بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین وصلّی الله علی جمیع الأنبیاء والمرسلین وصلّ علی محمّد وآله الطاهرین، ولعن علی اعدائهم .
به فرموده ی قرآن کریم و روایات مهمی که شخصیت های عظیم اسلامی در معتبرترین کتابها نقل کردند، انسانی که با ایمان به خدا و قیامت که یک امر قلبی است، راه خدا را طی می کند و در صراط مستقیم حضرت حق حرکت می کند، اعمالش بر اساس احکام خداست، اخلاقش منطبق با خواسته های پروردگار است، بر او واجب و لازم است به پاداش خدا، به ثواب پروردگار، به لطف حضرت حق، به فیض پروردگار امید داشته باشد. اگر با داشتن ایمان به خدا و قیامت و حرکت در صراط مستقیم و اعمال هماهنگ با احکام و اخلاق حسنه امید به فیض و پاداش و لطف حق نداشته باشد دچار اخلاق کافران شده است. قرآن می فرماید در سوره ی مبارکه ی یوسف: (انه لا ییأس من روح الله الا القوم الکافرون) چطور می شود آدم ناامید شود، در حالی که آیات قرآن در رابطه ی با این افراد استوارترین سند خداست که خداوند متعال پاداش و ثواب اهل ایمان را و مردم نیکوکار را ضایع نخواهد کرد. (الذین یمسکون بالکتاب و أقاموا الصلوة فان الله لا یضیع اجر المصلحون) اخلاق خدا ضایع کردن پاداش اهل اصلاح نیست. آن کسی که زحمت کشیده، قلبش را اصلاح کرده، عملش را اصلاح کرده، اخلاقش را اصلاح کرده، برای چه خدا اجرش را ضایع کند؟ ضایع کردن پاداش این گونه مردم مثل ظلم است. پروردگار در قرآن مجید هرگونه ظلمی را از خودش نفی کرده. (ان الله لیس بظلام للعبید) من ظالم به بندگان نیستم. ( ان الله لا یظلم علی الناس) اصلا مردم ظالم به ناس نیستم، نه تنها بندگان، در آیه ی اول فرمود: (لیس بظلام للعبید) در این آیه گسترده تر می گوید: (الناس) یعنی از زمان آدم تا قیامت هرچه جنس دو پا به نام انسان آفریدم، هرکس می خواهد باشد، بدترین کافر، بدترین منافق، عوضی ترین آدم، من ظالم به او نیستم. این عذابهایی که در قرآن بیان شده که در برزخ و در قیامت ظهور می کند، قرآن می فرماید فرآورده ی خود مردم است، ربطی به خدا ندارد. (بما کانوا یعملون) خب مردم یک کاری کردند که آن کار باعث شده جلوی تجلی رحمت خدا را نسبت به آن ها بگیرد، باعث شده راه آن ها را به دوزخ باز کند. ما هم که در صد و چهارده کتاب و بوسیله ی صد و بیست و چهار هزار پیغمبر، دوازده امام، گفتیم این کارها را نکنید. نفرموده؟ (ینهی عن الفحشاء و المنکر و البغی) گناه کبیره ی آشکار مرتکب نشوید. گناه کبیره ی پنهان و یواشکی مرتکب نشوید. تجاوز به دیگران نکنید. نه تنها در قرآن مردم را گفتیم این کارها را نکنید، انجیل هم گفته این کارها را نکنید، تورات هم گفته نکنید. دیگر کتابها هم گفته اند نکنید. انبیاء هم گفته اند این کارها را نکنید. شما در سوره ی مبارکه ی اعراف دقت کتید، از قول انبیاء نقل می کند که به ملتهای زمان خودشان می گفتند: (لا تفسدوا فی الارض من بعد اصلاحها) این که قبلی ها آمدند زحمت کشیدند کارها را اصلاح کردند، و هر چیزی را به جای خود قرار دادند، خرید و فروش را از حرام درآوردند، خانواده را منظم کردند، افراد را به حقوق آشنا کردند، خب چرا بعد از اصلاح شدن دارید فساد می کنید؟ باز چرا دارید تخریب می کنید برنامه ها را؟ باز دارید ربا را می کشید در معاملات، کم فروشی را دارید می آورید در داد و ستد، پیمانه را به آن خیانت می کنید، به زنان خیانت می کنید، به مردان خیانت می کنید، خب این به ضرر خودتان است. ما گفتیم به مردم، خود مردم هستند که زنجیرهای اسارت عذاب را به گردن خودشان می اندازد، کاری به خدا ندارد. این طوری خدا ظلم نمی کند، به هیچ کس ظلم نمی کند، شما خدا را با انسان مقایسه نکنید که حالا فکر کنید روز قیامت یک ظالم ستمگر گناه کار پلید پستی مثل یزید را خدا بیاورد، و بیش از جرمی که کرده جریمه اش کند. بگوید من اینقدر از دست تو از کوره در رفته ام که اگر عذابت ده میلیارد درجه است، من ده میلیارد هم رویش می گذارم، نه، من این کار را نمی کنم. (لیس بظلام للعبید) و در آن آیه ( لا یظلم علی الناس شیئا) ذره ای به مردم ظلم نمی کند. حالا یک کسی بیاید برای خود پروردگار عملگی کند، یعنی پروردگار بگوید نماز، بگوید چشم، تا کی باید نماز بخوانیم؟ خدا بگوید تا لحظه ای که از دنیا بروی. روزه. تا کی باید روزه بگیریم؟ تا زمانی که بدنت بکشد. چند دفعه باید حج برویم؟ یک دفعه. همه ی حرفهای خدا را گوش داده، آدم خوبی است، متدین است، آدم با وقاری است، آزارش هم به احدی نمی رسد، آدم نرمی است، آدم راحتی است، منبع خیر است در حد خودش، خدایی که به ناس ظلم نمی کند، چه جایی دارد که به این آدم ظلم کند؟ آن چه جا دارد برای آدم این است که به تمام بندگی و عملگی اش پاداش می دهد. چقدر پاداش می دهد؟ پاداش پروردگار با عمل اصلا با هم میزان نیست. پروردگار عالم پاداشش به عمل کم محدود، چون ما حداکثر برای خدا عملگی کنیم، شصت هفتاد سال، زمانش که محدود است و بعد که دیگر کاری نمی توانیم بکنیم، به قول پیغمبر عظیم الشأن اسلام: (انکم الیوم فی دار عمل و لا حساب و انتم غدا فی دار حساب و لا عمل) نهایتا پنجاه شصت سال، در این چند سال هم عمل زیاد که نمی شود انجام داد. مگر ما چقدر وقت داریم؟ چقدر بدن داریم؟ چقدر توان و قدرت داریم؟ در شبانه روز که ده هزار رکعت نماز نمی توانیم بخوانیم. آن که خودش تنظیم کرده، بیست و چهار ساعت هفده رکعت است. هر روز هم که نباید روزه بگیریم، سالی بیست و نه روز یا سی روز است. حج هم مگر چقدر طول می کشد، اصل اعمالش سه چهار شبانه روز است. حالا در مقابل این همه لطفی که به ما کرده سالی چقدر پول می خواهیم برایش بدهیم؟ اصلا خجالت آور است که مثلا من حساب سالم را بکنم، بگویم پنج دفعه مشهد رفتم، دو دفعه کربلا رفتم، زن و بچه، دو سه بار عروسی برای پسر و دخترم گرفتم، حالا هم یک میلیون اضافه آورده ام، خدا که می گوید هشتصد هزار تومان برای خودت، دویست تومان پرداختن به وجود مقدسی که (لله ملک السموات و الارض) است، پای مورچه هم حساب نمی شود. حالا می خواهد مزد بدهد. (مثل الذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله کمثل حبة انبتت سبع سنابل فی کل سنبلة مأة حبه) چقدر در سر سال در راه من دادی؟ مثلا دهنده می گوید یک قران. چرا یک قران؟ بیشتر نداشتم. صریح آیه می گوید من برای یک قران، هفتصد برابر مزد گذاشته ام، (و الله یضاعف لمن یشاء) برای هر کس هم بخواهم عدد را می شکنم، و اضافه می دهم. این چیزی هم که به تو برمی گردانم در ذاتش بقاء گذاشته ام، هرچیزی از آن بخوری و بپوشی کم نمی شود، همیشه هست. این مزد دهی خداست، این مال پول بود. مال نمازش، امام صادق می فرماید قیامت که وارد شوی، به تو می گویند چند سال نماز خواندی؟ می گویی من هفتاد سالگی مرده ام، پنجاه و پنج سال نماز خوانده ام. می گویند پنجاه و پنج سال نمازت عیب داشته، قبول نیست. می گویم خب من که زوری ندارم نسبت به شما، می گویید قبول نیست خب نیست دیگر، چه کار کنم؟ می گوید نه، نمی خواهم ناراحتت کنم، می خواهم بگویم پنجاه و پنج سالت عیب داشته فقط در طول پنجاه و پنج سال دو رکعت نمازت درست بوده، به خاطر آن دو رکعت آن پنجاه و پنج سال هم قبول می کنم، این مال قبولیش بود. حالا مزدی که می خواهند بدهند، ده تا آیه ای که یکی مربوط به نماز مومن است، آخرش می گوید: (اولئک هم الوارثون الذین یرثون الفردوس هم فیها خالدون). (لا یضیع اجر المصلحین) این آیه در سوره ی اعراف است. اما در سوره ی یوسف: (فان الله لا یضیع اجر المحسنین) این عباداتی که شما انجام می دهید، این خدمتهایی که به مردم دارید، همه احسان است. عبادت احسان است. (الاحسان ان تعبد الله کانک تراه فان لم تکن تراه فانه یراک) به مردم هم که خدمت می کنی احسان است. بعد از یک عمری احسان شما می شوید محسن. حالا افتادی دست خدا، پروردگار می فرماید: (لا یضیع اجر المحسنین) من اجر مردم نیکوکار را ضایع نمی کنم. آخرین بخش کتاب شریف کافی که جلد دهم است، اسمش روضه است. روضه نه به معنای ذکر مصیبت است، ما عزاداری را می گوییم روضه. روضه به معنی باغ است ولی مردم این مجالس را می گویند روضه. چرا این مجالس را می گویند روضه؟ پیغمبر اسم این مجالس را گذاشته روضه، پیغمبر فرموده دور هم که جمع می شوید حرف خدا را می زنید، و حرف خدا را یاد می گیرید، مجلس شما (روضة من ریاض الجنة) باغی از باغهای بهشت است. بالاترین درهم از این باغ از طریق ابی عبدالله باز می شود. حاج شیخ مجتبی قزوینی، خیلی شخصیت بزرگی بود، یک دایی هم داشت از خودش عجیب تر بود که قم دفن است. معروف بود آن زمان به نام الهی، به او می گفتند الهی. روحانی بود، با سواد بود، اهل حال بود، اهل خدا بود و یک ویژگی که داشت با وحشت کامل از لقمه ی حرام فراری بود. یک بار یک نفر به این مرحوم الهی اصرار می کند شب برود خانه شان مهمانی. سخت قبول می کرد برود مهمانی. ولی اصرار این آقا اینقدر شدید بود که پذیرفت. وقتی سر سفره نشست، می فرمودند وقتی نیت کردم دستم را دراز کنم یک تکه گوشت جدا کنم، از گوشت صدا درآمد که من ذبح شرعی نشدم، من را نخور. یعنی دیگر حدش به این جا رسیده بود، دل با پشت پرده و گوش با آن طرف اتصال داشت. ایشان می فرمودند، حاج شیخ مجتبی، که خواهر زاده ی مرحوم الهی بود، یک هفته مانده بود به مردنش، برای یکی از دوستان من تعریف می کرد که او حالا زنده است، گفته بود من مثل آیات قرآن قیامت را خواب دیدم. مثلا در سوره ی غاشیه خدا جغرافیای قیامت و وضع را چگونه می گوید؟ در سوره ی واقعه چگونه می گوید؟ من مثل آیات قرآن را دیدم، این را دیگر نمی شود گفت خواب است، ولش کن. خواب نیست. امام صادق می فرماید این جزء بشائر الله است که این توضیح دارد. اما کمتر خوابی را باید قبول کرد، مگر این که موافق با قواعد باشد. آن هم قواعد مهمی دارد که آدم چه شبی خواب ببیند، شکمش از غذا پر نباشد، حرام نخوره باشد، صبح دعوایش نشده باشد، عصبی نباشد، بعد از رد کردن همه ی این حرفها اگر آدم پنج دقیقه خواب ببیند، مطابق آیات قرآن، آن هم یک متخصص باید گوش دهد، تحلیل کند، بعد بگوید خوابت درست است یا نادرست. این که هر کس صبح از خواب بلند شود بگوید عجب خوابی دیدم نه، به این زودی آدم چنین خوابی نمی بیند. گفت خواب دیدم قیامت است، ما را آوردند در یک صف خیلی طولانی، چند صد هزار در این صفند، این ها را یکی یکی می برند دادگاه. حالا من به یک کسی گفتم که قاضی دادگاه کیست؟ گفت پیغمبر اسلام. دادگاه مال چه کسانی است فعلا؟ گفت دادگاه مال علمای امت است. این ها یکی یکی باید بروند محاکمه شوند، برای چه درس خواندی؟ برای چه طلبه شدی؟ هدفت چی بود؟ برای دین چه کار کردی؟ آیا وضع تو به دین لطمه زد؟ کارت به دین لطمه زد؟ کارت جوانها را بی رغبت به دین کرد؟ کارت با رغبت کرد؟ همه را باید جواب دهند. کی نوبت من می شود؟ نمی دانم، فعلا که این صف طولانی چند صد هزار نفری را یکی یکی می دهند تو. در این گیر و دار چشمم افتاد به یک در بزرگی، باز دسته دسته دارند می روند، گفتم این ها کجا می روند؟ گفت بهشت. این ها چه کسانی هستند؟ گفت آن هایی هستند که حضرت حسین امضایشان کرده. گفتم چرا ما خودمان را در این صف معطل کنیم، می زنیم در این جمعیت. گفت خودم را انداختم در این جمعیت، خوشحال بودم که هیچ کس هم جلویم را نگرفت. آمدیم دم در دیدم که یک فرشته گفت آقا بفرمایید این طرف، چرا؟ گفت مگر بالای در را نمی بینی چه چیزی نوشته؟ من بالای در را نگاه کردم، نوشته بود باب الحسین. گفت شما از این در نباید بروی. گفتم برای چه؟ گفت شصت سال است آخوندی، یک بار با این همه علم و دانشت یک روضه برای ابی عبدالله نخواندی، تو جزء این پرونده نیستی، پرونده ات با پیغمبر است، باید بروی جواب او را بدهی. هاج و واج و ناراحت در عرصه ی محشر یک آشنایی را دیدم، گفتم دستم به دامنت چه کار کنم؟ گفت کاری ندارد، این گوشه من می نشینم، تو هم بنشین روضه بخوان و من گریه می کنم. گفتم زود پس معطل نکن، می بینی که چه دنیای وحشتناک و ترس آوری است، او نشست و من هم روضه خواندم و گریه کرد. گفت مشکل حل است، بلند شو خودت را بینداز در آن جمعیت، جلویت را نمی گیرند. باز هم می ترسیدم ولی آمدم خودم را انداختم در جمعیت از در رفتم تو، از خوشحالی بیدار شدم. آن یک هفته به مردنش هر روز به زن و بچه اش می گفت جمع شوید، زیر بغل من را بگیرید بلندم کنید که من روضه بخوانم. چرا اجر نیکوکار را ضایع کنم، من چه ملاکی دارم؟ خدا بخیل که نیست، کینه ای که نیست، ارحم الراحمین که هست، اکرم الاکرمین که هست، با مردم مومن هم که خوب میانه دارد، برای تمام اعمال نیک هم که در قرآن سند داده پاداش می دهم، چه جایی دارد که من حمالی کنم برایش، ناامید هم باشم؟ یک آیه در قرآن است که آیه ی عجیبی است، (الحمد لله الذی اذهب عنا الحزن) خدایی را سپاس می گویم که غصه ی ما را ریشه کن کرد، ( ان ربنا لغفور شکور) پروردگار ما بسیار آمرزنده است و پروردگار ما به عمل کم مزد زیاد می دهد. این معنای شکور است. این سند قرآن است. این قبیح است که آدم مومن باشد، در صراط مستقیم هم باشد و بعد بگوید نمی دانم چه می شود، بهشت که جای ما نیست، اگر بناست علی و فاطمه بروند بهشت، ما چه می گوییم. این ها را خیلی بد است انسان در پیشگاه خدا اظهار کند. یک روایت داریم که آدرسش جلد یازدهم وسائل الشیعه است. قیامت یک مومنی که پرونده اش هم نمره دارد، نمره ی خوب، خطاب می رسد او را هل بدهید به طرف جهنم. عرض می کند خدایا برای چه؟ خطاب می رسد تو آدم خوبی بودی، کار هم کردی ولی به من بد گمان بودی، دلت نسبت به من چرکین بود که معلوم نیست خدا ما را نجات دهد. یعنی مرا غلط دیده بودی، در حق من انحراف داشتی، تو دلت نسبت به من فضول بودی. مگر من در قرآن نگفته ام: (ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریه جزائهم عند ربهم جنات تجری من تحتها الانهار) تو چرا با بودن این آیات و خوب بودن خودت به من بدگمان بودی؟ بدگمان بودی که معلوم نیست ما را نجات بدهند، غلط کردی که معلوم نیست، من که صد تا سند داده بودم که شما را نجات می دهم. مگر من در آیه ی یونس که خودت هم شصت سال در دنیا در نماز غفیله می خواندی گفتم: (نجیناه من الغم و کذلک ننجی المومنین) من مومنین را نجات می دهم، چرا به من بدگمان بودی؟ برو جهنم، مطابق گمانت. یک کسی را هم می آورند محاکمه می کنند آن دیگر مستحق جهنم است، باز در همین کتاب است. امام صادق می فرماید: خطاب می رسد او را هل بدهید برود جهنم. همین طور که دارد می رود، بعد از چند قدم برمی گردد پشت سرش را نگاه می کند. خطاب می رسد دنبال چه می گردی؟ می گوید خدایا ما همچین گمانی در دنیا به تو نمی بردیم که با ارحم الراحمین بودنت، تو به این راحتی بگویی او را هل بدهید به جهنم. خطاب می رسد فرشتگان، این حرفی هم که می زند خیلی راست نیست، اما این جا به من گمان خوب پیدا کرده، ببخشید او را. اینقدر مهم است گمان خوب بردن در حق خدا و اینقدر زشت است گمان بد بردن درباره ی پروردگار. ضایع نمی کند اجر کسی را. در روضه کافی و کتابهای فیض است که قیامت یک نفر محکوم می شود. خطاب می رسد خودت هم فکر کن هیچ کار خیری به نظرت نمی آید که فرشتگان ننوشته باشند، به آن خاطر نجاتت بدهم؟ می گوید نه، اسمت اسم یکی از اولیای من نیست؟ مثلا علی، حسین، احمد، تقی. می گوید نه، پدر و مادرم اسم خوب هم برایم انتخاب نکرده اند. با عالمی در دنیا رفیق نبودی؟ نه. دیگر چکار کنیم باید بروی جهنم. یک مرتبه می گوید خدایا یادم آمد یک کاری را، یک بار یک بنده ی نماز خوانت می خواست نماز بخواند، دنبال آب می گشت وضو بگیرد، من هم یک جرعه آب خوردن برای خودم داشتم، به او گفتم من این آب را نمی خورم تو بیا با آن وضو بگیر و نمازت را بخوان. خطاب می رسد ببندید پرونده اش را، من اجر کسی را ضایع نمی کنم.
"برحمتک یا ارحم الراحمین"