بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین وصلّی الله علی جمیع الأنبیاء والمرسلین وصلّ علی محمّد وآله الطاهرین، ولعن علی اعدائهم اجمعین
ورود حضرت حسین(ع) به کربلا روز پنج شنبه دوم محرم، سال شصت و یک هجری بود. ارزش سرزمین و خاک کربلا در بخشی از روایات آمده. کتاب امالی شیخ صدوق می گوید: امیرالمؤمنین پس از بازگشت از صفین در کربلا پیاده شد، نماز صبح را آن جا خواند، سپس مقداری از خاک آن زمین را برداشت و بویید و به جای تعقیب نماز گفت: ( واهاً لَکَ أیُّتُها التُّربَة لَیُحشَرَنَّ مِنکَ أقوامٍ یَدخُلونَ الجَنَةَ بِغَیر حِساب) شگفتا از تو ای خاک، قومی از تو بیرون می آیند قیامت که بی حساب وارد محشر می شوند. کتاب خدایج راوندی نوشته علی(ع) به کربلا گذر کرد، اشاره به زمین فرمود، فرمود: (مَناخُرُ مَسارِعُ عُشاقٍ شُهَداءٌ لایَبِقُهُم کانَ قَبلَهُم وَ لا یَلحَقُهُم مَن بَعدَه) خوابگاهی است از آن پیشی ندارند، و آیندگان در شخصیت و عظمت به آنان نمی رسند. امام زمان(ع) در طوقی که دربارۀ زیارت امام حسین(ع) به سوی قاسم ابن علاء همدانی فرستاد، این نکته را در آن زیارت اشاره کردند: (وَ شِفاءُ فی تُربَتِه) قاسم ابن علاء، خدا درمان درد را در خاک او قرار داد. در روایات آمده که سجده بر تربت حضرت حسین به ارزش نماز اضافه می کند و عیوب معنوی نماز را می پوشاند. کتاب السِبتَین جلد اول صفحۀ دویست و نود و یک، از امام باقر نقل می کند که دربارۀ زمین کربلا فرمودند: (هِیَ أکرَمُ أرضِ اللهِ عَلَیه) زمین کربلا با ارزش ترین زمین نزد خداست. ابومخنف صاحب تاریخ معروف به نقل معال السبتین جلد یک صفحۀ دویست و نود و دو، می گوید: چون به زمین کربلا رسیدند، اسب امام از حرکت بازماند. هر چه کرد به حرکت نیامد، فرمود اسب دیگری را آوردند، تا هفت اسب را عوض کرد، اما هیچ کدام حرکت نکردند. امام فرمودند: نام این زمین چیست؟ عرض کردند: غاضریه. فرمود: غیر از این نام دیگری ندارد؟ گفتند: نینوا. فرمود: چه نام دیگری دارد؟ گفتند: شاطع الفرات. فرمود: غیر از این اسامی اسم دیگری دارد؟ گفتند: کربلا. آهی کشید و فرمود: (أرضُ کربٍ وَ بَلا) سپس فرمودند: پیاده شوید، از این زمین کوچ نکنید، (فَهاهُنا وَ الله مُناخِعُ رُکابِنا) به خدا قسم این جا محل پیاده شدن سواران ماست. (وَ ها هُنا وَ اله سَفکَ دِماعِنا) به خدا قسم این جا محل ریخته شدن خون ماست. (وَ ها هُنا وَ اللهِ هَتکُ حَریمِنا) به خدا قسم این جا محل دریده شدن پردۀ حرمت ماست. (وَ ها هُنا وَ اللهِ قَتلَ رِجالِنا) به خدا قسم این جا محل کشته شدن مردان ما و ذبح شدن اطفال ماست. و این جاست که قبور ما را در آینده زیارت می کنند. (وَ بِهذِهِ التُربَة وَعَدَنی رَسولُ الله وَ لا خُلفَ لِقولِه) این جا همان جایی است که پیغمبر جدّم، به من خبر داد و تخلفی در گفتۀ پیغمبر نیست. سید ابن طاووس که مورد اطمینان همه ی بزرگان دین است، در کتاب شریف لهوف که نام دیگر این کتاب ملهوف است، در صفحۀ صد و سی و نه به بعد می گوید: وقتی حضرت پیاده شدند، روی زمین نشستند و این اشعار معروف را: (یا دَهر اُفٍ لَکَ مِه خَلیلی) را خواند، که مضمون اشعار این بود: اُف بر تو ای روزگار با این دوستی ات، چه قدر در گاه و بی گاه مردمی را در راه مطالبۀ حق مشروع خودشان کشته شدند، مرگ خیلی نزدیک است و هر جانداری این راه را طی می کند و به سوی خدا می رود. سید ابن طاووس می فرماید: وقتی زینب کبری این اشعار را شنید، گفت: برادر! این سخن کسی است که یقین به کشته شدن خودش دارد. فرمودند: آری خواهر، همین طور است. زینب کبری فریاد زد، ناله زد، به شدت گریه کرد و گفت برادرم خبر مرگ خودش را دارد می دهد. سپس گفت: ای برادرم و این نور چشمم، این ودیعۀ پیشینیان و جمال و زیبایی پیشینیان، کاش مرگ مرا نابود کرده بود و زندگی را از من گرفته بود و امروز را نمی دیدم. سید ابن طاووس می گوید: زنان حرم با شنیدن نالۀ زینب کبری گریه کردند، به صورت لطمه زدند، گریبان چاک کردند، و امّ کلثوم فریاد برداشت: (وا مُحمَّدا، وا عَلیّا، وا اُمّا، وا فاطِمَتا، وا حَسَنا، وا حُسینا).