما نمی آوردند. می رفتند و حالا معلوم بود یا کشیش یا پاپ می گفته فضولی ممنوع یا با آخوندهای مسلمانها حرف نزنید. چنان چه این برخورد را ما با برادران اهل سنت هم داشتیم که مسائل را مطرح می کردیم. بالاخره با یک روحانی واردشان ما را روبه رو کردند. من یک مطلبی را از آن روحانی پرسیدم. خیلی آدم زرنگی بود. یعنی فهمید که در این جواب مچش گیر می افتد. خدا شاهد است با نرمی، با محبت به او گفتم نظر مبارکتان را دربارۀ این مسئله الهی بگویید. دید اگر جواب دهد به نفع شیعه جواب داده و به ضرر خودشان است. برگشت به من گفت که پرسش و سوال حرام. دیگر هم جوابی نداد. به او گفتم که آقا این به چه علت حرام است. فرض کن من یک گمراهم. آمدم به شما که یک روحانی اهل سنت هستید مراجعه کردم. شما وظیفه دارید مرا از گمراهی نجات دهید؟ باز گفت سوال و جواب حرام است. بعد نشست. ترک کرد. خوب یک گناه کبیره خوردن مال حرام است. یک مال حرام مالی بوده که پاپ ها و کشیش ها قرآن می گوید گرفتند و دین خدا را تحریف کردند. مردم هم که خیلی خبر نداشتند، آنها یکشنبه می آمدند کلیسا. آنها هرچه که خودشان دلشان خواست گفتند. حلال گفتند حرام و قرآن مجید می فرماید (یَکتبونَ بِأیدیهِم) با دست خودشان این حلال و حرام من درآوردی را وارد تورات و انجیل کردند. که حالا شده این تورات و انجیل فعلی که بعد از قرن هیجدهم هم کلا نسل اروپا وقتی که دانش قوی شد، دانشگاهها افتتاح شد، کتابهای علمی نوشته شد از تورات و انجیل بریدند. یعنی دیدند این حرفهایی که در این دو تا کتاب است هیچ هماهنگی با آن طبیعت و زندگی با طبیعت انسانیت و با عقل و علم ندارد. آخه شرم آور است که مثلا در تورات نوشته که من در آن مجلس هم بردم روی منبر برای یهودی ها خواندم. خوب برای غیر یهودی ها خیلی خنده دار بود. می خندیدند. من از روی منبر می دیدم. بعد از منبر به خود یهودی می گفتم واقعا این را چه جوری برای ما تحلیل می کنید. اصلا این مطلب چیست که خدا خیلی علاقه پیدا کرد از آسمان به زمین بیاید و با یعقوب کشتی بگیرد. این متن تورات فعلی است. کتاب آسمانی. بالاخره به خاطر اینکه خیلی عشقش به کشتی گرفتن گل کرد آمد پایین به یعقوب گفت که من خدای عالم هستم. علاقه مندم با تو کشتی بگیرم. یعقوب هم هرچه عذر خواهی کرد که خدا جان ما کجا شما کجا. آخه خدایی گفتند، بنده ای گفتند. این بی احترامی است به محضر مبارک شما که من حاضر شوم با شما کشتی بگیرم، خدا هم اصرار که باید این کشتی صورت بگیرد. حالا باز خدا کرده در تورات ننوشته سالنی بوده، تشکی بوده، داور و تماشاچی بوده. اینها نیست. بالاخره یعقوب دید خدا رها نمی کند اصرار به کشتی گرفتن دارد گفت، قبول، بلند شدند شانه های همدیگر را گرفتند و بالاخره حضرت یعقوب خدا را چنان زمین زد و روی سینه اش نشست که او باشد دیگه هوس نکند با بنده اش کشتی بگیرد. خدا هم زیر دست و پای یعقوب التماس می کرد که اگر مرا رها کنی به آسمان بروم یک بچۀ زیبا به نام یوسف به تو می دهم. به این شرط یعقوب یقه ی خدا را ول کرد که خدا برود یک یوسف به او بدهد. خب من این را روی منبر خواندم بعد آمدم پایین. یهودی ها دورم نشستند. گفتم این را چه طور ی حل می کنید. این چیست؟ این چرت و پرت ها چیست؟ این باطل گویی ها چیست؟ خب یعقوبی که زورش به خدا رسیده خودش نمی توانست یک یوسف به خودش بدهد. این طور دست بردند در تورات و انجیل. مثلا یک آیه از انجیل خواندم. روز بعد روی منبر. که در شهر ناصریه عروسی بود. عیسی بن مریم هم در آن عروسی دعوت داشت. صاحب عروسی از این که عیسی هنوز نیامده واقعا داشت دق می کرد. چشمش که بر مسیح افتاد که دارد می آید، انگار دنیا را به او داده اند. دوید مسیح را در بغل گرفت. مثلا گفت ما برای عروسی دویست نفر را دعوت کرده ایم. اما چهارصد نفر آمده اند. غذا به اندازه چهارصد نفر داریم بدهیم. ولی شراب تمام شده و یک عده مهمانهایمان بی شراب مانده اند. و عطش شراب دارند. عیسی گفت خودت را ناراحت نکن. برای مهمان هایی که شراب به آنها نرسیده ، خمر به آنها نرسیده، مایع مست کننده به آنها نرسیده، تو فقط به من ظرف بزرگ آب را نشان بده. مسیح را آورد سر ظرف گلی بزرگ آبی که از آب پر بود. مسیح هم یک نگاه به آب کرد و یک فوت به آب کرد و آب تبدیل به شراب شد. گفت بردار به مهمان ها بده که عروسی تلخ نگذرد. گفتم این چیست؟ مگر انبیاء خدا مبعوث نشدند برای تکمیل عقل، برای تکمیل ادب، برای تکمیل عفت نفس. چطور شما آمدید عیسی را وارد مهمانی کردید و معجزۀ او را تبدیل آب به شراب بیان کردید. چه کسی این کار را با انجیل کرده. کشیش های کلیسا، آخوندهای یهودی و مسیحی ها. البته حضرت عسکری می فرماید اگر در دین ما آخوندی دست به تحریف حقایق مذهب ما بزند یا آیه ای را برای مردم به دلخواه خودش معنا کند، خدا آن آخوند مسلمان را هم با آن کشیش ها و پاپ ها در قیامت در جهنم یک جا قرار می دهد. پیرمردها یادشان است. من آن موقع هیجده یا نوزده سالم بود. آخوندهایی را دربار استخدام کرده بود مخصوصا در شهرهای مذهبی که یکی شان را من در مسجد گوهرشاد دیدم آمدم به حرم بروم دیدم جمعیتی دورش جمع است و او هم بالای منبر است و دارد لوایح شش گانۀ شاه را که کندید از آمریکا به او دیکته کرده بود با آیات قرآن برای مردم استدلال می کند که هر کاری شاه می کند مطابق قرآن است. پول می گیرند احکام را تغییر می دهند. حلال را حرام می کنند. حرام را حلال می کنند. قرآن مجید می گوید این پول خوردنش گناه کبیره است. گیرنده و خورنده اش هم یقینا اهل آتش اند. البته توبه کردن آنها هم خیلی کار مشکلی است. در بعضی از متون دینی داریم که یک نفر مردم را گمراه کرد، بعد پشیمان شد آمد پیش پیغمبر زمان و گفت من می خواهم از گناهم توبه کنم. گفت مانعی ندارد. آن زن و مردی که به وسیلۀ تو گمراه شدند برو به آنها بگو من اشتباه کردم. من گمراهتان کردم، من افترا به دین خدا بستم. آنها برگردند. کسانی هم که به دست تو گمراه شدند و مردند هم باید زنده کنی و به آنها هم بگویی که اشتباه کرده ای. آنها را هم باید از گمراهی دربیاوری. حالا کشیش های گذشته بدبخت ها که مردند و میلیاردها نفر را به گمراهی کشیدند چه طوری توبه کنند؟ این یک پول حرام بود. پول دوم که قرآن مجید به خورنده اش یعنی به بدست آورنده اش، کلمۀ خورنده باز هم عرض کردم اصطلاح است. خودمان هم اتفاقا می گوییم به کسی که میلیون تومان پول مردم را می برد می گوییم خورد. معنی خوردنمان هم این نیست که پولها را لقمه لقمه کرده و خورد. یعنی برد. غارت کرد. مال حرام دومی که در قرآن مطرح شده این مال است که خورنده اش در قرآن به او وعده ی آتش داده شده مگر این که توبه کنند چون در متن خود آیه است. حالا آیاتش را قرائت می کنم. دقت کنید. این مال حرام در کل کرۀ زمین رواج دارد. کشورهای اسلامی، اروپایی، آمریکایی، آفریقایی و بین مردم مسلمان رواج دارد. بین یهود، بین مسیحیت رواج دارد. اصلا همگانی است در کرۀ زمین. (یا أیُّها الذینَ آمنوا اتقوا الله) ای اهل ایمان پرهیز کنید از چی. خود را نگاه دارید، جلو نروید، قدم برندارید، تقوا یعنی نگهداشتن، خود را نگاه دارید. (یا أیُّهَا الذینَ امَنُوا اتقوا اللهَ وَ ذَروا) کلمۀ (ذَروا) امر است، امر واجب است. یعنی امر مستحب و ارشادی و این اصطلاحاتی که می گویند مربوط به اینجا نیست. (وَ ذَروا) قطعی رها کنید. حتمی رها کنید. به طور واجب رها کنید. (مابَقیَ مِنَ الرِّبا) آنچه از ربا در اموالتان باقی است رها کنید. ترک کنید. ربا را اگر وارد زندگیتان شده بیرون بریزید. (ذَرُوا ما بَقیَ مِنَ الرِّبا إن کُنتُم مُؤمنین) اگر دین دارید آنچه از مال ربا در زندگیتان باقی است رها کنید. تصرف نکنید. نخورید. خانه با آن نخرید. باغ و ویلا نخرید. برای دخترانتان جهیزیه نخرید. به کل واگذارید. هیچ تصرفی در مال ربا نکنید. اگر دین دارید. یعنی اگر رها نکنید دین ندارید. اگر رها نکنید ایمان ندارید. اهل خدا نیستید. ببینید (إن) شرطیه است. یعنی من چند سال است روی ادبیات آیات هم اصرار دارم . این (إن) شرطیه است. (إن کُنتُم مُؤمنین) یعنی اگر رها نکنید اهل ایمان نیستید. خب کسی که دین ندارد کافراست. این دیگر روشن است. (ذَروا  ما بَقیَ مِنَ الرِّبا إن کُنتُم مُؤمنین) حالا آیۀ بعد: (فَإن لَم تَفعَلُوا) اگر بخواهید امر مرا اطاعت نکنید، اگر اموال ربا را رها نکنید، اگر باز هم اصرار دارید با این پول ربا زندگیتان را بچرخانید، زندگیتان را وسیع کنید، زمین اضافه کنید، مغازه اضافه کنید، خانه اضافه کنید، (فَأذَنوا بِحَربٍ مِن الله و رسوله) ای پیغمبر، ای مردم مومن به کسانی که مال ربا را رها نمی کنند، ترک نمی کنند اعلام کنید که خدا و پیغمبر با شما جنگ دارند. حالا بعضی ها جور دیگر ترجمه می کنند و می گویند اعلام کنید به جنگ با خدا و پیغمبر. اما ادبیات آیه را دقت کنید. ترکیب (فَأذنوا بِحربٍ مِن الله ) یعنی از جانب خدا و (رسوله) یعنی از جانب پیغمبر. اعلام کنید به ربا خواران که خدا و پیغمبرش با شما جنگ دارد. حالا در این جنگ کدامتان پیروزید. (فَأذنوا بحرب من الله و رسوله) خب، با این شدتی که با این مال برخورد دارد قرآن چه باید کرد که این جنگ پیش نیاید. چه باید کرد که این مال رها شود. راهنمایی می کند (فَإن تُبتُم فَلَکُم رُئُوسُ أموالِکم) این مال اولیه قبل از شروع ربا را که هنوز درهمی ربا در مالتان نیامده بود را حساب کنید چقدر بوده ده میلیون بوده یا پنج میلیون بوده آن مال خودتان (فَلَکُم رُئُوسُ أموالِکُم تا تَظلِمونَ وَ لاتُظلَمون) نه شما ظلم بکشید نه آن هایی را که از آنها ربا گرفتید. رأس المال قبل از شروع ربا مال خودتان، پولهایی که از ربا به دستتان آمده کلش را به ربا دهندگان برگردانید. (فلکم رئوسُ أموالکم) بعد آیه بعدش، این جا دیگر تهدید ربا خور به آتش جهنم است. (فَإن عادوا) اگر ربا را باز نگردانید و باز به ربا ادامه دهید (اولئِکَ أصحاب النّار) شما بدانید که قیامت همنشین آتش خواهید بود. اهل آتش خواهید بود. این یک گناه کبیره بود و علامت گناه کبیره در قرآن وعدۀ آتش است. به هر گناهی که خدا گناهکارش را تهدید به آتش کرده دلیل بر این است که گناه کبیره است. (فَإن عادوا) اگر مردم به حرف من گوش ندادند به حرام من احترام نکردند (فَاولئِکَ أصحاب النار). یکی از رباخواران حرفه ای مکه، عباس عموی پیغمبر بود. که اصلا شغلش ربا بود. و دیدید که این ربا خوری که توبه کرد و مسلمان شد و متدین شد و در مدینه با پیغمبر بود نسلش چه نسل کثیفی از آب درآمد. چه نسل کثیفی. و حالا نسل عباس عموی پیغمبر را بگویم که چه نسل پلیدی و نجسی بود. دقیق بشوید در این گفتار: امام صادق، حضرت موسی بن جعفر، وجود مبارک علی بن موسی رضا، حضرت جوادالائمه، حضرت هادی، حضرت عسکری، چند تا امام شدند؟ شش تا. و هفتمین آنها که غائب است. ما اینها را چند نفر داریم، چهارده تا. از امام صادق تا امام زمان هفت نفر معصوم داریم: یکی شان غایب است که اگر غایب نبود او هم همین برنامه را داشت. شش نفر از امامان معصوم انتخاب شده ی خدا را نسل عباس کشتند. پیغمبر می فرماید: حرام خوران آثار خوردن حرام شما تا روز قیامت نسل شما را خواهد گرفت. نه فقط به اولاد خودتان تقسیم می کنید به نوه، به نبیره، به ندیده تا برود در قیامت. قیامت هم محاکمه عجب محاکمه ای است. یک نفر حرام خورده، ده میلیون نفر را در نسلش چپه کرده. وقتی مکه را فتح کرد اولین اعلامی که کرد به مردم گفت تمام رباهای گرفته شده ی عمویم عباس را باطل اعلام می کنم ، همه را به ناحق گرفتند. پول به ناحق مردم را عمویم باید پس بدهد. این حکم الله است. ( فان عادوا فاولئک اصحاب النار ) حرفم تمام است. خیلی مال حرام سنگین است، خیلی. مطلبی که من می گویم نه جای عمل دارد نه من کسی را دعوت به عمل می کنم. نه صحیح است دعوت به عمل کنم و نه با نظام زندگی الآن جور در می آید، نه. این را من برای هیچ نمی گویم. این را من فقط برای قدرت احتیاط و پاک ماندن شیعه می گویم که یک زمانی شیعه در حفظ خودش و در قدرت احتیاط چقدر قوی بود. چقدر. پدر مادر من تهرانی نبود. در یک شهر دیگر متولد شد. آنجا هم زندگی کرد و همان جا هم از دنیا رفت. در سن حدود هشتاد سالگی. جایی که خیلی هم بزرگ نبود. یک بخش بود. عالم درجه اول آن شهر برای خودم نقل می کرد. گفت که هفتاد سال پیش پدر مادر شما اینجا اهل بازار بود. خیلی هم مورد اعتماد مردم بود و مردم هم خیلی به او علاقه داشتند. اولین بانکی که در شهر ما آمد آن عالم می گفت بانک ملی بود با دو کارمند چون می گفت شهر جمعیت بزرگی نداشت. می گفت وقتی بانک به اینجا آمد شهر حدود شش یا هفت هزار جمعیت داشت. مردم هم هنوز بلد نبودند بانک چی هست چی نیست. گفت روزی که می خواستند بانک را افتتاح کنند پدر مادر تو از بازاری ها پرسید بانک را برای من معنی کنید ، برایش گفتند مردم پول می آورند اینجا در دفترچۀ پس انداز می گذارند. مثلا قرعه کشی می شود یه پولی به آنها می دهند. گفت دیگر چه کار می کند. گفتند آنهایی که حساب جاری باز می کنند دست چک به آن ها می دهند. بعد از مدتی که با بانک کار کردند می توانند بروند بانک و بگویند ما که اینجا حساب داشتیم مثلا آن زمان پنج هزار تومان به ما قرض بدهید برای کاسبیمان. آنها هم پنج هزار تومان می دهند بعد پنج هزار و دویست تومان از مردم می گیرند. روز افتتاح بانک همان ساعت وقتی که برای پدر مادر شما توضیح دادند از بازار بیرون آمد و آمد خانه ی ما. به من گفت آنهایی که می میرند اولادشان پول نماز و روزه برای شما می آورند. گفتم بله. گفت چون از امروز به بعد توی این شهر بانک باز شده من دیگر به اموال این بازار هیچ اعتماد شرعی ندارم. قیامت هم نمی توانم جواب خدا را بدهم. پول نماز و روزه به من بدهید. روزۀ مرده ها را می گیرم و نمازشان را می خوانم که دیگر از این بازار پول برای زن و بچه ام برندارم. این را نمی گویم که کسی با بانک کار نکند، نه. رابطه با بانک قطع بشود، نه. شدنی نیست. چون کارهای جهان به زلف بانک گره خورده است. اما برادران کاری که با بانک های مملکت جمهوری اسلامی می کنید اول با مراجع تقلیدتان چک بکنید. ببینید ربا در آن نباشد. بعد کار کنید. خیال نکنید چون اسم مملکت ما اسلامی است همه چیزش اسلامی است. ما هنوز اسممان اسلامی است نه رسممان. خدایا به حقیقت سید الشهداء ما و نسل ما را از آلوده شدن به مال حرام حفظ فرما. خدایا به حقیقت ابی عبدالله الحسین گوشت و پوست و خون و رگ و پی ما و زن و بچه ما و نسل ما را پاک نگه دار. خدایا ما را با قدرت قناعت به حلالت آراسته فرما. خدایا گناهان گذشته همه ما را بیامرز. خدایا به حقیقت حسینت قسم اگر مال حرامی در اموال ما هست توفیق پاکسازی مالمان را به ما عنایت فرما. خدایا آنچه به خوبان عالم عنایت کردی به ما و زن و بچه های ما عنایت فرما. امام زمان را در این لحظه دعاگوی همۀ ما قرار بده.
"بِرَحمَتِکَ یا أرحَمَ الرّاحِمین"

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group