بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین وصلّی الله علی جمیع الأنبیاء والمرسلین وصلّ علی محمّد وآله الطاهرین، ولعن علی اعدائهم .
وجود مبارک رسول خدا از حضرت عیسی بن مریم روایت می کنند که به حواریونشان فرمودند (تحببوا الی الله و تقربوا علیه) این چند روزی که در دنیا هستید بیایید خود را محبوب خدا کنید و خود را به مقام قرب حضرت او برسانید. معلوم می شود که محبوبیت و مقرب شدن انحصاری نیست. اگر انحصاری بود انبیا خدا مردم را به این دو حقیقت دعوت نمی کردند. محبوب شدن و مقرب شدن هم راه دارد. راهش را قرآن کریم ترسیم کرده، روایات و اخبار هم در این زمینه ی بسیار با ارزش مردم را راهنمایی فرموده اند. برای نمونه برایتان عرض می کنم، در آیات قرآن که دقت می کردم، دیدم خداوند متعال به ده گروه اعلام محبت فرموده، یعنی صریحا و علنی فرموده من عاشق و علاقه مند و دوستدار این ها هستم. زیبایی کار قرآن مجید این است که این ده طایفه را با صفات مثبت ستوده، تعریف کرده. و به عبارت ساده تر علت محبت خدا را به آن ها بیان کرده. خدا هم به کسی محبت پیدا کند، علاقه مند شود، دوستدار کسی شود، رحمتش را، فضلش را، احسانش را، غفرانش را، عفوش را به طوری که از آیات قرآن استفاده می شود، خرج او می کند. اینقدر هم در این زمینه مسائل مهمی مطرح است در قرآن و روایات که واقعا انسان خودش را در مقابل یک دریای بی ساحل می بیند. اهل دل، در تاریخ زندگیشان که در رأس آن ها انبیا و ائمه ی طاهرین هستند، از خدا می خواستند که در قیامت برای یک بار آن ها را مورد عتاب قرار ندهد. حالا تلخی عتاب را آن ها درک می کردند، که وجود مقدسی مثل پروردگار عالم که هر نوع لطفی را در حق هر انسانی دارد، بیاید روز قیامت انسان را یک بار مورد عتاب قرار دهد که تو از همه ی سرمایه های لطف من بهره مند بودی، در هشتاد سال عمرت در فلان لحظه برای چه از من غافل شدی؟ این یک کیفیت عتاب، البته آن هایی که کلاسشان خیلی بالاست، آن ها نوشته اند از اعظم گناهان در این عالم یک آن غفلت از پروردگار عالم است. و یک درخواست دیگرشان هم این بود که قیامت به کمترین عذاب ما را مبتلا نکن. خب کمترین عذاب برای چه مقدار گناه است؟ امام چهارم در گفتارشان دارند، فقط به خاطر یک گناه معمولی نه کبیره، به خاطر یک گناه معمولی، این ها فقط عظمت معرفت این ها را به حقایق نشان می دهد، می گوید به خاطر یک گناه معمولی اگر عمر روزگار مرا زنده بدارد، آب خوردن من را به انواع مواد متعفن مخلوط کند، و نان من را با خاکستر سوخته مخلوط کند، بدترین لباس خشن را به من بپوشاند، و در حل همه ی مشکلات را به روی من ببندد، جبران آن گناهی که نسبت به تو کردم نخواهد شد. نسبت به عظمت تو، آقایی تو، الطاف تو، محبت های تو، آن وقت یک نفر در این همه طوفان، در این همه غفلت، میان این همه گناه و گناهکار، بیاید خودش را محبوب خدا کند. فکر کنید این محب با این محبوب چه خواهد کرد؟ چه معامله ای خواهد کرد؟ من الان متحیرم کدام نقطه ی برخورد این محب را به محبوب برایتان بگویم. یک نمونه اش را از متن قرآن می گویم. سوره ی مبارکه ی رعد، قدم محبوبان لحظه ی اولی که وارد محشر می شوند، چه محشری؟ اول باید این ها را ارزیابی کرد تا ارزش تا ارزش برخورد محب را به محبوب فهمید. اصلا این ارزیابی امکان درک کردن و احساس کردنش نیست. محشر کجاست؟ آن جایی است که دارای فزع اکبر است. یعنی ترسی که عارض اهل محشر می شود که از آن ترس شدیدتر امکان ندارد. امیرالمومنین می فرماید اهل محشر اگر به اندازه ی کف پا جا پیدا کنند بایستند که عرق بدن ها تا زیر چانه ی شان دارد غل غل می کند آدم های راحتی هستند، اگر جا پیدا کنند. آن وقت قرآن می گوید: اینان در آن گیر و دار فزع اکبر، حرارت زمین، عرق غل غل زن تا کنار چانه، وقتی وارد می شوند، (والملائکة یدخلون علیهم من کل باب) فرشتگان من از پیش رو، پشت سر، دست راست، دست چپ، بالای سر، به امر من وارد بر آن ها می شوند، اولین حرفی که فرشتگان به آن ها می زنند این است: (سلام علیکم) این سلام، سلام لفظی نیست. سلام قیامت یعنی امنیت، آرامش، راحتی، رفاه، لذت. سلام برشما، یعنی امنیت برای شماست، رفاه، شادی، دلخوشی، برای چی؟ (بما صبرتم) به خاطر اینکه شما در دنیا وجود خودتان را در دین داری به هر قیمتی که بود نگه داشتید. طناب خیلی انداختند، نرفت. زنجیر خیلی انداختند، نرفت، پول خیلی نشانتان دادند، نرفت. اسباب شهوت خیلی نشانتان دادند نرفتید. مقام خیلی نشانتان دادند، نرفتید. چون دیدید رفتن همان و از دست دادن دین همان. (سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار) نیکوست این خانه ی آخرت برای شما. یعنی شما فزع اکبر ندارید. حرارت ندارید. گرمای هوا ندارید. جا تنگی ندارید. حالا این (بما صبرتم) را جلد دوم کتاب با عظمت کافی این جور نقل می کند: و فرشتگان از همه طرف به آن ها اعلام امنیت می کنند، راه می افتند طرف بهشت. نه جاده شان به بهشت طولانی است که بخواهند سالها و ماهها و هفته ها بروند و نه قدمشان کند است که یک جاده کوتاه را با تأنی حرکت کنند. قدم اول را که بر می دارند دم در بهشتند. زمین زیر پایشان رد می شود، نمی دانم. بهشت را به محضر مبارکشان می آورند، نمی دانم. (ازلفت الجنة ) نمی دانم. سرعت در وجودشان شدید است که پیغمبر می فرماید از بیرون آمدن از قبر تا رسیدن به بهشت زمان از زدن صاعقه از ابر و خاموش شدن کمتر است. بلاخره این از آثار محبت خداست. یک گروه ملائکه امام صادق می فرماید دم در بهشت جلویشان را می گیرند. کجا؟ این جا پنج تا دادگاه دارد، که در روایات بر اساس آیات قرآن بیان شده است. پنجاه موقع. کجا؟ هیچ دادگاهی را ندیده، هیچ قاضی را ندیده، هیچ ورق پرونده تان را کسی ندیده کجا؟ (من انتم) چه کسی هستید؟ جواب می دهند: (نحن صابرون) ما همان هایی هستیم که هر بندی به گردن ما انداختند برای اینکه ما را از مدار دین بیرون ببرند، بند را پاره کردیم و انداختیم گردن خودشان. فرشتگان می روند کنار، با احترام می گویند حق شماست. این بهشت شایسته ی شماست. برویم سراغ قرآن ببینیم راه محبوبیتی که قرآن پیشنهاد می کند چیست؟ آیات در سوره ی مبارکه ی آل عمران است، بعد از آن هم فکر می کردم یکی از این آیات را که بخواهم برایتان توضیح دهم، عمقی توضیح دهم، خواندن و شنیدن این آیات آدم را مست می کند، اگر آدم برسد به حقایقی که در این آیات است، در قیامت چه حالی به او دست می دهد، خدا می داند. (اطیعوا الله و الرسول لعلکم ترحمون) خدا را اطاعت کنید، پیغمبر را اطاعت کنید برای این که به رحمت برسید. برادران اهل علم می دانند (لعل) در سخن عرب در جمله ی مثبت به معنی شاید نیست. معنی یقینی دارد. بعضی از بزرگترین ادیبان عرب هم (لام) سر (عل) را که شده (لعل)، (لام) سببیت می دانند. ترکیب آیه هم مثبت است. یعنی ادات نهی مثل (لیس، لا، ما،) در آیه نیست. از خدا اطاعت کنید. نسخه ی خدا هم قرآن است. از پیغمبر اطاعت کنید، برای چه؟ برای این که به رحمت خدا برسید. یعنی راه رسیدن به رحمت خدا اطاعت از خدا و پیغمبر است. به یک کشاورزی گفتم از خدا اطاعت می کنی؟ درآمدش هم کم نبود. گفت نه، در امر کشاورزی در اطاعت از خدا وقتی محصولاتم را درو می کنم، لنگم. و می گفت نمی دانم چه کار کنم. گفتم خب اطاعت کن. گفت آخه وقتی گندمها را درو می کنم، جوها را درو می کنم، چغندرها را درو می کنم، می بینم سیصد میلیون تومان است. آن وقت می گویند زکاة بده. من می خواهم زکاة این گندمها و جوها را بدهم، حدود هشتاد میلیون تومان می شود. خمس چغندرها را بدهم، کم کم سالی که محصول چغندر خوب است، شصت میلیون باید خمس بدهم، پایم جلو نمی رود. خیلی راحت گفت من مطیع خدا نیستم. گفتم جهنم را چه کار می کنی؟ گفت نمی دانم. گفتم خب بدان می روی جهنم. قرآن مجید می گوید اطاعت خدا را تکه تکه نکنید. که بگویی نمازش خرجی ندارد، می خوانم. خمسش را چون باید پول بدهم نمی دهم. روزه اش چون خرجی ندارد می گیرم، زکاة چون باید بدهم نمی دهم. اگر می خواهی مطیع خدا باشی با خدا صاف صاف باش. همه جا مطیع خدا باش. این قطعه قطعه کردن اطاعت کار بسیار زشتی است. پروردگار عالم یهودیان را در قرآن سرزنش می کند به خاطر قطعه قطعه کردن احکام الهی. که نسستند احکام را ارزیابی کردند. گفتند این مقدار خرجی ندارد انجام می دهیم.این مقدار که خرج دارد دور می ریزیم. (نبذ) فرمود خدا. با (ذال). احکام مرا دور ریختند. خدا را اطاعت کنید، همه جا، در همه چیز. و رسول خدا را اطاعت کنید، همه جا، در همه چیز. چقدر پیغمبر اصرار کرد بعد از مرگ من اگر می خواهید گمراه نشوید به قرآن و اهل بیت من مراجعه کنید. الان بیش از یک میلیارد مسلمان اصلا کاری به کار اهل بیت ندارند. نه یک مسئله از آن ها عمل می کنند. نه یک حکمی از آن عمل می کنند. نه به فقه آن ها عمل می کنند. هیچ کاری به اهل بیت ندارند. خب این نشد اطاعت از پیغمبر. (لعلکم ترحمون) تا مورد رحمت قرار بگیرید. می خواهید دستتان به رحمت خدا برسد؟ از خدا و پیغمبر اطاعت کنید. یک کسی یک وقت در باغش باز بود، باغ آبادی هم داشت. رسول خدا آمدند رد بشوند، صاحب باغ بین مدینه و قبا، به پیغمبر اکرم تعارف کرد. گفت: آقا یک قدمی در این باغ ما بگذار. پیغمبر هم وارد باغ شد. یک چشمه ی آبی در آن باغ بود. خب مدینه از نظر آب مشکلی ندارد. پیغمبر یک نگاه به آن چشمه ی آب کردند. فرمودند من در این چشمه تجدید وضو کنم. از آب آن چشمه وضو گرفتند. صاحب باغ هم از خوشحالی داشت دق می کرد. قدم پیغمبر، وضو گرفتن پیغمبر، پیش خودش گفت صد برابر قیمت این باغ را به من بدهند، یک درختش را نمی فروشم. این باغ دیگر برکت گرفت. گذشت، خودش یک روز صبح، بعد از نماز صبح، آمد خدمت رسول خدا. گفت آقا می خواهم این باغی که آمدید در آن قدم گذاشتید، وضو گرفتید، هدیه کنم به شما. فرمودند من نمی خواهم. برادرانم انبیاء خدا نسبت به کل ظواهر دنیا یک روح بسیار آرام و بی قیدی داشتند. خودش پرسید، گفت چه کار کنم؟ فرمودند دیشب یک آیه به من نازل شده، به این آیه عمل کن. (أنفقوا من ما جعلکم مستخلفین فیه) آن چیزی که اضافه دارید در راه خدا انفاق کنید. گفت یا رسول الله، واقعا هم این باغ در زندگی من اضافه است. تمام درآمدش می ماند. من به این آیه بخواهم عمل کنم چه کار کنم؟ فرمودند قوم و خویش فقیر دارید؟ گفت بله دارم. گفت بده به آن ها. گفت چشم. این راه رسیدن به رحمت خداست. خدا نکند در باطن انسان قید و بندهایی باشد که وقتی خدا از انسان اطاعت بخواهد و پیغمبر، امتناع از اطاعت کنیم. این بدترین بیماری است. یعنی بیماری است که ابلیس را برای ابد دچار لعنت خدا کرد. خب در این آیه دو مسئله بود. (اطیعوا الله و الرسول لعلکم ترحمون. سارعوا الی مغفرة من ربکم و جنة عرضها السموات و الارض اعدت للمتقین) بشتابید، عجله کنید، بدوید به جانب آمرزش خدا و بهشت که پهنای آن پهنای آسمانها و زمین است. مساحت آسمانها برای کسی تا به حال روشن شده است؟ نه، تا ده هزار سال دیگر روشن می شود؟ قطعا نه. تا قیامت روشن می شود؟ نه، مساحت آسمانها و زمین، مگر به این راحتی است، به این سادگی است. ستاره عکسبرداری کرده اند به نام ولگا، که خیلی هم با منظومه ی ما فاصله ندارد. یعنی دیوار به دیوار منظومه است. کسی بخواهد در آن ستاره و برگردد ثانیه ای سیصد هزار کیلومتر برود، یک میلیون وششصد هزار سال می کشد که برود و برگردد. دیوار به دیوار ماست. من چند بار مقالات دانشمندان را راجع به این ستاره نگاه کردم. از بس برایم جالب بود. این ستاره ی دیوار به دیوار ما نوشتند اگر خورشید، مریخ، زمین، زهره، عطارد، زحل، اورانوس، نپتون، پولوتون را که آخرین ستاره ی منظومه ی ماست که هشتاد و سه سال یک بار دور خورشید می گردد، چون فاصله اش زیاد است این مجموعه را بدون این که کوچک کنند، خودش را بردارند ببرند، یک گوشه ی این ستاره جا می گیرد. و از این ستاره در این راه شیری تا حالا صد میلیون عدد شماره کردند، در کهکشان یعنی همین راه شیری. از این کهکشان هم صحبت پانصد میلیون عدد است الان. به جانب این بهشت که پهنایش، پهنای آسمانها و زمین است، بشتابید. اما بندگان من، من این مغفرت و این بهشت را (اعدت للمتقین) داده ام برای اهل تقوا آماده کنند. خب متقین چه کسانی هستند؟ (الذین ینفقون فی السراء و الضراء) آنانی هستند که هنگام دارایی و تنگدستی انفاق می کنند. اخلاق انفاق دارند. کاری به این ندارند که پول دارند یا ندارند. دارند انفاق می کنند، کم هم دارند انفاق می کنند. (و الکاظمین الغیظ) نمی گوید عصبانی نمی شوند. ولی می گوید وقتی عصبانی می شوند خشمشان را فرو می خورند. (و العافین عن الناس) گذشت می کنند، آن جایی که جای گذشت است. (و الله یحب المحسنین) من عاشق مردم محسن هستم. محسن کیست؟ مطیع خدا، پیغمبر، شتاب کننده به مغفرت، شتاب کننده به بهشت، انفاق کننده در دارایی و نداری، فرو برنده ی خشم، گذشت کننده ی از مردم. هفت تا شد.
هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم
این راه محبوبیت. از عدم محبوبیت تا محبوبیت هفت قدم است. در قرآن هم ترسیم شده.
"برحمتک یا ارحم الراحمین"