بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.
قرآن مجيد راه سفر انسان به آخرت را در دو طريق بيان مىكند، و علت تقسيم اين سفر به دو كيفيت، دو گروه بودن مردم در طول تاريخ است. از زمان شروع زندگى انسان در كره زمين تا اكنون، مردم دو گروه بودهاند و تا برپا شدن قيامت نيز همين دو گروه خواهند بود.
رگ رگست اين آب شيرين آب شور در خلايق مىرود تا نفخ صور
البته در دو گروه شدن انسانها، هيچ اجبارى نبوده و نيست، يعنى اين خداى متعال نيست كه انسانها را به دو گروه تقسيم كرده است، بلكه خود مردم هستند كه به انتخاب و اختيار خودشان دو گروه شدهاند كه خدا از آن دو گروه خبر مىدهد، نه اين كه باعث دو گروه شدن آنها باشد.
خدا، روشنگر راه هدايت و ضلالت
بسيارى از مسائل كه در قرآن مجيد مطرح است، فقط خبر از زندگى مردم است، نه اين كه اجبار پروردگار باشد. تنها چيزى را كه نسبت به انسان بعد از آفريده شدن و مكلف شدنش برعهده خدا مىداند، فقط راهنمايى و هدايت است: «أَلَمْ نَجْعَل لَّهُ عَيْنَيْنِ* وَ لِسَانًا وَ شَفَتَيْنِ* وَ هَدَيْنهُ النَّجْدَيْنِ»
دو چشم باز و زبان گويا براى انسان قرار دادهام كه اگر بنا باشد بپرسد، بپرسد كه جهلش را علاج كند. دو لب نيز دارد كه بتواند درست حرف بزند. بعد دو راه و چاه را نيز به او راهنمايى كردهام؛ گفت: اين يك راه است؛ هر كسى در اين راه حركت كند، پايان اين راه، رضوان و بهشت است.
ضدّ اين راه نيز جادهاى است كه وصل به چاه عميقى به نام دوزخ است، كه هر كسى اين راه را برود، به ناچار در پايان اين راه به دوزخ مىافتد. پس ما شما را هدايت كرديم، اما اين شما هستيد كه انتخابگر هستيد. مىتوانيد اشتباه انتخاب نكنيد، چون عقل به شما دادم، پيغمبر و امام معصوم عليهم السلام برايتان قرار دادم، كتاب آسمانى برايتان نازل كردم، اين چهار حجت من بر شما است. چهرههايى را با عقل كامل در ميان شما قرار دادم كه حجت پنجم است، پس عذرتان چيست كه به جهنم مىرويد؟
ردّ هر گونه عذر گناه در قيامت
شما بايد عذر قابل قبولى براى جهنم نرفتن خود داشته باشيد. اگر بگوييد: خدا كه پيغمبرى نفرستاده است:
«لَوْلَآ أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ ءَايتِكَ مِن قَبْلِ أَن نَّذِلَّ وَ نَخْزَى»
اگر پيغمبرى فرستاده بودى، ما حتماً از احكام و برنامههاى تو پيروى مىكرديم، خدا جواب مىدهد: من كه فرستادم، چرا از آنها پيروى نكرديد؟ خدا مىفرمايد: «فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيّينَ مُبَشّرِينَ وَمُنذِرِينَ»
چرا پيروى نمىكنيد؟
شما در كنار چند حجت قرار داريد؛ پيغمبران، ائمه طاهرين، كتب آسمانى مانند قرآن، يا امتهاى قبلى، تورات، انجيل و زبور و صحف، چهرههايى با عقل كامل، عقل و چشم باز، شما ديگر چه عذرى داريد كه در طريق گمراهى قدم برمىداريد؟
چند آيه در قرآن مجيد است كه مربوط به قيامت است. خدا به تمام گمراهان در قيامت مىگويد: اينجا جاى عذرخواهى و بهانه نيست. چون هر عذرى بياوريد، دروغ است، بنابراين از اول راه عذرتراشى را مىگيرد، مىگويد: «لَاتَعْتَذِرُواْ قَدْ كَفَرْتُم بَعْدَ إِيمنِكُمْ»
عذرى نياوريد، چون هر عذرى بياوريد، من به شما ثابت مىكنم كه دروغ مىگوييد. تمام امكانات لازم براى حركت در راه هدايت براى شما بود، بنابراين بهانه نياوريد.
تبيين راه شكر و كفر توسط خدا
در آيه ديگر مىفرمايد: «إِنَّا هَدَيْنهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَ إِمَّا كَفُورًا»
ما راه را نشان داديم، يعنى كار ما تمام و نسخه ما كامل است، چون به لفظ ماضى مىگويد، نمىگويد: بعد هدايت مىكنم، بلكه مىگويد: «هَدَيْنهُ» چراغ هدايت من از همان زمان شروع زندگى شما انسانها روشن بوده، چون وقتى آدم و حوا عليهما السلام را مىخواستم روى زمين قرار بدهم و حتى به ابليس خطاب كردم: من نخواستم كه حتى دشمنم به جهنم برود، فقط او را از بارگاه ربوبى خودم بيرون كردم، اما به او و آن زن و شوهر گفتم: «قُلْنَا اهْبِطُواْ» «اهبطوا» جمع است، از سه به بالا را شامل مىشود:
«قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مّنّى هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَاىَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَاهُمْ يَحْزَنُونَ»
همگى به روى زمين برويد، اما من بلافاصله شما را راهنمايى مىكنم كه از چه جادهاى در زندگى حركت كنيد. اگر ابليس با آن بلايى كه بر سر آدم و حوا درآورد، هدايت مرا مىپذيرفت، او نيز به بهشت مىرفت.
امام صادق عليه السلام مىفرمايد: حتى خدا حاضر شد كه در زمان حضرت موسى عليه السلام از تمام گناهان ابليس گذشت كند، لذا به او فرمود: به ابليس بگو: قضاى آن سجدهاى كه نكردى را بر سر قبر آدم بجا بياور، من گذشتهات را مىآمرزم. ابليس گفت: من به خودش وقتى كه زنده بود سجده نكردم، به قبرش سجده كنم؟ «1» پس خودم هستم كه بد حركت مىكنم و مىگويم: هر چه مىخواهد، بشود. خدا كه مىخواهد با هر نوع دستاويزى مرا به طرف خودش بكشد؛ با انبيا، ائمه، عقل كامل، عالم ربانى، كتب آسمانى، حادثه و اتفاقات، اما من مىگويم: صد و بيست و چهار هزار پيغمبر، دوازده امام، قرآن، عقل و تمام حجتهاى خدا را رها كن. پس چه چيزى در اين دنيا نزد تو اهميت دارد؟ مىگويد: رفيق، نوار براى من مىگذارد، عرق و شراب به من مىدهد، قمار راه مىاندازد، بساط زنا براى من فراهم مىآورد.
اما به دنبال حضرت ابراهيم عليه السلام، حضرت على عليه السلام، فاطمه زهرا عليها السلام بروم كه مىگويند: ارتباط با نامحرم، ربا، بىحجابى حرام است.
بهشت و جهنم با انتخاب انسان
قرآن مىفرمايد: جهنمىها خودشان جهنم را انتخاب مىكنند، بهشتىها نيز خودشان بهشت را برمىگزينند، ما فقط هدايت آنها را به عهده گرفتهايم كه بگوييم: اين جاده منتهى به بهشت و اين جاده آخرش دوزخ است. انتخاب و اختيار باشما است. هيچ كس به من نگويد كه چرا خودت جلوى گمراهى مرا نمىگيرى؟ چون من اراده ازلى و ابديم بر هدايت اجبار تعلق نگرفته است. من به اجبار كسى را به بهشت و جهنم نمىبرم. من فقط راه را نشان مىدهم.
اين كه بگويى: چرا جلوى مرا نمىگيرى كه من با زن نامحرم نروم، عرق نخورم، ورق بازى و قمار نكنم؟ اگر تو جلوى مرا بگيرى، من اين گونه گناه نمىكنم؟ چون به من چه كه جلويت را بگيرم. من تو را راننده بدن و روحت قرار دادهام، هر كجا كه احساس خطر مىكنى، ترمز كن. ماه مبارك رمضان بهترين دليل بر اين است كه همه مىتوانند از حرام خوددارى كنند.
«إِنَّا هَدَيْنهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَ إِمَّا كَفُورًا»
مىگويد: گروهى راه هدايت را انتخاب مىكنند كه آخرت بهشت است، گروهى نيز راه ضلالت، كفر و شرك را انتخاب مىكنند كه آخرش جهنم است.
اين كه انسانها دو گونه مىميرند و به آخرت سفر مىكنند؛ سفرى كه براى گروه مؤمن است زيباترين و راحتترين سفر است، كه آيات و روايات مىگويند: اول اين سفر، پايان همه رنجها، غصهها، غربتها، دردها و ناراحتىها است.
به محض اين كه چشمش به ملك الموت مىافتد، تمام لذّت عالم در وجودش ظهور مىكند، چرا؟ براى اين كه در همان حال احتضار، با ديدن ملك الموت اين معنا را با عمق قلبش درك مىكند كه زمان فراق تمام شده و زمان وصال است:
«إِنَّ الَّذِينَ قَالُواْ رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقمُواْ تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلئِكَة أَلَّا تَخَافُواْ وَ لَاتَحْزَنُواْ وَ أَبْشِرُواْ بِالْجَنَّةِ الَّتِى كُنتُمْ تُوعَدُونَ»
اين يكى از سندهاى بسيار زيباى قرآن است
دل، جايگاه پروردگار
كسانى كه آمدند و به ايمان به من اقرار كردند، گفتند كه همه كار ما پروردگار يكتا است، به شيطانها و خانواده اعلان كردند: مالك، صاحب اختيار، فرمانده، مدبّر و مربى ما در اين عالم فقط خدا است و بر اين اعتقاد نيز پايدارى كردند و هيچ برنامهاى اينها را از مرحله هدايت دور نكرد؛ جلوهها، زينتها، فسادها، فتنهها، آشوبها، مقالهها، ماهوارهها، سريالها، سىدىها، هيچ كدام آنها را از من جدا نكرد، چون اينها آدمهاى خيلى فهميدهاى هستند.
مگر مىشود كسى به حق وصل شود و جاهل بميرد؟ پروردگار عالم، عقل بىنهايت است، انسان با عقل جزئى، اگر به اين عقل بىنهايت ربط پيدا كند، خدا مىداند كه چه انقلابى در وجودش ايجاد مىشود.
كودكى را به مكتب بردند، معلم به او گفت: بگو يك، گفت: يك. گفت: بگو دو.
گفت: نمىگويم ما همان يك را داريم كه همه چيز در همان يك هست. دو نداريم.
تمام آفرينش جلوه همان يك است. به پدر بچه گفت: از فردا به بعد اين بچه را جاى من و مرا در ميان بچهها بگذار، براى اين كه همه علم در حرف اين بچه است.
امروز شاه انجمن دلبران يكى است دلبر اگر هزار، ولى دل، بر آن يكى است
مگر دلمان را ارزان به دست آورديم كه به غارت اين افراد فاسد و خبيث و آلوده بدهيم. يك دل كه بيشتر به ما ندادهاند؛ كه حضرت حق مىفرمايد: «مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مّن قَلْبَيْنِ فِى جَوْفِهِ»
من براى هيچ كدام دو دل نگذاشتم، دلى به شما دادم كه آن نيز جايگاه خودم است. چه كسى بهتر از صاحب دل؟
عاقبت انديشى مؤمن
زليخا به حضرت يوسف عليه السلام گفت: فقط براى يك بار نگاهى به من كن، من يك بار تو را ديدم، دلباخته شدم و تو را مىخواهم، تو نيز يك بار مرا نگاه كن. حضرت يوسف عليه السلام فرمود: من هميشه نتيجه را نگاه مىكنم. تا در اين گونه موارد پر از نفرت شوم و اصلًا هيچ چيزى را نگاه نكنم. گفت: نتيجه چيست؟ گفت: من آن زمانى را نگاه مىكنم كه درب قبر را بستند و رفتند. كرمها آمدند و ابرو، لبها، چشمها، موها و صورتت را خوردهاند، شكلى را دارم نگاه مىكنم كه گرگ بيابان نيز از آن فرار مىكند. زنا كنم؟ آنچه جوان در آينه ببيند پير در خشت خام بيند. «إِنَّ الَّذِينَ قَالُواْ رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقمُواْ تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلئِكَة أَلَّا تَخَافُواْ وَ لَاتَحْزَنُواْ وَ أَبْشِرُواْ بِالْجَنَّةِ الَّتِى كُنتُمْ تُوعَدُونَ»
البته اين آيه خيلى توضيح دارد. يعنى عمق آيه را كه آدم مىشكافد، نگاه مىكند كه از لذت معنوى دارد از خود بى خود مىشود.
آيه مربوط به مؤمنين زمان پيغمبر صلى الله عليه و آله نيست، آيه به صورت كلى مىگويد. در همه زمانها فساد بوده است، شما خيال مىكنيد كه زمان قاجاريه، صفويه و زنديه در ايران فساد نبوده است؟ فساد هميشه بوده، ما نبايد در مقابل فساد سست باشيم كه فساد در همه جاى زندگى ما رخنه كند.
صفات مؤمن در بعضى از روايات
به تعبير اميرالمؤمنين عليه السلام: ما بايد در زندگى مانند كوه باشيم؛ «كنت كالجبل لاتحرّكه العواصف»
يا امام على عليه السلام مىفرمايد: «شيعتنا كالنحل»
شيعيان ما مانند زنبور عسل، منبع فايده و سود هستند. زنبور فقط به دنبال شيرههايى مىگردد كه تبديل به عسل مىشود، هيچگاه روى نجاست نمىنشيند. در
اين بيابانها مىرود و بهترين گلها و شكوفهها را پيدا مىكند. نوشتهاند كه زنبور با اين جثهاش از كندو كه در مىآيد، تا زمانى كه برگردد و آن شيرههاى خورده را تبديل به عسل كند، معادل چهارده فرسخ راه مىرود.
پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله مىفرمايد: مؤمن فقط به دنبال گل و شيره گل مىگردد، نه دنبال بول و غائط، آن مگس است كه به دنبال نجاست مىگردد. «إِنَّ الَّذِينَ قَالُواْ رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقمُواْ تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلئِكَة أَلَّا تَخَافُواْ وَ لَاتَحْزَنُواْ وَ أَبْشِرُواْ بِالْجَنَّةِ الَّتِى كُنتُمْ تُوعَدُونَ» مؤمن و كليه كسانى كه در جاده هدايت هستند، چقدر ارزش دارند؟ هنگام مردن، ملائكه بر آنها نازل مىشوند، مىگويند: نترسيد، چون شما را به جاى ترسناكى نمىبريم. غصه نخوريد، چون هيچ چيزى از شما نمىخواهيم بگيريم. هر كار مثبتى كرديد، با خودتان برمىداريد و مىبريد. پرده را كنار مىزنند، ملائكه به شما مىگويند: آمديم تا شما را به اين بهشتى كه از پيش در قرآن به شما وعده مىدادند، بشارت دهيم. آن بهشت اينجا است: «فِيهَا مَا تَشْتَهِى أَنفُسُكُمْ وَ لَكُمْ فِيهَا مَا تَدَّعُونَ* نُزُلًا مّنْ غَفُورٍ رَّحِيمٍ»
در اين بهشتى كه مىخواهيم شما را ببريم، هر چيزى كه بخواهيد براى شما فراهم است.
پايان آيه خيلى جالب است. مىدانيد در اين بهشت ميهماندار شما كيست؟
خداى غفور و رحيم. قبل از اين كه شما را به بهشت ببرد، گناهانتان را مىآمرزد و بعد رحمتش را درياوار به شما وصل مىكند.
مرگ طبقه دوم نيز كاملًا ضدّ اينها است. شما هر برنامه مثبت در اين نوع مرگ مىبينيد، همه را برعكس كنيد، نوع مرگ آنها معلوم مىشود.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته